ماههای پایانی عمر هویدا | با شروع حركتهاي مردمي در سال 1356 حوزههاي علميه و دانشگاهها دستخوش اعتراضها و مخالفتهاي جدّيتر با رژيم شاهنشاهي شد. اعتراضها و مخالفتها به خيابانها كشيده شد. به مناسبت سالگرد قيام 15 خرداد در كوي دانشگاه تهران تظاهراتي برگزار شد كه دامنة آن به دانشكده اقتصاد دانشگاه تهران نيز رسيد.(1) شرايط سياسي و اجتماعي به گونهاي شد كه حكومت را به عقبنشيني واداشت. فرح ديبا در امريكا گفت:
«توجه به حقوق افراد در ايران ريشة عميق دارد.»
دو روز بعد نيز، هويدا اظهار كرد:
«در محيط رستاخيزي بايد انتقاد كرد. دولت وظيفه ندارد كه قلمها را به يك سو هدايت كند و يا آنها را از يك نوع جوهر و انديشه و نظر پركند.» (2)
چند روز بعد نيز، گفت:
«در ايران محدوديتي براي آزاديهاي با ارزش نيست.» (3)
اين اظهارات، كاري از پيش نبرد و دامنة اعتراضات و تظاهرات ـ كه روز به روز در حال گسترش بود ـ رژيم شاهنشاهي را به عقبنشيني واداشت. در غيبت اميراسدالله علم ـ كه براي درمان سرطان به امريكا رفته بود ـ اميرعباس هويدا از نخستوزيري عزل و به وزارت دربار منصوب شد تا هم پيامي به مخالفان جدّي حكومت باشد و هم حاميان قدرتمند هويدا راضي بمانند.
ساعت 6 بعداز ظهر روز پانزدهم مرداد 1356، پس از 4572 روز، هويدا از نخستوزيري، استعفا داد و صندلي صدارت را به رقيب ديرينه خود ـ جمشيد آموزگار كه حمايت جديتر امريكائيان را هم پيشتر داشت ـ واگذاشت. اين آغاز ماجرا بود. شهادت آيتالله حاج سيدمصطفي خميني(ره) 75 روز پس از تغيير دولت، آتش انقلاب اسلامي را چنان شعلهور ساخت كه هيچكس را ياراي مقابله با آن نبود. كشتار پي در پي مردم درشهرهاي مختلف، نه تنها مردم را هراسان نكرد كه بر انسجام و اتحاد بيشتر آنان انجاميد. اقدامات مختلف رژيم ـ از جمله تعويض نخستوزير و روي كار آمدن دولت نظامي ـ نيز كارساز نيفتاد و مردم را در خواستهشان كه تغيير رژيم شاهنشاهي بود، مصممتر كرد.
ترفند ديگري انديشيده شد؛ تعدادي از چهرههاي منفور سالهاي گذشته دستگير شدند. اين طرح،يك بار در دولت علي اميني در1340ش.، در شرايطي ديگر، تجربه شده بود و سر و صدايي هم به پا كرده بود سعيد فاطمي ـ خواهرزاده دكتر حسين فاطمي (وزير امور خارجه مصدق) و از اعضاي جبهه ملي ـ در روز شانزدهم شهريور 1357 گفت:
«هويدا و 41 وزير سابق و كليه وزراي كابينه آموزگار به جز خود آموزگار به وسيله مأمورين انتظامي دستگير شدهاند.»
رئيس ساواك تهران، در ذيل اين خبر نوشت:
«خبري در اين زمينه به وسيله 9815 به صورت شايعه كسب شده بود كه گزارش گرديده است و تعداد آنان حدود 60 نفر ميباشند.»(4)
اين زمزمهها، به روزنامهها كشيده شد و برخي از سياستمداران رژيم نيز، مدافع آن شدند؛ اميرعباس هويدا در تماس با نخستوزير ـ غلامرضا ازهاري ـ گفت:
«ميبينيد كه از همه طرف عليه من اعلام جرم ميشود و خواستار دستگيري و محاكمه من هستند، پس چرا معطليد و اقدام نميكنيد.»
ازهاري نيز با خنده پاسخ داد:
«شما به اين حرفها توجه نداشته باشيد.»
امير عباس هويدا كه خود را فراتر از دولت ميدانست، زبان به تهديد گشود و گفت:
«به هر صورت من يادداشت [و] مطالب زيادي نوشتهام و به يكي از ناشران در فرانسه تحويل دادهام و سفارش كردهام مادام كه با من كاري ندارند اين يادداشتها مكتوم بماند و هر موقع دستگير شدم بلافاصله تمام يادداشت [را] بدون كم و كاست منتشر نمايند، حالا خود دانيد.»
كسي كه اين خبر را به ساواك داد در اين باره چنين اظهارنظر كرد:
«مادامي كه افرادي نظير هويدا دستگير و محاكمه نگردند، مردم احساس آرامش نخواهند داشت و وضع موجود نيز روز به روز بدتر ميشود.» (5)
ده روز پس از اين تهديد سرتيپ جلال سجدهاي ـ رئيس كميته مشترك ضد خرابكاري ـ ، در گزارش كوتاهي خطاب به فرماندار نظامي تهران ـ غلامعلي اويسي ـ نوشت:
«در اجراي اوامر صادره نامبرده بالا [اميرعباس هويدا] درتاريخ 17/8/1357 دستگير، استدعا دارد اوامر عالي را امر به ابلاغ فرمايند.» (6)
دستگيري هويدا و تعداد ديگري از رجال شاهنشاهي، سر و صداي زيادي به راه انداخت و موجب درگيريهايي در بين دستگيرشدگان گرديد:
«گفته ميشود: در شش روز قبل در پادگان جمشيديه كه اكثر رجال دستگير شده در آنجا زنداني هستند، مشاجره و بالاخره زد و خورد شديدي بين [منوچهر] آزمون و [عبدالعظيم] وليان و [رضا] صدقياني انجام شده كه در نتيجه وليان، آقاي صدقياني را مضروب كرده و هم اكنون صدقياني در بيمارستان شماره 2 ارتش بستري ميباشد.»
در اين خبر، تأكيد شده بود كه:
«هويدا شب قبل قصد خودكشي داشته كه جلوگيري شده است.» (7)
در اين موقع، خبرنگاران در مصاحبه با امام خميني(ره) نظر ايشان را در اين خصوص جويا شدند.
در تاريخ 18/8/57، خبرنگاران برزيلي، انگليسي، تايلندي، ژاپني و امريكايي، در نوفل لوشاتو با امام مصاحبه كردند. يكي از پرسشها، اين بود:
«آيا توقيف آقاي هويدا نخستوزير اسبق، تغييري در اوضاع ايجاد كرده است؟»
امام خميني در پاسخ فرمودند:
«توقيف هويدا هم اثري ندارد، اين هم يك مانوري است كه خيال ميكنند براي اسكات مردم، اين گونه امور تأثيردارد.»(8)
فرداي آن روز نيز، خبرنگاران آلماني، فرانسوي، ايتاليايي و اسپانيايي، همين سئوال را مطرح كردند:
«نظر حضرت آيتالله در مورد ... دستگيري هويدا نخستوزير اسبق ... چيست؟»
و پاسخ چنين بود:
«تمام اينها تشبثاتي است كه هيچكدام ارزش و واقعيت ندارد. هويدا از شركاء شاه و يك شريك ضعيفي بود كه در خيانتها با شاه شركت داشت و شاه ظاهراً هويدا را براي نجات خودش دستگير كرده است. غرض اين است ملت را فريب دهد كه ميخواهد اصلاحات كند.» (9)
همچنين حضرت امام(ره) در مصاحبه با روزنامه لبناني النهار تأكيد كردند كه:
«گرفتن هويدا و امثال او كه در دزدي و فساد شريك شاه بودهاند، براي فريب مردم است، اينها هم تأثيري ندارد.» (10)
اميرعباس هويدا در زندان، استراحت ميكرد. وي خيانتهايي مرتكب شده بود كه اطلاعات برخي از آنها را در انحصار خود داشت. از اين رو، سعي ميكرد با يادآوري اين موارد به محمدرضا پهلوي، خود را از خطرات احتمالي نجات بخشد. هويدا در ملاقاتهاي متعدد خود ميگفت:
«در زماني كه اتهاماتي به وي وارد شده، با پيشبيني قبلي وقايع ايران را كه خود ناظر آن بوده، در 300 برگ تنظيم و جهت يك نفر از بستگان خود در كشورهاي خارج پست كرده كه اگر روزي محاكمه شد و برعليه او مقالاتي در ايران چاپ كردند، همزمان با آن يادداشتهاي مزبور را ترجمه و در مطبوعات كشورهاي خارجي به چاپ برسانند.»
اين تهديدات در آن شرايط، كارساز نبود؛ محمدرضا پهلوي خود را در معرض سقوط ميديد و به اين تهديدات توجهي نداشت. شايد به همين دليل بود كه در ذيل اين خبر، نوشته شد:
«هرچه ديرتر در محاكمه و ضبط اموال او و امثال او تأخيرگردد، مخالفين بهرهبرداري ميكنند و اعتقاد مردم نسبت به دولت سست خواهد شد.»(11)
موقعيت و وضعيت اين زنداني! در نوشته عباس ميلاني به شرح زير آمده است:
«خانواده هويدا آزادانه در زندان به ديدارش ميرفتند. سعي فراوان داشتند كه اسباب راحتي او را در زندان فراهم كنند. اما هر روز كه ميگذشت، هويدا نيز بيشتر تلخكام و غمزده ميشد. غذايش را هميشه از منزل ميآوردند. نهار را دكتر فرشته انشاء تدارك ميكرد و شام را ليلا [امامي]. تلفني هم در دسترس هويدا بود. ميتوانست با هر كس كه ميخواهد صحبت كند ... سواي اعضاي خانوادهاش، هويدا در زندان به طور مرتب با تيمسار مقدم كه در آن زمان رئيس ساواك بود، ملاقات ميكرد. در مذاكراتي كه در آن زمان ميان دولت و جناحهاي مختلف مخالفان در جريان بود، مقدم نقش كليدي به عهده داشت. در عين حال، هفتهاي يك بار هم به ديدار هويدا ميرفت و او را در جريان تحولات جامعه قرار ميداد. شايد در نتيجه همين گزارشهاي مقدم بود كه هويدا تا روز ورود آيتالله خميني وقوع يك كودتاي نظامي را قطعي ميدانست. قاعدتاً خاطره كودتاي 28 مرداد اين انتظار هويدا را تقويت ميكرد. تا آنجايي كه ميدانيم، يك نفر ديگر هم در زندان به ملاقات هويدا رفت. او يوري لوبراني نام داشت و در عمل سفير اسرائيل در ايران بود... او روابط ويژه و نزديكي با هويدا پيدا كرده بود.» (12)
در اين احوال، روزي كه هويدا از فرار محمدرضا پهلوي و فرح ديبا، مطلع شد، كار را تمام شده دانست و روحيه خود را از دست داد. شايد به همين دليل نوشتند كه :
«روز 29/10/57 در نخستوزيري شايع گرديده كه هويدا دست به خودكشي زده است.»(13)
كودتايي كه اميرعباس هويدا انتظار آن را ميكشيد، با درايت و تدبير رهبر انقلاب در 21 بهمن 1357 ـ اعلام حكومت نظامي در ساعت 4 بعدازظهر ـ و فرمان ايشان مبني بر بياعتنايي به مقررات منع آمدوشد، خنثي گرديد و فرداي آن روز، انقلاب اسلامي به پيروزي رسيد.
اميرعباس هويدا فكر ميكرد اگر فرار نكند و كودتايي انجام شود، ميتواند در جايگاه ويژهاي قرار گيرد و به يك قهرمان تبديل شود، اما چنين نشد و وي به دست نيروهاي مردمي افتاد.
اميرعباس هويدا به حدي منفور بود كه محمدرضا پهلوي و مشاورانش او را براي آرام كردن اوضاع به عنوان وجهالمصالحه انتخاب كرده بودند. مجرم اصلي فرار كرده بود و شريك ضعيف او، اينك در دست نيروهاي انقلابي بود. اما مردم در سراسر ايران، در انتظار برخوردي قاطع و انقلابي بودند.
برخي از كساني نيز كه ـ شايد با انقلاب اسلامي نيز همراه نبودند و از سيزده سال سابقه نخستوزيري وي آگاهي داشتند ـ در مقام شاكي، از نظام اسلامي، خواستار رسيدگي به اتهامات هويدا شدند.
تلگراف اعلام جرم زير به وزير وقت دادگستري در فروردين 1358، از همين مقوله است:
«... اينجانب نصرالله اهورهوش مدير روزنامه جوشن ... بنده از 28 مرداد به بعد، 8 بار ـ دوبار در حكومت زاهدي، دوبار در حكومت اميني، يك بار در حكومت علم، سه بار در حكومت منصور و هويدا ـ بازداشت شدم ... آقا هويدا علاوه بر اينكه در قاچاق پاريس شركت داشت و سبب رسوايي ملت ايران گرديد، از گذرنامههاي سفيد سفارت ايران در آلمان در زمان سفارت آقاي عبدالله ا نتظام و صدور آن به نام كليميهاي فراري از آلمان، سوءاستفادههاي فراوان كرد و گذشته از اين در زمان سرلشكر ارفع در تركيه كه هويدا در آنجا سمتي داشت، به علت تبليغ به سود فرقه ضاله بهايي از كشور تركيه اخراج شد. اينها همه در وزارتخارجه يك پرونده جداگانهاي دارند ... بعد از آنكه از زندان آزاد شدم مرا احضار كرد در حضور شادروان عبدالرحمن فرامرزي و ... با تهديد گفت باز دوباره شروع كردي، ناگزيرم اگر دست از كارهايت برنداري تو را مانند گذشته، تحويل ساواك بدهم. »(14)
نمونه ديگري از اين اعلامجرمها چنين است:
«براساس اعلام جرمي كه عليه اميرعباس هويدا نخستوزير رژيم سابق تسليم دادسراي تهران شد، علاوه بر اتهاماتي كه تاكنون عليه او جمعآوري شده، هويدا متهم است كه 26 ميليون تومان از بودجه بيتالمال را در اختيار دكتر حميد ثابتي ـ برادر پرويز ثابتي چهره معروف ساواك ـ قرار داده است ... بازپرس مسئول اين پرونده، پس از تحقيقات اوليه، نظر به اعلام دادستان كل انقلاب، در مورد جمعآوري مدارك و تسليم آن به دادستاني انقلاب، اين پرونده را براي توأم شدن با ديگر سوابق اميرعباس هويدا، به دادستان كل انقلاب تسليم كرد.» (15)
شرايط به قدري حساس بود كه محاكمه هويدا پس از يك جلسه به توقف دچار شد و همزمان، نخستوزير دولت موقت جمهوري اسلامي ـ مهندس مهدي بازرگان ـ در مصاحبه با تلويزيون شماره يك فرانسه گفت:
«در مورد محاكمه هويدا كه در حال حاضر متوقف شده تا زماني كه يك آئيننامه دادرسي منظم عادلانه و قابلقبول پيدا بشود، بازجويي از او ادامه خواهد داشت.»(16)
طبيعي بود كه تا پيدا شدن يك «آئين دادرسي منظم عادلانه و قابل قبول» به زعم مهندس بازرگان كه با دادگاههاي انقلاب هم مخالفت جدي داشت ـ به اعتقاد برخي از تحليلگران، فرصت مناسبي فراهم ميشد تا وسايل فرار احتمالي او فراهم گردد.
از اين رو، آيتالله شيخ صادق خلخالي(ره) كه در جريان امر قرار داشت، با تصميمي مدبرانه و انقلابي و با پنهانكاريهاي بسيار، در روز هجدهم فروردينماه راهي زندان قصر شد و هويدا را براي پارهاي توضيحات احضار كرد:
«آنها نزديك ظهر بود كه هويدا را آوردند. من گفتم: او را داخل ماشين و در يكي [از] گوشههاي حياط زندان قصر نگاه دارند. ساعت يك بعد از ظهر زندان خلوت شد و هويدا را براي صرف ناهار به يكي از اتاقهاي دادگاه آوردند... خبرنگاران زيادي در داخل دادگاه پرسه ميزدند و ميدانستند خبر مهمي است، ولي نميدانستند كه كداميك از مجرمين را ميخواهيم محاكمه كنيم... من به پاسداران گفتم: هر كس كه ميخواهد از در زندان قصر و يا در دادگاه به داخل بيايد، مانعي ندارد؛ ولي از بيرون رفتن آنها جلوگيري نماييد. اين دستورات از ساعت دو بعد از ظهر به مرحله اجرا درآمد... ممكن است پرسيده شود: اين همه اقدامات و احتياط براي چه بود؟ در جواب بايد بگويم كه 25 روز قبل از محاكمه، در دفتر امام در قم، با مهندس بازرگان... دست به يقه شدم... گفت: شما بيخود و بيجهت افراد و از جمله، هويدا را محاكمه ميكني... آنها همگي مخالف اعدام هويدا و مقدم بودند...» (17)
محاكمه هويدا آغاز شد، معلوم بود كه هويدا در مقام انكار بود. او در مصاحبه با تلويزيون فرانسه ـ كه در زندان قصر صورت گرفت ـ گفته بود:
«تا زماني كه وظايف نخستوزيري را انجام ميداد، از شمار زندانيان سياسي در ايران بياطلاع بود.»
و اضافه كرده بود كه:
«فقط سازمان صليبسرخ او را در جريان انواع شكنجههايي گذاشته بود كه در ايران اعمال ميشد.»
و معتقد بود كه:
«شاه تصميم گرفت او را به زندان بيفكند تا از او يك وجهالمصالحه بسازد.» (18)
متن كيفرخواست اميرعباس هويدا، چنين بود:
«براساس كيفرخواست اميرعباس هويدا فرزند حبيبالله شماره شناسنامه 3542 صادره تهران متولد 1295 وزير سابق دربار شاهنشاهي منقرض و نخستوزير اسبق شاه سابق تبعه ايران متهم به:
1ـ فساد در ارض.
2ـ محاربه با خدا و نايب امام زمان عليهالسلام.
3ـ قيام بر عليه امنيت و استقلال كشور با تشكيل كابينههاي دستنشانده امريكا و انگليس در حمايت از منافع استعمارگران.
4ـ اقدام بر ضد حاكميت ملي، دخالت در انتخابات مجلس، عزل و نصب وزرا و فرماندهان به خواست سفارتخانههاي خارجي.
5ـ واگذاري منابع زيرزميني نفت، مس و اورانيوم به بيگانگان.
6ـ گسترش نفوذ امپرياليسم امريكا و همدستان اروپايي در ايران از طريق هدم منابع داخلي و تبديل ايران به مصرف كالاهاي خارجي.
7ـ پرداخت درآمدهاي ملي حاصله از نفت به شاه، فرح و ممالك وابسته به غرب و سپس اخذ وام با نرخهاي بالا و گزاف و شرايط اسارت بار از امريكا و دول غرب.
8ـ نابودساختن كشاورزي و از بين بردن جنگلها.
9ـ شركت مستقيم در فعاليتهاي جاسوسي به نفع غرب و صهيونيسم.
10ـ دستهبندي با توطئهگران در سنتو و ناتو براي سركوبي ملتهاي فلسطين و ويتنام و ايران.
11ـ عضو فعال سازمان فراماسونري در لژ فروغي با توجه به اسناد موجود و اقرار شخصي متهم.
12ـ شركت در اخافه و ارعاب مردم حقطلب همراه با كشتار و ضرب و جرح آنان و محدود كردن آزادي آنها با توقيف روزنامهها و اعمال سانسور مطبوعات و كتب.
13ـ مؤسس و اولين دبير كل حزب استبدادي رستاخيز ملت ايران.
14ـ اشاعه فساد فرهنگي و اخلاقي و شركت مستقيم در تحكيم پايههاي استعمار و ايجاد قضاوت كنسولي در مورد امريكاييها.
15ـ شركت مستقيم در قاچاق هروئين در فرانسه در معيت حسنعلي منصور.
16ـ گزارش خلاف واقع با انتشار روزنامههاي دستنشانده و تعين سردبيران دستنشانده در رأس مطبوعات.
17ـ نظر به صورت جلسات هيأت دولت و شوراي عالي اقتصاد و مقامات شاكيان خصوصي از جمله دكتر علياصغر حاجسيدجوادي و با توجه به اسناد به دست آمده از ساواك و نخستوزيري و با شهادت دكتر منوچهر آزمون، محمود جعفريان، پرويز نيكخواه و اقارير شخص متهم، چون وقوع جرايم مسلم است دادستان دادگاه انقلاب اسلامي صدور حكم اعدام و مصادره اموال شما را از پيشگاه دادگاه تقاضا دارد.»(19)
هويدا، پاسخي براي اتهامات خود نداشت، او به وجود اختناق فرهنگي، سياسي و شكنجه و برقراري كاپيتولاسيون اعتراف كرد و درباره بيگناهي!!؟ خود گفت:
«شعورم نميرسيد كه جز ادامه روش نخستوزيران قبلي، كاري بكنم و شاه سابق را مقامي غيرمسئول بشناسم.»(20)
در اين دادگاه كه به صورت علني بود و در حضور حقوقدانان و بازپرسهاي دادسراي انقلاب، خبرنگاران، نمايندگان احزاب سياسي و جمع كثيري از خانوادة زندانيان كشته شده، بود، اميرعباس هويدا به اعدام محكوم شد و حكم صادره در همان روز 18/1/1358 به اجرا درآمد. در فرداي آن روز، كيهان نوشت كه بنابر درخواست يكي از بستگان هويدا كه نخواسته نامش فاش شود، پزشك قانوني، جسد هويدا را موميايي كرده است. آيتالله خلخالي نيز در خاطراتش نوشت:
«ابراهيم يزدي به دستور بازرگان از يك طرف و يهوديها و بهاييها و فراماسونها و اسرائيليها و فرانسويها از طرف ديگر دست به دست هم داده جنازه را در يك تابوت گذاشتند ... جنازه را با طمطراق به اسرائيل بردند... و در كنار قبر پدرش دفن نمودند.» (21)
و زماني كه دشمنان انقلاب اسلامي از داخل و بيرون مرزها، در اظهار تأسف از اين اعدام انقلابي همنوا شدند، حضرت امام(ره) فرمودند:
«پانزده سال اين هويدا يا سيزده سال تقريباً اين هويدا نخستوزير بود و تمام جنايات گردن نخستوزير است. ما هر نخستوزيري كه در آن عصر پيدا شد، اگر پيدا كنيم، مثل شريفامامي، مثل بختيار، محكوم به قتلند اينها، اينها مفسدند.» (22)
پی نوشت:
1. روزشمار تاريخ ايران، ج 2، ص 320.
2. همان، ص 321.
3. همان، ص 322.
4. آرشيو، سند 15798 / 20 ه 11 ، 16/6/57.
5. پيشين، سند، 56492 / 20 ه 21، 7/8/57.
6. اميرعباس هويدا به روايت اسناد ساواك، ج2، ص 563.
7. همان، سند 16059 / 20ه 11، 30/8/57.
8. صحيفه نور، ج 3، ص 88.
9. همان، ص 6ـ95.
10. همان، ص 104.
11. آرشيو، سند 16222 / ه ، 20/9/57.
12. معماي هويدا، ص 6ـ 405.
13. آرشيو، سند 62687، 2/11/57.
14. روزنامه اطلاعات، شماره 15815، 7/1/1357.
15. روزنامه كيهان، شماره 10671، 11/1/1357.
16. همان.
17. خاطرات آيتالله خلخالي، چاپ هفتم، تابستان 1382، صص 3 ـ 380.
18. روزنامه كيهان، ش 10676، 18/1/57.
19. روزنامه كيهان، ش 10677، 19/1/1358.
20. همان.
21. همان، ص 387.
22. صحيفه نور، ج 6، ص 173. منبع:قصة هويدا، ابراهيم ذوالفقاري، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، بهار 1386 ، ص 398 تا 410 این مطلب تاکنون 2605 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|