نقش شاهزادهها در تاراج آثار باستاني ايران | يك سياح فرانسوي كه در دوران مظفرالدين شاه قاجار در تهران به سر ميبرده است، زمينههايي از فعاليت پليس تهران و ناتواني آن در برخورد با بينظميها و خلافها و جرائم را يادآور ميشود كه آگاهي بر آن خالي از لطف نيست.
دالماني سياح فرانسوي در بخشي از كتاب «از خراسان تا بختياري»، به پليس تهران اشاره كرده مينويسد: «چون آفتاب در شرف زوال بود، به مهمانخانه آمديم و پس از صرف شام با ساير مسافرين به صحبت ميپرداختيم و از اوضاع ايران گفتگو ميكرديم. در بيرون هتل، پليسها با صداي بلند صحبت ميكردند و هياهويي داشتند. يكي گفت اين هياهو براي اين است كه دزدان صداي پليس را بشنوند و از خيابان دور شوند.»
يكي از خلافهاي متداول در اين دوران، مانند ادوار قبل و بعد از آن، اكتشاف و استخراج محرمانه آثار باستاني و اسلامي زير خاكي به وسيله خاكبرداران و دلالان آثار عتيقه و فروش آنها به اروپاييان بوده كه پليس كمترين برخوردي با آن نميكرده و متأسفانه هيچ قانوني در خصوص جلوگيري از سرقت و خروج آثار عتيقه وجود نداشته و ذهن دولتمردان و مسؤولان امور در اين مورد به كلي خالي از سابقه بوده است. دالماني مواردي از عرضه مخفيانه و فروش و خارج كردن آثار زير خاكي را در كتاب خود ذكر ميكند.
از مواردي كه دالماني اشاره ميكند ربوده شدن مُهر معروف و يافته شده داريوش كبير است كه به صورت سنگ هرمي در يكي از مساجد كرمان و شايد مقبره شاه نعمتالله ولي قرنها در معرض ديد بود. در سه طرف آن خطوط ميخي به سه زبان فارسي و ايلامي و بابلي حك شده بود. يكي از كارمندان دولتي مأمور شد كه اين سنگ را از كرمان به تهران بياورد و با اين كه اين سنگ با مستحفظين زياد از كرمان به تهران فرستاده شده بود معلوم نشد كه چگونه در بين راه مفقود شد و به چه علت به مقصد نرسيد و به روسيه رفت. چند ماه بعد انجمن باستانشناسي پطرزبورغ [سنت پترزبورگ] راجع به پيدا شدن اين سنگ و چگونگي آن مقاله مفصلي انتشار داد. دولت ايران پس از انتشار اين مقاله از دولت روسيه تقاضاي استرداد آن را كرد. اين سنگ دوباره به ايران بازگشت. امّا باز همان مأمور عاليرتبه مأمور اين كار شد. باز هم [در بين راه] به پستي كه حامل اين سنگ گرانبها بود دستبردي زده شد و دوباره سنگ ناپديد شد و به جاي آن يك سنگ تقلبي كه با مهارت از آن تقليد شده بود وارد تهران شد و سنگ اصلي به يكي از كارمندان عاليرتبه قابل اعتماد دربار تهران تحويل داده شد.
بديهي است كه عامل اصلي ربوده شدن اين گونه آثار عتيقه و انتقال يافتن آنها به موزهها و كلكسيونهاي خارج، شاهزادگان و مقامات تراز اول دولتي بودند كه با استفاده از عوامل دلال و عتيقه فروش اين معاملات را انجام ميدادند. شاهزاده منصور ميرزا شعاعالسلطنه پسر مظفرالدين شاه، آرشاكخان ارمني واسطه او و لسانالسلطنه كتابدار كتابخانه سلطنتي از جمله مقامات دستاندركار قاچاق آثار عتيقه و كتابهاي مينياتور كتابخانه سلطنتي بودند كه مدت زمان درازي به اين معاملات پرسود اشتغال داشتند. بخشي از كتابهاي به سرقت رفته از كتابخانه سلطنتي سالها بعد در دوران تأسيس تشكيلات نظميه جديد به وسيله سوئديها و راهاندازي ادارة تأمينات (آگاهي) به وسيله كارآگاهان و خبررسانان (مخبرين) پليس كشف شد و به كتابخانه سلطنتي باز گردانده شد. امّا بخش بيشتر و قابل ملاحظهتري به موزهها و كلكسيونهاي خصوصي خارجي انتقال يافت.
منبع: يكصد سال فراز و فرود نيروي انتظامي،
خسرو معتضد، ج 1 ص424 و 425.
______________________
. از خراسان تا بختياري، (هانري رنه دالماني، همايون فرحوشي، تهران 1366، انتشارات ابنسينا، ص 827).
. همان كتاب، صص 796، 797، 800، 802.
. همان، صص 799 ـ 798.
. نگاه كنيد به خاطرات عبدالله بهرامي و مقالات تاريخي ابراهيم صفايي درخصوص سرقت كتابهاي كتابخانه سلطنتي و اقدامات شعاعالسلطنه و آرشاكخان كريانس درخصوص خارج كردن كتابها و مينياتورهاي كتابخانة سلطنتي و فروش آن در خارجه.
این مطلب تاکنون 3833 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|