چند سئوال و یک پیشنهاد
روز ۱۹ آذر در تقویم تاریخ ملتها به عنوان «روز جهانی حقوق بشر» نامگذاری شده است. دولتهای درگیر در جنگ جهانی اول که خود بانی بسیاری از جنایات هستند، در پایان جنگ در جریان تصویب «میثاق جامعه ملل» متعهد شدند که برای تامین شرایط عادلانه و انسانی از نظر رفتار با ملتها و از جمله با بومیان مستعمرات، کوشش کنند. این کوششها در ۱۹۱۹ سبب تاسیس مجموعهای به نام «سازمان بینالمللی کار» شد و در ۱۹۲۰ منجر به شکلگیری نظامی حقوقی برای اقلیتها گردید. این فکر در جنگ دوم جهانی نیز به خاطر جنایات افزونتری که به وقوع پیوست جدیتر پیگیری شد. وقتی منشور ملل متحد در دست تدوین بود، موضوع احترام به حقوق بشر و آزادیهای اساسی مردم مورد توجه نمایندگان کشورها قرار گرفت و در نتیجه ۶ ماده از منشور به موضوع «حقوق بشر» اختصاص یافت. سپس کمیسیونی به نام «حقوق بشر» در ۱۹۴۷ شکل گرفت و مطالعات و بررسیهای خود را به صورت لایحه به مجمع عمومی سازمان ملل تقدیم کرد. این مجمع نیز آن را در دهم دسامبر ۱۹۴۸ / ۱۹ آذر ۱۳۲۷ با نام «اعلامیه جهانی حقوق بشر» به تصویب رساند و این روز به عنوان «روز جهانی حقوق بشر» نامگذاری شد.
با این حال برخلاف باور افکار عمومی، این اعلامیه هیچگاه در مسیر اراده دولتهای استعماری علیه دیگر ملل جهان بازدارنده نبود. بدین معنی که فشار و ظلم علیه ملتها یا بومیان مستعمرات توسط قدرتها و دولتهایی که بانی تاسیس سازمان ملل و سازمانهای تابعه آن بودند، ادامه یافت. اعلامیه مزبور قبل از آن که به عنوان چهارچوب و میزانی برای دفاع از حقوق اساسی انسانها مورد استفاده قرار گیرد، به دستاویزی برای بسط و گسترش منافع قدرتهای سلطهطلب، و ابزاری برای پیشبرد اراده آنها علیه کشورهای مخالف تبدیل شد. در این راستا کشورهایی که از نظر ایدئولوژی، اقتصاد، سیاست و... ، تابع آن قدرتها نبودند و در جهت تأمین منافع منطقهای و جهانی آنان گام برنمیداشتند، دشمن تلقی شدند و با هر وسیلهای، از جمله سلاح حقوق بشر، مبارزه با تروریسم و... تلاش شد تا از میدان به در شوند.
طی هفتاد و چند سالی که از تعیین «روز جهانی حقوق بشر» میگذرد، پدیده «حقوق بشر» با دو ظلم بزرگ مواجه بوده است: یکی آنکه هیچگاه استفاده صحیح از آن به عمل نیامده، بلکه به صورت دستاویزی برای فشار بر کشورهای مستقل جهان مورد استفاده قرار گرفته است و دیگری آنکه پرونده کشورها و دولتهایی که بانی چنین مصوبهای بودند، لااقل از بسیاری دولتها و کشورهای دیگر همواره سیاهتر بوده است.
در این هفت دهه گذشته، عملکرد هیچ یک از دولتهای استعماری در مستعمرات، منطبق بر منشور حقوق بشر سازمان ملل نبوده است. عملکرد انگلیسیها در هند، عملکرد فرانسویها در الجزایر، عملکرد آمریکاییها در ویتنام و کره به گونهای بوده که عرق شرم بر پیشانی تئوریسینها و طراحان بندهای مربوط به «حقوق بشر» در منشور سازمان ملل نشانده است. در همه این کشورها پدید «حقوق بشر» هم در روابط خارجی و هم در روابط داخلی آنها شرم آور بوده است.
در نظام قضایی آمریکا، قانون آزادی حمل اسلحه که جان و حریم شخصی شهروندان را به مخاطره انداخته هیچگاه به منزله «نقض حقوق بشر» تلقی نشده است. ۸۲ درصد کشتارهایی که با سلاح گرم صورت میگیرد، در آمریکا رخ میدهد. سلاح گرم اولین دلیل مرگ کودکان و نوجوانان سیاهپوست در این کشور است. در آمریکا سرکوب و قتل سیاهان توسط پلیس منع قضایی ندارد. پلیسی که با زانوی خود «جورجفلوید» سیاه پوست را خفه میکند و موجی فراگیر از تنفر افکار عمومی جهانیان را برمیانگیزد، اقدامش «نقض حقوق بشر» به شمار نمی رود. در آمریکا اقلیتهای نژادی پرشماری زندگی میکنند که در بین آنها، سیاهپوستان با جمعیتی بالغ بر ۴۰ میلیون نفر یعنی ۱۳ درصد از کل جمعیت آمریکا، بزرگترین اقلیت قومی در این کشور محسوب میشوند. با این حال این اقلیت بزرگ، از تبعیض و رفتارهای نابرابر رنج میبرند و «اعلامیه جهانی حقوق بشر» هیچ نقشی در نجات آنان ندارد.
حمایت از پدیده تروریسم و گروههای تروریستی که در خدمت منافع آمریکا
|