سنگبناي ادبيات مقاومت در جنگهاي ايران و روس | محمّد طاهري خسروشاهي محقق، نويسنده و مدرس دانشگاه شايد بتوان گفت که سنگ بناي ادبيات مقاومت در شعر معاصر ايران در خلال جنگهاي ايران و روس گذاشته شد. شعر ايران، که در دوران قاجاريه به ابتذال و تقليد کشيده شده بود، با پيشآمدن شرايط مقاومت و مبارزه و بروز جنگاوريها و سلحشوريهاي مردم ايران در مقابل روسيه رمقي تازه يافت که تحولات بعدي ادبيات مانند پيدايش ادبيات آزاديخواهانۀ عصر مشروطيت از نتايج آن بهشمار ميرود. شاعران بلندمرتبهاي مانند قائممقام فراهاني، فضلالله خاوري شيرازي، مجمر اصفهاني، و مرحوم صاحبديوان با پديداوردن ادبيات پايداري در اين دوره خدمت بزرگي، هم به جامعه و سياست و هم به فرهنگ و ادبيات ايران زمين، کردند. در مقالۀ زير اين موضوع براساس اشعار قائممقام مرور شده است.
با هجوم روسيه به سرزمينهاي قفقاز ايران، دور اول جنگهاي ايران و روس در سال 1218.ق آغاز شد.[1] اگرچه نخستين دورة اين جنگها با رشادت سربازان و دليري فرماندهي چون عباسميرزا همراه بود، به دلايلي چند، سربازان ايراني از عهدة هجوم دشمن متجاوز برنيامدند و اين كاروزار به سرانجامي بد منتهي شد: عهدنامة گلستان.
با انعقاد عهدنامة گلستان، بخشهاي وسيعي از شهرهاي قفقازي كشورمان به روسيه واگذار شد، امّا ديري نپاييد كه روسيه با استفاده از اهمالكاري و سستعنصري شاه قاجار، دورة دوم جنگهاي خود با ايران را به منظور تصرف مناطق بيشتري از خاك كشور آغاز كرد.
اگرچه دورة دوم اين جنگها با پيروزيهاي نسبي طرف ايراني همراه بود و به دليل اعلام جهاد عمومي از سوي علماي دين، تعداد بيشماري از مردان ايران در جبهههاي نبرد حضور داشتند، اين بار به دليل بينظميهاي حاكم در ميان فرماندهان جنگ، كه عمدتاً از «رقابت شاهزادگان با عباسميرزا» ناشي ميشد، فتور و ضعف تشكيلاتي بر سپاهيان ايران حكمفرما گرديد و افزون بر اينكه بخشهايي ديگر از خاك قفقاز به روسيه واگذار شد، مقدار بسياري طلا و مسكوكات نيز به دشمن متجاوزگر بخشيده شد!
يكي از مباحث مهمي كه دربارة جنگهاي ايران و روس كمتر بدان توجه شده، مسئلة ادبيات در اين جنگهاست. شايد براي نخستينبار، يحيي آرينپور در «از صبا تا نيما» به اهميت بررسي اين موضوع توجه نشان داد[2] و سپس هدايتالله بهبودي در رسالة كمحجمي با عنوان «ادبيات در جنگهاي ايران و روس» به بخشي از اين مسئله ــ اندكي مفصلتر از آرينپور ــ اشاره كرد.[3]
اينك اگرچه در گوشهوكنار مراكز علمي كشور به صورت انگشتشمار مقاله يا رسالهاي دراينباره نوشته شده (يا ميشود)، هنوز مسئلة «ادبيات و تأثير آن در جنگهاي ايران و روس» از موضوعات مهم و در خور بررسي است.
«بررسيهاي اوليه نشان ميدهد كه ادبيات ايران در اين دوره به شكل بيسابقهاي از خود واكنش نشان داده است و... اديبان به صحنة آفرينشهاي ادبي كشانده شدهاند.»[4] ميتوان گفت دو گروه عمده در ميان طبقات مختلف مردم در مسئلة جنگهاي ايران و روس سهم بسزايي داشتند. كه يكي شاعران و ديگري عالمان ديني بودند.
با تشديد جنگهاي ايران و روس، بهويژه در دورة دوم، رؤساي دين با صدور فتواهاي متعدد، مردم ايران، بهويژه ساكنان سرزمينهاي قفقازي را به مقابله با تجاوزگريهاي روس موظف و تشويق ميكردند.[5] در اين ميان ملااحمد نراقي (شاعر مثنوي طاقديس) و آقا سيدمحمّد مجاهد، دو تن از علماي معروف آن دوره، به ديدار فتحعليشاه رفتند و لزوم دقت در جنگ با روس را يادآور شدند. سپس حركتهاي مختلفي از سوي ساير علماي دين انجام شد تا بدانجا كه مجموعة اين فتواها و احكام شرعي روحانيان دربارة مبارزه با لشكر روس ميرزاعيسي قائممقام فراهاني در كتابي موسوم به «احكامالجهاد و اسبابالرشاد» تدوين و منتشر كرد. ازآنجاكه مخاطب مجموعه فتواهاي علماي دين عموم طبقات مردم بودند، نثري كه در نگارش اين احكام به كار گرفته شد، بسيار ساده و روان بود. در اين زمان بود كه نخستين بارقههاي ورود ادبيات به ميان طبقات مختلف مردم زده ميشد.
افزون بر علما، شاعراني نيز بودند كه با مطالعة اوضاع جامعه، بخشي از مطالب دواوين شعري خود را به مسئلة جنگهاي ايران و روس اختصاص دادند. اين گروه از شاعران عمدتاً به گونهاي با دربار قاجار ارتباط داشتند. اهميت كار اين گروه از شاعران زماني مشخص ميشود كه بدانيم در اين برهه از تاريخ ادبي ايران، بار ديگر مضامين تكراري و ملالآور ادبي همچون سخن از خال و خط معشوق تكرار ميشد و شاعران، بازگشت به اسلوب قدما را سرلوحة كار خود قرار داده بودند. در اين حال شاعراني همچون فضلالله خاوري شيرازي، مجمر اصفهاني، قائممقام فراهاني و ميرزاتقي عليآبادي (صاحب ديوان) با انعكاس جنگهاي ايران و روس در شعرهاي خود و شرح دلاوريهاي سربازان ايراني در ستيز با سپاهيان متجاوز روس، نخستين آجرهاي بناي «ادبيات ضد استعماري» را بنياد گذاشتند و بدينسان بود كه شعر ايران دورة قاجار، كه به وادي تقليد و ابتذال گراييده بود، جاني تازه گرفت و به ميان مردم بازگشت.
«فرهنگ و ادب ايران در اين دوره با پديد آمدن سبك بازگشت، كه در حقيقت تقليد از دورههاي گذشته بود، آخرين نفسهاي حيات خود را در جدايي از مردم و جامعه ميكشيد.»[6]
مورخ مشهور معاصر، عبدالهادي حايري دربارة اين دوره نوشته است: «فرهنگ ايران در آغاز سدة نوزده از گونهاي از ادبيات و آثار اسلامي برخوردار شد كه ميتوان آن را ’ادب جهادي‘ ناميد».[7]
تحول عظيمي كه در ادبيات دورة بيداري در مشروطه و در شعر پيشگامان تجددخواهي رخ داد، در بازتاب يافتن جنگهاي ايران و روس در شعر شاعران اين دوره ريشه داشت؛ ريشهاي كه بعدها درخت «تجدد ادبي» را بارورتر ساخت. بهطور مثال قائممقام فراهاني در غزلش دربارة نكوهش اللهيار آصفالدوله به دليل امتناع از رويارويي با سپاه روس آورده است:
بگريز بهنگام كه هنگام گريز است
رو در پي جان باش كه جان سخت عزيز است
از رود ارس بگذر و بشتاب كه اينك
روس است كه دنبال تو برداشته ايز است
بعدها نمونههايي از اين اشعار، مقدمه و زمينهاي براي عارف قزويني شد تا در غزلهاي سياسي خود بگويد:
چـه كرد عشق تو عاجز ز گفتنم؛ آن كرد
به من كه دورة شوم قَجَر به ايران كرد
خدا چو طرة زلفت كند پريشانش
كسي كه مملكت و ملّتي پريشان كرد
در اين ميان نبايد آغاز نهضت تجددخواهي ادبي و اجتماعي از آذربايجان را با مسئله جنگهاي ايران و روس بيارتباط دانست. آذربايجان بهدليل همجواري با قفقاز در رهگذر جنگهاي ايران و روس بيشترين سهم را داشته است.
دامنة تحولات ناشي از اين جنگها به مقولات ادبي و شعري منحصر نبود، بلكه به جامعه نيز تسري يافت. «ملّت ما بعد از جنگهاي ايران و روس دستخوش تحولات سريع، متفاوت و متناقض گرديد. تمنّاي تجدد و ترقي، اخذ و تسخير تمدن فرنگي و تشبّث به آداب و عادات فرنگي از جمله دگرگونيهايي بود كه آداب، سنن، اعتقادات، ارزشها، اخلاق فردي و اجتماعي و حتي صورت ظاهري سرزمين ما را در معرض تغييرات جدي قرار داد.»[8] البته اين «تمنّاي تجدد و ترقي» ظاهراً به دلخواه مردم نبود و در شكلگيري آن سياست استعمارگران در سدة نوزدهم و بيستم ميلادي نيز تأثير داشته است. «در ايران... ترويج اباحهگري و دنياگرايي و پديد آوردن طبقهاي خاص از خواص روشنفكر كه اصول فكري آنها همساز با فرهنگ غربي باشد... از اواخر سلطنت فتحعليشاه و پس از جنگ دوم ايران و روس آشكارا شروع شد.»[9]
در ميان شاعران پيشگام در پيريزي ادبيات ضد استعماري، ابوالقاسم قائممقام فراهاني، به دلايلي، بارزترين چهره محسوب ميشود. او فرزند ميرزاعيسي قائممقام است؛ كسي كه جمعآوري متن فتواهاي علماي دين در جهاد با روس را به فرمان شاه برعهده گرفت و در تحول نثر فارسي تأثير بسزايي داشت. ميرزا ابوالقاسم، كه در خاندان ادبپرور «قائممقام» رشد مييافت، سالها در كنار عباسميرزا در جنگهاي ايران و روس بهطور ويژه و مستقيم حضور يافت و از نزديك از امور آگاهي داشت. بدينسان ديوان اشعار او از منابع مهم براي بررسي كاركرد ادبيات در دورة جنگهاي يادشده به شمار ميرود. «اهميت اشعار قائممقام در آن است كه وي برخلاف معاصران خود، كه هيچگونه اشارهاي به حوادث زمان نميكنند، در بعضي از اين اشعار از حوادث و پيشامدهاي روز سخن ميدارد.»[10]
ميرزا ابوالقاسم قائممقام فراهاني به سال 1193.ق تولد يافت. پدرش وزير عباسميرزا نايبالسلطنه بود. ابوالقاسم پس از وفات پدر منصب او را يافت.
ملكالشعرا بهار دربارة قائممقام نوشته است: «قائممقام پيشكاري عباسميرزا نايبالسلطنه را برعهده گرفت و به رتق و فتق كارهاي شاهزاده مشغول شد، ميرزا ابوالقاسم در امور صلح و معاهدات با روس مساعي وافي مبذول داشت و موفق گرديد كه در ضمن مصالحه و معاهدة تركمنچاي، تزار روس را حامي خانوادة عباسميرزا سازد. و پادشاهي ايران را با وجود برادران قويپنجة ديگر براي آقاي خويش ششميخه نمايد و بعد از او هم سلطنت را براي محمّدميرزا، فرزند ولينعمت خود، ذخيره سازد. همين معني در تهران موجب گلهگزاريها و بانگها و فريادها شد. ولي ميرزا ابوالقاسم كار خود را كرده بود... امّا عباسميرزا نماند و در خراسان بدرود حيات گفت، پسرش محمّدميرزا با وزير پدر ميانه نداشت... در صفر سنة 1251.ق به باغ نگارستان او را احضار كرد و دژخيمان، آن سيدبزرگوار را بر زمين افكنده با فشردن دستمال در حلق خفه ساختند جنازهاش را شبانه در جوار حضرت عبدالعظيم به گور سپردند».[11]
قائممقام خدمات ارزندهاي در امور نظامي، تأسيس كارخانه، تنظيم حقوق پادشاه، تأسيس قوة مقننه و... به ايران انجام داد. بااينحال سهم بيبديل او در عرصة ادبيات، بهويژه اهتمام ويژهاش در تحولات نثر ادبي (پرهيز از مغلقنويسي و دوري از تكلّف قاجاري) و تحولات مربوط به شعر فارسي (پايهگذاري ادبيات ضد استعماري)، نامش را در تاريخ ادبيات ايران ماندگار ساخته است.
جالب اين است كه خود قائممقام فراهاني به سهم روشن خويش در پيدايش نوع جديدي از ادبيات و سير آن اذعان كرده است. دستيابي به اين اشارة صريح قائممقام مديون كتاب «خوابنامه» اثر اعتمادالسلطنه ــ وزير معارف كابينة اميركبير ــ است. خوابنامه، كه در رديف آثار رمزي و تمثيلي است، براي نخستينبار در مجلة «ارمغان» معرفي، و به اين نكتة قائممقام در آن اشاره شد: «مختصر اين خدمت من به ادبيات ايران آن خدمت است كه شاتوبريان فنلن روسو به ادبيات فرانسه كردند و شكسپير به ادبيات انگليسي و شيلرگوته به ادبيات آلمان و تولستوي به ادبيات روس نمودند و چون من اين راه را باز كردم ديگران هم بعد از من بر اثر آن رفتند».[12]
دكتر محمد استعلامي در كتاب ارزشمند «ادبيات دوره بيداري و معاصر» در معرفي قائممقام فراهاني، نثر او را در عين سادگي و شيريني، داراي «بويي از بيداري فرهنگي و تحول تمدني و اجتماعي كه شايد نخستين جرقههاي انقلاب را نيز بتوان در آن ديد» معرفي كرده است.[13]
گفته شد كه قائممقام فراهاني به دليل حضور مستقيم در جنگهاي ايران و روس، بخش عمده و معتنابهي از ديوان شعر خود را به انعكاس حوادث اين جنگها اختصاص داده است. در ذيل به مواردي از آن اشاره شده است:
وي در نكوهش سربازاني كه از جبهة نبرد با روس گريختهاند گفته است:
اي خائن نان و نمك شاه و وليعهد
حق نمك شاه و وليعهد گريز است؟!
برگشته به صد خواري و بيعاري و اينك
باز از پي اخذ طمع دانك و قفيز است...
از رود ارس بگذر و بشتاب كه اينك
روس است كه دنبال تو برداشته ايز است[14]
وي در بخشي از ديوان، دلايل مخالفت خود با ادامة جنگ ايران و روس را مربوط به مسائل نظامي و قلّت سپاهيان دانسته و خاطرنشان ساخته كه چند سالي است كه «وظيفة سپاهيان» پرداخت نشده است. بعدها نيز ثابت شد، همانطوركه قائممقام پيشبيني كرده بود، خستگي مفرط روحي و جسمي سربازان ايراني به شكست ايران از قواي روس منجر شد:
كاين جنگ و جدالي كه تو در خاطر داري
كاري است كه بس عمده و دشوار و گران است
وين خيل و سپاهي كه تو را باشد امروز
با طايفة روس كجا تاب و توان است
امسال سه سال است كه اين خيل و حشم را
نه جيره و نه جامه و نه مشق و نه سان است
سي روز بود روزه به هر سال و درين سال
روز و شب ما جمله چو روز رمضان است...[15]
بخشهايي از سرودههاي قائممقام نيز در وصف دلاوريهاي عباسميرزا، فرماندة قشون ايران، در جنگ با روس است. وي در يكي از اين سرودهها به مناسبت بازگشت پيروزمندانة نايبالسلطنه چنين آورده است:
خسرو غازي ابوالمظفر عباس
آمد و با فتح و نصرت و ظفر آمد
آن كه مگر برق تيغ اوست كه هر جا
خرمني از كفر ديد شعلهور آمد...
پس خبر آمد به شاه روس كه اينك
موكب شه همچو سيل منحدر آمد...[16]
در ادامه و در شعر ديگري دلاوريهاي عباسميرزا را با پهلوانيهاي رستم دستان مقايسه كرده است:
روم شوم و روس منحوس از دو جانب
عزمشان تسخير آذربايجان شد
صد سفر چون هفت خوان كرد اين تهمتن
گر تهمتن يك سفر در هفت خوان شد
رايتش را كايت فتح است جولان
گاه در شروان و گه در بيلقان شد[17]
و در بخشي ديگر چنين سروده است:
گويي كه حرام است بر او راحت و آرام
مادام كه بيرون نكند روس ز ارّان[18]
عباسميرزا و دلاوريهاي او و ديگر سربازان شجاع ايراني در جنگ با روسية تزاري، به قهرمانهاي شاهنامة فردوسي و مقايسة آنها با هم، در موارد متعددي ديده ميشود. بعدها اين مقايسهها به پيدايش آثاري به نام «شاهنشاهنامه» انجاميد.
قائممقام فراهاني در يكي از قصايد شيواي خود، كه زبانزد خاص و عام است، شكست ايران از قواي روس را نمونهاي از «بازيچههاي بسيار چرخ» دانسته و گفته است:
روزگار است اينكه گه عزت دهد گه خوار دارد
چرخ بازيگر از اين بازيچهها بسيار دارد
مهر اگر آرد بسي بيجا و بيهنگام آرد
قهر اگر دارد بسي ناساز و ناهنجار دارد...
گه به تبريز از پطربورغ اسپهي غلاب راند
گه به تفليس از خراسان لشكري جرار دارد[19]
قائممقام فراهاني، كه در شعر «ثنايي» تخلص ميكرد، در يكي از قصايد خود، كه در «موعظه به نايبالسلطنه و نابساماني اوضاع آذربايجان» سروده به او توصيه كرده است:
گر روس به كين خيزد چون سد سكندر باش
ور روبهي آغازد با حملة ضيغم باش
سرباز و سوار اول از خيل عجم بگزين
پس عزم جهاد روس جزم آر و مصمم باش
او در همين شعر به مسئلة مرگ تزار الكساندر، فرماندة قشون روس، اشاره كرده است:
غوغاست به روس اندر، از مرگ الكساندر
اين خيل و حَشَر تا حشر گو درغم و ماتم باش[20]
قائممقام سپس به جنگ «اباران»، كه در موضعي به نام «هشتدرك» بين ايران و روس روي داد و به پيروزي ايران انجاميد، اشاره كرده است:
اي كه شنيدي سخن ز هول قيامــت
خيز و قيامت به دشت هشتدرك بين
هشتدرك ني كه صد هزار هزاران
از دركات جحيمش آمده تضمين
ايزد دانا و پادشاه توانا
كرد به عباس شه توجه و تحسين...[21]
اشارات مهم ديگر قائممقام فراهاني به جنگهاي ايران و روس و بازتاب آن در ميان مردم در مثنوي «جلايرنامه» او به چشم ميخورد. اين مثنوي بعدها مورد توجه ايرجميرزا در سرودن «عارفنامه» قرار گرفت.[22]
به گفتة سيدبدرالدين يغمايي، قائممقام اين مثنوي را با اهداف عمدة ذيل سروده است:
الف) قائممقام درصدد بود پس از صلح تركمنچاي، مصداق بارز خادم و خائن ملّت را در ميان درباريان عصر نشان دهد؛ ب) خدمات عباسميرزا به مردم ايران گوشزد گردد.[23]
اگرچه در ديوان قائم فراهاني (نسخة بدرالدين يغمايي) هشت صفحه به «اشعار تازي» شاعر اختصاص يافته، در اين شعرهاي عربي، به جز اشاراتي جزئي و بسيار كمرنگ، مطلبي دربارة جنگهاي ايران و روس نيامده است. اين اشارات كمرنگ نيز ماحصل مدح فتحعليشاه و عباسميرزاست. بااينحالا استاد هدايتالله بهبودي در كتاب خود قصيدة نونيّه به نقل از نسخة خطي كتاب «حدائق» اثر عبدالرزاق مفتون دنبلي[24] را به قائممقام نسبت ميدهد. بهبودي در توضيح اين قصيده نوشته است: «مشابه اين قصيده در [كتاب] احكامالجهاد و اسبابالرشاد با ابيات بيشتري ذكر شده است كه به سرايندة آن اشارهاي نكرده است».[25]
اگرچه بنابر شواهد اوليه در انتساب اين قصيدة 45 بيتي به قائممقام ترديدهايي وجود دارد، ابياتي از اين شعر در ذيل آورده شده است:
سَل عَنْ ممالك فُرس اين كنجتها
اَمَ اينَ قبتها ام اين شروانِ
ام اين شكي و ابطالِ اذا رجلوا
اَسد و اِنْ ركبوا صقُر و عقبان
ام اين باكو و احزاب اذا سكنوا
بحروان هجموا سيل و طوفان
آنگاه به مساجد و مدارس ويران قفقاز اشاره شده است:
ما للمساجد لاتلحق بساحتها
وعظ و ذكر و تسبيح و قرآن
مدارس العلم قد امست كنايس ما
بهّن الا نواقيس و صلبان
سرانجام مردم به جهاد و بازپسگيري سرزمينهاي قفقازي فراخوانده شدهاند:
يا للرجال و يا للمسلمين اما
لكم بوعد كتابالله ايقان
والله كلفكم بالجهد في طريق
الجهاد و الوحي و التزيل برهان...
قوموا و لا تغفلوا يا قوم و انتبهوا
عما رات اهل غازان و غازان
پيداست كه جنگهاي ايران و روس در شعر اين دوره بسيار نموده يافت، بااينحال بعضي از شاعران بنام نيمة اول قرن سيزدهم، همچون نشاط، سحاب، مجمر، وصال و... ، از ورود به ساحت ادبيات جامعه خودداري كردند. آيا دليل اين امر ــ وارد نشدن شاعران بنام به عرصة سياست ــ بنابر آنچه بهبودي نوشته است «فرمايشي بودن» اين اشعار بوده؟! آيا احتمال دارد كه شاعراني كه از طبعآزمايي سياسي ــ اجتماعي در آن برهة ويژه، خودداري كردند و پاي اشعار خود را كمتر به صحنة متلاطم آن زمان گشوند، از سوي دربار به قريحهپردازي دعوت نشدند؟!
بههرحال مسلم است كه بخش مهمي از شعر فارسي كه بعدها زمينهساز تجددخواهي ادبي شد، ريشه در ورود شاعراني از نسل قائممقام فراهاني به صحنة جنگهاي ايران و روس دارد.
پينوشتها
[1]ــ براي آگاهي از جزئيات زمينهها و نتايج جنگهاي ايران و روس منابع متعددي تأليف شده است. يكي از موارد مهم آنها مقدمة عالمانهاي است كه دكتر غلامحسين زرگرينژاد بر كتاب مآثر سلطانيه اثر مفتون دنبلي نگاشته است: عبدالرزاق مفتون دنبلي، مآثر سلطانيه، به تصحيح غلامحسين زرگرينژاد، تهران: ايران، 1383
[2]ــ يحيي آرينپور در كتاب ارزشمند «از صبا تا نيما» پس از نگارش مقدمهاي كوتاه با عنوان «دورهاي بحراني در تاريخ ايران» به مسئلة «شكستهاي ايران و روسيه» اشاره كرده و ضمن بحث مستوفايي، حوادث آن زمان را مقدمهاي بر آغاز نهضت تجدد ادبي از آذربايجان ــ جوار قفقاز ــ دانسته است: رك: يحيي آرينپور، از صبا تا نيما، مقدمه، تهران: زوار، چ ششم، 1375
[3]ــ هدايتالله بهبودي، ادبيات در جنگهاي ايران و روس، تهران: حوزه هنري، 1371
[4]ــ همان، ص 19
[5]ــ مجموعۀ فتواهاي علما براي اعلام جهاد با قواي روس را ميرزاعيسي قائممقام فراهاني در قالب كتابي با عنوان «احكامالجهاد و اسبابالرشاد» گردآوري كرد. دكتر غلامحسين زرگرينژاد مقدمة مفصلي دربارة اين رسالهها بر آن نگاشته است. رك: ميرزاعيسي قائممقام فراهاني، احكامالجهاد و اسبابالرشاد، تصحيح غلامحسين زرگرينژاد.
[6]ــ عبدالرضا سيف، ادبيات پايداري در جنگهاي ايران و روس، تهران: سازمان انتشارات جهاد دانشگاهي، ص 35
[7]ــ عبدالهادي حايري، نخستين روياروييهاي انديشهگران ايران، ص 378
[8]ــ مظفر نامدار تالشاني، غربگرايي و استحالهي هويت ملي ايرانيان، ص 81
[9]ــ مصطفي آيت مهدوي، موضع بابيان و بهائيان دربارۀ مليت، ص 279
[10]ــ يحيي آرينپور، همان، ص 74
[11]ــ محمّدتقي بهار، سبكشناسي، ج 3، صص 353 ــ 348
[12]ــ عبدالرضا سيف، همان، ص 47
[13]ــ محمّد استعلامي، ادبيات دوره بيداري و معاصر، ص 19
[14]ــ ميرزا ابوالقاسم قائممقام فراهاني، اشعار ديوان، ص 17
[15]ــ همان، صص 24 ــ 20
[16]ــ همان، صص 37 ــ 32
[17]ــ همان، صص 9 ــ 4
[18]ــ همان، ص 127
[19]ــ همان، صص 73
[20]ــ همان، صص 97 ــ 96
[21]ــ همان، صص 133 ــ 131
[22]ــ يحيي آرينپور، همان، ص 74
[23]ــ ميرزا ابوالقاسم قائممقام فراهاني، همان، ص 165
[24]ــ عبدالرزاق مفتون دنبلي از تاريخنويسان مشهور عصر قاجار و مؤلف «مآثر سلطانيه» در تاريخ جنگهاي ايران و روس است. وي هنگام اقامت در شيراز كتابي به نام «حدايقالجنان» در سرگذشت خود و فضلاي عصر نوشت و بعدها با تغييراتي اين كتاب را با عنوان «تجربهالاحرار و تسليهالابرار» قلم زد. اثر اخير به اهتمام شادروان حسن قاضي ــ استاد فقيد دانشگاه تبريز ــ تصحيح و منتشر شده است. ملكالشعرا بهار حدايقالجنان را از «شاهكارهاي قرن دوازدهم هجري» معرفي كرده و معتقد است: «ميتوان آن را از جملة آثاري دانست كه مربوط به رستاخيز ادبي و بازگشت به سبك قديم است». براي مطالعه بيشتر دراينباره رك: ملكالشعرا بهار، همان، ج 3، ص 320 و يحيي آرينپور، همان، ج 1، ص 51
[25]ــ هدايتالله بهبودي، همان، ص 46 این مطلب تاکنون 4692 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|