تشیع شاهانه! | دست كم چهارعلت را ميتوان براي علائق هر چند صوري و ارثي رژيم پهلوي به مسائل مذهبي برشمرد:
نخست، بدان دليل كه خاندان پهلوي به نوعي مذهبگرايي سنتي، گرچه منهاي تدين واقعي، خو گرفته بودند و حتي شاه براي خود كراماتي هم قائل بود.
ثانياً، سياست مكر و فريب از اركان سياستهاي فرهنگي ـ مذهبي اين رژيم به حساب ميآمد و بنابراين بايد به گونهاي رفتار ميكرد تا تودة مردم كه ايمان به اسلام و تشيع داشتند، به اين دولت جذب شوند.
ثالثاً، دين عامل مهمي در برابر تبليغات كمونيستي به حساب ميآمد و اين فوائد زيادي براي رژيم پهلوي كه ماهيت آن وابسته به نظام سرمايهداري بود، داشت. كلنگ مسجد دانشگاه تهران در سال 1344 توسط شاه به زمين زده شد و اين ميتوانست با ملاحظة همين جوانب باشد. درست به همين دليل بود كه پس از واقعة 28 مرداد كه خطر تودهاي بزرگ نشان داده شده بود، رژيم دستور اجراي اجباري اقامة نماز را در دبستانها و مدارس دولتي داد.
رابعاً، سياست سنتگرايي به نوعي مبلغ و مروج نوعي خاص از مذهب و بيشتر در شكل شاهنشاهي آن بود. در اين زمينه، اگر بخواهيم مجموعهاي از فعاليتهاي رژيم را دربارة اسلام و تشيع فهرست كنيم، ميبايست كتاب شاهنشاهي و دينداري را كه سيد محمدباقر نجفي نگاشته و به سال 1355 در پانزده هزار نسخه به صورتي نفيس و با كاغذ گلاسه به چاپ رسيده، ملاحظه كنيم. اين كتاب آينة تمام نماي فعاليتهاي ديني دولت پهلوي است كه با نگاه مثبت به نگارش درآمده است.
در ادامة توجيه مذهبي نظام شاهنشاهي و حتي ايجاد پيوند ميان اين نظام و نظام سياسي تشيع، عسكر حقوقي، استاد دانشكدة علوم سياسي دانشگاه تهران هم چندين نوشته چاپ كرد. وي كتابي با عنوان «مذهب تشيع و آرمانهاي ملي ايرانيان» نوشت و تلاش كرد تا نظام شاهنشاهي را همان نظام سياسي شيعه معرفي كند.
وي پس از ارائه بحثي دربارة اختلافات سياسي مسلمانان بعد از رحلت پيامبر(ص)، به تدريج به قيامهاي ايراني رسيده و ضمن عناويني چون «علي و شاهزادگان ايراني»، «شاه ساية خداست»، «مفهوم واحد ايراني و شيعه»، «شهربانو مادر نُه امام»، «پادشاهي تالي پيامبري» و ... تلاش كرده است تا تفاهمي ميان مفاهيم سياسي سلطنتي از يك سو و مفاهيم سياسي اسلام شيعي ـ ايراني پديد آورد. از همين نويسنده كتابي هم با عنوان «مباني ملي و اخلاقي و معنوي انقلاب اجتماعي ايران» در سال 1356 انتشار يافت.
چنانكه در همين زمينه كتابي هم با عنوان «انقلاب ايران و بنيادهاي فرهنگي آن» وسيله منوچهر خدايار محبي نوشته شد كه بخشي از آن اختصاص به بحث پيشگفته داشت:
تأسيس سپاه دين در سال 1350 يكي از مهمترين مظاهر اين سياست مذهبي بود كه با فرمان شاه تأسيس شد:
نظر به اين كه بزرگداشت شعائر دين مقدس اسلام و ترويج احكام دين و حفظ معنويت جامعه پيوسته مورد توجه خاص ما بوده است و معتقديم كه جامعة ايراني بايد در زمينههاي مادي و معنوي هماهنگ پيشرفت كند، به موجب اين فرمان مقرر ميداريم سپاه دين از مشمولان خدمت وظيفه عمومي كه در رشتههاي ديني و علوم و معارف اسلامي تحصيل كردهاند تشكيل شود و به اجراي وظايف خود بپردازند. مسئوليت اجراي اين فرمان و ادارة سپاه دين به عهدة سازمان اوقاف خواهد بود – 24 مرداد 1350 ـ كاخ سفيد سعدآباد.
انقلاب اسلامي در يك تعريف، نوعي پيروزي ناقص سنتگرايي بر مدرنيسم بود. به همين دليل، ميتوان گفت كه همة اين انديشهها به نوعي به پيروزي آن كمك كرد. اما از آنجا كه فكر واحدي وجود نداشت و به علاوه بسياري از مذهبيها مثل شريعتي به گونهاي ناجور ميان مدرنيسم و سنتگرايي جمع كرده بودند، يا به عبارت بهتر ماده را مدرنيسم و صورت را سنتگرايي گرفته بودند ـ به عكس آنچه غالباً تصور ميشود ـ وضعيت تفكر حاكم بر جمهوري اسلامي همچنان در ابهام ماند و سردرگمي پديد آمده در آن در اواخر دهه دوم انقلاب ناشي از همان ابهام است. منبع:رسول جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی – سیاسی ایران، چاپ ششم، بهار 1385، ص 584 تا 586 این مطلب تاکنون 2317 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|