ماهنامه الکترونيکي دوران شماره 143   مهر ماه 1396
 

 
 

 
 
   شماره 143   مهر ماه 1396


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
تاریخ حجاب و بی حجابی در ایران

سرزمین ما ایران سرآمد زیبایی‌ها و ظرافت‌هاست. مردم ما حاصل فرهنگی عمیق و ریشه دار با آمیزه ای از دین و تاریخ هستند. تجلیات پوشش و حجاب در میان زنان ایران، چنان چشمگیر بوده که برخی از اندیشمندان و تمدن نگاران ایران را منبع اصلی ترویج حجاب در جهان معرفی می کردند.
پوشش دورهٔ مادها
طبق پژوهشهای انجام گرفته، زنان ایران از زمان مادها حجاب کاملی شامل پیراهن بلند چین دار و شلوار تا مچ پا و چادر و شنلی بلند روی لباسها داشته اند. این حجاب در دوران سلسله های مختلف پارسها نیز معمول بوده است. در زمان زرتشت و پیش از آن، زنان ایرانی از حجاب کامل برخوردار بوده اند. زنان با آزادی در محیط بیرون خانه رفت و آمد می کردند و همپای مردان به کار می پرداختند. جایگاه فرهنگی پوشش در میان زنان نجیب ایران زمین، به گونه ای بوده که در دوران سلطهٔ کامل شاهان، هنگامی که خشایارشاه به ملکهٔ «وشی» دستور داد که بدون پوششی به بزم بیاید تا حاضران زیباییهای او را بنگرند، وی امتناع کرد و برای این سرپیچی به حکم دادوران، عنوان ملکهٔ ایران را از دست داد. مادها اولین حکومت فراگیر در فلات ایران بودند. طبق نقوش برجسته و مجسمه های پیش از میلاد پوشاک زنان آن دوره از لحاظ شکل با کمی تفاوت با پوشاک مردان یکسان بود و مرد و زن به واسطهٔ اختلافی که میان پوشش سرشان وجود داشت، از هم تمیز داده می شدند. بررسی محققان از نوع پوششی مردم در دوران ماد نشان می دهد مادها به عنوان اولین قوم آریایی بیشترین تأثیرات را در نحوهٔ پوشش خود از اقوام بومی فلات ایران پذیرفتند. به نقل از مدیر موزهٔ لباس سنتی استان فارس، با دیدن حجاریها، پیراهن یک پوشش بلند تا سر زانو بوده که به نوعی مورد مصرف الگوی آن در کل جامعه ایران بوده، که دارای سه نوع یقهٔ متفاوت مثل یقهٔ گرد، یقهٔ هفتی یا سه گوش و یقهٔ چپ و راست بوده است. آستین پیراهن در لباس بلند بوده که با ملایمت از سر شانه به طرف مچ دست تنگ شده و معمولاً روی آن کمی چین دار بوده است.
پوشش دورهٔ اشکانی
زنان دوران اشکانی نیز لباسشان پیراهن بلند گشاد، پرچین، آستین‌دار و یقه داست بوده که پیراهن دیگری روی آن می پوشیدند. قد پیراهن دوم نسبت به اولی کوتاه و یقه باز بوده و روی این دو پیراهن چادر به سر می کردند.
پوشش دورهٔ هخامنشی
تصویر برجا مانده بر روی تخته سنگهای دورهٔ هخامنشی نیز نشان می دهد که همانندی بین لباس زنان و مردان پارسی وجود داشته است. زنان پارسی بجز لباس شبیه آنچه ملکه می پوشیده، لباس دیگری نیز داشته اند. پیراهن آنان پوششی ساده، بلند یا دارای راسته چین و آستین کوتاه بوده که دامن از زانو به پایین، شرابه هایی از مچ پا آویزان داشته است. علاوه بر اینها زنان پارسی از چادر نیز استفاده می کردند. چادر آنها مستطیل شکل بوده و آن را بر روی تن خود می انداختند؛ به طوری که تمام لباسهای زیر را می پوشانید.
پوشش دورهٔ ساسانی
بانوان ساسانی نیز پیراهنی بلند با آستین یا بدون آستین، پرچین و گشاد می پوشیده اند و آن را بانواری در زیر سینه مانند زنان اشکانی جمع می کردند. زنان ساسانی گاهی چادر گشاد و پرچین بر سر می کردند که تا ساق پا می رسیده است.
پوشش دورهٔ صفویه
به دلیل توجه صفویان به آداب و رسوم و مذهب خاص ایرانی و مذهب اثنی عشری، در رشته های گوناگون صنعت و هنر، پیشرفت شایانی داشته اند، که در این میان پوشاک بانوان با توجه به بافت خاص اجتماعی - مذهبی آن روزگار شکل خاصی به خود گرفت. پیراهنها اغلب رنگارنگ و گلدار و زربفت ابریشمی بود و روی آن قبای جلو باز بلندی تا مچ پا، به پا می کردند. از جمله پوشاک این دوره، کلاه کوچک، چارقد، شلوار پنبه دوزی شده، جوراب ساقه کوتاه پارچه ای که در فصل زمستان مورد استفادهٔ زنان قرار می گرفت. زنان دورهٔ صفویه هنگام بیرون رفتن از خانه چادر بزرگ سفید یا بنفش به سر می کردند که تمامی بدن آنان را می پوشاند و فقط جلو صورت باز می ماند که به وسیلهٔ آنان می توانستند پیش روی خود را ببیند.
پوشش دورهٔ زندیه
در دورهٔ زندیه و نادرشاه افشار و خاندان او، از تجملات لباسها کاسته شد و جامه ها فرمی ساده تر به خود گرفت. دامن پیراهن ها یا بلوز و قبا کوتاه تر شد. فرم شلوار و جنس و تزئینات آن اهمیت بیشتری پیدا کرد. زنان پیراهن تنگی در بر می کردند که پارچهٔ آن اغلب از نخ و ابریشم بود، یقهٔ گرد که در وسط آن چاکی به وسیلهٔ روبان یا دکمه در زیرگلو بسته می شد. در موقع احتیاج روی پیراهن اغلب از کت بلندی که تا نصف بدن را می پوشاند، استفاده می کردند.
زنان در این دوره شلوار گشاد و بلندی که از پارچه های راه راه دوخته شده بود، به پا می کردند و روی آن دامن گشاد و نسبتاً بلندی می پوشیدند که تا وسط ساق پا می رسید. هنگام خروج از منزل چادر سیاه یا بنفش یا نیلی تند به سر می کردند و روی خود را با روبنده کاملاً می پوشاندند.
پوشش زنان در دورهٔ قاجار در عصر قاجار
پوشش زنان در محیط خانه و بیرون از آن متفاوت بود. نوع پوشش آنان را در درون خانه از لحاظ تاریخی می توان به سه دوره تقسیم کرد:
۱- ابتدای دوران قاجار تا مسافرت ناصرالدین شاه به فرنگ. در این دوره پیراهن کوتاه بدون یقه ای استفاده می شد که جلو آن باز و دکمه های زرین و مرواریدشان زینت بخش آن بود. پارچه ها ابریشمی بود. پیراهن ها را شلواری گشاد مانند شلوار مردان تکمیل می‌کرد.
۲- از مسافرت ناصرالدین شاه تا پایان عصر ناصری و ابتدای دورهٔ مظفری که شروع تأثیرپذیری ناصرالدین شاه از فرنگ و روسیه بود، که توضیح آن خواهد آمد.
۳- از ابتدای دورهٔ مظفری تا پایان دورهٔ قاجار. در این دوره کت و دامن و لباس به شیوهٔ فرنگی، بویژه در میان زنان طبقهٔ مرفه افزایش یافت و خانواده های وابسته به دربار از این نوع پوشش استفاده می کردند و زنان روشنفکری چون قرةالعین نیز بدون حجاب در جمع ظاهر می شدند. اما در مجموع لباس بیرونی خانمها چادر یک شکلی بود که سر تا پای زنان را کاملاً می پوشاند و معمولاً از پارچه های ابریشمی، پشمی، تافته و اطلس با رنگهای سیاه، آبی پررنگ و آبی نیلی تهیه می شد. بنابراین حجاب در همهٔ دوران ایران زمین از جمله دورهٔ مادها، هخامنشیان، اشکانیان، ساسانیان، صفویان، زندیه و قاجاریه نمایان بوده است.
دورهٔ دوم قاجار و پوشش غربی
مسافرت ناصرالدین شاه قاجار به فرنگ و روسیه و دیدن لباسهای بالرین های پترزبورگ که شلوار بافتهٔ چسبان و نازکی به پا می کردند و زیر جامهٔ بسیار کوتاهی به اندازهٔ یک وجب روی آن می پوشیدند، شاه را بر آن داشت که زنهای حرمسرای خود را که لباسشان شامل پیراهن، ارخالق، کلیجه، شلیته، شلوار، جوراب، چارقد و کلاغی بود، به این لباس درآورد و این امر موجب شد تا غرب سالیان سال کشور ایران را مورد تعرض و تهاجمات مختلف برای القای فرهنگ خود قرار دهد و بدین نحو شدیدترین فشارها را بر فرهنگ بومی و سنتی جامعهٔ ایران به وجود آورد. بنابراین دورهٔ قاجاریه به عنوان نخستین دورهٔ رویارویی نزدیک با غرب، از اهمیت برخوردار شد. ایرانیان نخستین تجربیات تلخ شکست از غرب را در جنگهای ایران و روسیه آزمودند، از طرفی اعزام محضلین ایرانی به خارج از کشور به منظور کسب علوم و فنون جدید ایرانیان را با سبک زندگی غرب آشنا کرد. همین رفت و آمدها به دربار و ارتباط خارجیها با ایرانیان، در نوع پوشش مردان نیز تأثیرگذار بود و کم‌کم استفاده از پیراهن و کفش چرمی معمول شد. تغییر لباس زنان اندرون نیز که پس از سفرهای ناصرالدین شاه به اروپا آغاز شده بود، به تدریج از حرمسرای شاهی به خانهٔ اعیان و سایر اقشار جامعه سرایت کرد، اما پوشش زنان در بیرون از خانه تا دورهٔ مشروطیت و مدتی پس از آن به همان شکل سنتی بود. تحولات سیاسی ایران پس از انقلاب مشروطه در جامعهٔ زنان بی تأثیر نبود، بویژه آن که احزاب سیاسی و گروههای متعدد مسألهٔ تعلیم و تربیت زنان و اصلاح وضعیت آنان را در رأس برنامه خود قرار داده بودند. اینان خواستار حضور زن در عرصهٔ اجتماعی بودند و از وضع حجاب سخن به میان می آوردند. ورود اجناس و البسهٔ گوناگون اروپایی و حضور خیاطان و طراحان فرانسوی و تقلید از آنها کم‌کم باعث تغییراتی مهم در وضع لباس ایرانیان و خصوصاً زنان ایرانی شد. از طول و عرض چادر کاسته شد، چاقچور و روبنده در میان جوانان از بین رفت، شلوارکشی به جوراب های ساقه بلند ماشینی تبدیل شد، پیراهن و شلوار و چادر کمری جای خود را به پیراهنهای بلند یک تکه که بلندی آن برحسب مُد روز تغییر می کرد، دادند و شکل حجاب زنان کاملاً تغییر کرد و این آغاز بی حجابی زنان در ایران معرفی شد.
دورهٔ پهلوی و کشف حجاب و نقش رضاشاه
پوشش در دورهٔ پهلوی اول ادامهٔ روند دورهٔ قبل یعنی قاجار بود. ورود البسهٔ اروپایی به کشور ایران، باعث تغییرات مهم در وضع لباس ایرانیان و خصوصاً زنان ایرانی شد. تغییر و تحولات لباس زنان از اندرونی و زنان درباری شروع شد و به طبقات و اقشار دیگر جامعه سرایت کرد. این تقلید بنا به موقعیت اجتماعی افراد و به تناسب و توانایی آنها در انتخاب نوع و جنس پارچه و تزئین آن تفکیک می شده است. در زمان رضاشاه بیشتر زنان اعیان و اشراف، لباسهای اروپایی به تن می کردند، اما هنگام خروج از منزل روی آن چادر می پوشیدند. روند بی حجابی و تغییر لباس در دورهٔ رضاخان با پیگیری زیاد و نقشه های حساب شده به جلو رفت و استعمارگران پله پله به مقاصدشان می رسیدند. با تبلیغات وسیع و همه جانبه و با انواع و اقسام دسیسه ها زن را از پشت پردهٔ حجاب به محیط اجتماع، سینماها، تئاتر، پارکها، مجالس جشن، انجمنهای دفاع از زنان... کشاندند. رضاخان که متعهد به اجرای سیاستهای استعماری بود، در مدتی کوتاه پس از تاجگذاری شروع به حمایت و گسترش کانونها و انجمنهای بانوان کرد. کانونی به نام کانون بانوان تأسیس کرد و ریاست این کانون را به عهدهٔ صدیقه دولت آبادی، یکی از غرب دوستان مشهور بود، قرار داده شد. دولت آبادی از جمله زنانی بود که چند سال پیش از کشف حجاب رسمی بی حجاب از خانه خارج شد. در وصیتنامهٔ دولت آبادی آمده:
«در مراسم تشییع جنازه ام حتی یک زن باحجاب شرکت نکند.» «زنانی را که با چادر بر سر مزار من بیایند هرگز نمی بخشم.»
عبدالحسین تیمورتاش، وزیر مقتدر رضاشاه نیز که در تحکیم پایه های حکومت نقش بسزایی داشت و مردی فاسد العقیده و فاسدالاخلاق بود، در طعن به اعتقادات دینی از کسی و اهمه نداشت و در زمینه سازی کشف حجاب در ایران از پیشگامان به حساب می آمد. او تحصیل کرده سن پترزبورگ و مسکو بوده و فردی عیاش و بی دین و قدرت طلب و به شدت غربگرا بود. تیمورتاش با پیوند زدن روشنفکری دنیای غرب با تجددگرایی داخلی سعی در آشنایی زنان ایرانی با غربگرایان دیگر کشورها داشت. از جملهٔ این موارد، برگزاری کنگرهٔ زنان شرق بود که چند نفر از زنان عرب بی حجاب در آن کنفرانس حضور داشتند؛ افرادی نظیر تیمورتاش، فروغی و علی اصغر حکمت نه تنها زنان و دختران خود را بدون حجاب در مجامع ظاهر می کردند، بلکه به شدت به دنبال اجرای پروژهٔ کشف حجاب در کشور بودند. رضاخان به کمک جریان وابستهٔ روشنفکری، تمام تلاش خود را در تغییر لباس ملی به کارگرفت. سفر رضاخان به ترکیه که در آن هنگام به وسیلهٔ آتاتورک عرصهٔ تاخت و تاز فرهنگ غرب قرار گرفته بود و فرهنگ اسلامی با زور از صحنهٔ زندگی مردم خارج می‌شد، یکی از توطئه های روشنفکران وابسته بود تا رضاخان، تحت تأثیر قرار گیرد و در تغییر ماهیت ملی و اسلامی مردم ایران تلاش بیشتری کند. نقل شده که محمد علی فروغی مدتی سفیرکبیر ایران در ترکیه بود. در آن مدت بین او و کمال آتاتورک رئیس جمهور و عصمت اینونو نخست وزیر و سایر مقامات ترکیه روابط بسیار حسنه ای ایجاد شده بود؛ به طوری که در تمام مدت او مورد مشورت مقامات ترکیه قرار می گرفت. مراد از این نزدیکی این بود که شاه از نزدیک با مظاهر تمدن اروپا که به وضع شایانی در ترکیه رواج یافته بود، آشنا شود و بعد به عنوان سوغات، قسمتی از آن تمدن را در ایران پیاده کند. لذا بعد از سفر رضاخان به ترکیه و بازگشت از آنجا سوغاتی را با خود به ایران آورد از جمله تغییر کلاه، کشف حجاب، و ....
بنابر اعتراف محمدرضا شاه، ایران پس از ترکیه دومین کشور مسلمانی بود که رسماً حجاب را ممنوع کرد. کشف حجاب در ایران مربوط به دوران رضاشاه پهلوی است. در ۱۷ دی ۱۳۱۴ رضاشاه قانونی را تصویب کرد، که بنابر آن زنان و دختران ایرانی از استفادهٔ چادر و روبنده و روسری منع شدند. این اقدام رضاخان پس از تنها سفر خارجی اش به ترکیه و تحت تأثیر اقدامات غربگرایانه آتاتورک انجام گرفت. پس از سفر وی به ترکیه، در ایران شایعاتی دربارهٔ ممنوعیت حجاب در مدرسه های دخترانه پخش شد، ولی در این زمان قانونی تصویب نشد. رضاشاه قانون کشف حجاب را یکباره صادر نکرد. نخستین شایعات پیرامون قانون جدید هنگامی شد که امان‌الله خان و ملکه ثریا، شاه و ملکهٔ افغانستان در سال ۱۳۰۸ به ایران آمدند. ملکهٔ افغانستان بی حجاب بود و جنجالی در میان روحانیون برانگیخت. آنان از رضاشاه خواستند ملکهٔ افغانستان را دز ایران مجبور به داشتن حجاب کند، که رضاشاه نپذیرفت. در همین زمان شایعاتی دربارهٔ تصویب قانون منع حجاب پخش شد. رضاشاه که تحت تأثیر بی حجابی زنان ترکیه قرار گرفته بود، این مسأله را پس از گذشت یک سال از سفر به ترکیه در آذر ماه ۱۳۱۴ به محمود جم رئیس الوزرا چنین بازگو کرد: «نزدیک دو سال است که این موضوع سخت فکر مرا به خود مشغول داشته است. خصوصاً از وقتی که به تركيه رفتم و زنهای آنها را دیدم که پیچه و حجاب را دورانداخته اند و دوش به دوش مردهایشان در کارهای مملکت به آنها کمک می کنند. دیگر از هرچه زن چادری است، بدم آمده است. اصلاً چادر و چاقچور، دشمن ترقی و پیشرفت مردم است. درست حکم یک دمل را پیدا کرده که باید با احتیاط به آن نیشتر زد و از بینش برد.»
بخشنامه کشف حجاب برای تصویب رضاشاه در تاریخ ۲۷ آذر ماه ۱۳۱۴ از طرف رئیس الوزرا به دربار فرستاده شد تا در اول دی دستورالعمل اجرای غیررسمی قانون کشف حجاب به تمام ولایات ایران ارسال شود. پیش از تصویب کشف حجاب از اواسط دههٔ ۱۳۰۰ انتقاد به حجاب در تهران آسان شده بود. گروههای فعال جنبش زنان ایران از حجاب انتقاد می کردند. برای مثال، نشریهٔ «عالم نسوان» در سال ۱۳۱۰ بحثی دربارهٔ حجاب باز کرد و فراخوانی بر این بحث چاپ کرد. پاسخ های موافق و مخالف داده می شد. بسیاری از زنان از بی حجابی دفاع کردند و انحطاط اخلاقی جامعه را از سرکوب زنان توسط مردان می‌دانستند. در دورهٔ پهلوی به تدریج لباسهای اروپایی زنان با کنسرتهای بی حجاب قمرالملوک وزیری در باشگاه ایران به بنیانگذاری تیمورتاش، وزیر دربار و با نفوذ و نوگرایی رضاشاه به میان مردم آمد.
بالأخره رضاخان در ۱۷ دی ماه ۱۳۱۴ به صورت رسمی کشف حجاب را به ترتیب زیر اجرا کرد:
۱- با روی کار آمدن رضاشاه کسانی که ترک سنت و اخذ فرهنگ غربی را مهمترین عامل پیشرفت می دانستند، در پستهای کلیدی کشور قرار گرفتند و مسؤولیتهای حساس را بر عهده آنها گذاشته شد. با اجرای این قانون به تدریج از تعداد افرادی که مجاز به استفاده از لباس روحانیون بودند، کاسته شد.
۲- سفر رضاشاه به ترکیه در سال ۱۳۱۳ اثر عمیقی بر نگرش او نسبت به میزان استفاده از پوشاک غربی و دیگر الگوهای غربی گذاشت. رضاشاه در فاصلهٔ سالهای ۱۳۱۳ تا ۱۳۱۴ به منظور آماده کردن افکار عمومی برای کشف حجاب اقدامات وسیع تبلیغاتی صورت داد و به مرور زمان حجاب در مدارس و جشنهای فرهنگیان را ممنوع کرد.
۳- در روز ۱۷ دی ماه ۱۳۱۴ در عمارت دانشسرای عالی تهران با حضور شاه و خانواده اش جشنی برپا شد تا دیپلم فارغ التحصیلان به آنها اعطا شود. در این مراسم رؤسای مدارس و همسران صاحب منصبان عالیرتبه و همسر و دختران شاه بدون حجاب ظاهر شدند و عملاً دستور رفع حجاب را صادر کردند، و این روز به نام روز «آزادی زن و کشف حجاب» نامگذاری شد.
۴- رضاشاه با یک اقدام خشن از سوی نیروهای نظامی خود در سراسر کشور، حجاب زنان را که شامل چادر و چاقچور و روبنده می شد، به زور از سر آنان برداشت. خانم کلارا کولیور رایس که همسر یکی از مأموران هیأت مذهبی - تبلیغی مسیحی انگلیسی بود، در مدتی در ایران سکونت داشت، در یادداشت های خود گفته است: «زمانی که دولت ایران مدرسه معمولی را در تهران گشود و از مبلغان مذهبی آمریکایی بسیاری دعوت به همکاری کرد به احتمال رهایی زن و برداشته شدن طوق رقیت از گردن او ... بلکه نیل به این هدف از طریق درک و دریافت نیازها از سوی خودشان و مردان امکان‌پذیر است. مدارس غربی راه را گشودند و آموزش و پرورش ایران در سالهای آینده زیر نفوذ اندیشه ها و شیوه های غربی خواهد بود.»
از فرقه هایی که در کشف حجاب نقش مؤثری را ایفا کرد، فرقهٔ بابیه در عهد ناصرالدین شاه بود، که ریشه های آن از افکار انحرافی استعماری سرچشمه می گرفت. در حقیقت طرح مسألهٔ کشف حجاب از سوی این فرقه در میان زنان به اجرا گذاشته شد، که با مقاومت امیرکبیر مواجه شد. هدف اصلی و نهایی بهائیت در یک جمله خلاصه شد: «تا امروز تبعیت از احکام دین اسلام بر شما واجب بود، ولی از هنگام ظهور باب دیگر بر هیچ مسلمانی جایز نیست که از دستورات دین اسلام پیروی کند. با لذت کامل زندگی کنید و آزاد از همه چیز باشید.»
اولین سناریوی بی حجابی در این برهه از زمان در سال ۱۲۲۷ توسط زنی به نام «زرین تاج» که به «قرةالعین» معروف شد و از پیروان بهائیت بود، آغاز گردید. وی نه تنها به کشف حجاب تشویق می کرد، بلکه اعلام کرد در روابط بین زن و مرد رادع و مانعی و حد و تکلیفی وجود ندارد. از سخنان اوست که می‌گوید: «از حال تنهایی به جان اجتماع بیرون بیایید و این حجابی را که میان شما و زنان مانع از استفاده و استمتاع است، پاره کنید... زنان خود را از دوستانتان دریغ ندارید....»
مرحوم میرزا تقی لسان الملک سپهر در ناسخ التواریخ می‌گوید:
«قرةالعین حجاب زنان را از مردان موجب عقاب شمرده و یک زن را به نکاح با نه مرد فرض استحباب کرد.»
با اجرای قانون کشف حجاب بخشی از زنان که مُسن تر و سنتی بودند، عملاً در خانه محبوس شدند. وزارت فرهنگ حکم کرد که از ورود زنان باحجاب به دانشگاه جلوگیری شود و معلمان زن مدرسه ها و استادان زن دانشگاهها مجبور شدند بی حجاب به کلاس درس بروند. در تهران و سایر شهرها مأموران شهربانی به دختران دانش آموز و زنانی که حجاب داشتند، لزوم اجرای قانون را گوشزد می کردند. هرچند پیش از تصویب اقداماتی صورت گرفته بود؛ از جمله به منظور زمینه سازی برای تصویب قانون کشف حجاب در ۲۲ اردیبهشت ۱۳۱۴ رضاشاه جمعیت زنان آزادیخواه ایران را تحت ریاست شمس پهلوی به عنوان کام تازه ای برای پیشبرد روند بی حجابی در کشور تأسیس کرده بود و در مرحلهٔ بعد وزارت داخله برای ایجاد هماهنگی بیشتر میان لباس متحدالشکل مردان و کشف حجاب زنان مقررات جدیدی در مورد نوع پوشش وضع کرده بود، و به وزرا و نمایندگان مجلس اعلام کرده بود که حذف حجاب زنان را آغاز کنند. لذا پیش از تصویب قانون کشف حجاب رضاخان در قدم اول بی حجابی را از زنان وزرا، معاونان، وکلا و مسؤولان کشور آغاز کرده بود.
واکنش علما و مراجع نسبت به کشف حجاب
پیش از اجرای قانون کشف حجاب، مراجع و علمای سرشناس وقت اعتراضات زیادی کردند، که منجر به تبعید آنان شد؛ از جمله آیت الله قمی، آیت الله شیخ عبدالکریم حائری، آیت الله سید یونس اردبیلی، آیت الله سید محمدتقی خوانساری، آیت الله حجت کوه کمره‌ای و آیت الله میرزا احمد آقازاده.
نقش مطبوعات در کشف حجاب
نقش مطبوعات نیز در جریان روند بی حجابی برجسته و مشخص بود. افکار و اندیشه های مسموم و استعماری را با سیاست و موذیانه به خورد ملت ایران می دادند. به دستور شاه جشن فارغ التحصیلی در دانشسرای دختران برگزار شد و تمام معلمان و دانش آموزان و زنان مدعو می بایست بدون حجاب حاضر می شدند. مطبوعات و مجلات عمل شاه را یک نقطه عطف در تاریخ زنان دانسته و اقدام رضاشاه را یک اقدام بزرگ تاریخی نامیدند. به دنبال آن، روزنامه ها عکسهایی از زنان بی حجاب را منتشر کردند و تلاش برای تغییر لباس زنان از صورت سنتی به شکل اروپایی صورت پذیرفت. خیاطان و طراحان نمونه های جدیدی از لباس ارائه می کردند و روزنامه ها نیز زنان را در جریانهای مُدهای جدید قرار می دادند. حتی مقالاتی را در خصوص بی حجابی و آزادی زنان، نوع لباس و تغییر زندگی ایرانی در مجلات و روزنامه های خود منتشر می کردند و با گرفتن عکس از مجالس مختلط، جشنها و مدارس و چاپ آنها در روزنامه ها و مجلات قصد داشتند تصاویر زنان بی حجاب را نشان دهند و دیگران را تشویق و ترغیب به این امر کنند.
به موازات مطبوعات موجی از رمانهای عاشقانه و جنایی به بازار هجوم آورد و ترجمهٔ داستانهای عشقی رونقی زیادی گرفت؛ به شکلی که حضور زنان بی حجاب در صحنهٔ نمایش و هنرپیشگی متداول شد. یکی از روزنامه های اروپایی در تاریخ ۱۸ مهر ۱۳۱۰ می نویسد: «زنان ایرانی که چادر را از سر برداشته اند، اکنون هنرپیشه می شوند... حالا یک دسته از هنرپیشگان مرد و زن باذوق وطن پرستی تصمیم گرفته اند که یک تئاتر دائمی افتتاح کنند.»
کشف حجاب در کشور ما یک حرکت استبدادی و قلدرمآبانه علیه فرهنگ و ارزشهای اسلامی و دینی کشور بود. در واقع پروژه های بدحجابی در جامعهٔ ایران همان پروژهٔ کشف حجاب رضاخانی و استعماری است. امام خمینی(ره) دربارهٔ کشف حجاب می فرماید: «در رژیم طاغوتی پهلوی آن ظلمی که به بانوان محترم ایران شد، به مردها آن ظلم نشد. بانوانی که معتقد بودند به این که بر طبق اسلام عمل کنند و موافق آنچه که اسلام امر کرده است، خودشان را قرار بدهند. در آن رژیم در زمان رضاشاه به وضعی و در زمان محمدرضا به وضع دیگر. زمان رضاشاه که من یادم هست و خوب است که شماها یادتان نیست. آنچه بر بانوان گذشت، قابل توصیف نیست. آن ظلمی که بر این قشر از ملت در آن دوران گذشت، نمی توان بیان کرد. آن فشاری که بر اینها وارد شد و آن مصیبتها که اینها تحمل کردند، در زمان آن شاه فاسد نمی شود گفت که چه اندازه بود.»
محمدرضاشاه فرزند رضاخان در این رابطه گفت: «پدرم بعداً به رفع حجاب زنان اقدام کرد و در اثر تشویق و تحریص وی در سال ۱۳۰۹ برای نخستین بار بانوان طبقهٔ اول در خانه های خود در مجالس میهمانی، به لباس زنان اروپایی درآمدند و عدهٔ کمی هم جرات کردند بدون حجاب در خیابانها ظاهر شوند. در سال ۱۳۱۳ آموزگاران و دختران دانش آموز از داشتن حجاب منع شدند.»
کشف حجاب در سالهای باقی مانده حکومت رضاخان اجباری بود و حجاب اسلامی مظهر عقب ماندگی شمرده می شد. در خاطرات صدرالاشراف در رابطه با کشف حجاب آمده است: «در اتوبوس زن باحجاب را راه نمی دادند و در معابر پاسبانها از اهانت و کتک زدن به زنهایی که چادر داشتند با نهایت بی پروایی و بی رحمی فروگذار نمی کردند. حتی بعضی از مأمورین، بخصوص در شهرها و دهات زنهایی که پارچه روی سر انداخته بودند، اگرچه چادر معمولی نبود، از سر آنها کشیده، پاره پاره می کردند و اگر زن فرار می کرد او را تا توی خانه ها تعقیب می کردند و به این هم اکتفا نکرده، اتاق زنها و صندوق لباس آنها را تفتیش کرده، اگر چادر از هر قبیل می دیدند، پاره پاره می کردند یا به غنیمت می بردند.
واکنش مردم نسبت به کشف حجاب
قابل توجه این که پس از رسمی شدن کشف حجاب در ایران و ابلاغ دستور اجرای آن در مناطق مختلف کشور، طبقات مختلف مردم ایران به طرق مختلف به مقابله با این دستور پرداخته و برای برخورداری از امکان استفادهٔ آزاد از پوشش و حجاب تمام کوشش خود را به کار بستند. زنان برای حضور در جامعه و امکان انجام امور روزمزهٔ خود با روشهای مختلف به مقابله با این دستور پرداختند که به صورت فهرست وار اشاره می کنیم:
۱- استفاده از پوششهای دیگر به جای چادرهای رایج که دستور منع استفاده از آن صادر شده بود. هنگام خروج از خانه از چارقد، چادر نماز، چادر شب، چاقچور و سربند استفاده می کردند و برخی با استفاده از چادر کمری سعی در حفظ پوشش خود داشتند. عده ای روپوشهای بلند، روسری یا مقنعه را جایگزین چادر کردند. عده ای نیز کلاه گیس بر سر کرده و با پوشش کامل از خانه خارج می شدند.
۲- تغییر ساعت تردّد برای استفاده از تسهیلات عمومی؛ مثلاً فقط شب هنگام از منزل خارج می شدند یا صبح زود به حمام می رفتند و مردان آنها را در فواصل مختلف مراقبت می کردند تا مورد تعرض مأموران قرار نگیرند.
۳- با تمام تدابیر اتخاذ شده در برابر مردم بسیاری از موارد زنان باحجاب ضمن تردّد در کوچه و خیابان با مأموران سختگیر مواجه می شدند و گاه با دادن رشوه به آنان حجاب خود را حفظ می کردند. گاهی هم زنان با مأموران درگیر می شدند و گاهی نیز بلافاصله پس از مشاهدهٔ آنان روسری خود را مخفی کرده و دوباره بر سر می گذاشتند.
4- نسبت به بی حجابها واکنش منفی نشان می دادند، که این امر هم باعث می شد تا بسیاری از زنان در عدم استفاده از پوشش مورد قبول جامعه دچار تردید شوند.
5- حرکتهای گروهی و فردی برخی افراد در سطح جامعه نیز به مانعی دیگر برای پیشبرد برنامه های دولت برای مدرن سازی کشور و شبیه سازی آن به کشورهای غربی تبدیل شده بود؛ مانند بستن بازار و شرکت در اجتماعات، ترک جشنها، نصب و پخش اعلامیه، پناه دادن به فراریان در خانه و مغازه، بهانه کردن سردی هوا و استفاده از چادر، سرزنش خیاطان و ....
6. شایعه پراکنی در مورد لغو دستور کشف حجاب یکی دیگر از روشهای مبارزه مردمی در مقابله با کشف حجاب بود.
7- با عریضه نویسی به مجلس و نخست وزیر به صراحت اعتراض خود را به دستور کشف حجاب اعلام می کردند.
8- مهاجرت به سایر کشورها، بخصوص گذشتن از مرز خرمشهر و رفتن به عراق.
9- برخی از خانمها از ترس تعرض مأموران به آنها خانه نشین شدند. برای درمان بیماری، پزشک به منزل می آوردند یا برای استحمام در خانه های خود آبگرم می کردند که مجبور به خروج از منزل نشوند.
10- برخورد علما با کشف حجاب که خود نماد همراهی با مردم به شمار می رفت. اقداماتی از قبیل نامه نگاری به مقامات، حضور در جشنها به همراه همسران با حجابشان، تبلیغ در خصوص عدم قبولی نماز و روزهٔ زنان بی حجاب، حتی اخطار به ملکه به دلیل حضور با پوشش نامناسب در حرم حضرت معصومه لبنان.
۱1- علاوه بر مردم و علما کارکنان دولت و مسؤولان طراز اول کشور نیز ابتدائاً با موضوع کشف حجاب به مخالفت برخاستند و اقدامات چشمگیری انجام دادند؛ از قبیل: عدم شرکت در جلسات جشن یا شرکت در جلسات جشن بدون همسران، حفظ پوششی و عکس العمل منفی، بهانه تراشی برای شرکت در مراسم مختلف مثل مریض بودن، مسافرت بودن، باردار بودن، عدم اجرای دستور حکومتی توسط مأمورین و....
پوشش و حجاب در دورهٔ پهلوی دوم
در دورهٔ رضاشاه حکومت دربارهٔ نوع پوشش زنان اعمال قدرت می کرد، که مهمترین ویژگی این اعمال قدرت کشف حجاب بود. در دورهٔ حکومت پهلوی دوم نیز پیگیری شد، تا جایی که می توان نام کشف حجاب دوم را بر آن نهاد. سیاست حذف چادر در دورهٔ محمد رضا شاه به سیاستی فرهنگی تبدیل شد که نه فقط پوشش زن که جسم او را نیز نشانه می گرفت. اجرای سیاستگذاری فرهنگی در دورهٔ پهلوی دوم وارد فاز جدیدی شد. محمدرضا شاه در سال ۱۳۲۰ در حالی به سلطنت رسید که ایران در شرایط ویژه ای قرار داشت. نیروهای اجتماعی ایران که تا آن زمان در منگنه و فشار بودند، آزاد شدند. اذهان عمومی به دنبال آزادی در پوشش فرو رفته بود. پس از برکناری رضاشاه نامه نگاری به شاه جدید دربارهٔ کشف حجاب آغاز شد. حکومت ناچار شد تغییر سیاست بدهد. در تاریخ ۱۰ دی ۱۳۲۲ اولویت سیاست ممنوعیت حجاب حذف شد. پس از آزادی مجدد حجاب بعد از شهریور ۱۳۲۰ عده ای از زنان مجدداً به چادر روی آوردند، تا جایی که مورد اعتراض زنان فعال، از جمله اعضای کانون بانوان قرار گرفت. دههٔ ۱۳۵۰-۱۳۴۰ به اصلاحات محمدرضا اختصاص دارد. سیاستهای فرهنگی، اجتماعی تحت ریاست فرح پهلوی به اجرا در آمدند. فرح در سال ۱۳۳۸ دفتر مخصوص «بنیاد فرح» را تشکیل و تأسیس کرد و تلاش کرد نمای متفاوتی از ترکیب فرهنگ، سنت و مدرنیسم ارائه دهد. بسیج همگانی برای مشارکت زنان را آغاز کرد و حضور زنان در رده های شغلی مختلفی نمایان شد. در این دوره پوشش زن در برنامه ای نسبتاً صامت پیگیری شد. ارائه تصویر زن مدرن در مجلات، رسانه های صوتی و بویژه تصویری، جشنها و مراسم های فرهنگی شکل جدیدی به خود می گیرد. امر جنسی، بدن و زن محوریت می یابد. دیگر بحث بر سر برداشتن پوشیه و نقاب نیست، بلکه تصاویر و کلمات یکی پس از دیگری بخشهایی از پوشش زن را حذف می کنند. کارگزاران دولتی از برنامه های تلویزیون، سینما و برگزاری جشنها و اقدامات فرهنگی در جهت بازنمایی تصویر زن مدرن ایران بهره می گرفتند. جشنهای هنر شیراز توسط فرح پهلوی در سال ۱۳۴۶ از دیگر برنامه های فرهنگی حکومت پهلوی دوم بود که بخشهایی از آن به موسیقی و تئاتر اختصاص یافت. همزمان با ماه مبارک رمضان در دوره های دهم و یازدهم، جشنهای هنر شیراز در سالهای ۱۳۵۵ و ۱۳۵۶ در مسیر سیاستهای پوشش برنامه هایی آشکار شد. از جمله برهنه شدن بازیگر تئاتر ملوسها و نسناسها در جشن هنر هفتم عریان شدن بازیگری به نام آشوربانیپال بابلا پشت ویترین یک مغازه، عریان شدن بازیگران زن و مد در نمایش، و روی صحنه رفتن زنی کاملاً عریان در نمایش کشتی جنون از برنامه های فرهنگی بود.
پارسونز سفیر انگلیس در ایران در خاطراتش راجع به جشن هنر شیراز می گوید: «جشن هنر شیراز در سال ۱۹۷۷ از نظر کثرت صحنه های اهانت آمیز به ارزشهای اخلاقی ایرانیان از جشنهای پیشین فراتر رفته بود... صحنهٔ نمایش، نیمی در داخل مغازه و نیمی در پیاده رو مقابل آن بود. یکی از صحنه ها که در پیاده رو اجرا می شد، تجاوز به عنف بود که به طور کامل، نه به طور نمایشی و وانمود سازی... در مقابل چشم همه صورت گرفت... شاه مدتی خندید و چیزی نگفت. حذف چادر با سیاست فرهنگی مورد نظر فرح پهلوی و حکومت محمدرضا شاه پیش نرفت و درنهایت در مورخهٔ ۱۰ آذر ۱۳۵۵ شورای هماهنگی امور اجتماعی نخست وزیر طرحی برای حذف چادر از پوشش زنان داشت که آشفتگی کشور و وضعیت سیاسی سالهای 1355 تا 1357 مانع از اجرای این طرح شد.

منبع:تاریخ انقلاب اسلامی، رخدادهای فرهنگی دهه اول انقلاب، موسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، 1395، ص 81 تا 98

این مطلب تاکنون 10189 بار نمایش داده شده است.
 
     استفاده از مطالب با ذکر منبع مجاز مي باشد.                                                                                                    Design: Niknami.ir