بلوك آرمانگرايي
در سالگشتي جديد از پيروزي نهضت امام خميني قرار گرفته ايم . نهضتي كه پيامآور عزت مسلمين بود. امام خميني احياگر انديشه ديني و بازگشت دهنده انسان امروز به معنا و معنويت بود. امام با نهضت جهاني خود قطبهاي زميني را مردود اعلام كرد و در برابر بلوك هاي رايج دنياي سياست، بلوك قدرتمند آرمانگرائي و دينخواهي را مطرح ساخت. او منادي وحدت انديشه در جهان بود و توانست در ميان همه ملتها در تمامي اقطاب عالم باور مشتركي را جسته و ملتها را حول آن به يكديگر متصل سازد. انديشه آزاديخواهي و ظلمستيزي بر پايه انديشه هاي ديني .
امام آن تقسيم ظالمانه را كه پس از جنگ دوم جهاني بر دنياي معاصر تحميل شده بود برهم زد. در آن نظم استعماري ، مناطق مختلف جهان بين دو قدرت غالب شرق و غرب تقسيم شده بود و اراده قدرتهاي سلطه گر نگهبان اين وضعيت شده بود. هيچ حركت و تحولي در جهان خارج از اين چارچوب و بدون وابستگي به يكي از دو قطب حاكم امكان موفقيت نمييافت. در چنين شرايطي در منطقه امن اين قدرتها انقلابي به وقوع پيوست و پيروز شد كه هر دو تفكر استعماري را به چالش كشيد. شكست آمريكا در رويارويي با نهضت امام خميني در ايران پديده اي بود كه كمونيستها را در ادعاي مبارزات ضدامپرياليستي شان خلع سلاح ميكرد . از اين رو انقلاب اسلامي براي نخستين بار در عصر حاضر، توانست دين را به عنوان عاملي حركتزا در پهنه مبارزات ملتها مطرح سازد.
امام خميني نوع نگرش ملتها به حكومتها را عوض كرد. او نشان داد سنت و مدرنيته مكمل يكديگرند و يك حكومت مصلح و پويا و رو به توسعه نميتواند سنت را ناديده انگارد. به همين دليل اصلاحات جامعه را در درون دين جستجو كرد. حتي دين را شاخصي در هر حركت و تحول و اصلاح قرار داد . او به تجربه تلخ انقلاب صنعتي اروپا كه به بهانه نوگرائي، تلاش كرد تا دين را كنار نهد خط بطلان كشيد.
نهضت امام خميني نشان داد كه انقلابهاي بزرگ، انسانهاي بزرگ ميطلبد. امام بر خلاف اكثر رهبران انقلابهاي جهان در گرداب درون خود نه اسير قدرت شد و نه فريفته ثروت؛ و اين رمز ماندگاري انقلاب و نهضت جهاني او بود.
نهضت امام خميني بر ادعاي آن دسته از نظريهپردازاني كه منافع آرماني را فرع بر منافع ملي ميشماردند و معتقد بودند قرن بيست و يكم ، قرن واقعگرائي است نه آرمانخواهي خط بطلان كشيد. و امروز آزاديخواهي مبتني بر آرمانگرائي، حرف نخست را در تحولات بين المللي و بخصوص در سير رويدادهاي منطقه ميزند.
امام خميني غبار از چهره دين در جوامع انساني زدود و چهره نوراني آن را به دنياي ظلمت زده امروز نماياند. امام دين را از درون صندوقخانههاي متروك نظامهاي كمونيستي و سرمايهداري بيرون آورد و به عنوان اصليترين عامل تعيين سرنوشت ملتها به صحنه جامعه كشاند. امام با رجعت دادن بشريت به فطرت الهي و اصليش، مولد موج بيداري اسلامي در جهان امروز گرديد و امروز آثار اين بيداري را در مصر و تونس و يمن و بحرين و ليبي و بسياري ديگر از نقاط جهان اسلام مشاهده مي كنيم. امروز آن صدايي كه در اين كشورها از ساير صداها رساتر به گوش مي رسد و آن پيامي كه واضح تر از ساير پيامها دريافت مي شود ، دين خواهي ، اسلام گرايي و شور و شوق دستيابي به نظامهاي سياسي مبتني بر ارزشهاي ديني و عدالت اسلامي است . نظامهايي كه جاي خالي آنها سالهاست در اكثر كشورهاي خاورميانه خالي است . نهضت امام خميني منادي همين نظام ها بوده و هست . امام خميني فريادگر بي بديلي بود كه ديروز صداي شكسته شدن استخوانهاي ماركسيسم را به گوش جهانيان رساند و مرگ و هدم آن مكتب بي بنياد را صلا داد و امروز نهضت خروشان و فراگير وي ، ناقوس مرگ را براي همه حكومتهايي كه بدون كمترين پايگاه اجتماعي ، خود را بر جان و مال و مقدرات جوامع ستمزده خويش تحميل كرده اند ، به صدا درآورده است .
به همين دليل است كه نهضت امام خميني به سرفصلي برجسته از تاريخ در ايران و جهان تبديل شده و دنياي معاصر را به دو فصل متمايز ماقبل و مابعد آن تقسيم نموده است.
سردبير
|