رویایی که به حقیقت نپیوست | فردای روز تسخیر سفارت آمریکا در تهران مهندس بازرگان رئیس دولت موقت ایران از مقام خود استعفا کرد. این استعفا توسط امام خمینی پذیرفته شد و امام وظیفه اداره کشور را به شورای انقلاب سپردند. بازرگان در باره گروگانگیری جاسوسان سفارت آمریکا مینویسد: «دولت موقت که از نظر مسئولیت اداری و سیاسی مملکت و حفظ حقوق نمایندگان و اتباع خارجی طبق تعهدات بینالمللی نمیتوانست مخالف این عمل نباشد، چون قبلاً تصمیم به استعفا گرفته بود هیچگونه اعلامیه و اقدامی در اینزمینه ابراز نکرد.»(1) وی در موضعگیری دیگری میگوید: «این عمل بسیار زشت و خلافی است که دانشجویان انجام دادند. همه با این عمل مخالفند. اقدام دانشجویان، ضد انقلاب، اسلام، امام و همه چیز است. افشاگریهای قبل و حال و آینده دانشجویان، مقداری از آن دروغ است.»(2)
این اظهارات در حالی صورت میگرفت که امام قاطعانه از اقدام دانشجویان پشتیبانی کردند و حتی خواستار تداوم افشاگریها شدند.
مهندس بازرگان در مواردی از تعابیری بسیار تند بر ضد دانشجویان استفاده کرد. از جمله یکبار خطاب به آنان گفت: «اسم خودشان را میگذارند خط امام. خط شیطانند...اینهایی که میگویند ما با آمریکا راه کج رفتیم و راه سازش رفتیم، اینها ضد انقلاب هستند. مامور همان شوروی و آمریکا هستند که میخواهند اختلاف بیندازند.»
دکتر یزدی وزیر امور خارجه دولت موقت نیز روز بعد از حادثه در مصاحبهای مطبوعاتی از واقعه تسخیر لانه جاسوسی آمریکا اظهار تاسف کرد. وی 23 سال پس از این واقعه در مصاحبهای گفت: «یکی از اهداف گروگانگیری در ایران، استقرار هدفهای سیاسی در بازی قدرت در داخل ایران بود. برای اینکه بتوانند دولت موقت را ساقط کنند و در بازی سیاسی به نفع استقرار و سلطه یک گروه استفاده کنند. کسانی که این حادثه را به وجود آوردند به بی حاصلی کار خور پی بردهاند. آن زمان این افراد جوان بودند و پیچیدگیهای سیاسی را نمیدانستند. حالا که تجربه و علم پیدا کردهاند، بر اثر تجربه پی بردهاند که کارشان خلاف بوده و اکنون آن را نفی میکنند.»
اما در رابطه با استعفای دولت موقت، برخی از نیروهای انقلابی این اقدام را یک ترفند سیاسی میدانند و معتقدند که تصور این بود که امام با استعفا مخالفت خواهد کرد و دولت موقت نیز میتواند با گذاشتن شرط و شروطی از جمله آزادی جاسوسان آمریکایی و نیز رهایی از مداخله نیروهای انقلابی در امور کشور، دوباره به قدرت بازگردد! اما این ترفند با هشیاری حضرت امام خنثی شد.
اظهارات مرحوم حاج سید احمد خمینی
مرحوم حاج سید احمد خمینی در این باره میگوید:
«من در نخست وزیری در اتاق بازرگان و دکتر سحابی بودم که از قم تماس گرفتند و مرا که به تهران آمده بودم از آنطرف بیسیم خواستند. آقای صانعی گفت امام استعفای بازرگان را پذیرفت. من به روی خود نیاوردم. سحابی و بازرگان میگفتند معلوم است که امام استعفای ما را قبول نمیکنند. ولی ما باید برای پذیرش مجدد مسئولیت شرط و شروط بگذاریم که یکی از آنها آزادی آمریکاییهاست. من سکوت کرده بودم. فقط از اتاق آنها بیرون آمدم. ما همه شاهد بودیم که چگونه جمعی به دست و پا افتاده بودند تا امام را متقاعد کنند که استعفا را نپذیرد. و نتیجتاً دولت موقت با تایید مجدد و قوت بیشتری وارد صحنه شود و کنترل اوضاع را به نفع جریانی که مدتها برای آن سرمایهگذاری کرده بودند، دوباره به دست گیرند. اما امام هشیارتر از آن بودند که اینگونه حرکتها در ایشان تاثیر کند.»(3)
بنابراین تسخیر سفارت آمریکا تیر خلاص به دولت موقت نیز بود؛ چراکه با استعفای بازرگان وظایف دولت موقت از سوی امام خمینی به شورای انقلاب منتقل شد و عمر نه ماهه دولت موقت به پایان رسید. امام شورای انقلاب را مامور کرد تا ضمن رسیدگی و اداره امور کشور، مقدمات برگزاری سه انتخابات بزرگ شامل همه پرسی قانون اساسی، مجلس شورای ملی وریاست جمهوری را فراهم سازد.
چرا استعفا ؟
دولت موقت بارها قصد استعفا داشت اما هربار به دلایلی عملی نمیشد. بازرگان در مصاحبه خداحافظی به طور خلاصه چنین گفت: «ما در این مدت گام به گام راه رفتیم و غیر از این بلد نبودیم... ما از اول مواجه شدیم با مخالفتها و مزاحمتهای دشمنان. به دوستان کاری ندارم. ولی رفتار احزاب افراطی چپ داخلی و دشمنان خارجی به حدی بود که مجال فکر کردن برای این دولت وجود نداشت. ناراحتی ما تعدد مراکز تصمیمگیری، تعدد بازخواستکردنها و عواملی که عمل میکنند بود. حالا خیلی متاسفم که پس از 9 ماه که میخواهیم برویم، آرزوی ما تحقق پیدا نکرده و نگرانی ما این است که میبینیم با این مجلس بررسی قانون اساسی و تغییراتی که در پیشنویس قانون اساسی دادهاند، بیم آن میرود که بعد هم باز مملکت چند قطبی باشد و کسی تکلیف خودش را نداند و عوامل متعددی روی دولت و مسئولین عمل بکنند.... این اواخر گفته شده که تسخیر سفارت آمریکا و گفت و شنودهای بعد از آن موجب استعفا شده ولی به هیچ وجه این صحیح نیست. این مسئله خیلی قدیمتر از این زمان اخیر بوده است.»(4)
عزتالله سحابی عضو دولت موقت در مورد اولین استعفای بازرگان میگوید: «اولین استعفای دولت موقت در مرداد سال 58 بود. آقای مهندس نامهای از طرف دولت آورده بودند که ما اینجوری نمیتوانیم کار کنیم. او اشاره داشت به اینکه در وزارتخانههای مختلف چه جریاناتی بر ضد دولت وجود دارد و روحانیون به منبر که میروند یا در جایی صحبت میکنند، چه جور بر ضد دولت حرف میزنند. لذا در آنجا استعفا داده بود. منتها گفته بود ما به شرطی به کار ادامه میدهیم که خود آقایان اعضای شورای انقلاب در اجرائیات شرکت کنند.»(5)
در جای دیگر نهضت آزادی علت استعفای دولت بازرگان را تعدد مراکز تصمیمگیری عنوان کرد و گفت: «استعفای دولت موقت قبل از سفر شاه به آمریکا و اشغال لانه جاسوسی به طور جدی مطرح بود. دوگانگی در مدیریت، مملکت را به بنبست رسانده بود. تنها راه حل آن بود که دولت موقت و شورای انقلاب در هم ادغام شوند و یک مدیریت مملکت را در دست بگیرد. حضور و فعالیت در مرکز فرماندهی و مدیریت در شرایط عادی فاجعهانگیز است تا چه رسد به وضع خاص جامعه ما بعد از انقلاب. حدود یک ماه قبل از اشغال لانه جاسوسی،آقای بازرگان در یکی از جلسات شورای انقلاب بعد از ذکر مشکلات خصوصاً دوگانگی مدیریت کشور، تنها راه حل را واگذاری مسئولیت اداره کلیه امور مملکتی به طور کامل به شورای انقلاب دانسته و حذف دولت و... را پیشنهاد نمودند... اصل استعفا کمترین ارتباطی با گروگانگیری نداشته است. دولت تشخیص داده بود که یک فرمانده بد بهتر از دو فرمانده خوب است و....»(6)
پس از استعفای بازرگان از نخستوزیری، عضویت وی در شورای انقلاب مورد تردید قرار گرفت. حضرت امام نسبت به ادامه حضور بازرگان در این شورا نظر مساعدی نداشتند. اما توصیه شهید بهشتی باعث شد تا حضرت امام ادامه عضویت بازرگان را در شورای انقلاب بپذیرند.
بازرگان در مرحله بعد همراه با عدهای از اعضای نهضت آزادی در انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی نامزد شد. او با دکتر یدالله سحابی، مهندس هاشم صباغیان و دکتر ابراهیم یزدی به مجلس راه یافتند. بازرگان که خود در مرحله اول انتخابات وارد مجلس شده بود در هنگام مرحله دوم انتخابات، با صدور بیانیهای از مردم خواست تا به مسعود رجوی رای بدهند و این نشان از آن داشت که او سیاست خاص خود را در پیش دارد. وی در بیانیهای که صادر کرد گفت: «در این موقع که ملت شرافتمند و قهرمان عزیز برای دور دوم انتخابات به پای صندوق رای میروند، برای تامین وحدت و حقوق گروههای اقلیت امیدوارم آقای مسعود رجوی که معرف جناح پر شوری از جوانان با ایمان میباشند نیز به مجلس راه یافته، موفق به همکاری صادقانه با گروههای با حسن نیت از طریق خدمت به خدا و خلق بشود.»(7)
عدم موفقیت مسعود رجوی در انتخابات، موجب شد نهضت آزادی با همراهی نمایندگان همسو با بنیصدر، فراکسیون اقلیت را تشکیل دهند و به مقابله با اکثریت مجلس بپردازند که در اختیار حزب جمهوری اسلامی بود. به این ترتیب با نخستوزیری رجایی مخالفت کردند و وی را متهم به ناتوانی کردند. آنان سپس در خصوص مهمترین مسائل کشور – همسو با بنیصدر – به مخالفت برخاستند و علاوه بر مخالفت در مجلس، در خارج از مجلس نیز به ایجاد جو تشنج علیه دولت و روحانیون حزب جمهوری اسلامی پرداختند.
پس از استعفای دکتر یزدی بنیصدر به سرپرستی وزارت امور خارجه انتخاب شد. او در اولین مصاحبه خود در پاسخ به خبرنگار اس. بی. اس. آمریکا که سئوال کرد: فعلاً در ایران و در رابطه با ماجرای گروگانگیری سفارت آمریکا چه کسی دستور میدهد؟ گفت: «فعلاً تصمیمات را آنهایی که در سفارت هستند میگیرند.»
بنیصدر در خلال بحران گروگانگیری همواره موضعی توهین آمیز نسبت به دانشجویان تسخیرکننده سفارت آمریکا داشت. او در ماه سوم تسخیر، به ریاست جمهوری برگزیده شد و در اولین مصاحبه خود تصریح کرد که آماده نیست با دانشجویان، حکومتی موازی را قبول کند. وی گفت: «ما در ایران دو حکومت داریم؛ یکی حکومت دانشجویان پیرو خط امام و دیگری شورای انقلاب، و چنین وضعی قابل قبول نیست.»(8)
مواضع جبهه ملی
جبهه ملی در مورد گروگانگیری تغییر موضع داشت. کریم سنجابی در مصاحبهای که در تاریخ 27/11/1358 انجام داد گروگانگیری را یک اقدام لازم خواند در حالی که نزدیک به یک سال بعد جبهه ملی در بیانیهای اعلام کرد گروگانگیری اعضای سفارت آمریکا در واقع یک کودتا برای به دست گرفتن قدرت بوده است.
آقای عبدالحسین روحالامینی از دانشجویان پیرو خط امام که در تسخیر لانه جاسوسی حضور داشت، میگوید:
«اگر آرشیو روزنامههای آن زمان را مرور کنید میبینید که حتی منافقین و چریکهای فدایی که بعدها علیه نظام دست به اسلحه بردند و حتی حزب کمونیستی توده از این اقدام دانشجویان حمایت کردند و تقصیر را به گردن آمریکا انداختند و میگفتند حرکات آمریکا باعث شده که این اتفاق بیفتد. حتی گروههایی که علیه نظام اسلحه کشیدند، آن موقع تاسف میخوردند که چرا این کار توسط آنها صورت نگرفته است. صفحه آخر کیهان آن روز که نه کیهان شریعتمداری بلکه کیهان بعد از ابراهیم یزدی بود، صفحه احزاب نام داشت. اگر مروری به آرشیو آن صفحه کنیم میبینیم که حتی یک نفر هم با این اقدامات مخالفت نکرده است. بلکه همه علیه آمریکا اطلاعیه داده و مصاحبه کردهاند. این فضای عمومی کشور بود. یعنی اینها مجبور بودند که اگر هم در باطن با این کار مخالف بودند به خاطر حمایتهای گسترده مردمی مخالفت خود را بیان نکنند. البته گروههایی مثل نهضت آزادی و یا حتی آقای منتظری بعدها گفتند این کار اشکال داشت و نباید میشد....(9)
پی نوشت:
1 – انقلاب در دو حرکت، مهندس مهدی بازرگان، نشر مولف، چاپ سوم، تهران، 1363، ص 94
2 – مواضع نهضت آزادی در برابر انقلاب اسلانی، ناشر: نهضت زنان مسلمان، ج 1، تهران، 1363، ص 29
3 – روزنامه ابرار ، 8/10/1369
4 – غائله 14 اسفند 1359؛ ظهور و سقوط ضد انقلاب، نشر دادگستری جمهوری اسلامی ایران، تهران، 1364، ص 242
5 – ایران فردا شماره 51
6 – نامه نهضت آزادی به سپاه پاسداران، صص 83 و 84
7 – روزنامه کیهان 17/2/1359
8 – مقاله 444 روز وقایع نگاری تسخیر لانه جاسوسی، نوشته محمدحسن روزیطلب، به نقل از سایت شهید آوینی
9 – مصاحبه با خبرگزاری فارس، گفت و گو توسط عبدالله عبداللهی، 12/8/1387منبع:تاریخ انقلاب اسلامی؛ دولت موقت از تشکیل تا استعفا، موسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، جلد یک ص 129 تا 136 این مطلب تاکنون 2596 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|