آبادان؛ 349 روز محاصره | شهر آبادان پیش از جنگ با 462 هزار نفر سکنه سومین شهر پر جمعیت ایران و از معروفترین و آبادترین شهرهای ایران و حتی منطقه محسوب میشد. در آن زمان جمعیت آبادان از اهواز که مرکز استان است بیشتر بود و این شهر به دلیل وجود فرودگاه بینالمللی و بزرگترین پالایشگاه جهان، شهر زنده و فعالی بود. آبادان که در 115 کیلومتری جنوب اهواز واقع است، قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، مرکز سیاسی تاثیرگذار بر صنعت نفت بود و با وجود دانشکده نفت، فعالیت سیاسی در شهر آبادان بر خانواده صنعت نفت ایران اثر میگذاشت. توسعه آبادان حول محور نفت و پالایشگاه این شهر صورت گرفته بود.
پالایشگاه آبادان با 18 هزار کارمند و ظرفیت تولید روزانه 600 هزار بشکه از یکصد نوع فرآورده نفتی، سهم با ارزشی در تامین نیازهای سوختی ایران داشت. در آغاز جنگ این پالایشگاه روزانه 460 هزار بشکه انواع فرآوردههای نفتی از جمله بنزین و نفت سفید و نفت گاز تولید میکرد و در روز شروع جنگ 340 میلیون لیتر انواع فرآوردههای نفتی در مخازن پالایشگاه آماده توزیع بود. در مجموع 250 مخزن نفت و فرآورده متعلق به پالایشگاه آبادان وجود داشت که با 4 خط لوله فرآوردههای نفتی به بندر امام خمینی در 112 کیلومتری آبادان جهت صدور ارسال میشد. مخزنگاه اصلی پالایشگاه در بوارده در جاده خسروآباد بود که 85 مخزن داشت و در طول جنگ بارها بمباران شد. همچنین پالایشگاه آبادان دارای 16 اسکله و ظرفیت بارگیری این بندر 800 هزار تن بود و در طول سال، 190 فروند از انواع کشتیهای نفتی به آبادان تردد میکردند.
در شب 22 بهمن که انقلاب در حال پیروزی بود و ژاندارمها پاسگاههای مرزی را تخلیه و رها کرده بودند، رئیس سازمان امنیت بصره به جزیره مینو آمد و بین مردم عرب جزیره انواع سلاح از جمله کلت کمری، کلاشینکف، آر پی جی و مین توزیع کرد. از حدود 5 ماه قبل از جنگ، عراق در اروندرود به قایقهای اعراب حاشیه اروند از طریق کشتی اسلحه میداد. با توجه به وجود رابطه خویشاوندی و دوستی بین اعراب ایرانی و عراقی در دو سوی اروند رود، رفت و آمد عراقیها از شهریور 1358 به منازل اقوام ایرانی خود در این سوی اروند گسترش یافت. عراق با توجه به این فرصت، جاسوسهایی را از اروندرود به روستای شلحه در 3 کیلومتری جنوب ذوالفقاریه اعزام میکرد که این اقدام اولین درگیریها در فروردین 1359 بین سپاه آبادان و این جاسوسها را به دنبال داشت. انفجار خطوط انتقال نفت، شرکت ایرانگاز و نیز بازار روز آبادان توسط عوامل عراق در ماههای قبل از شروع جنگ، موجب توسعه و گسترش سپاه آبادان گردید، به طوری که این سپاه در آغاز جنگ حدود 300 پاسدار رسمی و 700 پاسدار غیر رسمی داشت. تعداد زیادی از اعضای سپاه از اعراب حاشیه اروندرود بودند که خیلی خوب مقابل جاسوسهای عراق ایستادگی کردند. قبل از شروع جنگ 27 نفر بر اثر درگیری با عوامل عراق در جزیره آبادان شهید و 50 نفر مجروح شدند. در این درگیریها از عوامل عراق هم 9 نفر کشته شدند.
از نیمه دوم شهریور 1359 احتمال وقوع جنگ در شهرهای آبادان و خرمشهر احساس میشد ولی ابعاد آن معلوم نبود. با وجود این، زندگی طبیعی در آبادان جریان داشت، به طوری که در ساعت 7 صبح روز 31 شهریور 1359 که جنگ آغاز شد یک هواپیمای مسافربری از تهران در فرودگاه آبادان بر زمین نشست و پس از تخلیه مسافران خود فرصت سوار کردن مسافران آبادانی را نیافت و به تهران بازگشت. با آغاز جنگ در روز 31 شهریور 1359 پالایشگاه آبادان در چند نوبت و در مجموع با حدود 35 فروند جنگنده عراقی بمباران و دچار آتشسوزی شد و در نهایت از کار افتاد.
محاصره آبادان توسط ارتش عراق
ارتش عراق که در حمله به خرمشهر با مقاومت مردمی جدی، کمنظیر و مثال زدنی مواجه شد و از تصرف فوری این شهر مایوس گشت در 19 مهر 1359 در حالی که همچنان تلاش میکرد به خرمشهر وارد شود، به لشکر 3 زرهی ماموریت داد خرمشهر و آبادان را محاصره نماید تا امکان اشغال این دو شهر فراهم شود. بدین منظور این لشکر با نصب یک پل بر روی رود کارون در 12 کیلومتری آبادان طی یک شب از رودخانه عبور کرد. ارتش عراق پل دیگری را هم در سلمانیه واقع در 20 کیلومتری آبادان نصب کرد. با عبور از کارون ارتش عراق بخشی از جاده آبادان – اهواز و نیز حدود 10 کیلومتر از جاده آبادان – ماهشهر را به تصرف خود در آورد. این تهاجم در حالی صورت گرفت که ایران هیچ نیرویی در شرق رودخانه کارون نداشت.
با این تصرفات، ارتش عراق حدود 900 نفر از مردمی را که از جاده آبادان – اهواز تردد میکردند به اسارت درآورد. سپاه آبادان در 29 مهر 1359 یک حمله کوچک علیه مواضع نیروهای عراقی در اطراف ایستگاه 7 انجام داد که موجب شد نیروهای مهاجم عراقی از این محور به آبادان حمله نکنند. زیرا تصور میکردند رزمندگان اسلام در برابر آنها مقاومت خواهند کرد.
در روز 4 آبان که خرمشهر به اشغال ارتش عراق در آمد گردان 153 از تیپ 2 قوچان در قالب یک گروه رزمی که دارای یک گردان پیاده و یک گروهان تانک و یک آتشبار توپخانه بود، به فرماندهی سرهنگ کهتری از طریق ماهشهر وارد آبادان شد.
ارتش عراق از روز هشتم و در شب نهم آبان، همزمان با تک در منطقه غرب دزفول، عبور از پل احداثی بر روی رود بهمنشیر در منطقه ذوالفقاری در شمال آبادان را آغاز کرد تا شهر آبادان را دور بزند. فردی به اسم دریاقلی سورانی که اوراق فروش بود اولین خبر حضور نیروهای ارتش عراق در کوی ذوالفقاری را با فرستادن کارگرش، به بسیجیان مسجد حضرت رسول داد. وی گفت نیروهای ارتش عراق نخلهای کنار بهمنشیر را که هر کدام بیش از یک شتر قیمت دارند قطع کردهاند و روی بهمنشیر در این ناحیه پل زدهاند. بدین ترتیب نظامیان عراقی ساعت 3 بعد از ظهر با سه دستگاه خودرو پل شناور gsp از رودخانه بهمنشیر عبور و ساکنان روستاهای این محور را اسیر کردند و با خود بردند. با اطلاع دریاقلی و با حضور سریع مردم و رزمندگان شهر آبادان، 29 کماندوی ارتش عراق در این ناحیه اسیر شدند. صبح فردای آن روز، پل عراق روی بهمنشیر هدف بالگردهای کبری قرار گرفت. سرانجام دریاقلی در درگیریهای حصر آبادان هدف اصابت آتش توپخانه ارتش عراق قرار گرفت و یک پایش قطع شد. او را به همراه سایر مجروحان به اهواز و سپس به تهران منتقل کردند اما وی در بیمارستانی در تهران به شهادت رسید. در مقاومتهای این منطقه حدود 70 نفر از نیروهای فدائیان اسلام هم به دفاع مشغول بودند، ولی با وجود مقاومتهای فراوان رزمندگان، ارتش عراق توانست کوی ذوالفقاری را به تصرف خود درآورد. با این اقدام، شهر آبادان در 10 آبان 1359 به محاصره نسبتاً کامل ارتش عراق در آمد. در 9 آبان 1359 جنگندههای پایگاه شکاری بوشهر تعداد 423 پرواز بمباران هوایی در حمایت از رزمندگان جبهه آبادان انجام دادند که بر اثر آن سه خلبان شهید شدند.
نیروهای ارتش عراق که از رودخانه بهمنشیر عبور کردندحدود 600 نفر و در حد دو گردان بودند. پس از گذشت مدتی از محاصره آبادان، حدود 200 نفر از نیروهای مردمی در قالب سه گروهان رزمی سپاه به همراه یک گروهان از نیروهای لشکر 77 ارتش به نیروهای عراقی در کوی ذوالفقاری حمله کردند و موفق شدند علاوه بر عقب راندن آنان به آن سوی بهمنشیر پلهایی که ارتش عراق نصب کرده بود نیز منهدم سازند. در این عملیات 120 نظامی عراق کشته و 140 نفر از آنان به اسارت درآمدند و غنائم زیادی هم گرفته شد. در دوران محاصره، رادیو نفت آبادان اطلاعات مربوط به تهاجم ارتش عراق را به طور مرتب پخش میکرد و رزمندگان با استفاده از این اخبار در جبهههای مختلف برای دفاع از شهر بسیج میشدند. در دوران محاصره، حدود 2000 رزمنده از سپاه و ژاندارمری در آبادان مقاومت میکردند. گرچه آبادان به محاصره ارتش عراق درآمد ولی از طریق رودخانه بهمنشیر و از سمت نخلستانهای اروند رود ارتباط ماهشهر با آبادان تا حدودی برقرار بود. ارتش عراق نزدیک به 13 کیلومتر از کناره رودخانه کارون و به همین میزان از رودخانه کارون تا شرق جاده آبادان – ماهشهر را به تصرف خود در آورد. در مجموع ارتش عراق سرپلی به وسعت 150 کیلومتر مربع را در شرق رودخانه کارون و در شمال شهر آبادان تصرف کرده بود. البته بعدها با مقاومت نیروهای مسلح و مردم، ارتش عراق از بخشی از منطقه اشغال شده عقب رانده شد و سرپل تصرف شده کوچکتر گردید. بنا بر گفته فرمانده تیپ 96 ارتش عراق که در عملیات فتحالمبین به اسارت ایران درآمد، ارتش عراق احتیاج به یک لشکر پیاده دیگر داشت تا بتواند آبادان را به طور کامل اشغال کند. هدف اصلی عراق از پیشروی به سمت رودخانه بهمنشیر آن بود که با تصرف شهر آبادان و اشغال اراضی اطراف آن رودخانه اروند را به طور کامل در اختیار بگیرد. اگر ارتش عراق به این هدف میرسید میتوانست مرز مورد نظر خود در ساحل اروند را بر ایران تحمیل کند و معاهده 1975 را تغییر دهد و اروندرود را شطالعرب بنامد.
نزدیکترین راه برای تصرف آبادان، عبور از اروندرود با عرض 400 متر در ساحل خسروآباد بود ولی ارتش عراق نتوانست از این مانع رودخانهای عبور کند و روی آن پل بزند. بنابراین مجبور شد با استفاده از محور شلمچه و عبور از رودخانههای بهمنشیر و کارون با 40 کیلومتر پیشروی خود را به آبادان برساند و آن را محاصره کند. در زمانی که آبادان محاصره شد، بیشتر مردم، این شهر را ترک کردند. ولی مردم روستاها در منازل خود ماندند و به کشاورزی ادامه دادند و صیفیجات تازه را در اختیار رزمندگان گذاشتند. در شهر آبادان هم حدود 40 هزار نفر از مردم از جمله نزدیک به 3 هزار نفر از کارکنان پالایشگاه آبادان باقی ماندند و به زندگی در زیر آتش ارتش عراق ادامه دادند. کارمندان پالایشگاه آبادان در طول محاصره این شهر همچنان به تولید فرآوردههای نفتی به روشهای ابتکاری ادامه میدادند و سوخت واحدهای مدافع آبادان را تامین میکردند. آنها همچنین با کمک جهاد سازندگی توانستند بسیاری از قطعات یدکی موجود در این پالایشگاه را که از کشورهای خارجی و از طریق بندر این پالایشگاه برای سایر پالایشگاههای کشور وارد میشد، تخلیه نمایند.
در بهار 1360 یکبار دیگر ارتش عراق به فکر اشغال آبادان افتاد. بدین منظور لشکر 7 پیاده و تیپ 32 مخصوص را از زیر امر سپاههای 1 و 2 خارج و با تکمیل سازمان آنها مبادرت به تمرینهای فشرده در منطقه المسیب استان کربلا نمود. این یگانها در اردیبهشت 1360 آمادگی لازم برای حمله مجدد به آبادان را کسب نمودند ولی رزمندگان اسلام با اجرای تکهای محدود در جبهههای جنوب و غرب، این نیروها را اجباراً در آن مناطق مشغول کردند و حمله آنها به آبادان را منتفی ساختند.
ایستادگی و مقاومت مردم آبادان در دوران محاصره مرهون نقش و حضور حجتالاسلام غلامحسین جمی امام جمعه این شهر بود. ایستادگی مردم و نیروهای مسلح تاثیر زیادی در آزادسازی این شهر داشت که حدود یک سال بعد اتفاق افتاد. مقاومت در جبهه آبادان، شیوههای چگونه جنگیدن را به رزمندگان آموخت و فرماندهان زیادی از سپاه از جمله سرداران حسین خرازی، مرتضی قربانی، جعفر اسدی، مهدی باکری، احمد کاظمی، یدالله کلهر، مهدی کیانی، علی عساکره، بنادری، حسن شفیع زاده، اسحاق عساکره، علی فضلی، مهدی امینی و .... را در خود پرورش داد. شکست ارتش عراق در تصرف آبادان، مشخص کرد که عراق قادر به تامین حداقل هدف خود در جنگ، یعنی مالکیت اروندرود نیست.
در مدت 349 روز محاصره شهر ابادان تمام ادارات دولتی این شهر فعال بودند و حدود 20 هزار نفر از مردم به زندگی زیر آتش دشمن ادامه دادند. در تمام این مدت حدود 882 نفر در داخل شهر و روستاهای اطراف از جمله 300 زن شهید و 4191 نفر هم مجروح شدند. هم اکنون 177 شهید گمنام که در روزهای اول جنگ جان خود را از دست دادند در قبرستان آبادان دفن هستند. در طول جنگ نیز 12 نفر از مسئولان شهر آبادان از جمله شهردار و رئیس آموزش و پرورش به شهادت رسیدند. در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، رزمندگان زیادی از آبادان در جبهههای مختلف حضور داشتند. آبادان و حومه دارای 4 هزار شهید است که 400 نفر آنها دانشآموز و 40 نفر روحانی هستند. در دوران محاصره آبادان 10 عملیات مختلف در اطراف شهر برای دور کردن قوای عراق از آبادان انجام شد.
لزوم شکست حصر آبادان
در پاییز 1359 در حالی که احتمال داشت عراق آبادان را اشغال کند، امام خمینی در صبح روز 14 آبان این سال فرمودند: «من منتظرم که این حصر آبادان از بین برود. باید این حصر شکسته بشود؛ مسامحه نشود در آن، حتماً باید شکسته بشود. فکر این نباشند که ما اگر اینها هم آمدند، بیرونشان میکنیم. اگر اینها آمدند، خسارات بر ما وارد میکنند. نگذارند اینها بیایند در آبادان وارد بشوند. از خرمشهر اینها را بیرون بکنند. حال تهاجمی بگیرند.» / صحیفه امام، ج 13، ص 333
در این زمان مدافعان شهر و جزیره آبادان عبارت بودند از برخی واحدهای سپاه پاسداران، نیروهای اعزامی از دیگر نقاط کشور، دو گردان از تیپ تفنگداران دریایی، ژاندارمری، نیروهای فدائیان اسلام، بسیجیان داوطلب تحت امر قرارگاه اروند، تعدادی از دانشجویان دانشکده افسری، و گردان 153 پیاده ارتش از لشکر 77 خراسان. در این هنگام هیچیک از لشکرهای سازمانی ارتش در آبادان حضور نداشت. حدود شش ماه پس از آغاز جنگ و در هفته سوم اسفند 1359 بود که ستاد و مجموعه واحدهای لشکر پیاده 77 خراسان با قطار از مشهد به ماهشهر رسیدند. این لشکر از 28 اسفند 1359 مسئولیت بخشهایی از این منطقه را برعهده گرفت و از 9 فروردین 1360 فرماندهی منطقه عملیاتی خود را تشکیل داد و عملاً در منطفه فعال گردید. البته برخی از واحدهای این لشکر قبلاً به این منطقه آمده بودند و ماموریتهایی نیز انجام داده بودند، اما فرماندهی و مسئولیت منطقه تحت امر آنان نبود.
با آغاز جنگ و محاصره آبادان، سپاه محورهای عملیاتی خود را در جزیره مینو، فیاضیه، ایستگاه هفت، تپههای مدن، جاده ماهشهر و دارخوین تشکیل داد. به دلیل بسته شدن جادهها و راههای مواصلاتی، نیروهای رزمنده از راه دریا و از رودخانه بهمنشیر تردد میکردند و تدارک میشدند. جهاد سازندگی هم به دنبال احداث راه زمینی در خارج از محدوده اشغالی بود. در این شرایط گروهی از مردم آبادان به همراه آیتالله غلامحسین جمی امام جمعه این شهر، به مقاومت در برابر دشمن ادامه دادند و خانه و کاشانه خود را ترک نکردند. در تمام دورانی که آبادان در محاصره دشمن بود، نماز جمعه این شهر مرتباً و حتی زیر آتش ارتش عراق به امامت آیتالله جمی برگزار شد. امام خمینی در تجلیل از این اقدام در 14 بهمن 1360 فرمودند:
«...من وقتی جماعتهای روز جمعۀ بعضی از بلاد خوزستان را، مثل آبادان و اهواز و دزفول و اینها را می بینیم واقعاً پیش خودم یک مباهاتی میکنم که ما یک همچه جاهایی را داریم. اسلام یک همچه مناطقی را دارد؛ منطقهای که هر آنش دارد بمباران می شود، جماعتش به آن قدرت، امام جماعتهایش به آن قدرت صحبت میکند، جمعهاش به آن طور با عظمت ایجاد می شود. جمعه ای که در بلاد جنگی ایجاد می شود غیر جمعهای است که در تهران یا در قم یا در جاهای دیگر ایجاد میشود، آنجا یک خاصیّت خاصی دارد. جمعه های این بلاد جنگی، روحیه به ایران می دهد، روحیه به ارتش می دهد....»/صحیفه امام، ج 16، ص 11
عملیات ثامنالائمه
از اوایل سال 1360 سپاه چند طرح عملیاتی برای شکستن حصر آبادان تهیه کرده بود، ولی به دلیل مخالفت نیروی زمینی ارتش و کمبود نیرو و مهمات نتوانسته بود آن را اجرا کند. در زمان بنیصدر هماهنگی و همکاری بین ارتش و سپاه مطلوب نبود و ارتشیها سپاه را یک نیروی کارآمد رزمی نمیدانستند. اختلاف نظر این دو نیرو در مسائل دفاعی و چگونگی جنگیدن با قوای دشمن زیاد بود. برای بررسی طرح عملیات شکست حصر آبادان، حدود 100 جلسه بین فرماندهان سپاه و نیروی زمینی ارتش در سطوح مختلف برگزار شد. در اکثر این جلسات تا حدود 90 درصد اختلاف نظر شدید بین طرفین وجود داشت. با حضور لشکر 77 خراسان همکاری بین سپاه و ارتش برای بیرون راندن عراق از شرق رودخانه کارون افزایش یافت ولی در جلسات بررسی طرحهای عملیاتی گاهی اختلاف نظرها تا حد دعوا هم پیش میرفت.
به هر حال طرح سپاه برای شکستن حصر آبادان که «حمزه» نام داشت در جلسه شورایعالی دفاع مورد بررسی و تصویب قرار گرفت. در آن جلسه که در دزفول باحضور آقایان ابوالحسن بنیصدر، اکبر هاشمی رفسنجانی، آیتالله سید علی خامنهای، ولیالله فلاحی، قاسمعلی ظهیرنژاد، جواد فکوری، محمد منتظری، علیاکبر پرورش و رحیم صفوی برگزار شد، سرتیپ ظهیرنژاد گفت این طرح باید با لشکر 77 هماهنگ شود. از این زمان سه ماه طول کشید تا طی جلسات متعدد فرماندهان ستاد عملیات جنوب سپاه با فرمانده لشکر 77 این طرح با اصلاحاتی جزئی مورد قبول واقع شود.
پس از عزل بنیصدر جلسهای در کمیسیون دفاع مجلس شورای اسلامی که آیتالله سید علی خامنهای ریاست آن را برعهده داشت، با حضور آقایان رجایی نخستوزیر، سرتیپ ظهیرنژاد فرمانده نیروی زمینی ارتش و یوسف کلاهدوز قائممقام سپاه پاسداران تشکیل شد و این سوال مطرح گردید که چرا ارتش برای اجرای عملیات شکستن حصر آبادان تعلل میورزد.
آرام آرام ارتش و سپاه کارکردن با یکدیگر و همکاری در جبهه واحد را یاد میگرفتند. نهایتاً با ابلاغ طرح مصوب، قرار شد در سالگرد آغاز جنگ تحمیلی عملیات ثامنالائمه با شرکت نیروهای سپاه و لشکر 77 و با پشتیبانی نیروی هوایی ارتش به اجرا درآید. در این تاریخ هنوز برخی مهمات مورد نیاز به منطقه عملیاتی نرسیده بود و لشکر 77 هم نیاز به فرصت بیشتری برای آمادگی داشت. گفته میشد که دشمن در آن روز احتمال عملیات قوای ایرانی را میداد. بنابراین به منظور غافلگیر کردن دشمن این عملیات با چند روز تاخیر اجرا شد. گفتنی است نیروی هوایی یک عکس هوایی از منطقه عملیات گرفت که تبدیل به کالک شد و از آن در اجرای عملیات استفاده گردید.
در طرح سپاه برای شکست حصر آبادان، استفاده از تاریکی شب و نیز عدم استفاده از آتش تهیه به منظور غافلگیری پیشبینی شده بود. نیروهای سپاه پاسداران از ابتدای حصر آبادان در این منطقه مستقر بودند و در دارخوین، فیاضیه، ایستگاه 7، ایستگاه 12، ذوالفقاریه و محور ماهشهر در مقابل ارتش عراق خط دفاعی تشکیل داده بودند. ولی واحدهای لشکر 77 به جز توپخانه در خط پدافندی مستقر نبودند و در مقابل ارتش عراق هیچ گسترشی نداشتند. البته تیپهای لشکر 77 حدود دو هفته قبل از شروع عملیات در محورهای تعیین شده آماده اجرای عملیات شدند. سرانجام عملیات ثامنالائمه در ساعت 1 بامداد 5 مهر 1360 حدود یک سال پس از آغاز جنگ تحمیلی و پس از حدود 11 ماه از محاصره آبادان به اجرا در آمد. این اجرا تنها 90 روز پس از عزل بنیصدر و پس از دوران پر التهاب عملیات تروریستی منافقین در ماههای تیر و شهریور 1360 صورت گرفت. در آن ایام کمتر از یک ماه از شهادت محمد علی رجایی رئیس جمهور محبوب و مردمی و محمد جواد باهنر نخستوزیر او میگذشت و ایران در تب و تاب برگزاری انتخابات جدید ریاست جمهوری در نیمه مهرماه بود. به سبب اینکه یکی از واحدهای عمل کننده در این عملیات لشکر 77 خراسان بود و پاسداران و بسیجیان هم مشتاق اسم امام رضا (ع) بودند، نام امام هشتم بر این عملیات گذارده شد.
استعداد ارتش عراق در شرق رودخانه کارون حدود یک لشکر تقویت شده بود که آرایش آن وضع مطلوبی نداشت. نیروهای خودی از سه طرف پیرامون این لشکر آرایش دفاعی داشتند. عقبه ارتش عراق هم متکی بر دو پل نظامی احداث شده بر روی رود کارون بود. ارتش عراق در این ناحیه با 13 گردان مانوری و با پشتیبانی آتش 6 گردان توپخانه صحرایی به پدافند مشغول بود. تیپهای 6 زرهی و 8 مکانیزه از لشکر 3 زرهی عراق و دو گردان پیاده از تیپهای 44 و 49 پیاده و یک گردان از تیپ 31 نیروی مخصوص و یک گردان کماندو از تیپ نیروهای ویژه به همراه گردان سیف سعد و گردان شناسایی صلاحالدین مربوط به لشکر 3 زرهی، در منطقه شرق کارون گسترش یافته بودند. البته تیپ 12 زرهی از لشکر 3 عراق نیز در غرب رودخانه کارون به عنوان احتیاط حضور داشت.
در جبهههای ایران نیز از ارتش لشکر 77 با 8 گردان پیاده و 7 گردان توپخانه و از سپاه مجموعاً 12 گردان پیاده شرکت داشتند. تعدادی تانک و یک گردان سواره زرهی نیز به همراه 7 بالگرد جنگی کبری و 2 بالگرد پشتیبانی 214، این عملیات را پشتیبانی میکردند. 2 گردان از سپاه آبادان نیز در احتیاط بود. نیروی هوایی هم پوشش هوایی منطقه عملیات را برعهده داشت. در آن ایام تیمسار ولیالله فلاحی جانشین رئیس ستاد مشترک ارتش بود. او پس از عزل بنیصدر و تا تعیین تکلیف جانشین فرماندهی کل نیروهای مسلح با استفاده از اختیارات مقام رهبری ماموریتها و وظایف محوله را به نمایندگی از امام خمینی در ستاد مشترک ارتش انجام میداد. به دلیل کمبود امکانات تیمسار فلاحی دائم این جمله را تکرار میکرد که «باید حسینوارجنگید» یعنی باید با آنچه که داریم، بجنگیم.
قرارگاه فرماندهی این عملیات در سه راهی شادگان در کنار جاده ماهشهر قرار داشت. در این قرارگاه سرتیپ ظهیرنژاد فرمانده نیروی زمینی ارتش، یوسف کلاهدوز قائم مقام فرمانده کل سپاه در ستاد عملیات جنوب نیز تقسیم کار کرده بودند و هر کدام در یکی از سه محور عملیات مستقر بودند و نیروهای سپاه را فرماندهی میکردند.
برای شکست حصر آبادان، یورش به مواضع عراق از سه محور اصلی انجام گرفت. در طرح عملیات ثامنالائمه و بر اساس برآوردهای اطلاعاتی و عملیاتی، 26 گردان پیشبینی کرده بودند. حضور نیروهای بسیجی داوطلب توانست این گردانها را تکمیل کند و کمبود واحدهای سپاه و ارتش را برطرف نماید. در طرح این عملیات باید پلهای حفار و قصبه که عقبههای دشمن روی رود کارون بودند، بسته میشد و قوای دشمن به محاصره در میآمد. سه محور این عملیات عبارت بودند از:
الف. محور دارخوین : برادر حسن باقری در محور دارخوین در کنار برادر حسین خرازی به همراه سرهنگ فرمنش که فرمانده تیپ 3 از لشکر 77 بود، قرارگاه مشترکی تشکیل داده بودند و عملیات این محور را هدایت میکردند. حسن باقری برای طرح ریزی و اجرای این عملیات زحمت زیادی کشید. نقش او در محور دارخوین بیشتر از محورهای دیگر عملیات بود. در این محور 2 گردان از ارتش و 4 گردان از سپاه شامل 11 گروهان رزمی عمل میکردند. یک گردان سپاه شامل 4 گروهان نیز به صورت احتیاط شرکت داشت.
ب. محور فیاضیه : برادر رحیم صفوی از سپاه و سرهنگ کهتری که فرمانده تیپ 2 از لشکر 77 بود، قرارگاه مشترک این محور را تشکیل دادند. این دو به احمد کاظمی که فرماندهی نیروهای سپاه را در این محور برعهده داشت، کمک میکردند. در این محور سه گردان از ارتش و سه گردان از سپاه شرکت داشتند. یک گردان از سپاه نیز در احتیاط بود.
ج. محور ایستگاه هفت : در ایستگاههای 7 و 12 آبادان نیز محور سوم عملیات تشکیل شده بود. برادر غلامعلی رشید که از طراحان خوشفکر سپاه بود، به همراه سرهنگ امینیان فرمانده تیپ 1 لشکر 77، قرارگاه مشترک خود را برای کمک به نیروهایی فعال کردند که برادران جعفر اسدی و مرتضی قربانی آنان را هدایت میکردند. 3 گردان از ارتش و گردان از سپاه و یک گردان احتیاط از سپاه در این محور عمل میکردند. در ذوالفقاریه هم 500 نفر از نیروهای فدائیان اسلام به فرماندهی سید مجتبی هاشمی حضور داشتند.
شرح و نتایج عملیات ثامنالائمه
عملیات ثامنالائمه با همکاری سپاه و ارتش و حضور نیروهای داوطلب مردمی با کلمه رمز «نصرمنالله و فتح قریب» به اجرا درآمد. مدتی پیش از آغاز عملیات ثامنالائمه و در اوایل سال 1360، جهاد سازندگی استان فارس جادهای به اسم وحدت از سه راهی شادگان به ابوشانک احداث کرد. خاکریز بلندی هم در کنار این جاده احداث کرد تا تردد نیروهای ایرانی از این جاده صورت گیرد. شب پیش از عملیات ارتش بعثی عراق با آتش سنگین توپخانه و با گلولههای خمپاره مواضع نیروهای خودی را در هم کوبید. ولی این آتشباری در تصمیم برای اجرای عملیات تاثیری نداشت و طبق پیشبینیها قرار بود نیروهای رزمنده بدون تحریک قوای عراقی ساعت 1 بامداد خود را به زیر خاکریزهای خط اول دشمن برسانند، اما نیروهای محور ماهشهر به استعداد سه گردان خط شکن از سپاه و به فرماندهی اسحاق عساکره و تیپ زرهی شیراز، به دلیل آمادگی بیشتر ساعت 11 شب زودتر از نیروهای دیگر محورها، تهاجم خود را شروع کردند. این اقدام سبب فریب دشمن شد، طوری که ساعت 6 صبح جاده ماهشهر – آبادان به تصرف نیروهای خودی در آمد و 10 دستگاه تانک و نفربر ارتش عراق هم به غنیمت گرفته شد. در سایر محورها سرو صدا موجب هوشیاری دشمن شد و یک ربع پیش از شروع عملیات در حالی که نیروهای خطشکن به 200 متری مواضع ارتش عراق رسیده بودند، دشمن با شلیک گلولههای منور، تاریکی شب را تبدیل به روشنایی کامل کرد و رزمندگان را هدف قرار داد.
45 دقیقه پس از نیمه شب و در لحظه آغاز عملیات، نیروهای خودی در محور دارخوین با نیروهای تیپ 8 مکانیزه ارتش عراق که به سمت شمال آرایش گرفته بودند مواجه شدند. در این منطقه و در حد فاصل رودخانه کارون تا جاده اهواز – آبادان، قوای دشمن که جلوی خود مینهای ضدنفر و ضد تانک کار گذاشته بودند، به شدت مقاومت کردند، اما تعدادی از رزمندگان همراه برادر حسین خرازی، پس از دور زدن نیروهای دشمن از ناحیه نهر شادگان، با موفقیت 5 کیلومتر پیشروی کردند و خود را به جاده اهواز – آبادان رساندند. از سوی دیگر به منظور بستن راههای ارتباطی و تدارکاتی ارتش عراق در هنگام عملیات، قرار شد همزمان با غروب آفتاب و با کمک شرکت نفت، نفت سیاه روی رودخانه کارون به جریان درآید و در اوایل صبح عملیات به آتش کشیده شود. این اقدام صورت گرفت و نفت سیاه حجیمی به ضخامت 1 تا 2 سانتیمتر سطح کارون را پوشاند، ولی پس از نیمه شب بر اثر اصابت گلولهای به مخزن ذخیره نفت، ناگهان زبانههای آتش شعله کشید و دود سیاهی منطقه عملیات به ویژه بخش شمالی منطقه درگیری را پوشاند. این دود مشکلات زیادی برای نیروهای خودی ایجاد کرد، ولی ناگهان باد شدیدی وزید و دود را تا ارتفاع 100 متری بالای سر نیروهای رزمنده بالا برد. سپس باد فروکش کرد و دود در زمین پخش شد.
حسین خرازی که فرمانده محور میانی عملیات سپاه بود، همزمان با آغاز عملیات و پس از شکستن خط اول دشمن، دو نفر از نیروهایش را با مواد منفجره به همراه 10 نفر نیروی تامین به سوی پل قصبه فرستاد. آنها توانستند این پل ارتباطی عقبه نیروهای عراقی را منفجر کنند و سالم به جبهه خودی برگردند. با انهدام پل قصبه، تیپ 6 زرهی ارتش عراق پس از شکست نتوانست از منطقه نبرد عقب نشینی و فرار کند. این تیپ علاوه بر داشتن خط دفاعی، به عنوان نیروی احتیاط منطقه شرق کارون در مقابل هور شادگان با 120 دستگاه تانک پدافند میکرد. رزمندگان اسلام با حمله به این تیپ، 75 تانک آن را به غنیمت گرفتند.
در محور فیاضیه که برای قوای عراقی اهمیتی حیاتی داشت و گلوگاه آنان به شمار میآمد، رزمندگان اسلام با مقاومت سرسختانه نیروهای بعثی مواجه شدند. تیپ 6 لشکر زرهی ارتش بعثی در این جبهه بود. این تیپ در حدفاصل رودخانه کارون تا جاده اهواز با 3 خط پدافندی مواضع خود را مستحکم کرده بود. لذا چند ساعت پس از آغاز تک، نیروهای عمل کننده از محورهای ایستگاههای 7 و 12 آبادان که توانسته بودند ماموریتهای خود را به خوبی انجام دهند، به کمک رزمندگان محور فیاضیه رفتند و مقاومت نیروهای دشمن را در هم شکستند. در این میان فداکاریهای رزمنده دلاور یونس عاقل نهند از طلاب بسیجی تبریز که مسئولیت اطلاعات محور ایستگاه 7 را برعهده داشت و در پایان عملیات هم به شهادت رسید، قابل ذکر است.
به این ترتیب نیروهای عملکننده در دو محور اصلی عملیات در بعداز ظهر روز نخست عملیات بدون تصرف پل حفار با هم الحاق کردند. دشمن در روز دوم عملیات تیپ 10 زرهی خود را وارد عملیات کرد و با عبور از پل حفار پاتک کرد. در این حمله ارتش عراق تعداد زیادی از خودروهای زرهی خود را از دست داد. اما تا پایان روز دوم مقاومت کرد. در ساعت 7 صبح روز سوم عملیات که برابر بود با 7 مهر 1360، نیروهای خودی پل حفار را منهدم کردند و منطقه شرق کارون را به تصرف درآوردند و همچنین به عقبه دشمن دسترسی پیدا کردند. بدین ترتیب عملیات ثامنالائمه خاتمه یافت و شهر آبادان پس از 349 روز از محاصره ارتش بعثی در آمد. همه اهداف پیشبینی شده در طرح این عملیات تامین شد؛ از جمله شکست حصر آبادان، رهاسازی نیروهای خودی از خط پدافندی طولانی، باز شدن جادههای اهواز – آبادان و آبادان – ماهشهر و ... لشکر 3 زرهی عراق که پدافند این منطقه را بر عهده داشت نیز آسیب فراوانی دید و تقریباً متلاشی شد. این عملیات مجموعاً حدود 15 ساعت طول کشید. رزمندگان ما توانستند بیش از 150 کیلومتر مربع از خاک ایران را پس بگیرند و تمام توازن نظامی عراقیها در شرق رودخانه کارون را منهدم و یا وادار به عقب نشینی به غرب این رودخانه کنند.
شهر آبادان از محاصره در آمد و حدود 2 هزار نفر از نظامیان بعثی کشته یا زخمی شدند، 1800 نفر از آنان اسیر و استعدادی در حدود یک لشکر آنان منهدم گردید. از نیروهای خودی نیز 243 نفر شهید، 763 نفر زخمی و 11 نفر مفقود شدند. در این عملیات نگرانی چندانی از پاتکهای دشمن وجود نداشت. زیرا با تصرف منطقه، یگانها به ساحل رودخانه کارون رسیدند و در کنار این مانع طبیعی پدافند کردند. با پایان یافتن عملیات، به منظور افزایش روحیه مردم و نشان دادن قدرت ایران در دفع متجاوزان، اسرای دشمن را به ماهشهر انتقال دادند و در مقابل تعدادی از فرماندهان و مردم رژه بردند.
با انتشار خبر پیروزی رزمندگان اسلام و شکست حصر آبادان امام خمینی در پیامی در پاسخ به نامه فرماندهان ارتش و سپاه ضمن تبریک و تقدیر از رزمندگان و فرماندهان، این عملیات را «پیروزی بزرگ» نامیدند. این عملیات نخستین عملیات مشترک ارتش و سپاه بود که در آغاز سال دوم جنگ اجرا شد. همچنین نخستین پیروزی بزرگ ایران در جبههها بود و جزو عملیاتهای کاملاً موفق و نسبتاً گسترده به شمار میآید. امام خمینی در پیام خود به مناسبت این عملیات مرقوم فرمودند: «امید است ... آخرین پیروزمندی را که بیرون راندن نیروهای متجاوز کافر از سرزمینهای میهنمان است، ملت شریف به زودی مشاهده کند.» / صحیفه امام، ج 15، ص 254
دلایل موفقیت عملیات ثامنالائمه عملیات را میتوان به شرح زیر برشمرد:
1 – ضعف آرایش دشمن وموفقیت رزمندگان در گرفتن سرپلی که عقبه قوای عراقی در آن متکی به دو پل قصبه و حفار روی رود کارون بود.
2 – عدم تصور دشمن از اجرای یک تهاجم همه جانبه و اجرای تک از همه محورها.
3 – طرح ریزی درست عملیات و توجیه همه رزمندگان و نیز فرماندهی خوب و هدایت صحیح نیروهای شرکت کننده در عملیات.
4 – انجام شدن عملیات در شب به گونهای که برای اولینبار یک عملیات بزرگ برای مدت 6 ساعت در تاریکی شب انجام گرفت.
5 – روحیه بسیار خوب رزمندگان اسلام و اعتقاد آنها به پیروزی.
در مجموع میتوان گفت شناخت درست از نحوه گسترش و آرایش و نقاط قوت و ضعف دشمن و برنامهریزی صحیح برای به کارگیری نقاط قوت خودی علیه دشمن از عوامل اصلی موفقیت رزمندگان اسلام در عملیات شکست حصر آبادان بود.
ارزیابی شکست حصر آبادان
ارتش عراق قبل از عملیات ثامنالائمه قصد داشت با عبور از رودخانه اروند، آبادان را کاملاً تصرف کند. برای این منظور لشکر 7 خود را در بصره مستقر کرده بود. تا آمادگی لازم را برای گذر از اروندرود به دست آورد. با اجرای عملیات ثامنالائمه فرصت چنین عملیاتی به عراق داده نشد و در واقع «ضربه اول کاری» به ارتش بعثی وارد آمد. این ضربه قوای متجاوز را از مواضع خود در شمال آبادان به غرب رودخانه کارون راند و جاده آبادان به اهواز و نیز جاده آبادان به ماهشهر آزاد شد.
تجربه موفق عملیات ثامنالائمه و پایان محاصره آبادان روحیه امید به پیروزی را در رزمندگان اسلام پدید آورد. ارتش عراق به دلیل شکستهای قبلی ایران در سال اول جنگ به این باور غلط رسیده بود که قوای ایران توان اجرای عملیات بزرگ را ندارند. به همین دلیل در جریان عملیات ثامنالائمه دچار نوعی غافلگیری و غفلت شد. اصولاً سرپل موفقیت هیچگاه دوام نمییابد مگر اینکه توسعه یابد و به اندازه کافی وسعت پیدا کند. ارتش عراق با عدم دستیابی به آبادان باید از اصرارش بر حفظ سرپل خود در شرق کارون دست بر میداشت. زیرا آسیبپذیری آن را افزایش میداد. از سوی دیگر ارتش بعثی عراق از تحول پدید آمده در جبهههای جنگ ایران و ظهور نیروهای رزمی سپاه و نیز قدرت یافتن ارتش ایران و همچنین بروز تفکر و ابتکار جدید در طرحریزیهای عملیاتی ایران بی خبر بود. شایداین بی اطلاعی و نگاه و باور غلط از دلایل عمده شکست ارتش عراق در عملیات ثامنالائمه به شمار میآید. تصور فرماندهان عراقی از نیروهای ایران همان تصور شش ماه قبل بود که در حملات خود به مواضع ارتش بعثی دچار شکست شده بودند. این در حالی بود که سازماندهی بسیار خوب نیروهای داوطلب بسیجی در یگانهای سپاه و ترکیب آن با توانمندیهای ارتش، توانست قدرت رزمی جدیدی برای ایران فراهم آورد و موجب موفقیت عملیات شکست حصر آبادان شود.
عملیات کاملاً موفق ثامنالائمه نقطه عطفی در پایان سال اول جنگ به شمار رفت. این عملیات پس از عزل بنیصدر از ریاست جمهوری و در دورانی بسیار حساس که کشور درگیر ترورهای منافقین و و جنگ مسلحانه در کردستان بود، اعتماد به نفس مردم و مسئولان ایرانی را بالا برد. در عملیات ثامنالائمه هماهنگی بین سپاه و ارتش و همکاری آنها با یکدیگر موجب ایجاد تحول اساسی در شیوه طراحی عملیات و پیروزی گردید.
این عملیات آغازی بر تبدیل ضعف قدرت نظامی ایران به قوت و برتری نظامی بر عراق بود. همچنین نخستین گام از طرحریزی و اجرای عملیاتهای نامنظم و گسترده به منظور آزادسازی سرزمینهای اشغالی کشور به شمار آمد. عملیات ثامنالائمه رژیم عراق را به فکر فرو برد. پس از این عملیات و در آبان 1360 بود که عراق به منظور کسب زمان برای ارزیابی وضعیت جدید پیشنهاد یک آتشبس یکماهه را ارائه کرد. منبع:دکتر حسین علایی، تاریخ تحلیلی جنگ ایران و عراق، نشر مرز و بوم، 1395، ج 1، ص 228 تا 233 و ص 356 تا 370 این مطلب تاکنون 2520 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|