گزارش كاردار آمريكا از روحانيت ستيزي رضاشاه | ديويد ویلیامسن كاردار آمريكا در تهران در گزارشي کلاسيک به وزارت خارجه كشورش به تاريخ 2 مه 1929 چنين مینویسد:
.... احتراماً به اطلاع ميرساند که اوضاع سیاسی داخلي در ماه گذشته بسيار آرام بود... شاه دارد همچنان به جنگ خاموش ولی مؤثرش بر ضد قشر روحانی ادامه میدهد. روش او سادهترین روش است. ملاهاي با نفوذ را پنهانی بازداشت میکنند و به زندانی دور از محل سکونتشان میبرند. لازم به ذکر است که غالباً اشخاصی که به این ترتیب ربوده میشوند هرگز برنمیگردند. در میان رجال سرشناسی که اینگونه ناپدید شدهاند میتوان به مدرس اشاره کرد، همان ملای بیپروا معروفي که در مجلس صراحتاً عقايدش را ابراز ميکرد. گزارش شده است که او در گناباد، یکی از شهرهای مرزي جنوب مشهد است؛ هر چند شایع شده است که او دیگر در قید حیات نیست. در میان سایر کسانی که میگویند در كلات نزدیک مشهد، زندانی هستند نام آقا سیدمحمدصادق طباطبائی، سفیر کبير اسبق ایران در ترکیه، و نصراسلام ، که هر دو از سیاستمداران روحانی برجسته و در رأس مخالفان دولت هستند نیز به چشم میخورد. البته اتهام آنها بر هیچکس معلوم نیست. ظاهراً سیاست فعلی در مبارزه با روحانیون ایران در مقایسه با شیوههای آشکاری که پیش از این به کار گرفته ميشد نتایج بهتری در پی داشته است. بدون اینکه خواسته باشم بدبینی به خرج بدهم از زمانی که این نظام مستبد باستانی بر ایران حکمفرما شده است نشنیدهام که ملایی به خود جرأت مخالفت با دولت را داده باشد. علاوه بر این، شاید بتوان گفت ترس از تأثيرات منفي ناآرامیهای افغانستان بر ايران، روش غیرقانونی فعلی در سرکوب مخالفتها را به دولت دیکته کرده باشد. آشکار است که هدف اصلی جنگ علیه روحانیت تسهیل انجام اصلاحات فراگير در زندگی اجتماعی و تحصيلي مردم ایران است. با ساکت شدن ملاهاي بانفوذ پیشروی به سوي بسیاری از اهداف با مخالفت چندانی، و شاید بتوان گفت با هیچ مخالفتی، رو به رو نخواهد شد. تغییر لباس، نظام آموزشي، ثبت املاک، و تغيير عادتهاي متعددي که روحانيت به عنوان قوانين اخلاقی بر آنها تأکيد داشت، وقتي که مزاياي پذيرش چنين تغييراتي آشکارتر شود، مسلماً در بين مردم جا خواهد افتاد. با وجود اين، محبوس کردن شخصيتهاي برجسته بدون محاکمه، و ساکت کردن مدام آشوبگران بدون طي کردن روال قانونی مقتضي، بیش از پیش تمایلات مخالفت با شاه را آشکار ميکند. روشهای ديرينه حکومت در شرق، یعنی توسل جستن به خنجر خاموش و زهر کشنده، یکبار دیگر به کار گرفته شدهاند. اما بعید است که یک ملت از بیتوجهی به قانون و عدالت سودی ببرد، حتی اگر سوءاستفاده از قدرت نتایج بسیار خوبی به همراه داشته باشد. تا زمانی که شاه زمام ارتش را در اختیار دارد، میتواند قدرتش را استحکام بخشد و مخالفتها را سرکوب کند؛ ولی اصلاحاتی که به سرنيزه ایجاد ميشود دوام چنداني نخواهد داشت. تا زمانی که مردم نتوانند به نهادهای قانوني کشورشان اعتماد کنند، نمیتوانند به شاه و اصلاحات او اعتماد کنند، لذا هیچ حسن نيت پايداري به وجود نخواهد آمد..... منبع:دكتر محمد قلي مجد ، از قاجار به پهلوي ، موسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي ، ص 566 و 567 این مطلب تاکنون 4760 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|