آخرين ضربان قلب امام | حضرت امام عزيز از افرادي بود كه سن شناسنامهاي ايشان 90 سال بود ولي معاينه چشم، كليه، گوارش، كبد، عضلات، استخوانها در سن 50-40 سال را نشان ميداد. اما به علت سابقة افزايش فشار خون شرياني و مسائل سياسي اجتماعي و فشارهاي عصبي مستمر، تصلب شرائين و تنگي شريانهاي قلب (عروق كرونر) در سن 80 سالگي علائم درد قلبي و كمخوني عضله قلب احساس شده بود. از سال 1358 كه ابتدا حقير و بعداً به تدريج برادران پزشك و پرستار ديگر به صورت تيم پزشكي در خدمت حضرت امام بوديم در موارد ضرورت حضورشان ميرسيديم. در اين اواخر گاهي در نيمه شب خيلي آهسته وارد اتاق ايشان ميشديم و وضع تنفس و حال عمومي ايشان را تحتنظر داشتيم (در سه سال آخر ضربان قلب امام توسط دستگاهي از راه دور كنترل ميشد و گاهي دستگاه مركزي دچار اشكال ميشد و يا اتصالات سينه حضرت امام قطع ميشد و چون نميخواستيم حضرت امام را از خواب بيدار كنيم، مجبور بوديم در حال خواب ايشان را تحتنظر داشته باشيم تا خودشان از خواب بلند شوند.) حضرت امام به ما اجازه داده بودند كه در هر وقت شبانهروز كه لازم بدانيم خدمتشان برسيم و اينگونه ملاقاتها مكرر اتفاق ميافتاد. در اين عيادتها و ملاقاتها نكاتي قابل ذكر است:
گاهي حقير وارد اتاق ايشان ميشدم و حضرت امام در حال تلاوت قرآن كريم بودند. با ورود من به اتاق ، آيه را تمام ميكردند و خواندن قرآن راقطع ميكردند و سر بلند ميكردند و به عرايض من توجه ميفرمودند. چندين بار وقتي وارد اتاق ايشان شدم به اخبار راديوها گوش ميكردند كه با ورود من راديو را خاموش كردند.گاهي كه مشغول ذكر گفتن بودند با ورود من به اتاق دانههاي تسبيح را در آن شمارهاي كه ذكر گفته بودند نگه ميداشتند و رو به حقير ميكردند و گوش ميدادند تا معلوم شود عرايض بنده چيست. چند بار موقع مطالعه اخبار روزنامهها و يا خبرگزاريها خدمتشان رسيدم كه روزنامه و جزوه مربوط به خبر را كنار ميگذاشتند و با تمام وجود به سخنان اينجانب گوش ميدادند. حضرت امام به هيچوجه در حالي كه به سخنان ديگران گوش ميكردند ذكر نميگفتند و مشغول خواندن چيزي نميشدند. ايشان با اين روشهاي حسابشده تربيتي، به ما درس اخلاق و برخورد با مردم و مردمداري و ارزش دادن به همنوع را ميدادند.
***
.... در ساعات آخر شب، امام براي آماده شدن جهت عمل جراحي معده كه قرار بود صبح روز بعد صورت گيرد در بيمارستان بقيهاللهالاعظم شماره 2 بستري شدند. با اينكه چندين بار به علت كسالتهاي مختلف در اين بيمارستان بستري شده بودند ولي عكسالعمل معظمله در آستانه درِ ورودي بيمارستان با حاجاحمدآقا خميني حاكي از معني و آيندهنگري ديگري بود. زيرا امام عزيز در بدو ورود به بيمارستان به طور غيرمنتظره و ناگهاني حاجاحمدآقا را در آغوش گرفتند و گردن ايشان را بوسيدند. صحنهاي كه بوي فراق و جدايي و در ضمن، علاقه و همبستگي را ميداد. گويي امام عزيز در اين ورود به بيمارستان خروجي نميديدند و با ديد دورانديش خود استنباط كرده بود كه اجل در انتظار ايشان است. امام نماز ظهر را رأس ساعت شرعي خواندند و ناهار فقط مايعات ميل كردند. در ساعت 2:30 براي اولين بار استفراغ كردند. ضربان قلب در ساعت 3 بعد از ظهر كندتر شد. در حالي كه آخرين دقايق حيات پربركت خود را سپري ميكردند، هوشيارانه و مصرانه به نظافت و تميزي ظاهر خود مقيد بودند. دائماً بدون انقطاع حمد و سوره ميخواندند و ميدانستند آخرين لحظات است. در حدود ساعت 3 بعد از ظهر در حال ضعف و سستي و ناتواني كه ناشي از بيماري و سقوط فشار خون شرياني بود با صداي بلند اينجانب را صدا زدند. سر و گوشهايم را نزديك لبهاي لرزان و ناتوان ايشان بردم و عرض كردم آقاجون بفرماييد در خدمتتان هستم. فرمودند: اگر وضو قبل از وارد شدن در وقت باشد، بايد نيت چنين باشد. من هم فوري برادران؛ حاجاحمدآقاي خميني و حجتالاسلام والمسلمين جناب آقاي آشتياني را كه در نزديك بودند به حضور ايشان خواندم. در حقيقت آخرين تقاضاي ايشان صدا كردن حقير و آخرين مطلب ايشان راجع به يك موضوع شرعي و فقهي بود.
در ساعت 59/2دقيقه بعد از ظهر قلب مطابق نوار مقابل ميتپيد و فشار خون در حال سقوط بود- ولي امام عزيز دائماً حمد و سوره را تلاوت ميكردند. با وجود آنكه فشار خون پايين بود ولي هوشياري حضرت امام خوب بود. اينك افراد خانواده يك يك چون پروانه نزديك شمع وجود ايشان ميآمدند ولي اين چراغ فروزان و عالمتاب روبه خاموش شدن بود و هر لحظه نور جهانافروزش كمتر و كمتر ميشد و اندوه قلب ما را افزونتر ميكرد. در اين زمان كه تنگي نفس و تپش قلب مفرط، امام عزيز را رنج ميداد، در اين لحظه كه فشار خون پايين افتاده و خونرساني به كليه اعضا و اندامها را مختل كرده بود. در اين حال كه سلولهاي سرطاني جا به جا در تمام بدن پراكنده شده بود. ملاحظه ميكرديم كه اين عزيز بيهمتا، خواهان رعايت نظافت، تميزي و ظاهر آراسته خويش بودند. با وجود آنكه در چند روز اخير حالت خوابآلودگي امام عزيز را مبتلا كرده بود، ولي ايشان دقيقاً مترصد اوقات اداي نمازها در سر وقت بودند. در اين روز حال امام عزيز از حدود ساعت 9 صبح رو به وخامت گذاشت و فشار خون شروع به سقوط نمود، حالت خوابآلودگي شديدتر بود ولي گاه به گاه چشمان مبارك را باز و به اطراف توجه ميكردند. قبل از ساعت 12 ظهر چند بار تذكر دادند كه موقع نماز ظهر را به ايشان اعلام كنيم. به دنبال مخلوطي از وضو و تيمم در حالي كه فشار خون پايين و تپش قلب شديد مطابق نوار فوق و تنگي نفس بسيار ناراحتكننده بود به كمك برادر عزيز و ارجمند جناب آقاي حجتالاسلام والمسلمين حاجمحمدعلي انصاري آخرين نماز ظهر و عصر را ادا كردند. در اين لحظههاي بحراني كه وجود شريف امام هدف مرگ تاراجگر و حمله بيماريهاي وحشتناك بود همچون پيشواي آزادگان امام سوم شيعيان كه در ظهر عاشورا اقامه نماز فرمود با اين نماز پيام رسالت خود را عملاً به ميليونها دوستدار مشتاق اعلام داشتند.
لحظات بسيار ناگوار و بدي را سپري ميكرديم. امام عزيز در حالي كه كاهش تدريجي فشار خون سبب ضعف و سستي شديد ايشان شده بود ولي گاهگاه چشمان خود را باز و به اطراف نگاه ميكردند. براي آنكه حضرت امام حس كنند حتي در لحظات آخر ما تيم پزشكي به خصوص حقير از نظر خدمات پزشكي در خدمت ايشان بوده و هستيم، دست راست مبارك ايشان را در بين دستهايم گرفتم. حضرت امام درك كردند كه در لحظات آخر عاطفهها، محبتها و احساسات پاك پدر و فرزندي و مقلِد و مقلَد و مريد و مرادي مبادله شده است. از اين لحظه به بعد دستهاي مرا به هيچوجه رها نكردند و من هم كه ميدانستم در لحظات آخر عمر بيمار را به هر نحوي كه شده نبايد تنها گذاشت، چشمانم به صفحه تلويزيوني بود كه ضربان قلب امام عزيز را نشان ميداد و دستهايم دست مبارك امام عزيز را به آرامي ميفشرد. ضربان قلب در ساعت 3:46 بعد از ظهر به سريع و نامنظم بود. فشار خون شرياني حضرت امام عزيز از طريق شريان راديال كنترل ميشد و در ساعت 3:47 دقيقه در حدود 30/70 ميليمتر جيوه بود. اين فروغ دلها در افق آمال به خاموشي ميگراييد. سقوط تدريجي فشار خون شرياني و نامنظم و سريع شدن ضربان و عدم جواب مناسب به درمان دقيق وخامت حال حضرت امام را نشان ميداد و هر لحظه انتظار حادث شدن فاجعهاي دردناك ميرفت. به همين دليل افراد تيم پزشكي ثابت و برادران جراح و پرستاران عزيز با مجهزترين و مدرنترين امكانات پزشكي در كنار تخت امام عزيز حاضر براي انجام اقدامات پزشكي لازم ايستاده بودند، كه ناگهان در ساعت 3:58 دقيقه انتقال الكتريسيته از دهليز به طرف بطن متوقف شد. به دنبال آن به فيبريلاسيون بطني منجر و فشار خون به صفر رسيد. در ساعت 3:58 بعد از ظهر مطابق نوار قلبي ضميمه، قلب از حركت باز ايستاد ولي با آمادگي كامل تيم پزشكي با الكتروشوكهاي مكرر و با قرار دادن پيش ميكر خارجي روي قفسه صدري (باطري) و با گذاشتن لوله داخل مجراي تنفس و متصل كردن به دستگاه تنفس مصنوعي موقتاً ضربان قلب و تنفس ولو مصنوعي شروع به كار كرد. ولي امام عزيز ما بيهوش بود.
در ساعت 10:23 دقيقه قلب امام عزيزمان براي هميشه بازايستاد و عاشقان و شيفتگان خود را در غم سوگ خود فرو برد.
بگـذار تا بگريم چون ابر در بهاران - كز سنگ ناله خيزد وقت وداع ياران
با اين آخرين ضربان، بشريت امروز كاريترين ضربه را بر كالبد دانش و تقوا و ايمان و بر پيكره استقامت و تسليمناپذيري و ايثار احساس كرد. او چشمان خود را از اين جهان فروبست لكن با نشر اسلام و اين مكتب رهاييبخش چشم ميليونها خفته را بگشاد:
اي خوش اين رهبر كه بعد از مرگ زاد - چشم خود بـربست و چشـم ما گشـاد
آري اين چراغ پرفروغ تابناك وجودش به ظاهر خاموش شده بود ولي اين چراغ كاروانسالاري است كه هر لحظه در تاروپود وجود حسينيان روشن است و نورافشاني ميكند. فروغي جهانبخش بود كه 90 سال جهان تاريك ما را روشن و گلشن كرده بود. و به راستي كه براي ما عاشقان و فرزندان او، او رحلت نكرده است. او زنده و جاويد است. به خدا او چراغ راه من و ماهاست. به خدا او در تك تك سلولهاي من و ماها، درون سلولها، در نوترونها و پروتونها جاي دارد و تا زندهايم به ياد او و مطيع دستورات روحپرور و تعاليبخش انسانساز اسلامي او خواهيم بود:
هرگز نميرد آنكه دلش زنده شد به عشق - ثبـت اسـت بـر جـريده عـالم دوام مـا
از كتاب : طبيب دلها ، خاطرات دكتر سيد حسن عارفي منبع:آرشيو مطالب موسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي این مطلب تاکنون 3760 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|