ماهنامه الکترونيکي دوران شماره 143   مهر ماه 1396
 

 
 

 
 
   شماره 143   مهر ماه 1396


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
پرونده «شریف امامی» در انقلاب

يك روز شاه در همان حالت شوك و بهت و ناباوري كه از چند ماه قبل از سقوطش و تا پايان عمرش درمصر با او همراه بود در مكزيك به من گفت: ما دوبار شريف امامي را نخست‌وزير كرديم و هر دو بار كشور دچار هرج و مرج شد! اين نظر شاه البته درست بود و با واقعيت‌هاي عيني تطبيق مي‌كرد، اما آنچه را كه شاه به آن اشاره نكرد علت اين هرج و مرج‌ها بود و اين علت را بايد در همان مسئله تكرار تاريخ و حوادث دانست كه در اين يادداشتها به آن اشاره شد و آن تشابه حوادث ايران در ايامي بود كه يك رئيس جمهور دمكرات در امريكا روي كار مي‌آمد. بار اول نخست‌وزيري شريف‌ امامي، و اعتصاب معلمان و تشنج‌هايي كه به وجود آمد و منجر به روي كارآمدن اميني شد،‌ مقارن دوره كندي بود و نخست‌وزيري دومين بار شريف امامي و حوادثي كه شاهد آن شديم مقارن دوره كارتر بود. اما ببينيم واقعاً شريف امامي كه بود و چه كرد: شريف امامي در لژ فراماسوني استاد بود، و البته وابسته به سياست انگليس، و همو در آن زمان كه بر صندلي رياست مجلس سنا تكيه زده بود، همانطور كه گفتيم بيشتر به صورت يك قطب قدرت در دنياي اقتصادي ايران درآمده بود. و نيز در مقام مدير عامل بنياد پهلوي، آن طور كه خود شاه نظر داشت، در هر فعل و انفعال اقتصادي از كارخانه و هتل گرفته تا شهرك‌سازي و بساز و بفروشي و كازينوداري براي بنياد سهمي مي‌گرفت و خودش نيز سهمي مي‌برد. چهره او چهره‌اي بود كه نسبت به رويدادهاي سياسي و مخصوصاً تحولات سياسي دوران هويدا چهره‌اي بي‌تفاوت و بي‌طرف به شمار مي‌رفت. او البته تأييد كننده شاه و انقلاب سفيدش بود واز نظر تشريفاتي در مقام رياست سنا در هر مراسم رسمي چهره‌اش در كنار شاه ديده مي‌شد اما كسي نديده و نشنيده است كه در تمام سالهاي دهه چهل و پنجاه از زبان او به صورت مشخص درباره امور سياسي نظري داده شده باشد. اما به عكس هر جا كه صحبت از كاراقتصادي بود شريف امامي هم بود و معروف بود كه هم او در هيأت مديره بيشتر از 60 شركت و بانك و تأسيسات ديگر اقتصادي عضويت دارد. به علاوه سناتور ضيائي كه معروف بود از نزديكترين دوستان وي بود سالها در مقام رئيس اتاق صنايع و بازرگاني نبض كار در زمينه اقتصادي را به دست داشت. وي البته دوستان ديگري هم داشت كه عموماً عضو لژهاي فراماسوني بودند و كسي به ياد ندارد كه اينان حاضر شده باشند در سال‌هاي قدرت شاه خارج از چهارچوب حرفي بزنند و اظهار نظري بكنند كه بوي موافقت يا مخالفت بدهد. به عنوان نمونه از آن جمله افراد يكي سناتور جلالي نائيني دوست نزديك شريف امامي بود كه البته حقوقدان بود و عضو هيأت مديره كانون وكلا و به علاوه حافظ شناس و اهل تحقيق و تتبع بود و اگر با او مصاحبه‌اي مي‌شد در هر مقوله‌اي سخن مي‌گفت الا از سياست و سياست براي او تنها همان تكرار حرفهاي كليشه‌اي و قالبي بود كه اگر آنرا خوب تجزيه و تحليل مي‌كردي چيزي دستگيرت نمي‌شد و در آن جهت و خط موضع معيني را نمي‌ديدي شايد اين شيوه به تبعيت از سياست دولت فخيمه بود كه اساساً بعد از روي كار آمدن كانون مترقي و تكنوكراتهاي وابسته به امريكا، ترجيح داده بودند كه به كار داد و ستدشان با ايران مشغول باشند و از درآمدهاي نفت كه هزينه مي‌شد آن‌ها هم سهم خودشان را بگيرند و تانك چيفتن خودشان را بفروشند واز شاه براي اكتشاف نفت شمال پول بگيرند و از اين قبيل امور صرفاً نان و ‌آبدار، و كار سياست را در ايران به عموزاده‌هاي امريكايي خود بسپارند و البته منتظر بمانند كه سرانجام چه خواهدشد. اين شيوه سرمشق وابستگان و پيروان و دوستداران آن‌ها هم شده بود. از همين روست كه به ظاهر در طول مدت تقريباً 15 سال كه از روي كار آمدن گروه «منصورـ هويدا» مي‌گذشت، از نظر سياسي هيچ مشخصه‌اي نمي‌توان براي شريف امامي در نظر گرفت جز نوعي بي‌رنگي و عدم حضور در جريانات، آن هم در شرايط حضور در مجلس سنا و صندلي رياست آن كه لامحاله بايد يكي از قطبهاي سياست باشد. اين شيوه، كه نمي‌‌دانم خوب توجيه و تصوير شد يا نه، در تمام 15 سالي كه از بهمن 42 شروع و به سال 57 مي‌رسيد از طرف شريف امامي اعمال مي‌شد تا اينكه ناگهان ورق برگشت.
در آخر عمر كابينه آموزگار، همان سناتور نائيني كه سالها مهر سكوت بر لب داشت و همه مي‌دانستند كه از نزديك‌ترين ياران شريف ‌امامي است ناگهان در جلسه علني سنا و به عنوان نطق قبل از دستور يكي از شديدترين نطق‌ها را بر زبان آورد و به قولي بالا و پائين مملكت را گفت و آن‌ها كه اهل نظر بودند تازه دانستند كه حادثه‌اي در پيش است. درست فرداي ايراد همين نطق بود كه شريف امامي شرفياب شد و فرمان نخست‌وزيري‌اش را گرفت و آن چهره بي‌تفاوت نسبت به مسائل سياسي ناگهان در جلد هيأت سياستمداران سنتي ايران شخصيتي دگرگونه يافت.
به ياد دارم كه اولين اقدام ايشان تغيير تاريخ شاهنشاهي و بستن كازينوها و حمله به «حزب رستاخيز» و اين نوع اقدامات و مطالب بود و علاوه بر اين‌ها البته سخنان تحبيب آميز نسبت به جامعه روحانيت و عجبا كه كازينوهايي كه دولت شريف‌امامي دستور بستن آن را مي‌داد خود تا ديروز به عنوان مدير عامل بنياد پهلوي بر آن رياست مي‌كرد و همگان مي‌دانستند كه چه كازينو آبعلي و چه كازينو رامسر و غيره كلاً به خود بنياد پهلوي تعلق داشت.
در اينجا هدف ذكر جزئيات ماجراها نيست، همين قدر مي‌دانيم و به ياد داريم كه تظاهرات روز عيد فطر و پس از آن اعلام حكومت نظامي و پيش آمدن جمعه 17 شهريور 57 در زمان دولت ايشان صورت گرفت. ظاهراً شخص نخست‌وزير، كه داعيه داشت با روحانيون ارتباط قديم و نزديك دارد و خودش را نيز از خانواده روحانيت مي‌دانست، اساس را بر جلب حمايت روحانيون و باز كردن فضا و استقرار آزادي و وصل كردن تريبون مجلس به ايستگاه فرستنده راديو و تلويزيون و پخش مستقيم جريان مجلس و سخن نمايندگان كه در آن روزها ناگهان بر چرخش صد و هشتاد درجه‌اي همگي آزاديخواه و پرشور و منتقد و حمله‌گر به عملكردها شده بودند، گذاشت. نكته قابل توجه و اساسي و حتي مشكوك ديگر اين كه به نظر مي‌رسيد كه شيوه كار دولت با وظايفي كه معمولاً براي حكومت نظامي مقرر است و خود دولت آن را از هفده شهريور در تهران برقرار كرده بود هم‌خواني نداشت. از آن طرف ماده پنج فرمانداري نظامي و حضور سربازان در خيابان‌ها بود و از اين طرف فعاليت آشكار مخالفان و تظاهرات و اعلاميه‌ها و حملات مستقيم به دولت و نظام، و تيغ فرماندار نظامي هم البته نمي‌بريد. شريف امامي با حضور در مجلس شوراي ملي و سخنراني در اين مجلس تقريباً از پيش آمد هفدهم شهريور عذرخواهي كرد و بعد مجدداً تريبون مجلس به راديو و تلويزيون وصل شد و باز سخنان مخالفت‌آميز و در نتيجه آن ضربه ناشي از هفده شهريور اثرش از بين رفت. و مخالفان كه ديدند دولت به عذر خواهي آمده و به طور جدي خبر و اثري از بگير و ببند نيست دوباره از كنام بيرون آمدند و اين بار بي‌ترس و بي‌محابا به مقابله با دولت و حتي فرمانداري نظامي ايستادند. اقدامات دولت هم از قبيل افزايش حقوق كارمندان و دستگيري برخي از رجال و دست‌اندركاران پيشين افاقه‌اي براي بازگرداندن آرامش نمي‌كرد و تازه با شروع اعتصابها وضع بد و بدتر شد. همچنين در زمان نخست‌وزيري شريف امامي بود كه براي اولين بار عكس‌آيت‌الله خميني در صفحه اول و در بالاي روزنامه‌هاي اطلاعات و كيهان چاپ شد و اين دو روزنامه خبر دادند كه دولت در نظر دارد هيأتي را براي ملاقات با آيت‌الله خميني به نجف اشرف بفرستد و آن روز اطلاعات و كيهان با چاپ تصوير آيت‌ الله خميني تيراژ ميليوني يافتند و آنهايي هم كه احياناً و دقيقاً خبر نداشتند خبردار شدند كه مركز و محور مخالفت‌ها در نجف و در نام آيت‌الله خميني خلاصه مي‌شود، و رهبري ايشان به گونه‌اي همه فهم تثبيت شد و مشخص گرديد كه چه كسي و در كجا رهبري حركت ضد نظام را به دست دارد.
خلاصه كنيم: دولت شريف امامي كه آمده بود مملكت را آرام كند اوضاع را بد و بدتر از پيش كرد و آن حركت‌ها و تشنج‌‌هاي گاه و بي‌گاه دوره آموزگار به تشنج و اعتصاب و تظاهرات سازمان يافته‌اي تبديل گرديد كه ديگر مقاومت در برابر آن ناممكن مي‌نمود و البته جريان سفر آيت‌الله خميني از نجف به پاريس پيش آمده بود و قرار گرفتن ايشان در مركز توجه وسايل ارتباط جمعي دنيا و اعلاميه‌هاي پي در پي و نوار سخنان ايشان كه با تيراژ وسيع و از شبكه مساجد و تشكيلاتي كه روحانيت به وجود آورده بود در سطح مملكت پخش مي‌شد و فلجي كه اعتصابها به وجود آورده بود و بالاخره هم شريف امامي در چنبره اين حوادث تاب ماندن را از دست داد و سقوط كرد.

منبع:احمدعلي مسعود انصاري، پس از سقوط، موسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي ، بهار 1385 ، ص 116 تا 121

این مطلب تاکنون 10291 بار نمایش داده شده است.
 
     استفاده از مطالب با ذکر منبع مجاز مي باشد.                                                                                                    Design: Niknami.ir