همسویی مطبوعات طرفدار مصدق با کودتای 28 مرداد | موضوع نقش مطبوعات در بسترسازي كودتا را از دو جنبه و در دو بخش مورد بررسي قرار دادهام. يكي نقش مطبوعات مخالف مصدق، كه مستقيماً در بسترسازي كودتای 28 مرداد نقش داشتند و دوم مطبوعات وفادار به مصدق. ولی امروز موضوع اصلي صحبت من راجع به مطبوعات طرفدار مصدق است كه زمينههايي براي ايجاد تنفر شديد نيروهاي مذهبي نسبت به دولت مصدق ايجاد كردند. متأسفانه اين موضوع كمتر مورد بررسي و تحقيق قرار گرفته است.
سازمان سيا در آستانة كودتا، طرحی فرهنگي را به نام «بدامن» تهيه كرد تا بستر كودتا را از لحاظ فرهنگي فراهم كند. اين طرح شامل تهيه مقالات، كاريكاتور، شايعهسازي، پخش اطلاعات و اخبار جهتدار براي تضعيف دولت مصدق است. در اين طرح پيشبيني شده بود كه نمايندگان مجلس، مطبوعات، روزنامهنگاران، مطبوعات خارجي، بازار و روحانيت را عليه مصدق به كار گيرند. سازمان سيا مقالات و كاريكاتورهايي را عليه مصدق تهيه و از امريكا ارسال كرد تا در مطبوعات مخالف مصدق در ایران به چاپ برسد. در اجراي اين بخش از طرح، تنها توانستند نسبت به مطبوعات و روزنامهنگاران موفقيت به دست آورند و نسبت به ساير اجزاي پيشبيني شده خصوصاً روحانيت ناكام ماندند.
مهمترين نقش مطبوعات در سرنگوني دولت مصدق در روزهاي بيست و هفتم و هشتم بود. سفارت امريكا صبح 25 مرداد دو خبرنگار نيويورك تايمز را به ملاقات سرهنگ فضل الله زاهدي برد. در این جلسه اردشير زاهدي اصل فرمان نخستوزيري پدرش را به آنها نشان داد و سپس نمونههاي عكسبرداري شده را در اختيار آنان قرار داد. مأموران سيا با كمك برادران رشيديان و سرهنگ زاهدي بيانيهاي تهيه كردند و به امضاي وي رساندند. همچنين يك مصاحبة مطبوعاتي به نام زاهدي جعل كردند و تكثير نمودند. همة اين موارد، يعني تصویر حكم نخستوزيري زاهدي، مصاحبه جعلي و بيانية زاهدي را در اختيار مطبوعات داخلي گذاشتند. در روزهاي بيست و هفت و بيست و هشت مرداد حكم نخستوزيري، بيانيه و مصاحبة جعلي وي در روزنامهها درج شد. انتشار اين سه خبر موجب شد تا مشروعيت مصدق را نزد بسياري از مردم خدشهدار و مشروعيت زاهدي را تثبيت كنند. علاوه بر اين، انتشار اين مطالب موجب جرأت يافتن و اميدواري مخالفين مصدق و نااميد شدن طرفداران وي شد.
از اين قسمت ميگذرم و به بخش دوم ميرسم. بسياري از مطبوعات حمايتگر مصدق با حمله به مذهب و روحانيت، نفرت نيروهاي مذهبي را نسبت به مصدق برانگيختند. پس از آشكار شدن اختلافات مصدق و كاشاني، روزنامههاي طرفدار مصدق؛ باختر امروز، توفيق، حكيم باشي، نيروي سوم، شورش، جبهة آزادي، حريق، پرخاش و خروش؛ حملات سختي را عليه كاشاني آغاز كردند. آيتالله كاشاني را عامل اجنبي قلمداد كردند و حتي سيادت او را انكار كردند. با زشتترين كاريكاتورها، پرچم انگليس را روي عمامة اين شخصيت روحاني و ضدانگليسي كشيدند. حتي نوشتند كاشاني ختنه نشده است.
طرفداران دولت به روزنامههاي موجود اكتفا نكردند و شروع به گرفتن جواز براي در هم كوبيدن نيروهاي مذهبي كردند. روزنامه شورش به مديريت كريم پورشيرازي رذالت را به سر حد امكان رساند. اين روزنامه در تاريخ 6/4/32 نوشت كاشانيِ جاسوس و دزد ديگر از جان مردم محروم ايران چه ميخواهد. در 13/4/32 هم نوشت كاشاني قصد فرار دارد. نگذاريد كاشاني جاسوس به فلسطين فرار كند. آيتالله كاشاني شخصاً با مصدق تماس تلفني برقرار كرد و گفت : جناب آقاي نخست وزير، گذشته از سوابق دوستي طولاني، چگونه اجازه ميدهيد در روزنامة شورش اينچنين مرا مورد اهانت قرار دهند. مصدق در جواب گفت : آقا روزنامه مال ملت است. كاشاني جواب داد : آقا، كريم پورشيرازي در دربند يك ويلاي دولتي دارد و ماهانه از بيمه حقوق يك وزير دريافت ميكند، به كمر اسلحه ميبندد، حال او شده ملت و ما ضدملت.
روزنامههاي وابسته به حزب توده نيز در حمايت از مصدق، بارها و بارها از آيتالله كاشاني به عنوان رهبر ارتجاع نام بردند و شديداً وي را مورد حمله قرار دادند. حملات روزنامههاي طرفدار مصدق عليه كاشاني موجي از نفرت عليه مصدق در حوزههاي علميه ايجاد كرد. عدهاي از علماي نجف ضمن صدور نامهاي خطاب به آيتالله بهبهاني نوشتند : «اخيراً مسموع شده است بعضي از اشخاص مختلف نسبت به مقام شامخ روحانيت و مخصوصاً حضرت مستطاب آيتالله آقاي حاج سيد ابوالقاسم كاشاني دامت بركاته العالي مطالب توهينآميز و جسارتآميزي منتشر نموده و مسئولين امر در صدد رفع و منع برنيامدهاند.» علماي نجف اخطار كردند كه جامعة روحانيت ادامه اين امر را غير قابل اغماض ميداند.
فضلاي قم هم به رهبري آيتالله سيدمحمود قمي، پدر آيتالله سيد صادق، كه نقش بسياري در بسيج تودهاي براي ملي شدن نفت از خود نشان داد، در ضمن بيانيهاي اعلام كردند ورق پارههاي ضد دين و ضد وطن به منظور حمايت از دولت منتشر ميشود. در اين بيانيه آمده است : تلقين روزنامهها براي تخريب اساس روحانيت و مليت است و به مقام مقدس حضرت آيتالله كاشاني كه موجب افتخار و مباهات كلية مسلمين جهان خاصه ملت ايران است، اهانت نمودهاند. فضلاي قم در اين بيانيه از مجلس و دولت خواستند تا از چاپ اين نشريههاي ضددين و ضد وطن جلوگيري نمايند.
روزنامة شورش به مديريت كريم پور كه در افراط به اوج رسيده بود، بيطرفي فلسفي را نسبت به مصدق بر نميتافت. در 25 مرداد 1331 در مقالهاي به دفاع از مصدق نوشت : «فلسفي واعظنما كسوت روحانيت را وسيلة جاسوسي و خدمت به انگليس قرار داده است.» كريمپور در اين مقاله خواستار محاكمة وي شد و پيشاپيش حكم وي را چنين صادر كرد : «كسوت روحانيت از تن كثيف او منتزع و ريش و سبيل او نيز تراشيده و در ملاءعام سنگسار و لجن بار شود و اموالش نيز مصادره گردد.»
اگر ميخواهيد تأثير توهين به شخصيت روحاني چون آقاي فلسفي را در بين مراجع و علما درك كنيد اجازه دهيد تا به واقعهاي كه پيش از آن در چهارم خرداد، مطابق با اول رمضان در مسجد سلطانيه (امام خميني فعلي) اتفاق افتاد، اشاره كنم. طرفداران مصدق در آن روز با فرستادن صلواتهاي مكرر مانع ادامة سخنراني آقاي فلسفي شدند. اين خبر چنان عكسالعملي را در حوزهها ايجاد كرد كه آيتالله كاشفالغطاء از نجف، آيتالله بروجردي و آيتالله سيد محمدتقي خوانساري و امام خمینی از قم، آيتالله كمالوند از خرمآباد و بسياري از روحانيون تهران با صدور اعلاميههايي ضمن محكوم كردن اين واقعه، نهايت تأسف خود را ابراز داشتند و آن را توطئهاي عليه اسلام اعلام كردند. امام خميني در نامة خود ضمن اظهار تأسف شديد افزود : «انسان متحير ميشود كه با اين وضعيت چه كند. با اين ترتيب چه اميدي ميتوان از اصلاح كشور داشت و به چه اشخاصي ميتوان اطمينان كرد.» اين جملات نشان ميدهد كه امام هم در آن زمان ميگويد با اين كارها ديگر اطمينان ما از دولت مصدق در حال سلب شدن است. امام از آقاي فلسفي خواست سنگر منبر را ترك نكند، زيرا مفسدين هميشه ميخواهند امثال جنابعالي را از ميدان بيرون كنند. مجموعة رفتار دولت و طرفداران مصدق با مذهب و روحانيت موجب شد كه روحانيون نسبت به مصدق بياعتماد شوند و نه تنها در جريان كودتاي 28 مرداد از مصدق حمايت نكردند، بلكه در دل هم اظهار خوشحالي كردند. روحانيون سياسي، در مقايسه، مصدق را بياعتناتر به مذهب ميدانستند تا شاه و معتقد بودند كه اگر او قدرت پيدا كند كمونيسم را حاكم خواهد كرد.
اجازه بدهيد خاطرهاي از آيتالله شهيد قدّوسي نقل كنم. در سالهاي 56، 57 كه جوان بوديم و پرشور، از همه گروههايي كه عليه رژيم مبارزه ميكردند حمايت ميكرديم و اعلاميههاي آنها را در مدرسة حقاني توزيع و نصب ميكرديم. يك روز كه داشتم يكي از اعلاميههاي جبهه ملي را قرائت ميكردم، آقاي قدّوسي من را توبيخ كرد و گفت اشتباه ميكنيد. شما بدانيد اگر مصدق حكومتش ادامه پيدا ميكرد، از رضاشاه نسبت به روحانيت سختگيرتر و ديكتاتورتر بود. ايشان به اعلاميهاي كه دولت مصدق صادر كرده و روحانيت را از دخالت در سياست منع كرده استناد ميكرد و نتيجه ميگرفت كه در طول تاريخ شيعه و دولتهاي ايران تنها رضاشاه بود كه در اطلاعيهاي در زمان دولت مخبرالسلطنه، اعلام كرد روحانيت حق دخالت در سياست ندارند. ايشان فرمود كه اطلاعيه دوم مربوط به دولت مصدق بود. ظاهراً منظور ايشان از اعلامية دولت، اطلاعية فرماندار نظامي دولت مصدق بود كه در رمضان 1331 منتشر شد. در اين اطلاعيه فرمانداري نظامي رسماً اعلام كرد : «آقايان وعاظ محترم در منابر و سخنرانيهاي مذهبي خود تحت هيچ عنوان صريحاً يا تلويحاً در امور سياسي مداخله نكنند. متخلف، هر كس و در هر كجا باشد، بلافاصله جلب و تحويل محكمة نظامي خواهد شد.» به همين دليل هم يكي از روحانيون به نام شيخ محمد تهراني رئيس هيئت قائميه كه روحاني متدين، با فضيلت و انقلابي بود ـ مرحوم نواب او را مراد خودش خطاب ميكرد ـ چون روي منبر از دولت مصدق انتقاد كرد، به موجب حكم فرمانداري نظامي در ماه رمضان دستگير شد و تا پايان حكومت مصدق در زندان ماند. هر چه هم شخصيتهاي روحاني تلاش كردند ايشان را از زندان نجات دهند، نتوانستند و مصدق اعتنايي نكرد. مجموعة اينها موجب شد تا نسبت به دولت مصدق ذهنيت بسيار منفي در ذهن آنها ايجاد شود.
در پايان اجازه دهيد به بخش ديگري از افراطگريهاي مطبوعات طرفدار مصدق بپردازم. در سال 1332 هنوز بخشي از مردم و نخبگان معتقد بودند شاه مظهر وحدت ملي است و در غيابش كشور تجزيه خواهد شد. اين سخن به حق يا ناحق اعتقاد بخش عظيمي از مردم بود. دكتر فاطمي بعد از شكست كودتاي روز 25 مرداد نطق تندي عليه نظام شاهنشاهي ايراد كرد. اين نطق به عنوان سرمقالة باختر به چاپ رسيد و بعد از ظهر نيز از راديو پخش شد. طبق اسناد محرمانة سيا دكتر دونالد ويلبر يكي از اعضاي سازمان سيا كه نقش فعالي در كودتا داشت، در گزارش تحليلي خود راجع به اين سرمقاله آورده كه اين سرمقاله نقش زيادي در برانگيختن نارضايتي عمومي عليه دولت مصدق داشت. ممكن است نظر آقاي ويلبر اغراقآميز باشد، ولي شعارهاي تظاهرات خودجوش مردم جنوب تهران به نفع شاه تا حدي اين نظريه را ثابت ميكند. منبع:سخنرانی حجت الاسلام حسینیان، نشست تخصصی بسترسازی مطبوعات در کودتای 28 مرداد، بهار 1384، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ص 17 تا 21 این مطلب تاکنون 2751 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|