چگونه استان چهاردهم ايران را برباد دادند! | نيلوفر كسري مطبوعات ايران در دهه 40 تا 50 تحت نظارت شديد دستگاههاي سانسور قرار داشتند و نظارت ساواك و دستگاههاي اطلاعاتي بر مطبوعات به صورت كامل و منسجم اعمال ميشد. اخبار سياسي بدون هيچ تفسير و نقطهنظر به چاپ ميرسيد. اگر در مسئلهاي هم تحليل و تفسيري چاپ ميشد، از مجراي سانسور و نظارت ميگذشت. در حقيقت همه مطبوعات و رسانههاي آن دوران «نيمهرسمي» و ناشر افكار حكومت بودند. مثلاً در مورد بحرين، هنگامي كه در 20 آبان 1336 در جلسه هيأت وزيران، بحرين استان چهاردهم ايران تعيين شد، فرداي آن روز خبر اين تصميم دولت با محتواي يكسان و شايد اندكي اختلاف در جملات در سرخط مهمترين خبرهاي داخلي در صفحه نخست روزنامههاي كشور منتشر شد.(1)
روزنامه اطلاعات به عنوان روزنامه نيمه رسمي ايران در صفحه آخر (ستون اخبار داخلي) نوشت:
به امر شاهنشاه: بحرين جزو استانهاي كشور محسوب گرديد.(2)
همين روزنامه وقتي سه روز بعد كاردار سفارت بريتانيا به ديدار دكتر اردلان، وزير وقت امور خارجه، رفت و اعلام نمود كه از نظر دولت او بحرين يك كشور مستقل و تحتالحمايه دولت بريتانيا است، روزنامه اطلاعات بدون هيچ تفسير و اظهارنظري در صفحات داخلي نوشت:
«ساعت نهونيم صبح امروز آقاي جان راسل كاردار سفارت انگليس در تهران در كاخ وزارت امور خارجه حضور يافت و با آقاي دكتر اردلان وزير امور خارجه ملاقات كرد. مذاكرات وزير امور خارجه با كاردار انگليس، قريب سه ربع ساعت به طول انجاميد. هنگامي كه اين دو سرگرم مذاكره بودند، در بين خبرنگاران كه در وزارت خارجه اجتماع كرده بودند صحبت از طرح مسئله بحرين در وزارت امور خارجه بود. به طوري كه كسب اطلاع شده است، در مذاكرات امروز، كاردار انگليس به وزير خارجه اطلاع داد كه همان طور كه سخنگوي وزارت خارجه انگليس اعلام نموده مجمعالجزاير بحرين يك كشور مستقل عربي است و تحتالحمايه دولت بريتانيا قرار دارد، و بريتانيا ناچار به دفاع از حقوق اين شيخ نشين ميباشد. به قرار اطلاع وزير امور خارجه مقارن ساعت 12 امروز در كاخ مرمر به حضور شاهنشاه شرفياب شد و نتيجه مذاكرات خود را با كاردار انگليس معروض داشت.»(3)
چند ماه بعد روزنامه اطلاعات خبر تشكيل اتحاديه سوم عربي و شركت بحرين در اين اتحاديه را داد و چون هنوز بحرين و حاكميت آن براي دولتمردان ايراني حائز اهميت بود بحثهايي در مجلس شوراي ملي در اين باره شد؛ در جلسه علني روز يكشنبه 14 اسفند 1336، دكتر محمدرضا شاهكار، نماينده تهران در مجلس شوراي ملي، از دكتر منوچهر اقبال، نخستوزير، خواست تا درباره بحرين و خبري كه در روزنامه اطلاعات درج شده بود توضيح دهد. او در اين باره گفت:
«در روزنامه اطلاعات خواندم كه شيخ سلمان ميخواهد وارد اتحاديه سوم عرب بشود. اين قدر اين حرف مضحك و تأثرآور است كه نهايت ندارد. مضحك است از اين نظر كه در شرايط فعلي، هنوز از اصول و قوانين دنيا و شرايط زماني اطلاع ندارد. تأثرآور است كه روزنامههاي ما چنين مطلب بيسر و تهي را نوشتهاند و تعجبآور است كه چرا نخستوزير در اين خصوص سكوت اختيار كرده است. لذا از آقاي نخستوزير تقاضا دارم بيانيه و توضيح بدهند ما چنين موجودي را به رسمیت نميشناسيم. زيرا بحرين جزء ايران و متعلق به ايران است.(4)
دكتر اقبال در جواب گفت:
در بدو تشكيل اين دولت، آقايان به خاطر دارند كه عرض كردم از لحاظ سياست خارجي، هر دولت وطنپرست ايراني با ممالكي روابط حسنه و دوستي برقرار خواهد كرد كه آن ممالك نسبت به اصل حاكميت و حقوق ايران، احترام متقابل داشته باشند (صحيح است) اين رويه تغيير نكرده است و حتم دارم هر دولتي كه بعد از اين دولت به امر شاهنشاه بيايد، همين رويه را خواهد داشت. ديشب بنده در روزنامه اطلاعات اين خبر را خواندم و باعث تأسف شد كه شيخ بحرين به رياض رفته است و ميخواهد در يك اتحاديه مثلث شركت نمايد. بنده خيال نميكنم كه اين خبر يك منبع صحيح داشته باشد و اين شيخ از اين سفر چنين منظوري داشته باشد..آقايان اطمينان كامل داشته باشند كه دولت شاهنشاهي با تمام قوا از حق خود و مخصوصاً از خاك خود دفاع خواهد كرد (احسنت) روية ما كاملاً روشن است و اگر كسي چنين كاري بكند ما فوراً براي هميشه با آنها قطع رابطه خواهيم كرد و با تمام قوا از خاك خود دفاع خواهيم نمود.(5)
سه روز بعد در يك مصاحبه مطبوعاتي خبرنگار روزنامه اطلاعات از وزير امور خارجه ميپرسد:
به قرار اطلاعي كه اخيراً خبرگزاريهاي خارجي منتشر نمودهاند، قراردادي بين دولت عربستان سعودي و شيخ بحرين امضاء شده است كه به موجب آن شيخ بحرين به دولت عربستان اختيار داده است در منطقة معيني به عمليات اكتشافي و استخراج نفت بپردازد. خواهشمنديم بفرماييد آيا اين موضوع رسماً به اطلاع دولت ايران رسيده است و واقعيت دارد يا نه؟ و چنانچه واقعيت دارد، از نظر دولت شاهنشاهي و اقدامي كه در نظر دارند نسبت به اين موضوع بنمايند چيست؟
دكتر عليقلي اردلان وزير امور خارجه در پاسخ به پرسش خبرنگار گفت:
در تاريخ 8 اسفندماه در شهر رياض، قراردادي بين دولت عربستان سعودي و شيخ بحرين به امضا رسيد كه طبق آن حدود مرزي عربستان سعودي و سرزمين بحرين و مخصوصاً در آبهاي ساحلي معين و مشخص گرديده و ضمناً از طرف شيخ بحرين به عربستان سعودي اختيار داده شده كه در منطقه معيني به ترتيبي كه مايل باشد به استخراج مواد نفتي پرداخته و نيمي از عوايد خالص آن را به شيخ بحرين بپردازد. در اين باره لازم ميداند بار ديگر مؤكداً اعلام دارد كه چون مجمعالجزاير بحرين جزء لايتجزا و لاينفكي از خاك ايران است، اين قرارداد از نظر دولت شاهنشاهي كان لم يكن و فاقد هر نوع پايه و ارزش حقوقي خواهد بود. بنابراين هر دولت يا شركت خارجي كه به اتكاي اين قرارداد حقوقي كسب نمايد و يا اقدامات اكتشافي و استخراجي بنمايد، عمل او غيرقانوني و تجاوزكارانه نسبت به خاك و حقوق ايران تلقي خواهد شد. به علاوه دولت شاهنشاهي حقوق مسلم خود از بابت تعيين حدود مرزي و آبهاي ساحلي و همچنين جبران هرگونه خسارت ناشي از اين قرارداد را، محفوظ ميداند.(6)
زمزمههاي دست برداشتن از بحرين از اواسط دهه چهل شمسي آغاز شد. دكتر مهدي پيراسته، سفيركبير ايران در بغداد، در سالهاي 46-1343، كه از طرف شاه مأموريت داشت گزارشهاي مربوط به بحرين را جمعآوري و به اطلاع شاه برساند، ميگويد:
در اولين شرفيابي من شاه فقيد ابتدا گفت: ... بحرين به چه درد من ميخورد. ديگر نه مرواريد دارد و نه نفت و اگر هم جزو ايران بشود، مثل تسلط اسرائيليها بر خاك فلسطين خواهد شد كه هميشه ترور و خونريزي ادامه خواهد داشت...(7 و 8)
مقارن همين زمان شاه در روز 5 شهريور 1345 به خبرنگار روزنامه گاردين چاپ انگليس گفت: «با توجه به اين كه نفت دارد به پايان ميرسد و مرواريد به پايان رسيده است، بحرين از نظر ما، اهميتي ندارد.»
همزمان، وزير امور خارجه، عباس آرام، به سفير انگليس در تهران اعلام كرد: «تا آنجا كه به ايران مربوط ميشود، بحرين بدون ارزش است و ايران ممكن است ادعاي خود را نسبت به بحرين پس بگيرد...»(9)
درست از زماني كه ديدگاههاي جديدي درباره بحرين در ذهن شاه شكل گرفت، مطبوعات ايران نيز شروع به انتشار و انعكاس اخبار مربوط به فعاليت انگليس در منطقه و شيخنشينهاي عرب نمودند. در همين رابطه شاه از سناتور عباس مسعودي مديرمسئول و صاحبامتياز روزنامه اطلاعات خواست در پوشش يك روزنامهنگار سفري به كشورهاي خليج فارس داشته باشد و بدون جلبنظر كنجكاوان با شيوخ منطقه ديدار كرده و نظر آنها و دولت انگليس را در قالب گزارشي جامع به نظر شاه برساند.
در نيمههاي شهريورماه 1345، عباس مسعودي به دستور شاه عازم ديدار از شيخنشينهاي خليج فارس شد. اما قبل از عزيمت، در روز دوم شهريور 1345 به ديدار سفير بريتانيا در تهران، دنيس رايت، رفت:
«....عباس مسعودي پس از بحث درباره سفر موردنظرش كه نخستين ديدارش از منطقه خليج فارس، غير از كويت، خواهد بود، وارد بحث درباره هدف از اين سفر شد و اين كه من (دنيس رايت) پيشنهادي دربارة چگونگي برخورد با مشكل بحرين دارم. در گفتوگو با من، مسعودي يادآور شد كه وي با نظر خصوصي ابراز شده شاه همآهنگي دارد (اخيراً شاه به طور خصوصي در روز 5 شهريور 1345 به كلر هولينگورث از روزنامه گاردين، گفته بود كه با توجه به اين كه نفت دارد به پايان ميرسد و مرواريد به پايان رسيده است، بحرين از نظر او اهميتي ندارد. چنانچه به ياد ميآوريد، همان خط سياسي كه شاه سال گذشته در لندن دنبال ميكرد) و اين كه ادعاي ايران، حالت ناخوشآيندي پيدا كرده است. ولي به خاطر حساسيت افكار عمومي، نميشود آن را رها كرد. وي گفت، ميداند كه شاه درباره سفرش به خليج فارس با من گفتوگو خواهد كرد. من گمان ميكنم كه بدون توافق شاه، مسعودي جرأت اين تماس با من درباره بحرين را نميداشت...مسعودي همچنين پرسيد كه آيا دولت علياحضرت ملكه انگليس، برنامهاي براي دادن استقلال به بحرين دارد يا نه؟ چرا كه در آن صورت، براي دولت ايران نسبتاً آسانتر خواهد بود كه همزمان استقلال بحرين را به رسميت بشناسد.
به مسعودي گفتم، من شادمانم كه او اين مسئله [بحرين] را با من در ميان گذارد. پيش از اين بر اين گمان بودم كه ايرانيها مايل نبودند تا با مسئله بحرين برخورد كنند و به نظر ميرسيد كه آنان هيچ انديشهاي نداشتند كه درباره آن بايد چه كار كنند. به نظر من، مهمترين مسئله آموزش افكار عمومي براي پذيرش اين مسئله است كه بحرين در حقيقت يك دارايي ارزشمند براي ايران نيست... امكان ديگر اين است كه هنگامي كه خبر تقاضاي عضويت بحرين در سازمان يونسكو منتشر ميشود، ميبايست مقالههاي آموزشی به جاي مقالههاي پرخاشگرانه در مطبوعات ايران منتشر شوند... » (10)
در پاسخ، عباس مسعودي ميگويد:
«اکنون از هر زمان ديگر مناسبتر است. زيرا كه مطبوعات به طور كامل تحت نظارت دولت است. او افزود كه مرحلة نخست از عمليات آمادهسازي افكار عمومي ايرانيان از زماني آغاز شده است كه تحت دستورالعمل شاه، هيچ خبري درباره بحرين منتشر نگرديده است.(11)
به اين ترتيب مدت چند سال سخني از بحرين و مردم آن در نشريات ايران به چشم نميخورد و فقط گاهگاهي در حاشيه اخبار خارجي و داخلي آن هم در حد چند سطر نامي از بحرين ميرفت. يعني دولت براي جلوگيري از واكنش تند افكار عمومي به روزنامهها و ديگر جرايد دستور داده بود كه از پرداختن به مسئله بحرين خودداري كنند تا رفته رفته مردم حساسيت خود را در اين زمينه از دست بدهند. در اين ميان تنها نشريه پانايرانيستها بود كه مسئله بحرين را پيگيري ميكرد.
فرهاد مسعودي فرزند عباس مسعودي در كتاب خود با نام «پيروزي لبخند» درباره نقش پدرش در ماجراي تجزيه بحرين مينويسد:
يكي از مهمترين عوامل كه هميشه در موقعيتهاي مختلف دستاويز مخالفان دوستي ايران و اعراب قرار ميگرفت مسئله بحرين بود. ايران بحرين را جزء خاك خود ميدانست، در حالي كه از مدتها قبل بحرين نيز مانند ساير امارات عربي به صورت يك شيخنشين مستقل اداره ميشد. ادعاي ايران در مورد بحرين در هر موقعيتي به سوءتفاهمات دامن ميزد و كساني كه اتحاد و دوستي ايران و كشورهاي عربي را مخالف مصالح خويش ميدانستند چنان وانمود ميساختند كه ايران داراي مطامع استعماري است و به خاك اعراب چشم دوخته است. آنها دعوي ايران را نسبت به بحرين كه متكي به مدارك و اسناد مختلف تاريخي بود نشانه مطامع استعماري دانسته و احساسات اعراب را عليه ايران تحريك ميكردند. مدير اطلاعات در سفر خود به شيخنشينها كه به سال 1345 انجام گرفت مطالعات دقيقي در مورد بحرين انجام داد و متوجه حقايقي گرديد كه گرچه خوشايند و رضايتبخش نبود ولي به علت آن كه از واقعيتهاي انكارناپذيري سرچشمه ميگرفت ميبايست مورد توجه قرار گيرد. او در مطالعات خود به اين نتيجه رسيد که جمعيت بحرين كه در آن زمان 200 هزار نفر بود اكثراً از اعراب هستند و ايرانيها كه زماني اكثريت داشتند در جريان وقايع و حوادث و نيز با گذشت زمان به اقليتي كمنفوذ تبديل شدهاند. از سوي ديگر نفت بحرين كه موجبات رونق بازار آن سرزمين را فراهم ساخته بود رو به كاهش گذاشته و جمع درآمد آن در سال به 5 ميليون ليره رسيده است. مسئله ديگري كه مورد توجه مدير اطلاعات قرار گرفت، صيد مرواريد در بحرين بود كه از قديمالايام بزرگترين ثروت بحرين محسوب ميشد. او با نهايت تعجب و تأسف دريافت كه به واسطه پيدايش مرواريد ژاپني، بحرين بازار خود را از دست داده و اين منبع درآمد به كلي در بحرين به دست فراموشي سپرده شده است. زيرا به علت نداشتن بازار فروش، صيد مرواريد در بحرين براي غواصان و سوداگران به هيچوجه مقرون به صرفه نبود. عباس مسعودي پس از بازگشت، اين مسائل را با صراحت و روشني مطرح ساخت و اين واقعيت تلخ را كه براي بسياري از وطنپرستان متعصب، دردناك و غيرقابل پذيرش بود تشريح كرد. طرح اين مسائل كه از نظر اولياء و مسئولان امور پوشيده نبود آن روزها براي مردمي كه با مسائل بحرين آشنايي نداشتند خوشايند به نظر نميرسيد. حتي بسياري از خوانندگان اطلاعات كه به بينظري و وطنپرستي مدير آن ايمان داشتند مايل نبودند اين سخنان را از وي بشنوند. اما اين واقعيت را نميشد انكار كرد كه ادعاي مالكيت بر بحرين، سرزميني كه برخلاف تصور تمام امتيازات اقتصادي خود را از دست داده، چشمههاي نفت آن به پايان نزديك شده، نه تنها سودي عايد ايران نميسازد بلكه متضمن زيانهاي بيشمار است.(12)
عباس مسعودي در اين زمينه به دغلكاري نيز پرداخت و به معامله با شيخنشينهاي عرب و انگليسيان دست زد. بنا به قول نجفقليخان پسيان، او براي نوشتن سلسله مقالاتي، در راستاي سياست شاه براي آمادهسازي زمينة جدايي بحرين، مبلغ 15 ميليون دلار از شيوخ بحرين رشوه گرفت.(13)
از سوي ديگر سفير انگليس نيز در ديدارهايي كه با عباس مسعودي داشت، او را قانع ميكرد تا شاه را از لحاظ روحي آماده سازد و به او بقبولاند كه بحرين داراي منافع ارزشمندي براي ايران نيست و از او خواست تا به آموزش افكار عمومي پرداخته و با چاپ مقالات آموزشي در مطبوعات ايران شرايط را براي پذيرش اين امر مهيا سازد.(14)
اندكي بعد عباس مسعودي به رئيس دفتر شيخ كويت گفت: «شاه منافعي در بحرين ندارد و دو سال است كه به مطبوعات اجازه نداده است كه مناقشه بحرين را برجسته كنند.»(15)
همچنين به نماينده سياسي انگليس در دبي اعلام کرد: «راه حل مهمترين اختلاف ايران و انگليس در خليج فارس در گرو اين مسئله است كه هر دو طرف بحرين را به گونه يك كشور مستقل بشناسند.»(16)
مسعودي پس از بازگشت از سفر اول خود مجموعه مشاهدات و نظريات خود را به شاه گزارش داد. نتيجة گزارش او، فكر دست برداشتن از بحرين را در شاه تقويت كرد.
پيروز مجتهدزاده در اين باره ميگويد: «بديهي است منظور از اين كه حل مسئله بحرين به ابتكار شخص شاه بود، اين است كه جز محمدرضا شاه، كس ديگري مسئول اين تصميم نيست. اگر چه برخي افراد مانند سناتور عباس مسعودي تشويقكنندة اين تصميمگيري بودند.»(17)
عباس مسعودي پس از دومين سفر خود به خليج فارس پس از خروج نيروهاي انگليسي، گزارشي منتشر ساخت. از جمله اینکه:
«من در مسافرت اول خود به خليج فارس و تماس با شيوخ و اهالي كاملاً درك كردم كه تمام مردم ساحلنشين خليج، خاصه اعراب، نسبت به ادعاي ايران بر بحرين تعصب شديد دارند و احساسات خود را در حمايت از بحرين مخفي نميدارند و از بلندگوهاي مغرض هم بر اين ماجرا دامن ميزنند، ايران را استعمارطلب نامیدهاند، حملات شديدي به وسيله راديو و مطبوعات خود به ايران روا ميدارند، ما را متعدي و متجاوز قلمداد ميكنند، ملل عرب را نسبت به ما بدبين ميسازند و در نتيجه همه مردم آن سوي خليج در مورد دعاوي ايران با نظر استعماري به ما مينگرند و بالاخره تبليغات خارجي ما را استعمارگر ميخوانند و تنها مستمسك و بهانه هم ادعاي ما بر مالكيت بحرين است. اعراب آن را قطعهاي از خاك خود ميدانند و عربيت و قوميت و اينگونه مسائل را پيش ميكشند و تخم بدبيني را ميان مردم ميپاشند.»(18)
پس از مسعودي، داريوش همايون، بنيانگذار و سردبير روزنامة آيندگان، نيز در جريان جدايي بحرين از ايران و توجيه آن نقش مهمي ايفا كرد. همايون در نامهاي به هويدا، نخستوزير، نوشت: «پافشاري ايران بر ادعاي مالكيت بر بحرين، چيزي جز ايجاد نارضايتي سياسي و اجتماعي در منطقه در پي ندارد و بايد در پي يك راه حل آبرومندانه بود تا ماجرا با كمترين هزينه و جاروجنجال فيصله يابد.» او در نامة خود با اشاره به وضعيت حساس منطقه خاورميانه و خليج فارس و وضعيت استراتژيك ايران، از تزلزل موقعيت انگليس به مثابه خطري براي قدرت گرفتن نيروهاي خارجي نام ميبرد و به خطر ناصريسم اشاره ميكند و آن را مانع پيشبرد منافع ايران در منطقه ميداند. او از دولت ايران ميخواهد با ايجاد ثبات سياسي و حفظ امنيت منطقه نقش محوري در آنجا ايفا كند. وي حتي تا آنجا پيش ميرود كه با قاطعيت ميگويد: «بحرين متعلق به ايران نيست و ما بايد دست از ادعاهاي خود برداريم.»
وي اين شرايط را براي ايران زيانبار ميداند و اعتقاد دارد براي جلوگيري از اين خطر عمده ميبايست به معامله با استعمارگر پير پرداخت. شايد اولين جرقه طرح جداسازي بحرين از ايران از سوي او در ذهن دولتمردان ايراني نقش بسته باشد و سفر عباس مسعودي به شيخ نشينهاي منطقه و آن گزارش هم نتيجة اين فكر باشد.(19)
يك سال پس از اعلام بيرون رفتن نيروهاي نظامي انگلستان از خليج فارس، محمدرضا پهلوي به دعوت رسمي دولت هند در ديماه 1347 به اين كشور مسافرت كرد و در مصاحبهاي مطبوعاتي درباره مسئله بحرين گفت:
«ايران پيوسته به اين سياست خود دلبستگي داشته است كه هرگز براي به دست آوردن اراضي و امتيازات ارضي، عليرغم تمايل مردم آن سامان، به زور متوسل نشود. من ميخواهم بگويم كه اگر مردم بحرين مايل نباشند به كشور ما ملحق شوند ما هرگز به زور متوسل نخواهيم شد. زيرا اين خلاف اصول سياست دولت ما است كه براي گرفتن اين سرزمين خود، به زور متوسل شود. دوماً، گرفتن و حفظ كردن سرزميني كه مردم آن با شما ضديت داشته باشند چه فايدهاي خواهد داشت. قبل از هر چيز اين عمل اشغال محسوب ميشود. در هر اشغالي شما بايد مراقب سلامت و امنيت نيروهاي اشغالگر خود باشيد و در تمام اوقات، سربازان شما بايد در خيابانها پاس بدهند و پيوسته در معرض خطر گلوله، نارنجك و اين قبيل مخاطرات باشند. سياست و فلسفه ما اين است كه با اشغال و گرفتن سرزمينهاي ديگر از طريق زور مخالف باشيم. اين روشنترين چيزي است كه من ميتوانم در اين زمينه به شما بگويم اما نميتوانيم تحمل كنيم كه چيزي را كه به ما متعلق بوده است، به كسان ديگري بدهند.(20)
به دنبال اين مصاحبه روزنامه آيندگان شروع به چاپ مقالاتي درباره وضعيت خليج فارس نمود و سعي كرد كه وضعيت آنجا را بحراني جلوه دهد. اين روزنامه، از تصميم شاه ايران مبني بر واگذاري تعيين تكليف حاكميت بحرين به سازمان ملل متحد شديداً دفاع ميكرد.(21)
همچنين از اقدام ايران مبني بر دادن اختيار تام به اوتانت دبيركل سازمان ملل جهت رسيدگي به وضعيت بحرين پشتيباني نمود (22) و علت اين اقدام را حفظ امنيت و ثبات منطقه خليج فارس بيان كرد. اين روزنامه و روزنامههاي ديگر به صورت جانبي با مواضع حزب پانايرانيست، كه مخالف جدايي بحرين از ايران بود، به مخالفت ميپرداختند.(23) روزنامه آيندگان با چاپ مقالهاي تحت عنوان «موقعيت طبيعي و اقتصادي بحرين» نظريات عباس مسعودي را كه در روزنامه اطلاعات منتشر ميشد، تكرار كرد:
«بحرين از ديرباز به عنوان يكي از استانهاي ايران شناخته شده است. در سال 1930 با كشف نفت در بحرين، اين منطقه رونق يافت و نفت جاي تجارت مرواريد را كه در گذشته اهميت داشت گرفت. ولي سپس با عرضه مرواريد مصنوعي به بازار، تقاضا براي مرواريد طبيعي از بين رفت و نفت تنها محل درآمد مردم اين سامان قرار گرفت. بعد از مدتي معلوم شد كه منابع نفت بحرين برخلاف ساير شيخنشينها ناچيز است و طبق تخمين كارشناسان منابع نفتي تا چند سال ديگر به پايان خواهد رسيد.»(24)
روزنامه آيندگان برتري و سلطه بر منطقه را پس از خروج انگلستان از خليج فارس، با اهميت جلوه ميداد. به همين دليل مخالفت كشورها و نشريات عربي را به نحو ويژهاي پوشش ميداد. این روزنامه با چاپ مقالهاي با تيتر اصلي روزنامه مبني بر «اقدام اوتانت در بحرين توطئه است»، درباره مخالفت كشورهاي عربي با اقدام ايران مينويسد:
«يمن جنوبي در مورد پيشنهاد ايران به سازمان ملل متحد اعتراض كرد... و اعلام نمود كه انگلستان و پارهاي از كشورهاي استعماري ميكوشند بحرين را از سرنوشت مشترك دولتهاي خليج فارس جدا كنند...»(25)
مأموريت حسن نيت اوتانت(دبیرکل وقت سازمان ملل) در بحرين مورد انتقاد روزنامههاي بعثي سوريه قرار گرفته است. روزنامه البعث طي مقالهاي تصميم اخير اوتانت را ناشي از توطئه بريتانيا و ايران عليه عربيت خليج فارس خوانده و اوتانت را متهم ميسازد كه در برابر نظريه انگليس و ايران تسليم شده و آشكارا حالت عربيت بحرين را به كنار انداخته است.(26)
روزنامه آيندگان براي نخستين بار از تشكيل فدراسيون كشورهاي عربي خبر داد و نوشت:
«كويت - شيخ صباحالاحمد وزير امور خارجه كويت به مأمورين كميسيون تحقيق وابسته به سازمان ملل متحد در بحرين اعلام داشت كه اين مسئله مربوط به مردم بحرين است و اميدوارم كه به كمك اوتانت اين كار بر اساس مصالح مردم بحرين خاتمه يابد.»(27)
حالا ديگر معلوم است كه خلي جفارس اگر آبستن حوادث نباشد، آبستن تحولات هست. در دوره جنگ سرد، رقابت ابرقدرت در منطقه «نيابتي» است؛ و اگر قرار است ايران، به عنوان متحد غرب، نقش ويژهاي در خليج فارس بر عهده بگيرد، عراق در كنار گوشِ او بايد ريزهخواني كند. بنابراين پاي اروندرود و اختلافات مرزي به ميان كشيده ميشود؛ و روزنامة آيندگان با بيان نظريات حزب بعث عراق مينويسد:
«كشورهاي افراطي عرب ميخواهند از آب گلآلود ماهي بگيرند. ايران و عربستان سعودي در منطقه خليج فارس منافع زيادي دارند كه براي حفظ آن خواستار صلح و ثبات در اين منطقه هستند و هر دو خواهان عدم نفوذ قدرتهاي ديگر در اين منطقه پس از خروج بريتانيا ميباشند.(28)
روزنامه آيندگان، همزمان، افكار رسانههاي غربي درباره سياست جديد ايران را منتشر ميكند؛ و بدين طريق هم زمينه را براي اقدام بعدي آماده ميكند؛ و هم نشان ميدهد كشورهاي دمكراتيك و آزاد اروپايي از سياست منطقهاي ايران حمايت ميكنند.
«روزنامه لوموند چاپ پاريس مينويسد: ابتكار ايران به منظور حل مسئله بحرين به صورت انساني و مسالمتآميز جزئي است از كوشش كلي ايران به منظور بهبود روابط خويش با تمامي كشورهاي عرب. روزنامه سانديتايمز چاپ لندن نیز در مقالهاي مينويسد حل مسئله بحرين آخرين مانع در راه روابط بسيار نزديك بين تهران و كشورهاي عربي، به ويژه كويت و عربستان سعودي را از ميان خواهد برداشت.»(29)
همچنين به طور ضمني از موافقت دول اروپايي با تسلط ايران بر خليج فارس خبر ميدهد و مينويسد:
«روزنامه فرانكفورتر الگمانيه چاپ آلمان با عنوان "پيمان دفاعي ايران و كشورهاي خليج فارس و تأمين امنيت در منطقه براي ايران مشكلي ندارد." به بيان سخنان شاهنشاه ايران پرداخته مينويسد: حكومت ايران با وجود مسائل و اغتشاشاتي كه در كشورهاي همجوار روي داده و ميدهد ثبات و آرامش كاملي را در كشور حفظ كرده است. ايران به هيچوجه سعي نميكند كه خروج انگلستان از مناطق و حوزههاي دفاعي مستعمراتي اين كشور در خليج فارس را به تأخير اندازد، بلكه با تمام قوا كوشش ميورزد تا با كشورهاي عربي مجاور خليج فارس يك پيمان دفاعي مشترك منعقد كند. با وجود اين شاهنشاه معتقدند كه ايران بايد در صورت لزوم وظيفه دفاع و امنيت خليج فارس را بر عهده بگيرد و با اطمينان تأكيد ميكنند كه اين وظيفه را آينده درخشان اقتصاد ايران به عهده ما ميگذارد.»(30)
اما اينها همه ماجرا نيست؛ در غرب ايران همسايهاي مزاحم وجود دارد كه او نيز «نيابتاً» ادعاهايي درباره ايران و منطقه دارد:
تفسيرهاي راديو بغداد و الطليعه: جزاير تنب و ابوموسي به جاي بحرين
راديو بغداد در تفسير سياسي خود به اقدام دولت ايران در بحرين حمله كرده و تصميم دولتهاي ايران و انگلستان را توطئه جديد و تجاوز به بحرين خوانده است. راديو بغداد در تفسير خود گفت: «با اين وسيله ميخواهند در مورد اقدامات ايران براي هدف جزاير دليل قانوني بدهند... و ايران نه تنها به آن جزاير چشم طمع دوخته بلكه به منطقه بيطرف در جنوب عراق كه يك منطقه عربي است نيز طمع دارد و ميكوشد كه آن را به خود ملحق بكند».(31)
علاوه بر كشورهاي عربي، و به ويژه عراق، سازمانها و نهادهاي باصطلاح غيردولتي عربي نيز وارد كارزار تبليغاتي عليه «توسعهطلبي ايران» ميشوند:
«كويت – فرانسپرس - 2 آوريل - چند سازمان و نهضت كويتي پنجشنبه اعلاميهاي انتشار دادند كه در آن مردم خليج و مردم كويت را به مخالفت با طرحهاي توسعهطلبانه ايران در خليج فارس و به طور كلي در بحرين دعوت كردهاند. اين اعلاميه اصل رفراندوم بحرين را محكوم ميكند و آن را شناسايي حق ايران در منطقه ميشمارد. اين اعلاميه روش تسليمجويانه حكومتهاي عرب در برابر طرح امپرياليسم در اين منطقه را نيز مورد حمله قرار ميدهد و ميگويد مردم عرب خليج مسلحانه در برابر امپرياليسم انگليسي و براي آزادي و استقلال و وحدت عربي خليج قيام ميكنند.(32) الطليعه مينويسد: اشغال اين دو جزيره توسط ايران اهميت استراتژيك دارد و قلمرو فلات قاره ايران را در اين نقاط خليج كه داراي منابع ثروتمند نفتي است توسعه ميدهد و كليه درها را بر روي نظريات توسعهطلبانه در قبال ساير اميرنشينهاي عرب مثل ابوظبي و قطر ميگشايد. كساني كه اصل رفراندوم را در بحرين قبول كردند، عربيت خليج را به شرط آن كه امتيازات به خصوصشان محفوظ بماند مورد ترديد قرار دادند.»(33)
در 26 فروردين روزنامه آيندگان، پس از يادآوري مسئله تشكيل نشست وزيران پيمان سنتو در تهران و حضور ويليام راجرز، وزير خارجه آمريكا، به موضوع و دستور كار كنفرانس يعني روابط ايران و عراق، وضعيت خليج فارس پس از خروج نيروهاي انگليسي و تصميماتي جهت جلوگيري از نفوذ كمونيسم در خاورميانه پرداخت. نشست دولت انگليس از دعاوي ايران در مورد شطالعرب حمايت كرد و وزير خارجه بريتانيا طي گفتگويي اعلام كرد كه انگلستان قصد خروج از خليج فارس و حل مسئله بحرين را دارد.(34)
آيندگان نيز با تأييد سياست آمريكا در منطقه نوشت: «پس از خروج نيروهاي انگليس، نقش آمريكا در منطقه خليج فارس فقط دادن كمكهاي اقتصادي خواهد بود. نقش اول رهبري در خليجفارس با ايران است. اليوتريچاردسون معاون اول وزارت خارجه آمريكا و جوزف سيسكو معاون وزارت خارجه آمريكا در امور خاورميانه ديروز هنگام ترك ايران در دو مصاحبه مطبوعاتي كه به فاصله سه ساعت در پاويون دولت فرودگاه مهرآباد صورت گرفت رهبري ايران را در منطقه حساس خليج فارس مورد تأييد قرار دادند و جوزف سيسكو خاطرنشان كرد كه ايران بايد نقش اول را در حفظ ثبات و امنيت خليج فارس به عهده بگيرد.»(35)
روزنامه پيغام امروز نيز درباره حضور نظامي آمريكا در خليج فارس مينويسد: «شايعاتي درباره استقرار آمريكائيان در يكي از پادگانهاي نظامي بحرين به گوش ميرسد ولي آمريكا اين مسئله را تكذيب ميكند.»(36)
در ادامه جنگ سرد و شايد جنگ نيابتي آمريكا و شوروي در خليج فارس، دولت عراق كه بخش مهمي از ارتشش درگير جنگ با شورشيان كرد است، تلاش ميكند به نحوي با كردها به تفاهم برسد تا براي تحولات بعدي در خليج فارس آمادگي داشته باشد. آيندگان در مقالهاي تحت عنوان «خليج فارس ميدان مبارزه اصلي عراق» مينويسد:
«تايمز - بيروت - با پايان يافتن جنگ با كردان، رژيم بعثي عراق نيروهاي خود را براي سال آينده، موعد تخليه خليج فارس از نيروهاي انگليسي، آماده ميكند و در كار تصادم مستقيمي با ايران و عربستان سعودي است. در واقع بعثيها ترديدي نگذاشتهاند كه مسئله آينده خليج فارس را داراي اهميتي مساوي و حتي بالاتر از مبارزه اعراب با اسرائيل ميدانند و در فهرست اولويتهاي سياسي خود در رديف اول ميگذارند. نشانهاي از مقاصد بغداد به تازگي نمودار شد. وقتي كه فرماندهي پانعرب حزب بعث اعلاميهاي داد و در آن از حركتهاي مشكوك در ناحيه خليج فارس ياد كرد كه به گفته آن قسمتي از طرحهاي امپرياليستي و ارتجاعي هستند و در اشاره اشتباهناپذيري به عربستان سعودي و ارتجاع عرب اشاره ميكند.»(37)
كمكم، دلايل و اسباب تغيير رويكردها و سياستهاي شاه در خليج فارس آشكار ميشود. اگر در جايي از حق خودمان ميگذريم، حق تاريخي خود را در جايي ديگر مطالبه ميكنيم. آيندگان در 25 فروردين 1349 به طور مشخص به اين امر اشاره ميكند. «جزاير تنب، حور و ابوموسي كماكان مورد ادعاي ايران هستند.»(38)
از سوي ديگر با نقل مصاحبه خبرگزاري فرانسه با شاه ايران مينويسد:
«لندن - خبرگزاري فرانسه - شاهنشاه ايران ضمن مصاحبهاي كه با خبرنگار روزنامه تايمز لندن در تهران انجام دادند اظهار عقيده كردند كه به زودي عصر تازهاي براي شيخنشينهاي خليج فارس آغاز خواهد شد.»(39)
در اين عصر جديد، ايران «تنها حامي شيخنشينهاي عرب» خواهد بود. آيندگان از قول «شاهنشاه» مينويسد:
«پس از خروج نيروهاي انگلستان از خليج فارس تنها حامي طبيعي شيخنشينهاي عرب خواهد بود. چرا كه حتي اگر شيخنشينهاي كوچك عرب موفق شوند در يك فدراسيون گرد هم آيند باز تا آن حد توانا نيستند كه بتوانند از خود دفاع كنند. در مقابل چه؟ قبل از همه عليه شورش چپروهاي افراطي كه در فضاي گشاده اين شيخنشينها در كمين نشستهاند و همچنين عليه جاهطلبيهاي عراق. عراق قبلاً نيز در 1961 سعي كرده بود بر كويت دستاندازي كند. فردا تنها نيروي نظامي ايران قادر خواهند بود عراق را به احترام به حقوق ديگران وادارند.»(40)
صبح روز 1 ارديبهشت 1349 تمايل مردم بحرين به استقلال و جدايي بحرين از ايران اعلام شد. به گزارش روزنامه آيندگان بنابر مشاهدات، هيچگونه رفراندومي در بحرين صورت نگرفته بود و تنها نماينده سازمان ملل با گروههاي خاصي كه از سوي هيأت حاكمه آنجا تأييد شده بودند مصاحبه و گزارش خود را تهيه و اوتانت نيز اين گزارش را به شوراي امنيت سازمان ملل متحد ارسال كرده بود.(41) با اين وصف، ايران، چنانكه مقرر بود، نتايج اين نظرسنجي را به راحتي پذيرفت.
روز سهشنبه 22 ارديبهشتماه 1349 روزنامه آيندگان با تيتر درشت در صفحه اول نوشت:
بحرين مستقل شد. شوراي امنيت گزارش گيچاردي را به اتفاق آرا تصويب كرد. سازمان ملل متحد - آسوشيتدپرس - شوراي امنيت سازمان ملل متحد در جلسه ديشب خود گزارش نماينده اوتانت را در اين باره كه اكثريت مردم اين مجمعالجزاير كوچك واقع در خليج فارس طرفدار استقلال هستند مورد استقبال قرار داد و آن را به اتفاق آراء تأييد كرد.(42)
ايران، فوراً استقلال بحرين را به رسميت شناخت.(43) اندكي بعد دولت ايران با تشكيل فدراسيون كشورهاي عربي نیز موافقت كرد.(44) به دنبال استقلال بحرين، شاه رسماً اعلام كرد پس از خروج انگلستان از منطقه هيچ قدرت خارجي نبايد جاي آن را بگيرد.(45) تنها نشريهاي كه در جريان تجزيه بحرين به ابراز مخالفت با اين اقدام پرداخت، نشريه خاك و خون، ارگان حزب پانايرانيست بود كه آن هم با اين ابراز مخالفت، توقيف شد.
پانوشتها
1- روزنامههاي آيندگان، اطلاعات و كيهان، سهشنبه 21 آبان 1336.
2- روزنامه اطلاعات، سهشنبه 21 آبان 1336.
3- روزنامه اطلاعات، پنجشنبه 23 آبان 1336.
4- صورت مذاكرات مجلس، 14 اسفند 1336.
5- همانجا.
6- روزنامه اطلاعات، دوشنبه 19 اسفند 1336.
7- عيسي پژمان، تاريخ سياسي بحرين، ص 207 (پاريس، آذرماه 1377خ، دسامبر 1998).
8- عجيب است كسي كه تا آن زمان 25 سال بر سرزميني سلطنت و حكومت كرده، و چند سال بعد هم بر سر قبر كورش كبير، به او اطمينان ميدهد كه آسوده بخوابد زيرا «ما بيداريم و همواره بيدار خواهيم بود»، اين اندازه از تاريخ و حقوق قلمرو حكومتش بياطلاع يا نسبت به آن بياعتنا بوده باشد.
9- اسناد سفارت بريتانيا (برگرفته از هوشنگ طالع، تاريخ تجزيه ايران، ص 141).
10- همانجا.
11- هوشنگ طالع، دفتر دوم تجزيه بحرين، ص 143. (تهران، انتشارات سمرقند، چاپ نخست، 1386).
12- فرهاد مسعودي، پيروزي لبخند (تهران، انتشارات اطلاعات، 1354)، صص 255-254.
13- هوشنگ طالع، تاريخ تجزيه ايران، تجزيه بحرين، ص 163.
14- همانجا، ص 162.
15- همانجا، ص 143 و نشريات ايران سال 48 و 49.
16- همانجا، ص 144.
17- فصلنامه رهآورد، مقاله بحرين سرزمين جنبشهاي سياسي، تأليف پيروز مجتهدزاده، چاپ آمريكا، ش 39
18- فرهاد مسعودي، پيروزي لبخند، صص 258-257
19- تبرائيان، صفاءالدين، وزير خاكستري، مركز اسناد مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر، چاپ اصل سند، ص 310-305
20- هفتهنامه بامشاد، چاپ تهران، از 17 تا 24 دي ماه 1347/ ايرانيكا، ج 3، ص 509، روزشمار تاريخ ايران، ج 2، صص 225-224/ روزنامههاي صبح و عصر ايران، 15 دي 1347 (تهران، گفتار، 1369).
21- روزنامه آيندگان، دوشنبه 10 فروردين 1349، سال سوم.
22- مشروح سخنان اردشير زاهدي، 10 فروردين 1349، سال سوم، ش 69.
23- همانجا، ص 11.
24- همانجا، صص 1 و 11.
25- روزنامه آيندگان، چهارشنبه 12 فروردين 1349، ش 69، سال 3.
26- همانجا.
27- همانجا.
28- روزنامه آيندگان، 22 فروردين 1349، ش 699، صص 1 و 2.
29- روزنامه آيندگان، 12 فروردين 1349، ص 12.
30- روزنامه آيندگان، 12 فروردين 1349، صص 1 و 11.
31- روزنامه آيندگان، 15 فروردين 1349، صص 1 و 11.
32- همانجا، ص 12.
33- روزنامه آيندگان، 15 فروردين 1349، ص 12.
34- همانجا، 13/3/48، ش 72، ص 2.
35- روزنامه آيندگان، 3 ارديبهشت 1349.
36- خواندنيها، 2/11/1350، صص 13-12، س 37.
40- آيندگان، شنبه 12 ارديبهشت 1349، ص 5.
38- همانجا، 25 فروردين 1349.
39- همانجا.
40- روزنامه آيندگان، 25 فروردين 1349 و 13 ارديبهشت 1349.
41- روزنامه آيندگان، 13 ارديبهشت 1349.
42- روزنامه آيندگان، 22 ارديبهشت 1349.
43- همانجا، 24 ارديبهشت 1349.
44- همانجا، 29 ارديبهشت 1349.
45- خواندنيها، 6/8/1348، ص 8، ش 10.
منبع:فصلنامه مطالعات تاریخی، شماره 33، ویژه بحرین این مطلب تاکنون 1115 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|