زنده باد، مرده باد! |
«مرده باد» و «زنده باد» رايجترين شعار زمان شاه بود كه در مبارزات سياسي رونق و كاربرد فراوان داشت. زندهبادها را معمولاً عوامل و طرفداران رژيم نعره ميكشيدند و «مرده باد» را مخالفان شاه، فرياد ميزدند. پس از ماجراي ترور شاه در دانشگاه تهران كه مستمسكي براي سركوب حزب توده شد، عوامل رژيم با ايجاد جو اختناق شديد، به قلع و قمع مرده بادگوها پرداختند كه بگير و ببندها، طيفهاي مختلف سياسي و روشنفكران مخالف رژيم را دربر ميگرفت. از آن پس مخالفان رژيم براي بيان چنين شعاري به جاي حنجرهها، قلمها را به كار بردند. هر روز صبح مردم تهران هنگام گذر از خيابانها، سينه ديوارها را ميديدند كه پر بود از شعار مرده باد... و شبنامههايي در مخالفت با رژيم كه در كوچهها و خيابانها فروريخته بودند. مأموران شهرباني هم در شهر پراكنده ميشدند تا پخشكنندگان شبنامهها و شعارنويسها را به جرم مخالفت با رژيم دستگير كنند.
در تهران، يك مكانيك براي رونق كارش، براي نخستين بار دست به ابتكاري زده و با خط درشت روي ديوار بغل دكانش نوشته بود: «باد» كه رانندگان را به خود جلب كند.
يكي از پاسبانهاي كمسواد محل كه به فكر بهانهاي براي آزار و اذيت اين مكانيك بود، يك روز هنگام گذر از مقابل دكان پنچرگيري چشمش به كلمه «باد» افتاد. دستهايش را به كمر چسباند و مكانيك را صدا زد:
- مرد حسابي، اين چيه نوشتي روي ديوار؟
مكانيك تعجب كرد و گفت: خب نوشتم «باد»، مگه چه عيبي داره؟
پاسبان با نگاهي سرشار از تحقير و سوءظن، سراپاي روغني و سياه او را ورانداز كرد و گفت: خر خودتي، حتماً از نوشتن «باد» منظوري داشتي. منظورت يا زندهباد بود يا مرده باد. «زنده باد» كه به ريخت و قيافهات نمياد. حتماً منظورت «مرده باد» هست. زودباش راه بيفت بريم شهرباني... منبع:خاطرات مطبوعاتي، نشر آبي، سيدفريد قاسمي
این مطلب تاکنون 2135 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|