تاریخ نگاران بهایی
شاید یکی از وجوه کمتر حساسیت برانگیز و تا حدودی نادیده گرفته شده ی فعالیت تشکیلات بهائیت در ایران، تلاش این جریان برای کنترل حوزه ی تاریخ نویسی یا حداقل ورود جدی به این عرصه مهم پژوهشی از آغاز پیدایش تاکنون است. این تشکیلات نگاهی کارکردگرا و هدفمند به تاریخ داشته و بیش از هر گروه و فرقه ی دیگری از تاریخ به مثابه ابزاری سیاسی و حتی تبلیغی استفاده کرده است؛ لذا تاریخ نویسی تشکیلات بهائیت را می توان در چند بستر و فضا مورد بررسی قرار داد:
۱) تاریخ از منظر درون تشکیلاتی. (تبلیغی و تبشیری)
۲) تاریخ در ارتباط با اسلام و تشیع
۳) رجوع به تاریخ برای فشار بر نظام جمهوری اسلامی
۴) تاریخ برای جریان سازی سیاسی - فرهنگی
تاریخ نویسان تشکیلات بهائیت در هر کدام از حوزه های فوق، ماموریت مشخصی را پی گرفته و تاکنون کتابهای زیادی را تالیف کرده اند. در بخش درون تشکیلاتی، آثار تاریخ نویسان بهائی بیشتر ناظر به بازنویسی تاریخ دینی این فرقه و زندگی شخصیتهای آن است که بیش از آنکه دغدغه های علمی- تاریخی در تألیف آنها نقش داشته باشد، بر تقویت مبانی اعتقادی اعضای تشکیلات ناظرند. این کتابها فاقد مبانی علمی تاریخ نویسی اند و بر مشاهدات و روایات شفاهی از زندگی کسانی مانند علی محمد باب، حسینعلی نوری معروف به بهاءالله، طاهره قرهٔ العین و... متکی هستند.
کتابهای تاریخ بهائیت در این بخش برای مطالعه اعضای معمولی و عادی تشکیلات نوشته شده و جنبه ی تعلیماتی و اعتقادی دارند. به همین دلیل دارای ادبیات و سبک نگارشی خاصی هستند که شباهت زیادی به سبک تاریخ نویسی مسلمانان و مسیحیان در سیره نویسی و... دارند.
بخش دیگری از کتابهای تاریخی تشکیلات بهائیت جنبه ی کلامی داشته و بیشتر به منظور دفاع از باورهای اعتقادی بهائیت در برابر مسلمانان و نقد باورهای فقهی و کلامی تشیع تالیف شده اند. در این کتب بیشترین حملات به روحانیت صورت گرفته است. بیشترین تمرکز تاریخ نویسی تشکیلات بهائیت در حوزه های «تاریخ به مثابه ابزار سیاسی» و «تاریخ برای جریان سازی» بوده و در سالهای اخیر به طور قابل تأملی بر حجم آنها افزوده شده است. بررسی ها نشان می دهد که دو موضوع اخیر بیش از سایر دلایل در رجوع به تاریخ و اصولا تاریخ نویسی برای تشکیلات بهائی از آغاز تا به امروز اهمیت دارد.
نگاه جریان بهائیت به تاریخ، تابعی از شرایط سیاسی و اجتماعی ایران بوده و این تشکیلات به راحتی مسیر و موضوع خود را با حفظ اصول و اهداف خود تغییر داده است. به طور مثال اولویتهای این تشکیلات در دوره های مشروطیت، دوره ی پهلوی و انقلاب اسلامی متفاوت بوده و تاریخ نویسان این تشکیلات بر اساس نیازهای سیاسی روز، موضوع خود را انتخاب کرده اند. در دوره ی مشروطیت تضعیف روحانیت، تحریف تاریخ معاصر، بزرگنمایی نقش اعضای تشکیلات در رویدادهای سیاسی اولویت بیشتری دارد. در دوره ی پهلوی به دلیل نزدیکی تشکیلات به دربار پهلوی و آزادی عمل بیشتری که پیدا کرده بودند از تاریخ برای تقویت مبانی فکری و خواستگاه اجتماعی خود بهره برده و نهایتاً تضعیف تشیع و روحانیت را دنبال می کردند. در دوره انقلاب اسلامی ، تحریف تاریخ معاصر، شخصیت سازی، طرح دعاوی حقوق بشری علیه جمهوری اسلامی و روزآمد کردن این جریان به روش تاریخ سازی از شخصیتهای بهایی را دنبال کرده است.
به همین دلیل در همه ی همایشی های پیرامون تاریخ معاصر در خارج کشور به وضوح ردپای این جریان برای بستر سازی در خصوصی تاریخ معاصر دیده می شود. تاریخ نویسان بابی، بهائی و ازلی از دوره ي مشروطیت با رخنه در میان جریان روشنفکری به ارائه ی روایتی خاصی از تاریخ معاصر خصوصا در مورد رجال پرداختند که تا کنون نیز تبعات منفی آن دیده می شود.
|