نگاهی به عوامل دخیل در کودتای رضاخان | کودتای ۱۲۹۹ را به ظاهر قوای قزاق به ثمر رساندند. آنها توانستند بدون هیچ دردسری قدرت را در کشور به دست بگیرند. تاریخنویسان وابسته به رژیم پهلوی با بزرگنمایی در خصوص وخامت وضعیت ایران قبل از کودتا، رضاخان میرپنج را به عنوان منجی ایران معرفی میکنند و او را فردی مستقل قلمداد مینمایند. عدهای دیگر که نمیتوانند با توجه به اسناد متعدد، نقشه انگلستان را در وقوع کودتا نادیده بگیرند، اذعان دارند که رضاخان با کمک انگلیسیها به روی کار آمد اما پس از دستیابی به قدرت رویه و سیاستی مستقل اتخاذ کرد.
به منظور بررسی این ادعاها عوامل موثر در کودتای ۱۲۹۹ را معرفی میکنیم:
1 - کانون های استعماری: در تحلیل سیاستهای انگلستان و استعمار در ایران، معمولا نگاهها معطوف به دستگاههای رسمی و دیپلماتیک انگلستان است. این در حالی است که استعمار اروپایی بر بنیاد عملکرد کانونهای اقتصادی و سیاسی غیر دولتی پدید آمده است که ضمن استفاده از ظرفیتهای دیپلماتیک و عملکردهای رسمی دولتهای متبوع، دارای خصلتهای فراملیتی است و در مواقعی مستقل از دولتهای متبوع عمل میکنند. نفوذ فوق العاده این کانونها در ساختار سیاسی دولتهای غربی موقعیتی برای آنها ایجاد کرده است که میتوانند از امکانات آنها استفاده کنند. گستردگی فراملیتی این کانونها موجب پیدایش شبکههای جهانی شده است که سیاستهای خود را از طریق قدرتهای معارض پیش میبرد. حضور فعال خاندان روچیلد و خانواده ساسون در کودتای ۱۲۹۹ حکایت از ارتباط تحولات ایران در آن زمان با منافع این کانون دارد که از سالها قبل ایران را هدف مطامع استعماری خود قرار داده بود.
2 - حکومت انگلیسی هندوستان: با اشغال هندوستان توسط قوای انگلیس سرزمین ما جایگاه ویژهای در برنامههای استعماری انگلستان یافت. اهمیت هندوستان برای استعمارگر پیر و لزوم حفظ آن، در کنار مطامع استعماری آنان در ایران باعث شد که کشور ما جولانگاه شبکههای اطلاعاتی حکومت هند بریتانیا گردد. اعضای این شبکه در پوششهای تجاری اطلاعاتی و در ارتباط با کمپانی هند شرقی اطلاعات ارزنده ای را در اختیار کشور متبوع خود گذاشته و در شکلدهی به تحولات ایران نقش ویژه ایفا کردند. در بعد دیپلماتیک افرادی نظیر سرجان ملکم، سرگور اوزلی، سرجان مک نیل، سرهنگ شیل، چارلز آلیسون، هنری راولینسون، هنری دراموند ولف و ... نمونههای بارز مأمورانی بودند که در ارتباط با کمپانی هند شرقی و ضمن لطمه زدن به منافع کشور ما با تحمیل قراردادها، اطلاعات گستردهای از وضعیت نظامی اقتصادی اجتماعی و فرهنگی ایران تهیه نموده و با تشکیل کانونهای استعماری نظیر فراماسونری حلقهای از ماموران استعمار را در ایران سازمان دادند. در کنار این اقدامات به ظاهر دیپلماتیک با توسعه فعالیت روسیه در آسیای میانه و تهدید هندوستان از طریق افغانستان پس از جنگ کریمه، جاسوسان حرفهای از سوی حکومت هند بریتانیا در ایران مستقر شدند و موفق به ایجاد شبکه گسترده جاسوسی گردیدند. «مانکجی لیمجی هاتریا» موسس شبکهای بود که در دوره ناصری در پوشش رسیدگی به امور زرتشتیان از هند به ایران آمد. این فراماسون هندی به سرعت توانست با طیف گستردهای از فراماسونها، روشنفکران، بابیها و بهاییان رابطه برقرار کند. ارتباط وی با جلال الدین میرزا رئیس فراموشخانه ملکم، آخوندزاده، میرزا ملکمخان و گفتگو در خصوص باستانگرایی، تاریخ سازی برای بابیه و بهائیه با استخدام بهاییان سرشناسی نظیر ابوالفضل گلپایگانی در تجارتخانه خود، شمهای از اقدامات وی است که تاثیر مخرب وضعیت سیاسی ایران داشت. جانشین وی اردشیر ریپورتر بود که دو سال قبل از ترور ناصرالدین شاه یعنی در ۱۳۱۱ قمری به ایران آمد. وی طی سالهای طولانی حضور در ایران در بسیاری از تحولات و وقایع سرنوشتسازی حضور جدی و فعال داشت. شرکت در تاسیس لژ بیداری ایران، حضور در جلسات انجمنهای مخفی عصر مشروطه، زمینهسازی تحصن در سفارت انگلستان ترویج گرایش به بهائیت در بین زرتشتیان که اعتراض زرتشتیان ایران را موجب گردید، نفوذ در قوای قزاق و انتخاب و هدایت رضاخان میرپنج برای انجام کودتا و کمک به او برای صعود به سلطنت، شمهای از اقدامات سر اردشیر جی بود که عمق تاثیر و نفوذ این جاسوس کهنه کار را در تحولات سیاسی ایران آشکار میسازد. در سالهای بعد جای خالی اردشیر جی با حضور فرزند و شاپور جی پر شد و وی نیز مانند پدر نقشآفرین اصلی کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در ایران گردید. اردشیرجی مجری سیاست لابی صهیونیستی قدرتمندی بود که در راس هیئت دولت انگلستان و حکومت هند بریتانیا قرار داشت. چهرههای شاخص آن عبارت بودند از لوید جرج نخست وزیر انگلیس که از طرف مادر دارای نجات یهودی بود، ادوین مونتاک وزیر امور هندوستان که یک یهودی متعصب بود، سر روفوس اسحاق (لرد ریدینگ) نایب السلطنه و فرمانروای هندوستان از اعضای خانواده خاندانی یهودی اسحاق، و از متعصب ترین یهودیان صهیونیست، سروینستون چرچیل وزیر جنگ بریتانیا و از برکشیدگان روچیلدها در هرم قدرت انگلستان.
3 - بانک شاهنشاهی: بانک شاهنشاهی یکی از مخرب ترین موسسات غربی بود که در ایران ایجاد شد و لطمات فراوانی به کشور ما در عرصههای سیاسی و اقتصادی وارد آورد. این بانک با سرمایه خاندان یهودی ساسون ایجاد شد. در آستانه کودتای ۱۲۹۹ سر فیلیپ ساسون مالک بانک شاهنشاهی بود. کارشکنی در سر راه دولتهای ایران قبل از کودتا که منجر به ازهم گسیختگی اوضاع اقتصادی و سیاسی کشور شد و کمک این بانک به تقویت و ترمیم وضعیت قوای قزاق به رهبری رضاخان میرپنج، پرداخت پول به کودتاچیان در هنگام عزیمت به تهران، همگی نشانه دخالت عمیق این ارگان مالی در امور سیاسی ایران در آن روزگار بود. جیمز مک مورای رئیس بانک شاهنشاهی در ایران دارای روابط صمیمانه با رضاخان بود که سرآغاز آن به سالهای حضور رضاخان در همدان بازمیگشت. رضاخان پس از کودتا نیز از وامهای کلان بانک شاهنشاهی جهت پیشبرد اهداف خود و حامیان استعمارگر بهره فراوانی برد.
۴ - اجزای سفارتخانه انگلستان در ایران: در تاریخنگاری رایج انگلیسی ها و تاریخنگاری عصر پهلوی و بقایای آن اینگونه وانمود میشود که سفارت انگلستان و به تبع آن، دولت انگلستان هیچ دخالتی در وقوع کودتای ۱۲۹۹ نداشته است. این ادعا در مقابل اسناد و شواهد تاریخی به سرعت رنگ میبازد. مدعیان عدم دخالت دولت انگلستان در کودتا با ظرافت و بعضی از سر غفلت برخی مکاتبات و ادعاهای رسمی سفارت و وزارت خارجه انگلیس در زمین کودتا را که فاقد اطلاعاتی در خصوص دخالت انگلستان در کودتای ۱۲۹۹ میباشد را به عنوان شواهد این موضوع مورد استناد قرار می دهند. این در حالی است که کودتا در ایران توسط وزارت جنگ، وزارت امور هندوستان، وزارت مستعمرات حکومت هند بریتانیا و شبکه اطلاعاتی آن طراحی و هدایت شد و وزارت امور خارجه انگلیس که لُرد کرزن در راس آن قرار قرار داشت اطلاع کامل و جامع از اقدامات آنان در اختیار نداشت. سفیر انگلستان در ایران در زمان کودتا یعنی «هرمان نورمن کامرون» خود فردی مرتبط با کانونهای استعماری بود و به جهت عدم هماهنگی با وزیر امور خارجه (لردکرزن) در جریان کودتا مورد غضب واقع و به انگلستان فراخوانده شد. هماهنگی نورمن و دیگر اجزای سفارت نظیر«والتر الکساندر اسمارت» دبیر دوم سفارت، کلنل هیگ، سرهنگ هنری اسمایس با کودتاچیان بر اساس اسناد موجود کاملاً محرز میباشد. در زمان وقوع کودتا هیچ ناظر داخلی و خارجی باور نمیکرد که کودتا بدون نظر و حمایتی انگلیسیها رخ داده باشد.
5 - ژنرال آیرونساید: آیرونساید جوانترین سرلشکر ارتش انگلستان بود که چند ماه قبل از کودتا به ایران آمد و وظیفه داشت ضمن بیرون کشیدن نیروهای انگلیسی از ایران، طرح مشترک کانونهای استعماری وزارت جنگ و وزارت امور هندوستان، وزارت مستعمرات و حکومت هند بریتانیا دایر بر استقرار یک حکومت نظامی وابسته در ایران را به اجرا درآورد. شبکه اطلاعاتی حکومت هند بریتانیا در ایران به رهبری اردشیر جی وظیفه داشت رضاخان را به آیرونساید معرفی کند و هماهنگی لازم را بین آن دو وجود آورد. اجزای سفارت نیز در قزوین و تهران زمینههای نظامی و سیاسی را برای تحقق موفق طرح کودتا فراهم نموده و هماهنگی لازم را با آیرونساید به وجود آوردند. بنابراین مشخص میشود آیرونساید مجری طرح از پیش آماده بود که با همکاری عوامل داخلی و خارجی موفق به اجرای آن میشود.
6 - کمیته آهن یا کمیته زرگنده: یکی از تشکلهای مخفی که نقش موثری در انجام موفق کودتای ۱۲۹۹ داشت کمیته آهن بود. این کمیته را کلنل انگلیسی به منظور سازماندهی عناصر پیرو سیاست انگلستان تاسیس کرد. با جدی شدن طرح کودتای ۱۲۹۹ شعبه اصلی این کمیته در اصفهان با پوشش سوسیالیستی تغییر مرام داد و اعضای موثر آن در تهران با کمک سید ضیاءالدین طباطبایی، کاظم خان سیاح، مسعودخان کیهان، منوچهرخان سپانلو، نصرتالدوله فیروز، ایپکیان ارمنی، آبکار ارمنی، ماژور اسفندیارخان، عدلالملک دادگر، سلطان محمدخان عامری، میرموسیخان، میرزا کریم خان رشتی، معزالدوله، غفارخان سالار منصور قزوینی، سلطان اسکندرخان و منصورالسلطنه اقدام به تجدید سازمان کرد و نام کمیته را نیز به کمیته زرگنده تغییر دادند. وظیفه این کمیته که اعضای آن دارای پستهای حساس سیاسی و نظامی بودند، فراهم نمودن زمینههای لازم برای تحقق کودتای ۱۲۹۹ بود. اینان موفق شدند طی عملیاتی پیچیده اداره قوای قزاق را به دست بگیرند، دولتهای در آستانه کودتا را یکی پس از دیگری ساقط و زمینه روی کار آمدن دولت ضعیف و محلل سپهدار رشتی را فراهم نمایند. با استفاده از مطبوعات و نیز ایجاد ناامنیهای اجتماعی زمینه روانی وقوع کودتا را ایجاد کردند، با استفاده از منابع مالی بانک شاهنشاهی قوای قزاق را بازسازی نموده و آن را برای انجام عملیات کودتا آماده ساختند، با بهکارگیری عوامل خود در نظمیه و ژاندارمری مدافعان پایتخت را از دفاع جدی بازداشته و زمینه ورود بیدردسر کودتاچیان به تهران را فراهم نمودند. اعضای این کمیته پس از پیروزی کودتا همگی به مناصب مهم گمارده شدند و مزد اقدامات خود را نیز دریافت کردند.
7 - اعضای فرقه ضاله و فراماسونها: فرقه ضاله بهاییت و تشکل فراماسونری در تاریخ معاصر ایران دو بازوی فعال استعمار محسوب میشوند که در مقاطع مختلف به نفع بیگانگان وارد عمل شده و اهداف آنها را محقق ساختهاند. یکی از عرصههایی که این دو تشکل در آن حضور فعال داشتند کودتای ۱۲۹۹ بود. چهرههای بارزی که بعضاً هم وابسته به فرقه ضاله و هم عضو فراماسونری بودند و یا اینکه در یکی از این دو کانون توطئه حضور داشتند عبارت بودند از: اردشیر جی عضو لژ بیداری و مروج بهائیگری در بین زرتشتیان، عینالملک هویدای بهایی و عضو لژ بیداری، علیمحمدخان موقرالدوله بهایی از عناصر مورد وثوق انگلستان در ایران. وی ارتباط عمیقی با محافل اطلاعاتی هند بریتانیا در ایران داشت. پسر او به نام حسن موقرالدوله معروف به حسن بالیوزی موسس بخش فارسی رادیو بیبیسی و رئیس محفل بهائیان در لندن بود. لطفعلیخان کلبادی یا همان سردار جلیل مازندرانی عضو کمیته آهن، از گردانندگان سازمان بهائیت در مازندران که نقش عمدهای در کودتای ۱۲۹۹ داشت، محمودخان جم عضو کمیته آهن و لژ بیداری ایران که پس از کودتا به وزارت رسید.
بدین ترتیب مشاهده میکنیم که به رغم ادعاهای بی طرفی سفارت انگلستان در جریان کودتای ۱۲۹۹ شبکههای مخفی و غیر رسمی وابسته به انگلستان در زمینه سازی و انجام کودتا شرکت داشتند. مضافاً اینکه مداخلات آیرونساید، اسمایس و اسمارت در امور قزاقخانه و مهیا کردن قوای قزاق برای انجام کودتا، دخالت آشکار انگلستان را نیز در کودتای ۱۲۹۹ برملا میسازد.
منبع:دکتر موسی نجفی و موسی فقیه حقانی، تاریخ تحولات سیاسی ایران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، چاپ ششم، ۱۳۸۸، صفحه ۳۹۵ تا ۴۰۲ این مطلب تاکنون 1823 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|