رضاخان: خودم رئیسجمهور میشوم! | روز ۸ اسفند ۱۳۰۲ رضاخان پهلوی رئیسالوزرا در ادامه هماهنگیهای سیاسی و حکومتی خویش با انگلیسیها به اطلاع سفارت آن کشور در تهران رساند که قرار است در فروردین سال جدید (۱۳۰۳ خورشیدی) رژیم ایران از سلطنتی به جمهوری تغییر یابد. رضاخان در این تماس تاکید کرد: «لازم نیست دولت بریتانیا از این تغییر و تحول حکومتی نگران باشد.» پیش از این «سر پرسی لورن» وزیر مختار انگلیس در تهران تصریح کرده بود که تغییر ساختار حکومت میتواند مخاطرات غیر قابل پیش بینی داخلی و خارجی برای ایران به بار آورد. ولی وزارت خارجه بریتانیا از لورن خواسته بود که در این ماجرا دخالت نکند و هیچ توصیه برله یا علیه برنامههای رضاخان به وی ارائه ندهد.
طی ماههای نیمه دوم سال ۱۳۰۲ خورشیدی در محافل سیاسی و خبری ایران موضوع تغییر سلطنت ایران و تبدیل آن به جمهوری کم و بیش مطرح بوده ولی انتقال این تصمیم به سفارت انگلیس نشان از جدی بودن رضاخان در این هدف داشت. رضاخان در ۱۳ اسفند ۱۳۹۲ دستورالعمل تبلیغ برای جمهوریت را برای امرای لشکرهای شمالی و جنوبی کشور صادر کرد و از مجلس شورای ملی نیز خواست که در خلع شاه سلطنت، برقراری جمهوریت در کشور، و تغییر قانون اساسی همت بگمارد. حتی نمایندگان را تهدید کرد که در صورت تعلل دچار «عقوبت ملی» خواهند شد.
از این تاریخ به بعد روزنامههای کشور با صراحت بیشتری سلسله قاجاری و از جمله شخص احمد شاه قاجار را به باد انتقاد گرفتند. در پی این تلاشها احمد شاه قاجار نیز از یک سو با محمد حسن میرزا ولیعهد و از سوی دیگر با علما و مراجع کشور تماسهایی برقرار کرد و آنان را به مقاومت در برابر «جمهوری رضاخانی» فراخواند. رضاخان نیز با موج سواری بر نفرت مردم از ظلم قاجارها، بر تبلیغات خود علیه آنان افزود و روز ۱۴ اسفند یک تظاهرات خیابانی به نفع تغییر رژیم سیاسی در تهران و روز ۱۵ اسفند در اصفهان و در روزهای بد در سایر شهرها به راه انداخت. به تدریج مساجد، تکایا، بازارها، خیابانها و همه اماکن صحنه تجمعات مردمی برای درخواست پایان سلسله قاجار و برقراری جمهوری به جای آن گردید.
روز ۲۰ اسفند جمعی از روحانیون اصفهان با امضای اعلامیهای حمایت خود را از تغییر سلطنت در ایران و تبدیل آن به جمهوری اعلام کردند. فردای آن روز رضاخان اعلام کرد که پس از تغییر رژیم، خودم رییسجمهور میشوم، وثوق الدوله نخستوزیر خواهد شد، و سید ضیاءالدین طباطبایی نیز عضو کابینه خواهد بود.
با این حال در روزهای پایانی اسفند ۱۳0۲ وقایعی رخ داد که آثار شکست در غائله جمهوری خواهی را آشکار ساخت. از جمله این وقایع انتشار بیانیهها و شب نامههایی از سوی بعضی مراجع در درباره عدم صلاحیت رضاخان برای ریاست بر نظام جمهوری بود. این بیانیهها با اصل جمهوری مخالفتی نداشت ولی پرچمداری رضاخان را برنمی تافت. انتشار اعلامیههای مخالفت با جمهوری رضاخانی در چند شهر، مخالفت آیتالله سیدحسن مدرس در مجلس شورای ملی، و مهمتر از همه سیلی یکی از طرفداران رئیسجمهور شدن رضاخان به صورت مدرس در مجلس، به تدریج مردم را نسبت به نیات رضاخان و طرفدارانش دچار تردید نمود. بعضی نمایندگان طرفدار جمهوری پس از حادثه سیلی به مدرس از جمهوریخواهی برگشته به مدرس متمایل شدند. انعکاس این حادثه در جامعه مردم را بیش از پیش نسبت به طرحهای رضاخان بدبین کرد.
گرچه مدرس از مخالفین سرسخت جمهوری رضاخانی بود. ولی وی با اصل جمهوری مخالف نبود. وی به دفعات نظر مثبت خود را در مورد اصل جمهوری به عنوان نظامی که از مشروطه سلطنتی هم به اسلام نزدیک تر است، عنوان ساخته بود. وی تصریح داشت:
«من با جمهوری واقعی مخالف نیستم و حکومت صدر اسلام هم تقریباً و بلکه تحقیقاً حکومت جمهوری بوده است. ولی این جمهوری که میخواهند به وسیله رضاخان به ما تحمیل کنند، بنابر اراده ملت ایران نیست. بلکه انگلیسیها میخواهند به ملت ایران تحمیل نمایند و حکومتی را که صددرصد دست نشانده و تحت اراده خود باشد در ایران برقرار سازند و از همه مهمتر به واسطه مخالفت احمدشاه با قرارداد ۱۹۱۹ وثوقالدوله و خواستههای انگلیسی، میخواهند از او انتقام بگیرند. اگر واقعاً نامزد و کاندیدای جمهوری فردی آزادیخواه و ملی بود حتماً با او موافقت میکردم و از هیچ نوع کمک و مساعدتی به او دریغ نمینمودم.»
«ژوزف کرنفلد» وزیر مختار آمریکا درتهران در هشتم اسفند 1302 به وزارت خارجه کشورش مینویسد: «مفتخرم که به اطلاع برسانم برخلاف انتظار، مدرس، رهبر جناح محافظهکار، با سرسختی فراوان در مقابل جنبش جمهوریخواهی ایستادگی ميكند... علت اصلی مخالفت او این است که در نظر وی جنبش جمهوریخواهی اجباري و تحميل اراده يك شخص و نه تجلی خواسته واقعی مردم است...»
«والاس اسمیت موری» کاردار سفارت آمریکا درتهران نیز به نقش مدرس در شکست جنبش جمهوری اشاره کرده و مینویسد: «مدرس در به راه انداختن تظاهرات مردمی روز دوم فروردین 1303 نقش مؤثری داشت و با این کار باعث شکست خوردن جنبش جمهوری شد.»
روز ۲۹ اسفند وقتی جمعی از جمهوریخواهان راهی بازار تهران شدند تا بازار ایران را به نفع جمهوری تشویق به بستن محلهای کسب و کار کنند، توفیق نیافتند و کار به مناقشه کشید. حتی تیراندازی ماموران برای ایجاد رعب و وحشت در میان بازاریان نیز نتیجه عکس داد و بازار تهران را به جبهه مخالف رضاخان تبدیل کرد. در آن روز هزاران نفر از بازاریان در وسط چهارسوق نماز جماعت ظهر را به امامت آیتالله خالصی زاده برگزار کردند و سپس به صورت راهپیمایی و برای ابراز تنفر از جمهوری رضاخانی به سوی مجلس شورای ملی به راه افتادند. اما در جریان این اقدام اعتراضی، آیت الله خالصی زاده توسط رئیس مجلس و جمعی از نمایندگان طرفدار رضاخان مورد ضرب و جرح قرار گرفت.
روزهای اول و دوم سال ۱۳۰۳ با تظاهرات خیابانی مردم تهران علیه جمهوری آغاز شد. سخنرانان این مراسم، انگلیس را معرکهگردان جمهوری رضاخانی دانستند. در روز دوم نوروز رضاخان با حضور در مجلس، قصد توجیه برنامه جمهوری را داشت که با مخالفت جمعی از نمایندگان روبرو شد. در این حین از میان جمعیت پارهآجری به سمت رضاخان پرتاب شد که در نتیجه به دستور رضاخان، مأموران نظمیه به همراه جمعی از اوباش به داخل مجلس هجوم آوردند و عده زیادی را مصدوم و جمعی را نیز کشتند.
این حوادث به تدریج مواضع ملت ایران را به ضدیت با جمهوری رضاخانی تغییر داد. در این رابطه ملکالشعرای بهار مینویسد: «مخالفت مردم با جمهوری دقیقاً به این معناست که مردم، ریاست جمهوری رضاخان را نمیخواهند و تظاهرات ضد جمهوری مردم به معنای تظاهرات علیه استبداد رضاخانی است.»
روز ششم فروردین ۱۳۹۳ رضاخان عازم قم شد تا نظر مراجع و علما را به نفع جمهوری خواهی خویش جلب کند. اما وی در این ماموریت ناکام ماند. زیرا نظر اکثر علما لغو جمهوریت بود. در نتیجه روز ۱۱ فروردین رضاخان با انتشار بیانیهای رسما لغو جمهوریت را اعلام کرد.
منابع:
- فصلنامه مطالعات سیاسی، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ج 23، مقاله «آیتالله سید حسن مدرس» ص 42
- روزشمار تاریخ معاصر ایران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ج 3، سال 1302 خورشیدی روزهای ماه اسفند، و ج 4، سال 1303 خورشیدی، روزهای ماه فروردین
- دکتر محمدقلی مجد، از قاجار به پهلوی، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، بهار 1389، ص 271 و 274
این مطلب تاکنون 1542 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|