روایتی از کیانوری در باره پهلوی ها | متن زیر بخشی از مصاحبهای است که نورالدین کیانوری دبیر اول حزب توده، قبل از مرگ خود انجام داده است:
س : در تحوّلات تاریخ ايران مجموعهاي از سياستهاي امپرياليسم نقش داشتهاند. امّا با اين وجود بعضي مورخین چنین مطرح ميكنند كه رضاخان، ايران را از دورة عقبماندگي زمان قاجار، نجات داده و تغييراتي را باعث شده، مثلاً كارخانجات احداث كرد. نظر جنابعالی چیست؟
ج : آنچه مهم است اين نيست كه چه كارهائي توسط رضاخان انجام گرفته، بلكه مهم اين است كه چه امكاناتي در اختيار دولت رضاخان بوده و تا چه حد از اين امكانات به سود پيشرفت جامعه بهرهگيري شده است. مهمترين منبع درآمد ملي ما نفت بود، كه رضاخان آن را دو دستي به انگليسيها تسليم كرد و تا آنجا كه من اطلاع دارم از درآمد نفت حتي يك ليره هم براي اصلاحات اجتماعي به مصرف نرسيد و تمام آن براي خريد جنگافزار تسليم كشورهاي اروپائي شد.
دربارة ساختمان «كارخانه»، تا آنجا كه من ميدانم، تنها دو كارخانه، يكي پارچهبافي نخي در قائمشهر (شاهي) و يكي كارخانه ابريشمبافي در چالوس، با بودجه دولت و در املاك غارتي رضاخان احداث شد و ديگر كارخانهها، كه مهمترين آنها پارچهبافيهاي اصفهان بودند، مربوط به بخش خصوصي بود هزينه احداث كارخانه سيمان شهرري و كارخانه قند كهريزك نيز مانند راهآهن، از درآمد قند و شكر و دخانيات (با بالابردن قيمت محصولات آن) از كيسةخالي اكثريت مردم بيرون كشيده شد. اگر پيشرفت صنعتي ايران را با هندوستان مقايسه كنيم خواهيم ديد كه از هر جهت در دوران استعمار بريتانيا در هندوستان، مؤسسات صنعتي به مراتب بيشتري، با سرمايههاي انگليسي و مقداري با سرماية سرمايهداران هندي، ساخته شد كه به نسبت از ايران بسيار بيشتر است. از لحاظ فرهنگي هم اقدامات دوران رضاخان بسيار ناچيز بود. در زماني كه در جمهوريهاي آسياي مركزي شوروي، بيسوادي اكثريت مردم، كه به مراتب از اين لحاظ از ايران عقبافتادهتر بودند، در مدت كوتاهي ريشهكن شد، تلاش در ايران بسيار ناچيز بود.
مدافعان رژيم رضاخان، تأسيس دانشگاه و فرستادن 500 نفر دانشجو به اروپا را به رخ ما ميكشيدند. باز هم درست اين است كه در همين زمينه هم بين ايران و تركيه مقايسه شود، با توجه به آمار دقيق دربارة نفوذ امپرياليسم انگليس در دستگاه دولتي ايران، كافي است به فهرست سياستمداران و وكلاي مجلس نگاهي انداخته شود تا فراواني وابستگان به «فراماسونري» (فراموشخانه) را در فهرستهاي منتشر شده ببينيم.
فراماسونها، (تقريباً همگي آنها) به دستگاه «ماسوني» انگلستان، كه در ظاهر اعليحضرت پادشاه انگلستان و در عمل، سازمان جاسوسي خارجي (ام.آي.6) در رأس آن قرار داشت، مربوط بودند.
در دوران ديكتاتوري محمدرضا، يعني از 1328 تا 1357، وضع به مراتب از دوران پدرش بدتر و غارت و چپاول ثروت ملي چه از سوي خود محمدرضا و برادران و خواهرانش و چه از سوي خارجيها به مراتب شديدتر شد. در دوران محمدرضا بخش عمدهاي از درآمد ملي، از بين رفت و نيست و نابود شد. آنهم يا براي خريد تسليحات و يا براي استخدام كارشناسان آمريكائي كه در اينجا بودند و با حقوق گزاف، زندگي شاهانه ميكردند. هيچ معلوم هست كه در آستانه انقلاب چه ثروت عظيمي از كشور خارج و به آمريكا و اروپاي غربي منتقل شد؟
مطلب ديگري كه دربارة اين پنجاه سالة رژيم پهلويها بايد مورد توجه قرار گيرد اين است كه اين رژيم، هيچوقت يك پايگاه مردمي در درون كشور نداشت. نه در دوران رضاخان و نه در دوران محمدرضا.
پايگاه مردمي رژيم در تمام اين دوران، همان بود كه در 28 مرداد به ميدان آمد، يعني اوباش و چاقوكشان و فواحش، كه بخشي با پول و بخشي زير فشار مأموران شهرباني به خيابانها كشيده ميشدند. تظاهراتي كه به تمامي، فرمايشي بود و طي آن، مردم را مجبور به بستن دكانها و چراغاني كردن معابر و خيابانها ميكردند.
كساني كه يك طرفه برخورد ميكنند و مرتب تكرار ميكنند كه ايران در طي اين دوران چه پيشرفتهايي كرده است در حقيقت پوشش مناسبي ميسازند براي حقايق ديگري كه گفته نميشود، مثل پايگاه اصلي سياست رژيم پهلويها، وابستگي او به امپرياليسم و اثرات آن كه چگونه باعث از بين رفتن و غارت امكانات بسيار بسيار بزرگ كشور شده است. غارت به وسيله غارتگران امپرياليستي و يا نوچهها و وابستگان و عمّال داخلي آنان.منبع:گفتوگو با تاریخ، مصاحبه با کیانوری دبیر اول حزب توده (متن کامل)، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ دوم، پاییز 1390، ص 151 تا 153 این مطلب تاکنون 2911 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|