وقتی «آزادی» قربانی «کشف حجاب» میشود | رضاخان پس از رسیدن به قدرت، به ویژه بعد از احراز سلطنت، درصدد برآمد تا تعریف «هویت ملی» را دگرگون کند و در راه تحقق آن از هرگونه اقدامی واهمه نداشت. به ویژه آن که چون پرورش یافته محیط خشک نظامی و تربیت یافته افسران روسی بود، فقط خشونت و سرکوب را تنها عامل اجرای برنامههای مورد نظر خود میدانست و از به کار بردن آن، هیچگونه تردیدی به خود راه نمیداد.
این هویت جدید که بر دو پایه ناسیونالیسم و تجدد بنا شده بود، ساخته و پرداخته ذهن کسانی چون اردشیر ریپورتر و محمدعلی فروغی بود و بخشی از نقشه راه جدیدی به شمار میرفت که پس از پایان جنگ جهانی اول، دولت انگلیس و صهیونیسم بینالملل برای منطقه غرب آسیا طراحی کرده و به دست گماشتگان بومی خود در کشورهای منطقه از جمله ایران، ترکیه، عراق، و افغانستان همزمان به اجرا درآمد.
این هویت از یک سو، سعی در دور شدن از گذشته اسلامی و همه نمادهای آن در زندگی اجتماعی داشت؛ و از سوی دیگر، بر گذشته ایران باستان و همه مآثر و مواریث آن تاکید میورزید و سعی در بزرگداشت و احیای آئینها و سنن باستانی داشت. از همین رو در دوران پهلوی، اسلام، دینی غیر ایرانی و زبان عربی زبانی بیگانه، و مراسم و شعائر اسلامی، امری موهوم، و روحانیت حامل فرهنگ بیگانه و عامل عقب ماندگی و انجماد فکری تلقی شد و تلاش فراوان در تضعیف و نابودی آن به عمل آمد. از دیگر سو، مراسم و جشنهای باستانی نیز چون چهارشنبه سوری، سده، و مهرگان بیش از پیش تبلیغ میشد و سلطنت هم مظهر استقلال و اقتدار ایران تلقی گردید.
وجه دیگر این هویت نوین، تجدد بود که به نام پیشرفت، با تبلیغات فروان ترویج میشد و آرمان دیرین بسیاری از منورالفکران ایرانی از آغاز دوره ناصری بدینسو بود که به دیار فرنگ رفته و یا با زبانهای اروپایی کم و بیش آشنایی یافته و یا با اروپاییان ساکن ایران حشر و نشر داشتند. آنان سادهلوحانه گمان میکردند که با تغییر ظاهر مردان و زنان و سبک زندگی ایرانیان و تبدیل آن به سبک زندگی غربی میتوان حقارت عقبماندگی تاریخی را یکشبه از میان برد و به کاروان فرهنگ وتمدن نوین غربی پیوست.
آنها گمان میکردند که با انقلاب مشروطه و برگزاری انتخابات و تشکیل مجلس شورای ملی، به زودی به آزادی، امنیت، اقتدار، استقلال سیاسی، عدالت اجتماعی و قضایی، و پیشرفت دست خواهند یافت؛ اما پس از گذشت بیست سال از آن هنگام، هیچکدام از آن آرزوها محقق نشد، بلکه با ظهور رضاخان امیدوار بودند که به دست او جامه عمل پوشد؛ هر چند که بسیاری از آن آرمانها همچون آزادی، قربانی تجددی شد که عنوان پیشرفت داشت و با تبلیغات فراوان، همه منتقدان و مخالفان را به اتهام دفاع از ارتجاع و عقبماندگی، به صور گوناگون از جمله خشونت و سرکوب، از صحنه سیاست و اجتماع طرد میکرد.
یکی از این اقدامات تجددخواهانه، کشف حجاب بانوان بود که در دی 1314 شمسی انجام شد و برای تعمیم آن، خشونت فروانی به کار رفت. طراحان و مجریان این اقدام تصور میکردند که با تبلیغات و زور سرنیزه میتوان آنان را به میل یا اجبار، وادار به پذیرش کشف حجاب نمود؛ و حال آن که نمیدانستند که باورها و سنن دینی و ملی را که در طول هزارهها و سدهها در میان ملتی شکل گرفته و با اندیشه و زندگی آنها عجین گردیده است، نمیتوان با هیچ ابزاری، ولو خشونت و سرکوب، از میان برد. چنین بود که بسیاری از زنان ایرانی به صور مختلف نسبت به آن واکنش نشان دادند و حتی سالها از خانه بیرون نیامدند، مگر بر حسب ضرورت و آن هم شبهنگام و به همراه نزدیکان خود.
این اقدام رضاخان در جهت کشف حجاب که منزلت زنان را خدشهدار کرد، چنان انزجار و نفرتی نسبت به وی در میان مردم برانگیخت که آنان برای سقوطش لحظهشماری میکردند که این آرزو هم با حمله متفقین به ایران و عزل و اخراج وی از کشور تحقق یافت. به گفته بسیاری از کسانی که آن روزگار را درک کرده و نیز مورخانی که به ثبت و ضبط آن رویداد تاریخی پرداختهاند، مردم بدون توجه به ورود متفقین و سرنوشت کشور، با شنیدن خبر خروج رضاشاه از کشور به شادمانی پرداختند و بانوانی که در طول سالها از منزل خارج نشده و نیز بسیاری هم که به ناچار ترک حجاب کرده بودند، بار دیگر به حجاب روی آوردند.
محمدحسن رجبیدوانی، مجله گذرستان: «رضاخان - مامور کشف حجاب»
این مطلب تاکنون 1037 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|