پیامدهای تمدن وارداتی غرب در عصر قاجار | از ابتدای سلطنت ناصرالدینشاه، تهران با شتاب دگرگون شد بی آنکه اولیای امور به معانی و مبانی ترقیات فرنگستان ملتفت باشند و کارها را از بنیان و اساس استحکام بخشند و به ظاهر پردازی نپردازند. با گسترش شهر، سردرهای امارات با آجرهای سنگ نما ساخته شد و کاربرد صفحههای آهنی و شیروانی کردن بامها که تا آن تاریخ رایج نبود متداول گردید. در خانههای اعیانی اغلب اتاقها و دیوارها را با کاغذ نقشدار یا کاغذ دیواری که از فرنگ وارد می شد میآراستند اعتماد السلطنه مینویسد:
«امروز هیچ خانهای از اغنیا و متوسط ایرانی نیست مگر اینکه در آنها به مقداری از اسباب زینت مابین افراط و اقتصاد آراسته شده است. از قبیل قندیلهای بلورین، لوستر، آبگینه های سنگی ظرفهای ظرافت کاری شده، و پردههای گوبلن و صندلیهای مخصوص و امثال ذالک. ارباب ثروت در داشتن مبل هم با هم تفاضل میکنند و تفاخر مینمایند.»
با توجه به این چشم و همچشمی و تفاضل و تفاخر کردن است که بلورها و چینیهای منقوش به تصویر ناصرالدین شاه نزد شاهزادگان زیاد میشود و دربهای عالی و میزهای ممتاز و صندلیهای مخصوص و نیمکت های بدیع و تخت های عجیب، بر مشاکله کارهای ممالک غرب ساخته و پرداخته می شود و نیاز مبرم طبقه اعیان و شاهزادگان عظام و صاحبان نفوذ موجب میگردد که در همان آغاز سلطنت ناصرالدین شاه، جمعی را برای فرا گرفتن آن صنایع به سن پترزبورگ و پاریس گسیل دارند. شاه در سفرهایش به فرنگستان اثاثالبیت غربی، به مبل و اشیاء منقول، پردههای نقاشی و انواع مجسمه علاقه پیدا کرده بود. از این رو استاد محمدعلی در حومه «سنآنتوان» در فرانسه مبل سازی را آموخت و چون به تهران آمد یک کارگاه که ضمناً چند مدرسه نیز داشت دایر کرد. کمالالملک در پاریس نزد «فانتنلاتور» صورتگری فرا گرفت و مجسمهسازی را از «رودن» آموخت. وی نخستین کسی بود که مجسمه ساخت. مجسمههای مختلف برنزی حیوانات وحشی چون گوزن و بزکوهی و نظایر آنها. کمال الملک به عنوان نقاش رسمی، تصویرهایی از شاهزادگان قاجار کشید. وی به عنوان نقاش پرده های روغنی، پیشقدمانی چون مزینالدوله، میرزا جعفرخان زنجانی نقاشباشی مخصوص و میرزا ابوترابخان و محمد حسن افشار را وا می داشت که پردههای نقاشی آنان زینتبخش خانههای شاهزادگان شود.
بانوان درباری و همسران تهرانی «اورسی» زنانه به پا میکردند و در لباسشان یک دگرگونی کلی پدید آمده بود. در هیئت ظاهری مردان نیز از موی سر و صورت گرفته تا جامع دوش و بر، تغییرات زیادی ایجاد گردید اندک اندک شیوه معماری ایران با سبک رایج در فرهنگستان به هم آمیخت و شکل و اسلوب و ترکیب عمارتها و خانهها و اتاقها نیز به تازگی گرایید. با رواج یافتن نفت برای روشنایی، این ماده جای روغن کرچک را اشغال کرد. کبریت فرنگی، گوگرد پیشین را از میان بیرون راند و آتشزنه فرنگی جانشین سنگ چخماق شد. چای که پیش از دوران قاجار به ایران آورده شده و همچون غالب «طیبات» ویژه خاندان سلطنت و گروهی اندک از برگزیدگان قوم بود، در زمان ناصرالدین شاه رواج عام یافت. به طوری که نوشیدن آن در صبح و شام در همه خانه ها اعم از اعیانی و رعیتی مرسوم و معمول گشت. آلات و ادوات آن نیز از اسباب استمرار این عادت شد و واژههای سماور و استکان از روسی آن اقتباس گردید. ولی چای کاروان که چای مسکوی خوانده میشد به زودی پس از ورود چای آسام به نام چای کلکته از میدان به در رفت.
سیب زمینی که در روزگار فتحعلی شاه توسط جان مالکوم انگلیسی سفیر کمپانی هند شرقی به ایران آورده و در زمان صدارت حاج میرزا آقاسی مصرف آن تا حدودی متداول شده بود، در دوران ناصرالدین شاه به صورت یکی از مواد خوراکی عمومی درآمد. در این دوره از حکومت قاجاریه کارخانههای چینی سازی، بلورسازی، شنریزی و کاغذگری رفته رفته مستقر شده به تولید پرداختند. علاوه بر آن کارخانههای حلبی سازی آهنگری و نجاری برای تولید شیروانی دست به فعالیت شدند. به جای کلاه بسیار بلند که از پوستهای بخارا و سمرقند دوخته میشد، کلاه ماهوت مشکی متداول گردید.
میرزا عباس فروغی گوینده دوره قاجاریه این تحول را به شیوهای شاعرانه در بیت زیر بیان کرده است:
کلاه سروقدان بسکه سربلندی کرد / به حکم شاه جهان کردهاند کوتاهش.
در آن عهد یعنی در حدود سال ۱۹۰۵ میلادی چلچراغها و شمعدانهای ساخت «بوهم» منازل اشراف جای خود را به لامپهای نفتی داد که با سرعت در شهرها رواج گرفته آماده بود تا خود را بر مردم روستاها نیز تحمیل کند. گذشته از تشکیل دارالشورای کبری و مجلس تحقیق، وزارتخانههایی به نام تجارت، دربار اعظم، فوایدعامه، پست ممالک محروسه، امور خارجه، وظایف و اوقاف، رسائل خاصه، خالصه و دیوان، فلاحت و زراعت بحریه، حرمخانه، قورخانه، نظام، تلگراف، بقایای حکام، صنایع و معادن و انطباعات تاسیس شد. همچنین به تقلید از کشورهای غربی ادارهای به نام تذکره (گذرنامه) ایجاد گشت و نیز موسساتی مانند دیوانخانه صندوق عدالت و مصلحتخانه در تهران گشایش یافت. نهادهای اخیر، حکم مُسَکِن را داشت و برای فرونشاندن شور و هیجان روشنفکران و خواستاران حکومت قانون به وجود آمده بود. ضمناً برای آنکه مشاغل دولتی مهم جلوه داده شوند، به همه آنها عنوان «وزارت» دادند.
در چهارمین سال سلطنت ناصرالدین شاه یک روزنامه رسمی شروع به انتشار کرد و از آن پس به تدریج روزنامههای مریخ، فرهنگ، دانش، تبریز، اردوی همایون، شرف، و اطلاع، به زبان فارسی و «ژورنال اکوپرس» به زبان فرانسه منتشر گشت. وزارت انطباعات شامل دارالترجمه، دایره انطباعات، دایره جریده مصوره، و اداره سانسور بود. انگیزه ایجاد سانسور در ایران را اعتمادالسلطنه چنین نقل میکند:
«چون بعضی از مطبوعات بعضی از ممالک مشتمل بر طعن طریقی، یا قدح فریقی و یا هجای شخصی و یا هزل فاحش بود و از انتشار آنها آثار کراهت بر جبین همایون هویدا میشد، وقتی رساله هجویه سلاله شیخ هاشم شیرازی چاپ بمبئی را به تهران آوردند و ملاحظه شد اشعار ناسزاوار آن خشم شاه را زبانه زد، به بنده فرمود دایرهای به نام تفتیش یا سانسور در ایران ایجاد شود.
در دوران ناصرالدین شاه با دولتهای آلمان، اتریش، ایتالیا، بلژیک، هلند، آمریکا، برمه، ژاپن، اسپانیا، پرتغال، سوئد و نروژ روابط سیاسی برقرار شد. به تقلید از کشورهای غربی سالنامه تنظیم گردید. به تدریج موسیقی اروپایی رواج یافته شناخت سکه های قدیمی مربوط به ادوار تاریخ ایران متداول گشت و دارالضرب به شیوه اروپا گشایش یافت. پیش از ایجاد دارالضرب در هر یک از شهرهای عمده ایران ضرابخانه جداگانه وجود داشت. از طرف حکومت مرکزی نیز در هر یک از شهرهای مزبور قیمی با سمت معیر انجام وظیفه میکرد. سه راه ضرابخانه تهران امروز منسوب به همین ضرابخانه مرکزی است. با شناخت بیشتر درباره مسکوکات، بسیاری از سکههای قدیمی به مجموعههای شخصی راه پیدا کرد یا به وسیله دلالان و خاورشناسان به موزههای غرب و شرق انتقال یافت و استفاده از تلسکوپ و میکروسکوپ از همین دوره آغاز گشت. فوجهای قشون نیز از همین زمان به تفنگهای سوزنی و ماشینی مسلح شدند. در روزگار ناصرالدینشاه خاورشناسان و باستانشناسان، زمینها و پشتههای بسیاری از شهرهای کهن ایران از جمله ویرانههای شوش، استخر فارس، اکباتان، دامغان و سیستان را مورد کاوش قرار دادند و از خاک بیرون آمدهها به کشورهای دیگر منتقل گشت. در زمینه خوراکیها پخت انواع نانهای فرهنگی باب روز شد و طبخ چلو و پلو رواج یافت. کشت توت فرنگی، گوجه فرنگی و فلفل فرنگی نیز مربوط به همان روزها است. تا اوایل سلطنت ناصرالدین شاه در چند نقطه کشور ما برنج کشت و برداشت میشد. برنج چمپا در فارس، برنج عنبر بودار در رشت، برنج آکوله مهدیخانی در قزوین و انواع برنج های دیگر در مازندران، آذربایجان، خراسان و لرستان. میرزا آقاخان نوری صدراعظم ناصرالدین شاه تخم برنج پیشاور هند را در مازندران کاهش و در گیلان و مازندران برنج صدری به تدریج بیش از سایر برنجها کشت و برداشت شد. میرزا محمدحسین دبیر الملک وزیر رسائل در زمینهای ری خربزه دبیری را پرورش داد. به این ترتیب که تخم خربزه گرگاب اصفهان را به ورامین برده و آن را در زمینهای علیآباد کاشت و حاصلش را خربزه دبیری نامید. کشیدن توتون چپق و دود کردن تریاک توام با نوشیدن چای مایهدار اندک اندک برای اکثر مردم به صورت عادت در آمد و در گردهماییهای خانوادگی یکی از مشغولیات حاد خانوادهها شد.
بیشتر دولتمردان روزگار ناصرالدینشاه بر این باور بودند که بخش عمدهای از ارز کشور که همه ساله در برابر کالاهای خارجی به کشورهای بیگانه میرود از طریق تجارت تریاک دوباره به این سرزمین باز میگردد. از این رو در ممالک محروسه ایران تریاک کالای معتبر شمرده میشد. زیرا آن را به هندوستان چین و فرنگستان صادر میکردند و سم مزبور پادزهر صرف سیم و زر در خارجه تلقی میشد. سردمداران حکومت حتی کار را به جایی کشاندند که در اصفهان کمپانی تریاک به وجود آمد و محمد مهدی اربابی اصفهانی جمعیتی مرکب از بازرگانان عمده تشکیل داد تا ملاحظات لازمه این متاع در تحت مراقبت آن اجماع قرار گیرد.
در دوران حکمروایی قاجاریه استفاده از چتر چراغ دیوارکوب خورشیدی ساعت شماطه دار و ساعت بغلی زنجیردار معمول گردید و در بعضی از مشاهد، مساجد، کاخها و امارات دیوانی نظیر مسجد مشیرالسلطنه و عمارت سپهسالار ساعتهای زنگدار بزرگ نصب شد. در همین ایام کک و زغال سنگ و پوست مرغز (بز پرپشم از نژاد مرغز که در شاهرود و بسطام پرورش داده میشد) و کاشنه (که در زمستانها بر روی دهان بسته میشد) و کنسرو و شکلات تداول پیدا کرد. و نیز چنین بود استفاده از نشان شیر و خورشید در قشون – که از شاه گرفته تا سرباز ساده و معمولی آن را با خود حمل میکردند.
به تدریج سیل اروپاییان از هر نوع، صنف، و قماش به سوی ایران سرازیر شد. این رفت و آمدها فرا گرفتن زبانهای خارجی را رونق بخشید تا آنجا که فرهنگهای مختلف تدوین شد و به دنبال آن پارهای از رمانهای کلاسیک غربی و زندگینامههای پادشاهان به فارسی برگردانده شد. یکی از اینگونه کتابها خاطرات «سر آنتونی شرلی» و «سر رابرت شرلی» بود که در زمان شاه عباس به ایران آمده بود.
رواج کالاهای خارجی روز افزون بود. شاهزادگان، امیران لشکر و صاحبمنصبان قشون که پای افزارشان چکمه بود برای براق کردن آنها از واکس استفاده میکردند. کارگاههای پردهدوزی، آهارزنی، ساعتسازی، اتوکشی و مراکز دندانسازی و سالککوبی یکی پس از دیگری به وجود آمد و با افزایش شماره داروسازان و شیمیدانان و پزشکان، داروخانههای دولتی یا خصوصی نیز باز شد. در این داروخانهها به اصطلاح آن روز ادویه و جوهرهای فرنگی میفروختند.
در دوران مورد بحث برای نخستین بار در آسمان تهران بالن هوا کردند و تحت عنوان «حریت رعیت» در ظاهر به برزگران و کشاورزان اجازه داده شد که به هر جا میل دارند کوچ کنند. پیش از آن طبقه رعیت جرات نداشت از جایی به جای دیگر کوچ کند و چنانچه بیاجازه ارباب به این کار دست میزد به زور به روستای اربابی بازگردانده میشد.
ایجاد اینگونه دگرگونیها یک روی سکه را تشکیل میداد. در روی دیگر سکه سودجویی کارگزاران دولتهای بیگانه و دوستدارانشان قرار داشت که از دیدها پنهان بود. بدترین اثری که این کارگزاران بیگانه و ایادی سودجو و بی ملاحظه و خیانتکار و مزدور و ناآگاهشان در کشور ما به جای گذاشتند، کشت خشخاش به جای غلات و دانه های روغنی و صنعتی بود. تریاک ایران عملاً به وسیله بازرگانان انگلیسی و هندی با حمایت کمپانی هند شرقی به هندوستان، چین و کشورهای مختلف اروپا برده میشد. از آنجا که کشت و تولید خشخاش سود سرشاری به بار میآورد، کشاورزان ناآگاه و نیازمند اغلب به تشویق و تحریک کارگزاران کمپانی هند شرقی به جای هر چیز دیگری خشخاش میکاشتند. علاوه بر آن خوگرفتن به چای در عوض شربتهای گوارای ایرانی و اعتیاد به کشیدن قلیان و چپق وافور، ایشان را به طور ناخودآگاه به کشت و تولید توتون و تریاک علاقه مند میکرد. در همان حال که کیسه و جیب بازرگانان خارجی و سودجویان داخلی انباشته میشد تدریجاً در بیشتر شهرها و روستاها بلای اعتیاد، مردم ناآگاه و بی خبر را در آتش خود می سوزانید. استعمارگران در زمینه هرچه آلودهتر کردن ایرانیان، کار را به جایی رسانده بودند که مردم آن روزگار به تریاک «ماشاالله» لقب داده بودند و آن را یکی از محبتهای خداوند میشمردند. غافل از آنکه استعمال بیرویه این ماده با گذشت ایام، آدمی را به اعتیاد می کشاند. مردم ساده نمیدانستند که افراط در استفاده از تریاک، به عادت منجر می شود و عادت اعتیاد میآورد و اعتیاد به بیحالی و بیتفاوتی میانجامد. بیتفاوتی، نیروی کار و فعالیت و تفکر و تعقل و شرف و دیگر ارزشهای انسانی و میهنی را از شخص باز می ستاند و این در واقع همان هدف مطلوب و آرمانی دولتهای استعمارگر بوده است. به طوری که از شواهد و قرائن بر میآید در تهران و در کل ایران، تریاک نخست در میان افراد طبقات اعیان و مرفه و عوامل و اجزاء دیوان شایع شد و به تدریج از طریق آنان به سایر اقشار جامعه راه یافت.
منبع: تهران در آیینه زمان، مرتضی سیفی فمی تفرشی، تهران، انتشارات اقبال، 1386، ص 125 تا 133
این مطلب تاکنون 1787 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|