بازخوانی یک رویداد تاریخی | پس از اعلام جنگ مسلحانه سازمان مجاهدین خلق علیه نظام جمهوری اسلامی ایران (1360/3/28) شاهد شورشهای خیابانی همراه با تخریب و قتل و غارت و آتشسوزی در تهران و چند شهرستان بودیم (1360/3/30) سپس بنیصدر با تصویب مجلس و حکم امام خمینی از ریاست جمهوری عزل شد (1360/4/1) و حادثه ترور آیتالله خامنهای پنج روز پس از این عزل به وقوع پیوست (1360/4/6).
روز جمعه (1360/4/5) آيت اللّه خامنه اى امام جمعه تهران در سخنان خود ضمن ارائه تحليلى از عملكرد سازمان مجاهدین خلق خطاب به سران سازمان گفت:
«من سوابق و ضعف هاى آنها را مى دانم و خود آنها مى دانند كه ما به خوبى آنها را مى شناسيم. من به آنها مى گويم كه خودتان را در تاريخ رسوا كرديد و حرف هاى قبلى خود را تخطئه نموديد... شما اى مجاهدين خلق مقابله خود را با دولت و حكومت اسلامى به حساب مقابله با ارتجاع مى گذاريد. ارتجاع با منطق اسلام يا منطق كمونيسم؟ ارتجاع در منطق اسلام يعنى ارتداد و شماها هستيد كه مرتجعيد.»
وى همچنين در سخنان خود جوانان و نوجوانان هوادار سازمان را به تفكر و توجه به واقعيات و پذيرش نصايح خيرخواهان فراخواند و آنان را از دنباله روى بدفرجام سران سازمان تحذير نمود.
بعدها، سودابه سديفى، مشاور بنى صدر، پس از دستگيرى اعتراف كرد كه پس از عزل قانونى رييس جمهور و پنهان شدن او، بنى صدر به رجوى پيام داد كه «بايد شروع به زدن رأس هاى آنها ( = حاكميت نظام جمهورى اسلامى) نمود، چاره ديگرى نيست.»
حسين نواب صفوى يكى از رابط هاى اصلى بنى صدر و سازمان نيز بعد از بازداشت، به رغم اينكه تأكيد داشت كه بنى صدر براى مقابله با نظام بر «بسيج مردم» تكيه مى كرد، با ترديد تصريح كرد كه اين نكته هم مطرح شد كه «اگر نتوانيم مردم را بسيج كنيم، بايد اينها را فلج كرد، يك چيزى در همين حدود، شايد گفت بايد سران را از بين برد.»
رجوى بعد از اختلاف با بنى صدر ديدگاه هاى او را در مورد ترورهاى سال 60 چنين تبيين مى نمايد: «آقاى بنى صدر به خوبى به ياد دارند كه در آن اوايل... رفسنجانى را در شمار «خمسه خبيثه» واجب القتل دانسته و به تأكيد خواستار آن بودند كه در رديف بهشتى ملعون ـ كه هر دو نفر به اضافه سه نفر ديگر دستشان تا مرفق به خون و جنايت آلوده بود ـ مهدورالدم و شايسته مجازات شناخته شود.»
رجوى در بيانى ديگر با تحقير ديدگاه بنى صدر مى نويسد: ... آنچه بنى صدر از مبارزه مسلحانه مجاهدين انتظار داشت، اساسا چيزى جز دفع شرّ تعدادى از مهره هاى بالاى رژيم نبود...
رييس جمهور معزول كه خود به دستاويزى براى شورش مسلحانه سازمان تبديل شده بود، با تأكيد يا در واقع اعلام موافقت خود با آغاز ترور مسئولان بلندپايه نظام جمهورى اسلامى، تسريع در اقدام برنامه ريزى شده قبلى سازمان را خواستار شده بود.
روز ششم تيرماه با انفجار بمب كار گذاشته شده در ضبط صوت بزرگى كه روى تريبون سخنرانى آيت اللّه خامنه اى در مسجد اباذر تهران قرار داده شده بود، پروژه حذف رهبران اصلى جريان پيرو خط امام توسط سازمان كليد خورد. خوشبختانه امام جمعه محبوب تهران و نماينده امام در شورايعالى دفاع از اين سوءقصد كه مى توانست به فاجعه اى بزرگ منجر شود، بر اثر كامل عمل نكردن بمب، جان سالم به در برد ولى جراحات شديدى بر ايشان وارد گشت. براساس خبر منتشره در همان زمان، آيت اللّه خامنه اى «از نقطه بالاى كتف راست و بالاى ران سمت راست» مجروح شد و «استخوان ترقوه» او شكست و چند رگ و عصب دست راست وى نيز قطع شده بود.
مسجد اباذر تهران در يكى از جنوبى ترين مناطق واقع شده بود و آيت اللّه خامنه اى مدتى بود كه در آنجا ـ پس از نماز ظهر و عصر ـ برنامه هفتگى سخنرانى و پرسش و پاسخ برگزار مى كرد. هم زمان با انفجار بمب مزبور، بمبى نيز در ميدان انقلاب تهران منفجر شد و يك بمب هم در تقاطع خيابان ولى عصر(عج) و طالقانى پيش از انفجار كشف و خنثى گرديد.
روزنامه كيهان به مديريت حجت الاسلام سيدمحمد خاتمى در سرمقاله خود با عنوان «توده هاى مردم از ماجراى ترور خامنه اى مى گويند» چنين نوشت: ديروز بخش وسيعى از مردم در مقابل بيمارستان جمع شده بودند... دست به دعا برداشته بودند و با چشم هاى اشك آلود از خداى خود مى خواستند كه امام جمعه تهران زنده بماند و توطئه آمريكا نقش برآب گردد... از هر كس و هر دسته اى كه سؤال مى كرديم، مردم بلافاصله پاسخ مى دادند كه اين كار، كار جنبشى ها (= سازمان) است... عمو حسين گفت مگر در نماز جمعه اين هفته شركت نكرديد؟ در آنجا آقاى خامنه اى به سران مجاهدين گفت شماها را خوب مى شناسيم، شماها كار آمريكا را آسان كرديد... اما معلوم بود كه جنبشى ها نمى توانستند كيفر آقاى خامنه اى را فى المجلس ادا كنند! لذا «به زودى و به طور مضاعف» يعنى در همين ديروز به مسجد اباذر رفتند و در ضبط صوت مواد منفجره گذاشتند.
حضرت امام خمينى (ره) طى پيامى خطاب به آيت اللّه خامنه اى، ترور شخصيت هاى انقلاب را موجب افزايش قدرت مقاومت در صفوف فشرده ملت توصيف كرده ضمن اشاره تلويحى ولى روشن به مسئوليت منافقين در اين اقدام، در مورد ابعاد و آثار آن چنين نگاشت:
«اكنون دشمنان انقلاب به سوءقصد به شما كه از سلاله رسول اكرم(ص) و خاندان حسين بن على(ع) هستيد و جرمى جز خدمت به اسلام و كشور اسلامى نداريد و سربازى فداكار در جبهه جنگ و معلمى آموزنده در محراب و خطيبى توانا در جمعه و جماعات و راهنمايى دلسوز در صحنه انقلاب مى باشيد، آن قدر از بينش سياسى بى نصيبند كه بى درنگ پس از سخنان شما در مجلس و نماز جمعه و پيشگاه ملت به اين جنايت دست زدند و به كسى سوءقصد كردند كه آواى دعوت او به صلاح و سداد در گوش مسلمين جهان طنين انداز است... آيا با اين اعمال وحشيانه و جرايم ناشيانه وقت آن نرسيده است كه جوانان عزيز فريب خورده از دام خيانت اينان رها شوند، و پدران و مادران، جوانان عزيز خود را فداى اميال جنايتكاران نكنند و آنان را از شركت در جنايات آنان برحذر دارند؟»
آيت اللّه بهشتى؛ رييس ديوانعالى كشور، محمدعلى رجايى؛ نخست وزير ، مجلس شوراى اسلامى و ساير نهادهاى انقلابى و آقاى منتظرى در پيام هاى جداگانه اى ضمن محكوم كردن سوءقصد به آيت اللّه خامنه اى منافقين را به تلويح يا تصريح مسئول اين اقدام بر شمردند.
اما سازمان رسما مسئوليت سوءقصد به آيه اللّه خامنه اى را برعهده نگرفت و حتى بر قسمتى از بدنه داخلى ضبط صوت انفجارى با ماژيك نوشته شده بود: «هديه گروه فرقان»، و جزوه اى نيز با امضاى اين گروه درباره اين سوءقصد انتشار يافت. در حالى كه مؤسس و اعضاى اصلى اين گروه در سال 58 و 59 شناسايى و دستگير شده بودند و هيچ تشكيلاتى از اين گروه در سال 1360 در داخل كشور وجود نداشت كه قادر به انجام يك اقدام مسلحانه باشد. در برخى از اعلاميه ها و جزوات قبلى اين گروه از بنيانگذاران و ايدئولوژى سازمان تجليل و اعلام حمايت شده بود، و قرائن معدودى هم در مورد ارتباط تشكيلاتى سازمان با فرقان وجود داشت، امّا آشكار بود كه سازمان در همان آغاز عمليات تروريستى خود ـ در تيرماه 60 ـ با طرح نام گروه فرقان و انتشار اطلاعيه جعلى به نام آن گروه، كوشيد تا، هم چهره تروريستى خود را پنهان كند و هم علاوه بر انحراف افكار عمومى، مسئولان امنيتى و انتظامى را نيز گمراه نمايد.
معاون وقت دادستان انقلاب در خاطرات خود تصريح كرده است كه «جواد قديرى يكى از طراحان انفجار مسجد اباذر بود.» وى كه نام كاملش محمدجواد قديرى مدرس است و از اعضاى قديمى و مهم سازمان و نفوذى در كميته انقلاب مستقر در اداره دوم ستاد ارتش بود، بعداز سوءقصد نافرجام به آيت اللّه خامنه اى متوارى شد و از كشور گريخت. و در سال 1364، نام قديرى در ليست شوراى مركزى سازمان به عنوان «عضو مركزيت» درج گرديد. در همان زمان در اغلب خبرهاى مطبوعات و واكنش هاى اقشار مختلف مردم و گروه هاى سياسى، بدون كمترين ترديدى، سازمان مسئول انفجار مسجد اباذر معرفى و شناخته مى شد. بعدها نيز در بيانيه وزارت خارجه آمريكا درباره سازمان، مجروح شدن آيت اللّه خامنه اى يكى از مجموعه اقدامات تروريستى سازمان خوانده شد. سازمان نيز در نفى اين واقعيت مجددا اعلام نمود كه سوءقصد به آيت اللّه خامنه اى «قبل از شروع مبارزه مسلحانه مجاهدين» توسط گروه فرقان انجام شده «كه هيچ ربطى به مجاهدين نداشت.» كاملاً آشكار است كه سازمان بنا به دلايل سياسى، حقوقى و تبليغاتى، به رغم پذيرش رسمى مسئوليت بسيارى از اقدامات تروريستى بعدى خود، همچنان مايل و قادر نيست كه به نقش خود در انفجار ششم تير اعتراف نمايد.
منبع:سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ دوم، 1385، جلد 2، ص 587 تا 591 این مطلب تاکنون 2122 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|