روانشناسي امام خميني نسبت به مسائل پزشكي | دكتر احمد نوربالا شخصيت امام خميني جاي تأمل و تدبر است و هر كسي به فراخور برداشت خود تعابيري از ابعاد عرفاني، سياسي، اجتماعي، اخلاقي، عبادي و... آن حضرت نموده است كه همگي قابل استفادهاند. اينجانب در مدتي كه سعادت خدمتگزاري در جوار حضرتش را داشتم در بعد نگرش روانشناختي ايشان به مسائل پزشكي مطالبي به ذهنم خطور نموده است كه به شرح ذيل به تحرير ميآورم.
1. نگرش اجتهادي به تخصص پزشكي
حضرت امام(ره) عليرغم بصيرت و بينش وسيع و كافي كه به اكثر امور داشتند، معهذا در زمينه مسائل پزشكي مقيد بودند كه فرامين و نواهي اطبّا را به عنوان صاحب بينش اجتهادي در رشته تخصصي خود بدون دستكاري و كم و زياد كردن بپذيرند و اگر جايي اين دستورات پزشكي با انجام تعهدات ديني تصادم ميكرد، به عنوان مثال ضرر رساندن آب به محل زخم، حتماً دستورات پزشك حاذق را ترجيح ميدادند. ايشان مقيد بودند كه رأس ساعت مقرر داروهاي تجويز شده را مصرف نمايند . رفتار ايشان در برخورد با دستورات پزشكي اعم از درمان طبي و يا درمان جراحي به گونهاي بود كه بسياري از پزشكان تسليمپذير بودن ايشان نسبت به دستورات را در قياس با بيماران ديگر نمونه و الگو تلقي ميكردند.
2. اهتمام به حفظ سلامت بدن به عنوان يك وظيفه شرعي
حضرت امام عليرغم آنكه در بُعد اعلاي عرفاني قرار داشتند و در حقيقت بريده از همه حوائج مادي بودند، اما هيچگاه از سلامت جسم به عنوان قالب روح و روان غفلت نميورزيدند و هميشه در رابطه با حركات و سكنات خويش اعم از خوراك و پوشاك و ورزش ، ارتباط آن را با سلامتي هم جويا ميشدند. ديدگاه ايشان در اين زمينه آن قدر روشن بود كه هرگاه اهل بيت آن بزرگوار قصد داشتند ايشان را از فعاليتي كه به زعم آنها براي سلامتشان زيانآور بود (مثلاً شنيدن اخبار راديوهاي بيگانه پس از حمله قلبي) بازدارند از اطبا كمك ميخواستند و ميفرمودند اگر شماها اين عمل را مغاير با سلامت ايشان تشخيص دهيد، معظمله تبعيت خواهند فرمود. و يا در دوره آخر عمر بابركتشان كه ظاهراً با الهاماتي از عدم بهبودي خويش مطلع بودند، باز هم حفظ سلامت بدن را در حد ميسور ضروري ميدانستند و دستورات پزشكي را به طور كامل اجرا ميكردند و ميفرمودند هر چه كه پزشكان صلاح ميدانند عمل نمايند.
3. با اهميت و مفيد تلقي كردن تهيه و تأمين لوازم اوليه بهداشتي و درماني
با توجه به اصل دوم، پرواضح است كه اين اصل تحققبخش آن اصل خواهد بود و به همين جهت در تأمين مركز درماني، وجود لوازم پزشكي را نه تنها زائد و اسراف نميدانستند بلكه امري مفيد و خوب تلقي ميكردند و در همين راستا به تأسيس و تدارك و اداره همه مراكز بهداشتي و درماني كه در جهت حفظ سلامت همگان است به ديده باارزش مينگريستند.
4. اعتماد به پزشكان و متخصصان داخل كشور
حضرت امام هيچگاه در امر درمان خود كوچكترين حركتي كه نمايانگر عدم اعتماد ايشان به پزشكان داخلي باشد اظهار نميكردند و هميشه از عملكرد اطبا اظهار رضايت و تشكر مينمودند. اين امر را در جريان قبل از بيماري خود به مناسبتي با ديدي گلهآميز و تأسف گفتند كه، هنوز عدهاي بيگانه از خود براي معالجه معمولي خود ترجيح ميدهند به خارج از كشور مسافرت نمايند و اين موضوع را به نحوي ديگر در وصيتنامه خويش هم منعكس كردند. و بالاخره در جريان بيماري خود عليرغم آن كه عده معدودي از مسئولان و حتي بعضي از پزشكان قصد داشتند ايشان را جهت معاينه و معالجه به خارج از كشور اعزام نمايند و يا پزشكان خارجي را براي معالجه به داخل دعوت نمايند، آن حضرت با اين امر موافقت نداشتند و معتقد بودند كه هر آنچه در توان و قدرت پزشكان داخلي بوده انجام دادهاند و همين امر براي ايشان كفايت ميكند.
5. نفوذناپذيري در برابر شخصيت پزشكان
از قديمالايام همه بزرگان و حاكمان و امرا به علت ارتباط عاطفي و صميمي كه در جريان معالجه و درمان امراض خود با پزشكان معالج داشتند ناخودآگاه تأثيرپذيري و انعطافپذيري هم از شخصيت پزشكان داشتند و اصولاً يكي از راههاي نفوذ بيگانگان در مورد چهرههاي تاريخي از طريق پرستاران و پزشكان بوده است. اما شخصيت حضرت امام(ره) از اين جهت هم بينظير بود. زيرا عليرغم آنكه به اين رشته با ديد اجتهادي مينگريستند و به خدمات و زحمات كادر پزشكي اهميت ميدادند و در موقع مقتضي تشكر ميكردند، اما هيچگاه در مواضع و اصول در قبال شخصيت عاطفي پزشكان انعطافپذيري از خود نشان نميدادند و اينگونه نبود كه به پاس زحمات و خدمات اطبا، حتي خواستهاي غيرمعمول احتمالي پزشكي در اين راستا برآورده شود، چه برسد به آنكه تغيير بينش و يا اصول در مرام اعتقادي و يا سياسي ايشان از اين زاويه حاصل شود.
6. هدايتگري در برابر روابط عاطفي ايجاد شده بين پزشك و بيمار
همانگونه كه در اصل فوق اشاره شد، نزديكترين رابطه عاطفي بين پزشك و بيمار برقرار ميشود و بسياري از اوقات بيماران شخصيت پزشك را به عنوان مظهر ايدهآلي براي شخصيت موردنظر خود ميپندارند و در همين بعد است كه القائات مؤثر ميافتد. اما حضرت امام(ره) نه تنها اين نوع رابطه عاطفي را با پزشكان و پرستاران خود نداشتند، بلكه ظاهراً متوجه شده بودند كه ارتباط معنيدار با مفهوم فوق ولي در جهت عكس آن ايجاد شده است. يعني كادر پزشكي از شخصيت و متانت و وقار و علم و حلم امام الگويي براي خود ساخته بودند كه اين ويژگي از ساير افراد وفادار به ايشان شديدتر بود. لذا آن حضرت در مواقع مقتضي با حركات و گفتار حكيمانه خويش نقش هدايتگري را ايفا ميكردند. به عنوان مثال به يكي از افراد كادر پزشكي فرمودند «تا جوان هستي عبادت كن». و يا در موقعي كه جمعي از كادر پزشكي آن حضرت را در امر وضو گرفتن همراهي و مدد مينمودند، ميفرمودند: «ميبينيد اين بشر چقدر ناتوان است كه براي جزئيترين كار خود محتاج ديگران ميشود و حال آنكه گاهي در اوج غرور و جهل و ناداني بيهوده احساس قدرت ميكند».
7. لزوم تعميم خدمات مطلوب پزشكي به همه بيماران
حضرت امام عليرغم اهميتي كه به حفظ سلامت و تأمين و تدارك امور پزشكي ميدادند. هيچگاه اين امكانات را به تنهايي و براي خود نميخواستند و رضايت قلبي ايشان وقتي حاصل ميشد كه همچون جد بزرگوارشان حضرت علي(ع) احساس ميكردند كه امكانات مشابه براي ساير هموطنان و مستضعفان نيز وجود دارد. اين اصل را همه مردم ايران پس از اولين مصاحبه در هنگام ترخيص از بيمارستان قلب شهيد رجايي از معظمله شنيدند كه فرمودند: اميدوارم اين امكانات براي ديگران هم فراهم باشد. و يا در زماني كه اولين بار در مركز درماني بقيِةاللهالاعظم بستري شدند، از اينجانب سئوال كردند كه آيا از اين امكانات افراد ديگري هم استفاده مينمايند؟ و وقتي با پاسخ مثبت حقير روبرو شدند شعف حاصل از اين خبر سراپاي آن وجود مبارك را فراگرفت و احساس ميشد كه شانه ايشان از سنگيني باري بزرگ رهايي يافته است. منبع:كتاب طبيب دلها ، خاطرات دكتر سيد حسن عارفي این مطلب تاکنون 3847 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|