تقويم شاهنشاهي! | يكي از نقاط فرعونيت رژيم پهلوي را ميتوان در سال 1354 مشاهده كرد، زماني كه رژيم درصدد برآمد تا با پيامبر بزرگ اسلام رسماً به معارضه برخيزد و به محو مؤثرترين تجلي فرهنگ اسلامي مبادرت نمايد. تصور شاه اين بود كه اگر پايگاههاي معنوي اسلامي را از اذهان خارج سازد بر همه قدرتهاي مقاوم مسلط شده و نهضتي با عنوان اسلامي به وجود نخواهد آمد. او دقيقاً از پيامهاي مؤثر امام خميني در كوبيدن جشنهاي شاهنشاهي آگاهي يافته بود و ميدانست اتكاي اصلي در حمله به رژيم اسلام است و اكنون با كمك رستاخيز فراگير كه 23 ميليون! عضو دارد بايستي قطع ريشه نمايد بهمين جهت در شهريور 54 در مراسم افتتاح مجلس دوره 24 «مجلس رستاخيزي» نمايندگاني كه عميقاً رستاخيزي بودند و سازمان امنيت از هر جهت صلاحيت آنها را تأييد كرده بود خواست تا فرهنگ ايراني را از عوامل بيگانهاي كه در اين فرهنگ راه يافته نجات دهند.
شاه در نطق افتتاحيه گفت، «... يكي از جنبههاي مهم تحول اجتماعي و عميق جامعه امروزي ايران كه ميبايد دقيقاً مورد توجه قرار گيرد از ميان بردن تمام آثار و مظاهر ناپسند دورانهاي انحطاط اجتماعي و اخلاقي گذشته است. تاريخ طولاني كشور ما شاهد هجومهاي فراوان خارجي و به كرات نيز شاهد اشغال موقتي كشور از طرف بيگانگان بوده كه طبعاً هر اشغالي با آنكه سرانجام به غلبه معنوي و فرهنگي ايران منجر شده يادگارها و آثار شومي نيز مخصوصاً در زمينه فكري و روحي بر جاي گذاشته است كه با ماهيت و اصالت واقعي و روح و فرهنگ ايراني همآهنگ نيست. ملت ما كه مصمم است در اين دوران تازه از زندگي خويش تمام آثار انحطاط و ضعف و فساد و زبوني گذشته را به دست فراموشي بسپارد داراي اين رسالت معنوي است كه ارزشهاي مثبت و جاوداني فرهنگ ايراني را از همه آلودگيهايي كه ممكن است به دست عوامل بيگانه در اين فرهنگ راه يافته باشد دور سازد و هر آنچه را كه نشان سازندگي و پاكي و نيرومندي ندارد و بنابراين شايسته فرهنگ ايرانی نيست از آن كنار گذارد...»
مقصود شاه اين بود كه برنامه اسلامزدايي را با قاطعيت شروع نمايند. كساني كه نطق شاه را تهيه كرده بودند درست همين مطلب را ميخواستند عنوان نمايند كه مظاهر فرهنگ اسلامي ريشه بيگانه دارد و با روح فرهنگ شاهنشاهي ايران سازگار نيست و بايد كنار گذاشته شود. البته شاه براي رسوخ فرهنگ غرب عيبي نميبيند چون با سرعت كشور را به آن سمت ميكشاند و اساساً نويد دروازه تمدن بزرگ به معني قبول همه ارزشهاي غربي است. نمايندگان مجلس رستاخيز كه بايد مطيع بيچون و چراي الهامات شاه ميبودند به همين ترتيب رفتار كردند و در پايان سال 54 با حمله به تاريخ هجري اولين گام را عليه اسلام برداشتند.
مجلسين در يك اجلاس مشترك تصويب كردند كه مبدأ تاريخ به شاهنشاهي تغيير يابد و همه مردم و سازمانهاي ملي و دولتي بايد تاريخ جديد را بكار برند. همه چيز ميبايد در نظام شاهنشاهي خلاصه ميشد و تاريخ هم بايد چنين مبدئي داشته باشد و براي اينكه متملقين خود فروخته براي شخص شاه هم مقامي قائل شده باشند در اين مبدأسازي تصميم گرفتند سال 1320 هجري را با سال 2500 شاهنشاهي تطبيق و آغاز سلطنت او را سالي قرار دهند كه در ذهن همه به سادگي جاي گيرد و طول سلطنت هم با دو رقم آخر مشخص باشد در حالي كه سال 1350 را به عنوان دو هزار و پانصدمين سال بنيانگذاري شاهنشاهي جشن گرفته بودند آن را سي سال به عقب بردند. به هر حال سال 1355 هجري سال 2535 شاهنشاهي شد كه هم مبدأ شاهنشاهي بود و هم نشان ميداد كه 35 سال از سلطنت او گذشته است. اين اقدام بيش از هر چيز رسوائي براي رژيم شاهنشاهي و شخص شاه بوجود آورد با هيچ استدلالي قابل توجيه نشد، بزرگترين تبليغي بود كه رژيم عليه خود كرد و رسماً اعلام نمود شاهنشاهي و اسلام نميتوانند كنار هم باشند.منبع:دكتر سيد جلالالدينِ مدني، تاريخ سياسي معاصر ايران، دفتر انتشارات اسلامي، ج دوم، ص 308 تا 310. این مطلب تاکنون 4433 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|