برگی از یک پرونده خیانت | روز 17 تیر 1366 مسعود رجوی سرکرده سازمان مجاهدین خلق در بغداد با صدام ملاقات کرد و سالگرد «انقلاب ژوئیه حزب بعث عراق» را به وی تبریک گفت. صدام نیز در این ملاقات تشکیل «ارتش آزادیبخش ملی» را به رجوی تبریک گفت.(1) این رویداد پس از انتقال کادرهای سازمان مجاهدین خلق از فرانسه به عراق و گردآوری نیروهای پراکنده این سازمان در ترکیه، پاکستان، ایران و کردستان عراق به داخل تشکیلات جدید سازمان در عراق رخ داد.
در سال 1365رهبرى سازمان با اين تصور كه سرنوشت جمهورى اسلامى به نتيجه جنگ عراق عليه ايران گره خورده است و با توجه به اينكه ابرقدرتها مايل نبودند ايران در جنگ پيروز شود و بنابراين رژيم صدام در نهايت بازنده نخواهد بود، در چارچوب طرح آمريكا و متحدانش براى براندازى نظام جمهورى اسلامى، رسما و علنا در كنار عراق قرار گرفت. از اين رو رجوى در پى امضاى معاهدهاى در فرانسه با «طارق عزيز» ـ معاون نخستوزير وقت عراق ـ و به بهانه تحت فشار قرار گرفتن از سوى دولت فرانسه، در 17 خرداد سال 65 وارد بغداد گرديد. پس از ورود وى به عراق، نيروهاى نظامى سازمان كه از سال 61 به تدريج در كردستان عراق مستقر شده بودند و ساير نيروهاى گردآورى شده از داخل ايران و تركيه و پاكستان، در داخل قرارگاههاى تشكيلاتى سازماندهى شدند و سلسله عمليات متعددى را در طول نوار مرزى ايران با حمايت و پشتيبانى ارتش عراق عليه نيروهاى ايران در مناطقى مانند سردشت، دهلران، مريوان، سرپل ذهاب، جنوب بانه، ارتفاعات كرمانشاه به انجام رساندند.(2) در اين عملياتها تلفات جانى و تسليحاتى قابل توجهى به برخى يگانها و پايگاههاى پراكنده نيروهاى نظامى ايران وارد گرديد.
بر اساس آمار، اين عملياتها از يك طرف براى سازمان يك موفقيت محسوب مىشد و از طرف ديگر با طراحى و خواست ارتش عراق و در قالب برنامههاى جنگى رژيم صدام سير صعودى داشت. با توجه به اين نكته و ضربات وارده به تيمهاى ترور سازمان در داخل كشور، تشكيلات عملاً با قبول شكست استراتژى جنگ چريك شهرى، كه از ابتداى تشكيل سازمان مدعى آن بود، به استراتژى «جنگ جبههاى» يا به تعبير خود «جنگ آزاديبخش» روى آورد. به نوشته مسعود جابانى عضو سابق سازمان:
«جايگزينى جنگ جبههاى به جاى جنگ چريك شهرى، به دليل شكست جنگ چريك شهرى در داخل ايران، ضرورت وابستگى به دولت عراق را كه در حال جنگ با ايران بود مىطلبيد... پذيرش جنگ جبههاى آن هم از مرزى كه دشمن متجاوز، آن را شروع كرده و بمبها و موشكهاى آن هر روز بر سر مردم كوچه و بازار فرود مىآمد و خانههاى مردم را خراب مىكرد و مردم را به عزا مىنشاند، بسيار ضدملى و نامشروعتر از جنگ چريك شهرى بود... سال 1365 رسما و علنا پايان جنگ بىنتيجه شهرى اعلام [شد] و آقاى رجوى در نشستى اعلام داشت كه منبعد جنگ ميكروشهرى جاى خود را به جنگ مرزى مىدهد. و اين سرآغاز اداى دين به رژيم بعثى بود و سازمان مجاهدين را در مناسبات رژيم صدام به سمت حل شدگى سوق داد.»(3)
مهندس علىاكبر راستگو از مسئولان سابق روابط خارجى سازمان كه مدتى هم در بخش نظامى داخل عراق فعاليت داشته است، چگونگى تغيير استراتژى سازمان را اينگونه توضيح مىدهد:
....در اوايل سال 1365 و در اوج دوران آشفتگىهاى سياسى ـ استراتژيك سازمان، دست غيبى به يارى مسعود رجوى آمد. دولت ژاك شيراك، رجوى را به دليل عدم توجه به قوانين داخلى و امنيتى كشور فرانسه از اين كشور اخراج كرد. شوراى ملى مقاومت در نشست 23 ارديبهشت ماه 65 خود طى بيانيهاى اعلام كرد كه «براى خنثى كردن توطئههاى دشمن از يك سو و پاسخگويى به الزامهاى مرحله جديد تدارك قيام از سوى ديگر، محل اقامت آقاى مسعود رجوى مسئول شورا از اروپا به كشور عراق منتقل مىشود. شوراى ملى مقاومت اين انتقال را براى گسترش و سازماندهى نيروهاى مسلح انقلاب از نزديك، امرى لازم و آخرين گام براى عبور به خاك ميهن مىداند. «... به دنبال عزيمت مسعود رجوى از پاريس به بغداد، در همه امور سازمان تغييراتى ايجاد شد. اين تغييرات در شيوه سازماندهى نيروها و جنگ براى سرنگون كردن حكومت اسلامى در نظر گرفته شده بود. در همين راستا، شيوه جنگها كه پيش از آن پارتيزانى در كردستان و جنگ چريك شهرى در شهرهاى ايران بود، به شكل جنگهاى گردانى در مناطق مرزى با ارتش و سپاه پاسداران ايران سازماندهى شد. ضمن اينكه اين دوران مصادف بود با شدت گرفتن جنگ هشت ساله بين ايران و عراق. با آغاز عمليات گردانى كه تكامل جنگهاى چريكى و پارتيزانى نامگذارى شد، استراتژى جنگ آزاديبخش در آذرماه 1365 پاگرفت. در اين راستا چون اين استراتژى در نهايت به سود طرف عراقى تمام مىشد، سيل آموزشهاى نظامى، كمكهاى مادى، تسليحاتى، پشتيبانى، لجستيكى، اطلاعاتى و سلاحهاى عراقى به سمت سازمان مجاهدين خلق سرازير شد....(4)
هادى شمسحائرى عضو سابق شوراى مركزى سازمان كه خود تا سال 1370 در عراق با تشكيلاتهمكارى مىكرد، درباره حضور مسعود رجوى در عراق و تغيير استراتژى سازمان چنين نوشته است:
....در سال 1365 به دليل پارهاى مسائل كه بر ما معلوم نيست، و آن طور كه مجاهدين مىگويند در يك معامله پنهانى بين فرانسه و رژيم جمهورى اسلامى، رجوى از فرانسه اخراج و به عراق عزيمت مىكند. رجوى در درون روابط ادعا كرد كه از مدتها قبل قصد داشته كه به عراق بيايد. (رجوى چند روز پس از ورودش به عراق از محل اقامتش در بغداد طى يك مكالمه تلفنى به نگارنده گفت كه من مدتها پيش مىخواستم به عراق بيايم اما شرايط اجازه نمىداد.) اما در روابط بيرونى چنين وانمود مىكرد كه دولت فرانسه در اثر زد و بندهاى امپرياليستى و توطئه چريكهاى فدايى خلق، او را اخراج نموده و ناگزير گشته به عراق بيايد. با آمدن رجوى به عراق كه از روى ناچارى و اجبار بود، بار ديگر ماشين تحليل سازمان به كار افتاد و طى نشستهاى متعدد اين پرواز را پرواز سرنوشتساز و نقطه عطف پرخير و بركت براى «مقاومت» ايران برآورد كردند و گفتند: «با آمدن رهبرى به عراق ما اكنون در فاز سرنگونى جمهورى اسلامى قرار گرفتهايم....(5)
در گزارش وزارت امور خارجه آمريكا درباره سازمان كه در سال 1994 (1373) انتشار يافت، ماجراى رفتن رجوى به عراق براى همكارى نظامى مستقيم با ارتش صدام، اينگونه تشريح شد:
....در ژوئن سال 1986 [خرداد 1365]، فرانسه رجوى را طبق آنچه رسانهها حدس مىزدند معاملهاى با دولت ايران باشد، مجبور به ترك آن كشور ساخت. طبق اين گزارشات، سفر رجوى، بهايى بود كه فرانسه براى آزادى گروگانهاى فرانسوى در لبنان پرداخت. سازمان مجاهدين خلق اين اخراج را به عنوان «پرواز تاريخساز رجوى براى صلح و آزادى» جلوه دادند. وكيل سابق رجوى، كه يك حقوقدان ايرانى مقيم فرانسه بود،(6) اين حركت را چنين بيان مىدارد: «وقتى رجوى به فرانسه آمد، او و هوادارانش به سرعت با كمبود پول مواجه شدند. دولت عراق به وى پيشنهاد حمايت داد و آنان پذيرفتند. در درازمدت، آنان به عوامل رژيم عراق مبدل گشتند و بيشتر اعتبار خود را در ايران از دست دادند.» پژوهشگر نظامى «آنتونى كوردزمن» تجزيه و تحليل ديگرى را ارائه داد: «نتيجه نهايى اقدام فرانسه، در هر حال، دادن امكان دسترسى بسيار بيشتر رجوى به تسليحات، امكانات آموزش در نزديكى مرز، و منابع مالى بيشترى بود.» طبق گزارشات مطبوعات، بيش از هزار عضو مجاهدين در اسقرار رجوى در بغداد به وى پيوستند. عراقىها نيز براى دهنكجى به دولت ايران، از او در مراسمى كه معمولاً در مورد رهبر يك دولت صورت مىگرفت، استقبال نمودند... براى انجام عمليات نظامى كه ميزان تهديد آن براى ايران به طرز مضحكى با «پشه» مقايسه شده است، مجاهدين اتحاد جانبدارانهاى با عراق تحت حاكميت صدام حسين به پيش برده، ارتش آزاديبخش ملى مجاهدين كه به لحاظ پول، تسليحات، پايگاه (تقريبا 5 پايگاه و اجازه وارد آوردن ضربه) به صدام متكى بود، به ابزارى در جنگ عراق با ايران مبدل گشت.(7)
سازمان هم در پاسخ به بيانيه وزارت خارجه آمريكا با تأكيد بر ناگزير بودن انتقال تشكيلات به عراق، تشكيل ارتش در ادامه «سياست صلح» را «موجب شكوفايى» خواند «و آلت دست بودن» آن توسط رژيم صدام را «ادعاى كذب» توصيف نمود،(8) و همسويى سازمان با دول غربى در همكارى با عراق به دليل روابط حسنه آمريكا و اروپا و رژيم صدام در آن مقطع (1365) را يادآورى كرد:
«تهيهكنندگان گزارش وزارت خارجه عمدا از ياد مىبرند كه مجاهدين زمانى به عراق رفتند كه،قبل و بعد از آن، عالىترين روابط بين آمريكا و اروپا با عراق برقرار بود و عالىرتبهترين سناتورهاى آمريكايى يا مقامهاى وزارت خارجه به عراق رفت و آمد داشته و مقامهاى عراقى توسط رييسجمهور آمريكا، پذيرفته مىشدند.(9)
در تاريخ 29 خرداد 1366، يك سال پس از استقرار كامل تشكيلات سازمان در عراق، پيام رجوى در آستانه 30 خرداد مبنى بر اعلام تأسيس «ارتش آزاديبخش ملى» منتشر شد.(10) بعدها روز 30 خرداد به عنوان زمان تأسيس ارتش سازمان تثبيت شد و سازمان با پيوند دادن اين موضوع به آغاز شورش مسلحانه علنى سازمان در سال 60 تأكيد داشت كه استراتژى جديد در ادامه همان استراتژى خرداد 60 شكل گرفته است. در اطلاعيه تأسيس ارتش سازمان، رجوى چنين اعلام كرد:
تأسيس ارتش آزاديبخش ملى به مثابه بازوى استقرار و پراقتدار خلق از ديرباز در صدر آرزوهاى عموم وطندوستان و آزاديخواهان اين مرز و بوم و همه مشتاقان استقلال بود و كمبود آن يكى از مهمترين حلقههاى مفقود در تاريخ جنبشهاى رهايىبخش مردم ايران در دوران معاصر است.(11)
دو هفته پس از تشكيل ارتش سازمان، خبر يك ملاقات ديگر مسعود رجوى و صدام حسين انتشار
يافت:
....در اين ديدار، رييس جمهور عراق تأسيس ارتش آزاديبخش ملى ايران را به رهبر مقاومت ايران تبريك گفت، و آن را ارتشى كه براى صلح مبارزه مىكند ناميد. متقابلاً برادر مجاهد مسعود رجوى از سوى مقاومت عادلانه مردم ايران براى صلح و آزادى، روز ملى عراق و جشنهاى سى ژوئيه را به رييسجمهور عراق تهنيت گفت.... (12)
با اعلام تشكيل ارتش آزاديبخش كه با تبليغات زياد و اغراقآميز در رسانههاى گروهى منطقه و غرب مطرح شد، سازمان با كمك ارتش عراق، كميت و كيفيت عملياتهاى خود را شدت بخشيد.
شمس حائرى كه خود در آن زمان در داخل تشكيلات و به عنوان عضو شوراى مركزى از نزديك ناظر وقايع بوده است، مىنويسد:
ارتش آزاديبخش آخرين استراتژى از نوع مسلحانه بود كه به گل نشسته بود. تعداد نفرات اين ارتش هرگز از دو هزار نفر (جز در مقطع عمليات فروغ جاويدان كه از تمامى اروپا و آمريكا نيرو بسيج كرده بودند و عده زيادى اسراى جنگى را نيز [با تهديد و تطميع] در آن وارد نمودند و رقم نفرات را به شش هزار نفر رساندند)، تجاوز نكرد. سربازان مسعود و مريم (اصطلاحى كه به رزمندگان داده بودند) طى چند عمليات توانستند ضرباتى به رژيم بزنند و تعدادى از پاسداران و سربازان ايرانى را به اسارت بگيرند. در تمامى اين عمليات، ديدهبانى و توپخانه ارتش عراق به كمك ارتش آزاديبخش مىآمدند و آنها تعيين مىكردند كه از كدام نقطه بايد حمله شود و اساسا بدون حمايت عراق عمليات غيرممكن بود. اين حملات اما از خاك دشمن و در بحبوحه جنگ ايران و عراق قبل از اينكه نتايج و دستاوردهاى مثبت سياسى داشته باشد، تأثير منفى روى مردم گذاشت و به ضد خود تبديل شد، و به علت نامشروع بودن نتوانست نيروهاى نظامى و مردم ايران را به سوى خود جلب كند. اين حملات اگرچه پيروزىهاى مقطعى و ناچيز نظامى دربر داشت، اما بهرههاى تبليغاتى و سياسى آن به جيب رژيم جمهورى اسلامى ريخته مىشد.(13)
آنچه كه به نام ارتش آزاديبخش سازمان، در عرصه تبليغات ارائه مىشد، در واقع چيزى نبود جز بخشى از ارتش عراق، با اين تفاوت كه نفرات آن داراى مليت عراقى نبودند و به زبان فارسى سخن مىگفتند ولى در كنار نيروهاى صدام عليه كشور سابق خود مىجنگيدند.
پی نوشت:
1 - خبرگزاری جمهوری اسلامی، تیر 1366، بولتن ویژه شماره 111
2 - برگرفته از بولتن نظامى ـ تحليلى سپاه پاسداران، قرارگاه غرب ـ سال 1367
3 - جابانى، مسعود، روانشناسى خشونت و ترور(کنکاشی در سازمان مجاهدین خلق ایران)، انگلستان، ایراناینترلیک، چاپ اول2005(1384)، صص 68 ـ 69.
4 - راستگو، مجاهدين خلق در آيينه تاريخ، ج 1 ، هلند، انجمن سیاسی فرهنگی ایرانپیوند، چاپ اول، بهار 1382، صص 392 ـ 3693
5 - شمس حائرى، هادی، مرداب ، ج 2، «ارتجاع مغلوب در رقابت با ارتجاع غالب»، چاپ خارج از کشور، پاییز 1375، نسخه اينترنتى، صص 55 ـ 56.
6 - منظور عبدالكريم لاهيجى است كه در سال 1358 و 1359وكيل محمدرضا سعادتى عضو مركزيت سازمان در ماجراى رابطه اطلاعاتى با كشور شوروى، بود. وى تا مدتها از سازمان حمايت مىكرد و در خارج كشور نيز از حاميان و وابستگان سازمان محسوب مىشد. امّا از سال 1362 به بعد به تدريج روابط او با سازمان تيره شد و در زمره مخالفان سازمان درآمد. لاهيجى كانديداى سازمان براى مجلس بررسى قانون ساسى در سال 1358 بود و در انتخابات اولين دوره مجلس شوراى اسلامى، هم خود عضو اصلى شوراى معرفى نمايندگان ترقىخواه در كنار رجوى و خيابانى بود و هم به عنوان كانديداى سازمان معرفى گرديد. در پاريس نيز ارتباطات و امكانات لاهيجى در خدمت تثبيت موقعيت سازمان و شوراى مقاومت قرار گرفت./ نشريه مجاهد، ش 1 و ش 2 و ش فوقالعاده 5 و ش 27 و ش 58.
7 - بال شكسته، بیانیه دولت آمریکا در باره سازمان مجاهدین خلق ایران، بینا، افست خارج از کشور، 1994/1373 صص 18 و 20.
8 - دموكراسى خيانت شده، ترجمه فارسی متن انگلیسی، تدوی سیدمحمد سیدالمحدثین، فرانس، دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران، 1374، صص 148 ـ 153.
9 - همان: ص 157.
10 - انجمن (نشريه اتحاديه انجمنهاى دانشجويان مسلمان خارج از كشور ـ مجاهدين خلق) داراى دو
ماهنامه مىباشد ـ نشريه انجمنهاى دانشجويان مسلمان ـ اروپا و آمريكا)، ش 98: ص 1
11 - بررسى اطلاعاتى عمليات فروغ جاويدان، پاياننامه تحصيلى دوره كارشناسى دانشگاه امام باقر(ع)،
تابستان 1377، موجود در آرشيو مؤسسه مطالعات و پژوهشهاى سياسى ص 23. نيز متن اصلى اطلاعيه 29 خرداد رجوى مندرج در نشريه اتحاديه انجمنهاى...، ش 98، 29/3/66: ص 1
12 - نشريه اتحاديه انجمنهاى، همان، ش 101: ص 1.
13 - شمس حائرى، همان، ص 57. منبع:سازمان مجاهدين خلق، پيدايى تا فرجام، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاى سياسى، جلد سوم، پاییز 1385، ص 275 تا 283 این مطلب تاکنون 2262 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|