تصويري از تمدن بزرگ !
خاندان پهلوي نزديك شصت سال در ايران سلطنت كردند، رهآورد اين مدت براي مردم ايران كشوري عقب مانده از فرهنگ و تمدن بشري و عدم برخورداري از حداقلهاي زندگي انساني و رفاهي بود. در حاليكه مردم ايران به لحاظ بهرمندي از هوش و حافظه از متوسط جهاني بالاترند و از نظر طول و عرض جغرافيائي و سرزميني و آب و هوائي و نزولات آسماني مناسب و از منابع خيلي خوبي از نوع فسيلي برخوردارند.
ايران در ذخاير نفت بعد از عربستان و عراق بيشترين منابع را در منطقه به خود اختصاص داده و از نظر گازي نيز بعد از روسيه دومين كشور جهان است، در ساير منابع زيرزميني و طبيعي از موقعيت متوسطي برخوردار ميباشد براي توليد و كشت انواع و اقسام گونههاي مختلف كشاورزي استعداد بالقوهاي دارد، مراتع طبيعي پراكنده و گسترده در اقصي نقاط كشور امكانات اوليه را براي پرورش دام مهيا نموده است و در يك كلام ايران از كشورهاي بهرهمند از مواهب الهي ميباشد. اما با تمام اين امكانات طبيعي و انساني مردم ايران در دوره پهلوي جزء كشورهاي عقبمانده محسوب ميشدند. هرچند غربيها براي پررنگ و مفيد نشاندادن حضور خود در كشورهاي جهان سوم از جمله ايران و دفاع از عملكرد مهره دستنشانده خود به صورت قلابي، ايران را در گروه كشورهاي در حال توسعه معرفي ميكردند تا هر چه بيشتر و راحتتر از گذشته بتوانند سرمايه ملي ايران را غارت نمايند و معامله موافقت با حكومت پهلوي در قبال استمرار قراردادهاي استعماري و بهرهكشي از شيره جان ملت ايران و عقب نگه داشتن كشور چون گذشته ادامه يابد.
تجربه جهاني نشان ميدهد كشورهاي سلطهگر تا زماني از عامل وابسته و حاكم دست نشانده حمايت ميكنند كه منافعشان تامين شود و هر وقت منافعشان ايجاب نمايد فردي را به جاي فرد ديگر مينشانند و با او همان خواهند كرد كه با قبلي كردهاند و اين دور باطل ادامه خواهد يافت.
رابطه بين رژيم پهلوي و اربابان خارجي نيز از اين قاعده كلي خارج نبود لذا تا وقتي منافعشان ايجاب كرد از رضاخان حمايت كردند و زماني كه تاريخ مصرفش پايان يافت به خارج تبعيد نمودند، اما محمدرضا را تا لحظهاي كه لازم بود تجهيز و دست او را در سركوب و كشتار مردم ظلمستيز ايران باز گذاشتند و از خان گسترده و متنوع ايران به قيمت فقر و فلاكت مردم بهرهها بردند و به دروغ ايران را جزء محدود كشورهاي متمدن جهان معرفي ميكردند كه عنقريب دروازههاي پيشرفت، توسعه و تمدن جهان را فتح خواهد كرد ولي هنگاميكه ملت غيور و انقلابي ايران به رهبري ابر مردي از سلاله رسول اكرم (ص) و حضرت امير(ع) بساط استعمار و زيادهخواهيهاي آنان را برچيدند و محمدرضا پهلوي و رژيم سراسر جنايت و خيانت او را به تاريخ سپردند متفكرين و رجال سياسي و اقتصادي غرب شروع به انتقاد از شيوه عمل رژيم كردند و نوع رفتار و سياستهاي حكومت را مورد حمله قرار دادند همان اقداماتي كه خود به محمدرضا ديكته كرده بودند.
سياست اصلاحات ارضي و انقلاب به اصطلاح سفيد يكي از برنامههائي بود كه امريكائيها دستور اجراي آن را به شاه پهلوي صادر نمودند اقدامي كه غير از نابودي اقتصاد ملي ايران و وابسته كردن كشور به توليدات خارجي و تبديل ايران به بازار مصرف كالاهاي وارداتي از اروپا و امريكا ثمر ديگري براي كشور نداشت، پيشگيري اين سياست از طرف دولت باعث بيكاري اكثر روستائيان و مهاجرت آنان به حاشيه شهرهاي بزرگ و درپيشگيري زندگي فلاكتبار زاغهنشيني و معضلات بيشمار آن بر جامعه ايران بود.
اما غربيها و بويژه امريكائيها و امپراطوري رسانهاي آنان در زمان اجرا چنان تعريف و تمجيدي از آن ميكردند كه گوش جهانيان را كر كرده بود و براي اكثر متخصصان و اقتصاددانان به امري بديهي و از مسلمات مباحث اقتصادي و توسعه تلقي ميشد.
امام خميني (ره) برخلاف تمام تبليغات و جنگ رسانهاي امريكا و غرب به خوبي از نتايج اسفبار اين اقدام و تاثير منفي آن بر توليد ملي و فقر و بيچارگي ملت شريف ايران آگاه بود و مخاطراتي را كه دامنگير ايرانيان خواهد شد گوشزد مينمود، ايشان در سخنراني روشنگرانه خود در اين خصوص به ابعاد گوناگون آن پرداختند و فرمودند:
|