شاه: همه منتقدان را در توالت بيندازيد! | حسين خطيبي رئيس جمعيت شير و خورشيد در خاطراتش مينويسد: در اين اواخر اگر كسي درباره پدرش [رضا شاه] و لياقت و كارداني او سخني ميگفت مورد پسند او واقع نميشد. به خاطر دارم يك روز در سلام خاص كه فقط هيأت رئيسه دو مجلس بودند، شاه با اشارهاي ابلغ از تصريح گفت: درست است كه پدرم خيلي به مملكت خدمت كرد ولي دوره سلطنت او كوتاه بود و آنچه شده است در دوره سلطنت من است. كمكم كار به جايي رسيد كه هيچكس جرأت نداشت حتي درباره پدرش سخني برخلاف ميل او بگويد. دستورهاي او را بيچون و چرا اجرا ميكردند و سخني نميگفتند كه خوشآيند او نباشد. بيشتر به فكر مقام خود يا مالاندوزي بودند. حتي به ديگران هم توصيه ميكردند كه در ملاقات با شاه چيزي نگويند كه به اصطلاح خاطر مبارك آزرده شود. در اين دوره شاه تنها به فكر خود متكي بود و مشورت را نميپسنديد. وقتي خواست آن شش ماده اول انقلاب را به همهپرسي بگذارد چند نفر از سرشناسان از جمله عبدالله انتظام، سپهبد يزدانپناه و حسين علاء را براي مشورت احضار كرد و چون آنها نظر موافق ندادند، مطرود شدند! سوال ميكرد ولي انتظار داشت همه نظر و تصميم او را تاييد كنند و اين يقيناً به علت سرخوردگي بود كه از دوره اول سلطنت خود داشت. به خاطر دارم روزي به مناسبتي، عدهاي دور شاه حلقه زده بودند و من در پشت سر شاه به مكالمات شاه با آنها گوش ميدادم. شاه خيلي سر حال بود و از آنها پرسيد: اگر گفتيد من براي چه موفق شدم؟ هر كسي از روي تملق چيزي ميگفت و شاه همه را رد ميكرد. سرانجام گفت خودم ميگويم. من به آن جهت موفق شدم كه خودم تصميم گرفتم و اجرا كردم و با كسي مشورت نكردم.
مورد ديگر در ششم بهمن ماه 1343 بود. همان شبي كه حسنعلي منصور در بيمارستان درگذشت، هويدا كفيل نخستوزيري بود. حوالي عصر بود من در شير و خورشيد سرخ مشغول به كار بودم. تلفن كرد و گفت ساعت پنج بعدازظهر در كاخ وليعهد باشيد. شاه خواهند آمد. گفتم لباسم مناسب نيست! گفت به همين صورت بياييد. كاخ وليعهد روبهروي كاخ مرمر در خيابان فلسطين بود، در طبقه زيرين ساختمان، دستگاه نمايش فيلم گذاشته بودند. يك صندلي در جلو بود كه شاه بايد روي آن مينشست. چهار صندلي هم در عقب كه به ترتيب از چپ به راست دكتر ناصر يگانه وزير مشاور من، دكتر هادي هدايتي وزير آموزش و پرورش و هويدا بايد بنشينيم. شاه با قيافهاي در هم آمد و گفت به مناسبت اولين سالگرد انقلاب شاه و ملت نطقي كردهايم كه امشب بايد از تلويزيون پخش شود. شما را خواستهايم كه اين فيلم را قبل از پخش ببينيد. اگر حك و اصلاحي لازم است پيشنهاد كنيد. همه كاغذ و قلم برداشتيم و به جاي خود نشستيم و فيلم شروع شد. هر كدام يادداشتهايي برداشتيم.
پس از خاتمه نمايش شاه برگشت اول به ناصر يگانه گفت چه نظري داريد؟ او يكي دو ايراد گرفت. شاه كمي با پرخاش گفت من شما را انتخاب كردم كه مثل پيرمردها فكر نكنيد. آن بيچاره گفت نظر اعليحضرت صحيح است و من اشتباه كردم. بعد از من سوال كرد. من هم تكليف خود را دانستم و نظري ندادم. هدايتي و هويدا هم مانند من چيزي نگفتند و جلسه تمام شد.
دقايقي بعد آتاباي خبر آورد كه منصور درگذشت. شاه خيلي آشفته نشد و به هويدا گفت شما كه عملاً نخستوزير هستيد. فرمان شما را خواهيم فرستاد. وزرا همانها باشند و دستورهايي درباره تشييع جنازه داد و رفت. هويدا به من گفت خوب كردي چيزي نگفتي. شاه در مشورت ميخواهد نظر او را تاييد كنند. گفتم من شانس آوردم كه نفر اول نبودم والا تلخيها نصيب من ميشد.
حسين خطيبي، رنج رايگان، ص 346 ـ 348.
***
توضيح: روايت مشابهي در اين مورد وجود دارد با اين تفاوت كه شاه افراد مذكور را براي مشورت احضار نكرده بود بلكه در خانه يكي از آنان جلسهاي با حضور عبدالله انتظام رئيس شركت نفت، حسين علاء وزير دربار، دكتر محمود مهران وزير سابق فرهنگ و سپهبد يزدانپناه و يكي دو نفر ديگر به صورت محرمانه تشكيل ميشود و تصميم ميگيرند در شرفيابي آينده به نحوي ايرادات خود را نسبت به فيلم سخنان شاه به وي ابراز نمايند. شاه پس از اطلاع از اين قضيه برآشفته و با عصبانيت ميگويد همه اين افراد را بايد در توالت انداخت و سيفون آن را كشيد . چند روز بعد كليه نامبردگان از كار بركنار و خانهنشين ميشوند.
منبع:جام جم، ويژهنامه ايام، 25 بهمن 1383 شماره 2 این مطلب تاکنون 3691 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|