راز حضور رهبران جهان در جشنهای 2500 ساله | ویلیام شوکراس روزنامهنگار و نویسنده انگلیسی در کتاب «آخرین سفر شاه» ماجرای جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی را از دید خود تفسیر و تحلیل کرده است. وی با اشاره به حضور بسیاری از مقامات بلندپایه جهان در این جشنها مینویسد : «دولتمردان غربی بیشتر حریص بودند که ثروت ایران را به جیب بزنند و اهمیتی به این نمیدادند که شاه را به خویشتنداری دعوت کنند .... فرانسویها در جست و جوی قراردادهایی برای احداث نیروگاههای هستهای بودند. آمریکاییها کلید زرادخانه خود را در اختیار شاه گذاشته بودند، انگلیسیها، آلمانیها، ایتالیاییها، هلندیها، ژاپنیها و همه کشورهای سوسیالیستی به صف شده بودند و چاپلوسی شاه را میکردند تا پولهای ایران را به جیب بزنند. این وضع تا 16 ژانویه 1979 (26 دی 1357 – روز فرار شاه) ادامه داشت.»(1)
این تفسیر پاسخی روشن به همه کسانی است که طی سالهای اخیر به مدد فضای مجازی دائماً در تلاش برای تطهیر پهلویها هستند و از جمله به جایگاه بینالمللی محمدرضا شاه و حمایت دولتهای غربی از وی اشاره می کنند. «شوکراس» به روشنی ریشه این حمایتها را در قضاوت خود بیان کرده است.
یکی از اهداف اصلی حکومت پهلوی در برگزاری جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی، کسب وجهه بینالمللی برای این حکومت جهت رسیدن به عنوان ژاندارمی منطقه بود. کمیتههای بینالمللی جشنهای 2500ساله شاهنشاهی، در بسیاری از کشورهای دنیا به تبلیغات گسترده در باب این جشنها پرداختند. در بعد خارجی، بازتاب جشنها دو روی متفاوت داشت. از یک طرف، برخی جراید و سران و رهبران کشورها به تعریف و تمجید از جشنها پرداختند و از آن به عنوان «فرصت» برای توسعه منافع خود در ایران استفاده کردند؛ و از طرفی، برخی جراید و سران کشورها به انتقاد از آن پرداختند. دانشجویان خارج از کشور نیز از طریق«کنفدراسیون جهانی محصلان و دانشجویان ایرانی» به مبارزات عدیدهای علیه جشنها پرداختند.
علت مخالفت مطبوعات خارجی و تشکلهای دانشجویی مقیم خارج از کشور دو بخش داشت. یکی به هدر دادن بودجه کشور در شرایط فقر عمومی مردم، و دیگری بیتوجهی به این نکته که شرکت رهبران خارجی در این جشنها به معنی ارادت آنان به حکومت ایران نبوده بلکه با هدف بازاریابی و تلاش برای غارت سرمایههای مردم ایران صورت گرفته است.
در جریان جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی، 20 پادشاه و امير عرب، پنج ملكه، 21 شاهزاده، 16 رئيس جمهور، 3 نخستوزير، 4 معاون رئيس جمهور، و 2 وزير خارجه، از 69 كشور جهان شركت كردند. محمد رضا پهلوی با دعوت از سران کشورها برای شرکت در این جشنها میکوشید که این مراسم را از حالت ملی بیرون بیاورد و به آن جنبه بینالمللی ببخشد. از این رو بود که سران کشورهای سلطنتی، جمهوری و کمونیستی، در کنار یکدیگر و شخصیتهای درجه اول سیاسی، فرهنگی، دانشگاهی و هنری آنها را به موازات یکدیگر دعوت کرد. اما واقعیت این بود که اکثر مقامات کشورهای دعوت شده، با آمدن به ایران اهداف خاص خود را جستوجو میکردند.
بسیاری از رسانههای خارجی، هدف برپایی جشنهای پرهزینه 2500 ساله را چیزی جز خودنمایی نمیدانستند. متعاقب شروع جشنهای 2500 ساله، خبرنگار روزنامه ایرلندی «ایونینگ هرالد» علت اصلی برپایی این جشنها را «خودنمایی» دانست و عنوان کرد: «من در زیر سایههای ستونهای تخت جمشید در شگفت شدم که این همه پول را در بیابانی بیآب و علف برای چه خرج کردهاند؟ آیا وسیله دیگری برای خودنمایی باقی نمانده بود؟» (2)
رادیو بغداد در این باره گفت: «امیرعباس هویدا، نخستوزیر ایران، با کمال وقاحت اظهار میدارد که فقط 360 میلیون دلار صرف جشنهای شاه شده است»(3) در حالی که «وزارت دارایی ایران میگوید مبالغی که به مصرف جشن شاهان رسیده است، بالغ بر یک هزار میلیون دلار است». همین رادیو در برنامه دیگری برگزاری این جشنها را «بزرگترین جنایات» در حق مردم ایران دانست و گفت: «اگر شاه قبول کند پولی که خرج شده، مال مردم ایران بوده و نه آنچه خودش از آمریکا پس از 28 مرداد آورده، آن وقت باید بپذیرد که بزرگترین جنایت را در حقِ شما مردم کرده و از هر خانواده شش نفری بیش از مبلغ 16 هزار تومان اخاذی کرده است».(4)
روزنامه «دیلی رکورد» در واکنش به این مراسم نوشت: «دربار ایران امروز یکی از پرتجملترین و پرخرجترین دربارهای جهان است. شگفتانگیز است در کشوری که فقر در هر جای آن به چشم میخورد، زمامداران آن به خود اجازه میدهند، اینچنین بیپروا میلیاردها ریال خرج برپا کردن خیمه و خرگاه کنند و یا گرانترین رستوران جهان یعنی "ماکسیم" را به خدمت بگیرند. شهرت آشپزهای ایرانی از مرز و بوم این کشور گذشته است. هیچ خارجی نیست که یکبار غذای ایرانی را چشیده باشد و با تحسین از آن یاد نکند. پس چرا میلیونها دلار به رستوران ماکسیم پول دادند که حتی سالاد گوجه فرنگی را از فرانسه وارد کند؟! آیا در ایران گوجه فرنگی نمیروید؟!»(5)
نشریه اومانیته ارگان حزب کمونیست فرانسه نیز در مطلبی انتقادی بیان داشت: «دو هزار و پانصد سالگی ایران امسال با زرق و برق بسیار در آغاز پاییز جشن گرفته خواهد شد، درحالی که بین ایران و کورش شاهنشاه آن زمان و ایران امروز که نفت آن کمپانیهای خارجی را غنیتر میکند و فقر و فلاکت تودههای مردم، سخت هولناک، غیرانسانی و بیاننشدنی است، هیچچیز مشترکی جز نام وجود ندارد...»(6)
روزنامه لوموند در شماره 12 اکتبر 1971 خود نوشت: «صدها نفر و به گفته برخیها هزاران نفر برای مدت جشنها توقیف و زندانی شدهاند و یا در معرض اقامت اجباری قرار گرفتند. دانشگاهها و مدارس متوسطه تعطیل شدند تا به هنگام جشنها اعتصاب نکنند. تمام وزارتخانهها و تمام بناهای دولتی و تعداد بسیاری از شخصیتها تحت حفاظت نیروهای انتظامی واقع گردیدند. والدین و خویشاوندان جوانان رزمندهای که پنهان شدهاند و یا به عملیات پارتیزانی پیوستهاند، به عنوان گروگان - تکرار میکنیم - به عنوان گروگان، بازداشت شدند».(7)
این روزنامه تصریح کرد: «تدابیر احتیاطی که در منطقه جشنها انجام گرفته جابرانهتر است؛ در مدت مراسم یک سیستم سه حلقهای تو در تو به گرد پرسپولیس برقرار بود. حلقه اول حلقه عادی نامیده میشد و قطر آن 120 کیلومتر بود، این منطقه از تمام عناصر مورد سوءظن پاک شد و در مواردی عشایر را یکجا از این منطقه کوچاندند. این منطقه تحت کنترل تعداد زیادی واحدهای پیادهنظام قرار داده شد. حلقه دوم که قطر آن 20 کیلومتر بود، ناحیه استقرار هیئتهای رسمی و روزنامهنگاران بود و زیر حفاظ واحدهای چترباز قرار داشت. سرانجام حلقهی قرمز ناحیهای بود به مساحت 60 هکتار که در آنجا رؤسای دول استقرار یافته بودند و از طرف گارد شاهنشاهی و دیگر سازمانهای ویژه حفاظت میشدند. ضمناً هواپیماهای نظامی شب و روز بر روی پرسپولیس و شیراز در پرواز بودند».
لوموند با «اندوهبار» خواندن جشنهای 2500 ساله برای مردم ایران نوشت: «به یقین این اجتماع که از لحاظ زرق و برق داستانهای هزار و یک شب را به خاطر میآورد، برای همهکس فرحبخش نبود. بلکه برای مردم ایران غمانگیز و اندوهبار بود. در جریان تدارک و انجام آنها صدها میلیون دلار از حاصل دسترنج مردم میهن بر باد رفت و خود مردم در معرض چنان ستمگریهایی واقع شدند که تصور آن هم دشوار است. وقتی رژیمهای استبدادی جشن میگیرند حاصل آن برای مردم جز این نیست.»
رادیو پیک ایران با اشاره به رسوایی رژیم پهلوی در پی برپایی جشنهای 2500 ساله عنوان داشت: «جشنهای درباری نهتنها برخلاف نظردرباریان، به اعتبار رژیم ایران در نظر جهانیان و در ایران نیفزود بلکه تمام کوشش هشت ساله دستگاه تبلیغاتی ایران را که میخواست واقعیت ایران را در زیر ماسک رنگین مخفی کند، بر باد داد.» این رسانه افزود: «برای تبلیغ جشنها در عرض 8 سال مبالغ کلانی خرج شد؛ مقالات فراوانی به صورت آگهی و با پرداخت مبالغ سنگین در مطبوعات خارجی به چاپ رسید؛ صدها نفر روزنامهنگار از خزانه روزی دریافت داشتند و اینک همه این هزینهها و همهی این کوششها بر باد رفته است. کاخ کاغذی تبلیغات فرو ریخته و چهرهی زشت حکومتی که کمترین رابطهای با مردم ندارد، برملا شده».(8)
گفتنی است بسیاری از مدعوین نیز از شرکت در جشنهای 2500 ساله امتناع ورزیدند. نیکسون رئیسجمهور وقت آمریکا شخصا در این مراسم حضور پیدا نکرد و به اعزام نماینده خود اکتفا کرد. پمپیدو، رئیسجمهور فرانسه نیز پا در تخت جمشید نگذاشت و معاون خود را برای این مراسم اعزام کرد. دیگر مقامات مهم اروپایی نیز استقبال چندانی از این جشنها به عمل نیاوردند و تنها معدودی از آنها مانند مارشال تیتو، رئیسجمهور یوگسلاوی در این جشن حضور یافتند و بیشتر میهمانان دیگر را، شرکتکنندگانی از کشورهای موریتانی، داهومی، کنگو، کشورهای عرب منطقه، لسوتو، سوازیلند و... بودند که شاید به طمع نفت، پول و هدایای شاهنشاهی آمده بودند و البته شاه نیز برای آنها کم نگذاشت. رئیسجمهور آلمان شرقی نیز با وجود دعوت رسمی سفیر ایران حاضر به حضور در جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی نشد؛ ملکه انگلستان و ملکه هلند نیز شرایط مشابهی داشتند و از حضور در این جشن انصراف دادند و جشن بزرگ شده در ذهن محمدرضا را توخالیتر کردند.
اما کوبنده ترین موضعگیری در پاسخ به دعوت شاه، از جانب «اوتانت» دبیر کل وقت سازمان ملل متحد صورت گرفت. «برایان اورکهارت» برجستهترین کارمند انگلیسی در دبیرخانه سازمان ملل، در کتاب خاطرات خود در این زمینه چنین می نویسد: «اوتانت دعوت شاه سابق ایران را جهت شرکت در جشنهای معروف به ۲۵۰۰ سال شاهنشاهی ایران را نپذیرفت. در این جشنها دهها رییس جمهور، معاون رئیس جمهور، پادشاه، و ولیعهد شرکت کرده بودند و میلیونها دلار با اسراف زیادی در این مراسم هزینه شده بود. اوتانت در برابر دعوت شاه ایران جهت شرکت در این جشن اعلام کرد: در حالی که نیمی از جمعیت کره زمین به سبب فقر با مرگ دست به گریبان هستند و در حال گرسنگی مطلق به سر میبرند، این همه اسراف معنی ندارد.»(9)
مراسم جشن در نهايت اسراف و ولخرجی و تاراج سرمایههای کشور انجام گرفت. زمانى كه ميليونها دلار صرف هزينه خريد و ارسال مشروب، گل و غذا از اروپا شد و مهمانان جشن در تختجمشيد، جگرغاز و خاويار مزهمزه مىكردند، هزاران ايرانى در ايالات سيستان و بلوچستان، و حتى روستاهاى فارس گرسنه بودند و متجاوز از نیمی از جمعیت کشور در روستاها و حومه شهرهای بزرگ در فقر و فلاکت زندگی میکردند.
جشنهای 2500 ساله که بیش از سیصد میلیون دلار هزینه دربر داشت، با پيشنهاد اسرائيلىها برنامهريزى و اجرا گرديد. «تدى كولك» مديركل نخستوزيرى و رئيس اتحاديه توريستى دولت اسرائيل، به رياست هيئتى اسرائيلى به عنوان برنامهريز، برگزيده شده بود. وى به همراه دو نفر ديگر بنا به دعوت اسداللّه علم ـ نخستوزير ـ روز 4 مرداد 1341 به تهران عزيمت كردند و پس از ده روز توقف در ايران و چند بار ملاقات و مذاكره با علم، روز 14 مرداد به اسرائيل بازگشتند. در اين سفر كولك با گردانندگان جشنهاى 2500 ساله نيز همكارى زيادى داشت. وى توصيه كرد كه ضمن تأسيس هتلها، جادههاى جديد و وسايل نقليه مدرن در تخت جمشيد ايران، با واقعه مهمى مطرح شود تا نظر خارجيان را به اين تسهيلات جديد جهانگردى جلب كند.(10)
اسرائيلىها مبناى تبليغات خود را براى نفوذ بيشتر در ايران بر زنده نگهداشتن نام كوروش متمركز كرده و دستگاه پهلوى نيز علاقمند به طرح اين موضوع بود تا همرديف پادشاهان باستانى از جمله كوروش قرار گيرد. كنگره بينالمللى يهود، كميتهاى براى اداره فعاليت جهانى يهود برنامهريزى نمود و اقدامات مختلفى انجام داد. اسرائيل در اين جشنها فعال بود و نت آهنگ كوروش، مخصوص جشن 2500 ساله توسط عزرا كيا ـ آهنگساز اسرائيلى ـ ساخته شد تا هنگام جشن نواخته شود.(11)
از جمله نکات مهمی که تاکنون در زمینه برگزاری این جشنها مورد توجه قرار نگرفته آن است که شاه با تاکید بر نظام 2500 ساله شاهنشاهی، تاریخ 5 هزار ساله تمدن ایرانی را نادیده میگرفت. در حقیقت سلسلههای قبل از هخامنشی (عیلامیها، کیانیان، مادها و ....) که جمعاً بیش از 2600 سال تاریخ ایران را تشکیل میدادند جایی در محاسبه شاه نداشتند. تاریخ 2500 ساله شاهنشاهی به معنای نادیده گرفتن نیمی از تاریخ کشورمان بود.
نکته دیگر، در زمینه جشنهای مزبور، رویای شاه و واقعیتهای موجود تاریخ ایران بوده است. شاه با برگزاری جشنهای 2500 ساله تلاش داشت تا چهرهای متفاوت از تاریخ ایران به جهان نشان دهد و تاریخ و فرهنگ ایران را درآمیخته با مفهوم «شاه» و «شاهنشاهی» بنمایاند. این تلاش چند ایراد اساسی داشت: یکی آنکه در این 2500 سال برخی رژیمهای حاکم بر ایران اساساً پادشاهی نبودند و مهمتر آنکه از پایان سلسله ساسانی، ایران به مدت بیش از 2 قرن تحتالحمایه خلفای بنیامیه و بنیعباس بوده و از استقلال کامل سیاسی محروم بود. بنابر این اطلاق واژه «شاهنشاهی» به همه حکومتهای موجود در تاریخچه 2500 سال اخیر یک نامگذاری مضحک بود.
پینوشت:
1 – ویلیام شوکراس، آخرین سفر شاه، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، نشر البرز، 1370، ص 49
2- سید حمید روحانی، نهضت امام خمینی، ج3، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص966
3- آرشیو مرکزاسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی286، ص56
4- همان، ص43
5- همان، ص38
6- بزم اهريمن: جشن هاي2500ساله شاهنشاهي به روايت اسنادساواك و دربار، ج4، تهران، مركز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات، چ.اول،1378، ص158
7- آرشيو مرکزاسناد انقلاب اسلامي، شماره بازيابي286، ص39
8- همان، ص 75
9 - علی میرسعید قاضی، زندگینامه دبیرکلهای سازمان ملل متحد و فعالیتهای سیاسی آنها، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه، تهران ۱۳۷۴، صفحه ۲۹۲
10 - زنان دربار به روایت اسناد ساواک، فرح پهلوی، مرکز بررسی اسناد تاریخی، برگرفته از مقدمه کتاب
11 - زنان دربار، همان
این مطلب تاکنون 1547 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|