ماهنامه الکترونيکي دوران شماره 75   بهمن ماه 1390
 

 
 

 
 
   شماره 75   بهمن ماه 1390


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
لرد كرزن: ايران بايد تقسيم شود!


لرد جرج كرزن نايب‌السلطنه هندوستان كه خود يكي از منتقدان به نام قرارداد 1957 و سياست سر ادوارد گري بود يكي از اولين كساني به شمار مي‌آيد كه فكر تقسيم ايران را به مناطق نفوذ دو قدرت براي حل قسمتي از اختلافات موجود عنوان كرد. كرزن در سال 1898 در كتاب خود نوشت:
«برتري و تسلط نفوذ روسيه در شمال ايران بايد با تفوق و تسلط بريتانيا در جنوب كشور ايران در حال تعادل و توازن باشد. الزامي وجود ندارد كه به تقسيم ارضي كشور ايران بين دو قدرت بيانديشيم و به نظر مي‌رسد كه هيچكدام از دو قدرت بريتانيا و روسيه تمايلي ندارند تا باري ديگر بر مسئوليتهاي خود بيفزايند. اما تقسيم ايران به مناطق نفوذ و كنترل و نظارت بر آن مسئله‌اي است كه با وجود چنين ملت وامانده و فرسوده و حكومتي رو به زوال در آينده غير قابل اجتناب به نظر ميرسد.»
در 21 سپتامبر 1899 لرد كرزن در يادداشتي براي لرد جرج هاميلتون وزير امور هندوستان در كابينه انگلستان ضمن پيشنهاد تقسيم ايران به دو منطقه نفوذ و تشريح سياست روسيه در قبال ايران به مسئولين دولت بريتانيا هشدار داد:
«در مورد ايران، روسيه با انگلستان همكاري و همگامي نخواهد كرد. آيا نمي‌توان روسيه را وادار به تقسيم ايران به دو منطقه نفوذ كرد؟ روسيه مايل به اصلاح ايران نيست، بلكه در انتظار روزي است كه ايران از فرط استيصال به دامن روسيه افتد. ما بايد منطقه نفوذ خود را در ايران مشخص و معين كرده و اقداماتي را كه براي حفظ مصالح بريتانيا در ايران و هندوستان لازم است بيدرنگ به عمل آوريم. اگر دست روي دست بگذاريم و اين موضوع را به عهده تعويق افكنيم، خطر هر روز بيشتر به دروازه‌هاي ما نزديك خواهد شد. كتمان نمي‌كنم كه چنين تقسيمي از ايران ممكن است سبب فنا و نابودي و اضمحلال هميشگي كشور شاهنشاهي ايران گردد.»
لندن در كار زد و بندهاي سياسي خود در اروپا و گرفتار جنوب افريقا بود، و در حالي كه ايران روزبه‌روز بيشتر زير سلطه و نفوذ اقتصادي و سياسي روسيه قرار مي‌گرفت، دولتمردان بريتانيا توجهي به اوضاع ايران نداشتند. اما نايب‌السلطنه هندوستان كه به دور از كشمكشهاي سياسي و زد و بندهاي سياست اروپايي سياستمداران تايمزنشين انگلستان بود، براي حفظ منافع امپراطوري و براي حفظ هندوستان و نهايتاً منافع امپراطوري بريتانياي كبير، سنگ ايران را به سينه مي‌زد و چون در مقابل روسيه كاري از بريتانيا ساخته نبود، پيشنهاد تقسيم ايران به مناطق نفوذ را مي‌كرد. در وزارت امور خارجه انگلستان و حتي در وزارت امور هندوستان india office توجه چنداني به پيشنهادات و راه حل‌هاي ارائه شده از سوي حكومت هندوستان و به خصوص نايب‌السلطنه نشان داده نمي‌شد. در 16 مارس 1900 بار ديگر لرد كرزن طي تلگرافي به وزارت امور هندوستان درباره عواقب وخيم گسترش نفوذ روسيه در ايران به دولت بريتانيا اعلام خطر كرد و افزود كه «اكنون وقت آنست كه كيفيت و كميت منافع بريتانياي كبير و هندوستان در جنوب ايران را به دولت ايران گوشزد نماييم.» سر ويليام لي وارنر معاون وزارت امور هندوستان كه درباره مسائل خاورميانه از اطلاعات كافي برخوردار بود، در يادداشتي كه منضم به اين تلگراف نمود، ضمن توجه به هشدارهاي نايب‌السلطنه هندوستان و پيشنهاد اقدامات لازمي كه ‌بايد صورت گيرد و با تأييد پيشنهاد كرزن مبني بر تقسيم ايران به دو منطقه نفوذ، نوشت «در چنان صورتي بايد منطقه نفوذ خود را به خليج فارس و جنوب بندر بوشهر محدود كنيم.» اما لرد جورج هاميلتون وزير امور هندوستان كه اصولاً علاقه و توجه لازم را به امور هندوستان و بخصوص ايران مبذول نمي‌داشت و قدرت روسيه را بيش از اندازه زياد و نيروي تدافعي و سياسي بريتانيا را براي مقابله با روسيه بيش از حد ضعيف قلمداد مي‌كرد و اعتقاد داشت كه كار به جايي رسيده است كه بريتانيا قادر به انجام هيچ كاري در برابر روسيه نيست، در يادداشتي كه براي استفاده كاركنان عاليرتبه وزارت امور هندوستان تهيه كرد سعي نمود تا عقيده خود را كه خلاف نظريات و عقايد اولياي امور حكومت هند و نايب‌السلطنه بود در وزارت امور هندوستان ترويج و تعميم دهد. هاميلتون در يادداشت خود تأكيد كرده بود كه:
«نفوذ ما در شمال ايران به كلي از بين رفته است. ما دست به هر اقدامي بزنيم باز روسيه قادر است كه شمال ايران را به خاك خود ملحق سازد بدون آنكه ما بتوانيم اقدام يا مقاومتي مؤثر به عمل آوريم»
لرد هاميلتون از سياستمداراني بود كه بسختي از نظريه «انزواي باشكوه» بريتانيا دفاع مي‌كرد و با اينكه شرايط بين‌المللي و بخصوص وضع اروپا و تهاجمات سياسي ـ اقتصادي روسيه تزاري و امپراطوري آلمان بسياري از دولتمردان انگلستان را وادار به ترك نظريه خود و منسوخ كردن سياست انزواي باشكوه كرده بود و بريتانياي كبير نيز تدريجاً ميرفت تا اين سياست را به كناري نهد و در معادلات سياسي اروپا و جهان نقش خود را ايفا كند، با اينحال هاميلتون همچنان استوار به سياست انزواي باشكوه اعتقاد داشت. هاميلتون ميكوشيد تا براي اعمال نظر خود و پيروي همه دولتمردان بريتانيا از سياست انزواي با شكوه سياستهاي توسعه‌طلبي و تجاوزي روسيه و آلمان را در آسيا و خاورميانه ناديده انگارد و يا چنانچه اين واقعيت‌ها چنان تبلوري دارند كه ناديده انگاشتن آن ممكن نباشد، از راه توسل جستن به ضعف بريتانيا و يا قبول حقوق مسلم كشورها و امپراطوري‌هاي ديگر، از حقوق و مصالح و مافع ويژه و سنتي بريتانيا ، همچون تفوق بلا معارض بريتانيا در خليج فارس نيز دست شسته و آنها را پايان يافته تلقي نمايد.
هاميلتون در پايان يادداشت مورخ 3 آوريل خود پس از اشاره به اينكه «اگر روسيه شمال ايران را اشغال كرده و به خاك خود ملحق سازد» با زيركي و هدفي كه ناشي از اعتقاد او به سياست مورد علاقه‌اش، انزواي باشكوه بريتانيا، و عدم مداخله‌هاي امپرياليستي بود، اين سؤال را مطرح كرده بود كه «آيا ما نيز بايد همان سياست را در جنوب ايران بكار گرفته و اعمال كنيم؟»
اما لرد كرزن هنوز هم بسختي مدافع آن بود كه جنوب ايران بخصوص خليج فارس بطور مطلق و انحصاراً زير نفوذ بريتانيا قرار دارد و براي حفظ همين برتري نفوذ و انحصار پيشنهاد مي كرد تا ايران به دو منطقه نفوذ تقسيم گردد تا مگر از اين طريق راه نفوذ روسيه به خليج فارس و در نتيجه تهديد قدرت و نفوذ انحصاري بريتانيا سد گردد.

منبع:دكتر ايرج ذوقي، تاريخ روابط سياسي ايران و قدرتهاي بزرگ، 1925 ـ 1900، انتشارات پاژنگ، 1368 ، ص 39 تا43

این مطلب تاکنون 4457 بار نمایش داده شده است.
 
     استفاده از مطالب با ذکر منبع مجاز مي باشد.                                                                                                    Design: Niknami.ir