خدمات اميركبير در 39 ماه صدارت | ابوذر ابراهيمي تركمان كشورمان مردان بزرگي را به جامعه تقديم كرده است كه با زمان اندكي كه در اختيار داشته اند توانسته اند منشا خدمات فراوان شوند. ميرزا تقي خان امير كبيرصدر اعظم ناصر الدين شاه از اين نمونه مردان است كه در 39 ماه (3 سال و دو ماه وبيست وهشت روز) صدارت خود توانست منشا خدمات فراواني شود. اقدامات امير كبير در همين زمان كوتاه و با وجود مخالفت هاي فراوان حتي از درون دربار اقدامات زير بنايي واساسي براي پيشبرد كشور بوده است. ناظم الاسلام كرماني در مورد او مي نويسد: “اميركبير يكي از كساني بود كه سبب شد مردم ايران در راه تمدن قدم گذارند.”
او نقطه شروع ترقي ايرانيان را دوران صدارت اميركبير دانسته و ناصرالدين شاه و مظفرالدين شاه را پادشاهاني دمدمي مزاج و ساده لوح معرفي كرده است
تثبيت امنيت و استقرار حاكميت دولت ، ساماندهي به قشون ايران ، ايجاد كارخانه هاي اسلحه سازي ، اصلاح امور قضايي ، تاسيس چاپارخانه ، تاسيس دارالفنون ، اعزام ايرانيان به خارج از كشور براي تحصيلات ، استخدام استادان خارجي و تصميم به انتقال علوم ترويج ترجمه و انتشار كتب علمي ، ايجاد روزنامه ، بناي بيمارستان ، مرمت ابنيه تاريخي ، مبارزه با فساد و ارتشاء ، تقويت بنيه اقتصادي كشور ، ترويج صنايع جديد ، فرستادن صنعتگر به روسيه ، استخراج معادن ، توسعه كشاورزي و آبياري ، توسعه تجارت داخلي و خارجي ، كوتاه كردن دست اجانب در امور كشور ، تعيين مشي سياسي مستقل در سياست خارجي ، اصلاح امور مالي و تعديل بودجه بخشي از اقدامات او است.
يكي از مهمترين اقدامات اميركبير تاسيس دارالفنون بود كه پس از تلاشهاي بسيار در5 ربيع الاول 1268 و فقط 13 روز قبل از قتل اميركبير افتتاح شد. اميركبير در همان دوران كوتاه صدارت گامهاي استواري براي توسعه اقتصادي و صنعتي كشور و نيز رشد اقتصاد تجاري كشور برداشت و براي مثبت شدن تراز بازرگاني خارجي ايران تلاشهاي فراواني انجام داد. انتشار روزنامه وقايع اتفاقيه تلاش براي ترجمه و انتشار كتب از ديگر اقدامات اميركبير بود. اميركبير كه خود فردي مذهبي بود در ارتقا شان و منزلت علما و روحانيون كوشيد. به ويژه نقش برجسته اميركبير در سركوب شورش باب و از ميان برداشتن فتنه بابيه كه با محاكمه و اعدام سيد علي محمدباب به پايان رسيد روابط اميركبير و علماي ديني را بيش از پيش تحكيم بخشيد. وطن دوستي و مخالفت شديد اميركبير با نفوذ كشورهاي خارجي در ايران تلاش براي برقراري عدالت و امنيت جلوگيري از شكنجه و آزار متهمان و مجرمان جلوگيري از پناهندگي جنايتكاران و مجرمين سياسي و غيره در سفارتخانه هاي خارجي و تلاش براي قطع ارتباط جاسوسي ـ اطلاعاتي اتباع داخلي براي نمايندگان خارجي از ديگر اقدامات اصلاح گرانه اميركبير در طول دوران كوتاه 39 ماهه صدارتش بود.
تلاشهاي اصلاحگرانه اميركبير مدتي طولاني تداوم نيافت و در حالي كه سياست خارجي مستقل اميركبير و تلاشهاي جدي او براي قطع نفوذ و دخالت بيگانگان مي رفت تا طليعه آغاز عصر نويني در كشور شود توطئه هاي نمايندگان سياسي برخي كشورهاي بيگانه و همگامي بدخواهان پيدا و پنهان داخلي اميركبير با سياست بيگانگان به تدريج موجبات رنجش و سپس نوميدي و خشم ناصرالدين شاه را از او فراهم آورده از صدارت اعظمي و ديگر مشاغل اداري و نظامي اش معزول كرده و به شهر كاشان تبعيد كرد. بدين ترتيب با دسيسه بيگانگان و همدستي و خيانت گروهي از عوامل اثرگذار داخلي ناصرالدين شاه حاجي علي مراغه اي (حاجب الدوله) را مامور قتل اميركبير كرد.
اميركبير در محرم 1268 از مقام صدارت عظمي عزل شد و در شب شنبه 18 ربيع الاول 1268 توسط حاجب الدوله در حمام فين كاشان به قتل رسيد.
البته ناصر الدين شاه پس از آنكه به سبب دسيسه هاي افرادي چون ميرزا آقا خان نوري به قتل امير رضايت داد در نامه اي به ميرزا آقا خان نوري جانشين امير معزول ومقتول خود تاثر خود را از اين اقدام ابراز داشت: “جناب اشرف صدراعظم عريضه هاي شبانه شما واقعا ما را متاثر و دلسردتر از همه چيز مي كند. روزها كه به حضور مي رسيد و فرمايشات ما را مي شنويد همه را “بله قربان اطاعت مي شود” مي گوييد و ما خيال مي كنيم كارها درست شده و شبها كه به اندرون مي آييم عريضه شما را مي دهند كه سرتاسر خلاف مطالبي است كه ما فرموده ايم. حسام السلطنه در نزديكي هرات منتظر كمك ما مي باشد. شهر تاريخي هرات محاصره شد و ايرانياني كه در شهر سكني دارند ار داخل كمك مي خواهند و ما به شما امر مي فرماييم سرباز و پول بفرستيد شما مي نويسيد اردو مخارج و سرباز و مهمات لازم دارد و جنگيدن با دولت بزرگي مثل انگلستان صلاح نيست. مگر ما نمي دانيم اردو پول و مهمات مي خواهد پس دولت سرباز و ماليات از مردم براي چه روزي مي گيرد . اين مهمات كه از قديم بود و در زمان امير تدارك شده در كجا به مصرف رسيده است روزي كه پدرتاجدارما مرحوم شد وما ديناري در تبريز نداشتيم و مركزيت در مملكت نبود شخص امير كبير ـ خدايش رحمت كناد ـ ما را برداشت و به تهران كه رسيديم نصف كارها را در راه تمام كرده و مركزيت به پايتخت داد و مرتبا مخارج دولت را هر ماه مي داد و مبلغي هم در خزانه براي روز مبادا پس انداز داشت. چه شد پول ما ؟ به كجا رفت ؟ ما با انگليسيها جنگي نداريم. اما راهي هم نمي شويم كه هر روزه خرده فرمايش گوش بگيريم و قسمتي از مملكت را جدا سازيم .
چرا در زمان صدارت امير اين توقعات را نداشتند و اين توپ تشرها را نمي زدند وقتي سفير آنها شرفياب مي شد به زانو در مقابل ما خم مي شد. البته آنها وقتي ببينند صدراعظم شاه خودش را مي ترساند و به سردار ملك كه در جنگ است كمك نمي رساند تا اصفهان را مي خواهند و ديگر مردم ايران شاه و صدر اعظم لازم ندارند. اكيدا مي نويسم گوش ما را خسته نسازيد. ما حاضريم جواهرات سلطنتي را كه براي چنين روزها ذخيره شده بفروشيم و شخص خودمان به هرات رفته ودر اردوي سردار خودمان سربازي كنيم. اگر بتوانيد بمانيد و خدمت كنيد و الا والسلام.” باز در نامه اي به وليعهدش نوشت: “من چهل سال بعد از امير خواستم از چوب آدم بتراشم نتوانستم.”
منبع : روزنامه جمهوري اسلامي این مطلب تاکنون 9570 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|