زمین بده، ترفیع بگیر! | در هفتم شهریور ۱۳۲۰ و وقتی شهرهای ایران زیر ضربات خردکننده انگلیسیها و روسها قرار داشت و تهران در آستانه اشکال کامل نظامی توسط بیگانگان قرار گرفته بود، رضا شاه در درحال فرار از کشور، به اصفهان رسیده بود.
فردوست مینویسد: او در خانه فرد متمولی به نام کازرونی سکنی گزید. در همان شب نیز قوامالملک شیرازی به اتفاق دکتر سجادی پشت سر او به اصفهان آمدند. آن شب ابراهیم قوام به رضاخان گفت: «شما ایران را ترک میکنید تکلیف مایملکتان چه میشود؟ لازم است که تکلیف آنها را روشن کنید.» رضاخان با قوامالملک صحبتهایی کرد و گفت که بنویسید. محضرداری را خبر کردند و رضاخان دیکته کرد که «آنچه دارم اعم از منقول و غیرمنقول را به ولیعهد واگذار میکنم.» قوام هم تصحیحاتی انجام داد و رضاخان امضا کرد. سپس رضاخان به سمت کرمان حرکت نمود و قوامالملک به سوی تهران بازگشت. قوام نامه را به فروغی داد و او هم در روزهای بعد در مجلس قرائت کرد.
رضاخان در طول سلطنت خود تمام املاک مرغوب شما را به زور سرنیزه به نام خود کرد. پس از سقوط او تا مدتها روزنامهها و مجلات کشور پر بود از نمونههایی از غصب اموال مردم توسط رضاخان. البته گاهی پول مختصری هم به عنوان بهای آن میداد. او املاک را به منطقههای مختلف تقسیم کرد و در هر منطقه یک افسر گماشت و کل املاک او را سرلشکر کریم آقاخان بوذرجمهری اداره میکرد. در سال ۱۳۱۹ یک سال قبل از رفتن رضاخان از ایران، صورتحساب عایدی خالص سالیانه املاک پهلوی ۶۲ میلیون تومان بود که همه اینها را به محمدرضا منتقل کرد و سایر اولاد او بینصیب ماندند. بعدها آنها به رضاخان شکایت کردند و او نیز به محمدرضا نوشت که کاخهای فرزندان را به آنها انتقال دهد و علاوه بر آن به هر کدام یک میلیون تومان بپردازد که سریعاً انجام شد.
اگر رضاخان خاطرات خود را مینوشت و در آن توضیح میداد که چرا هزاران هزار مالک را بی ملک کرد تا خود مالک شود، دانستن انگیزه او جالب بود. تصور میکنم اگر خاطراتش را مینوشت باید میگفت که از نظر ملک سیری نداشتم! از شخصی که خود زمانی به رضاخان پیشنهاد فروش املاکش را داده بود پرسیدم. پاسخ داد: «اگر میخواستید رضاخان خوشحال شود، درجه بدهد، مقام بدهد و یا پیشنهادی را تصویب کند، بهتر بود قبل از شروع نام چند ملک را با مشخصات و قیمت آن مطرح میکردید و مطمئن بودید که کارتان انجام میشد!» همه و یا لااقل تعداد زیادی از کسانی که حق ملاقات با او را داشتند چنین پیشنهاداتی میدادند و این نقطه ضعف بزرگ رضاخان بود. در روزهای اشغال ایران توسط متفقین، که انگلیسیها رضاخان را به عنوان یک مهره بی ارزش و مدفون میدانستند، رادیوی بی بی سی سه روز متوالی درباره املاک رضاخان سخن گفت و میگفت که بزرگترین خدمتی که رضاخان به مملکتش کرده، غصب کلیه اموال مردم شمال است؟
در طول بیست سالی که رضاخان دیکتاتور ایران بود، نواحی وسیعی از کشور را که شامل 7000 روستا، آبادی، و مرتع میشد به تملک شخص خود درآورد. طبق نقشهای که سفارت آمریکا در سال 1954 برای نمایش پراکندگی «املاک پهلوی» و بررسی فروش آنها از سال 1952 به بعد تهیه کرد، رضا شاه نواحی وسیعی از شمال و غرب کشور (عملاً همه لرستان و بخش اعظمی از شمال خوزستان) را به تملک خود درآورده بود که متعاقباً به پسرش رسید. ماجرای اسکان اجباری عشایر لُر و عرب [تخته قاپو]، یعنی همانهایی که رضاشاه به زور زمینهایشان را در لرستان و شمال خوزستان مصادره کرده بود، به تفصیل در گزارشهای «چارلز.سی.هارت» وزیر مختار وقت آمریکا در تهران ثبت و ضبط شده است.
به عقیده هارت، رضا شاه در سال 1932 بزرگترین ملّاک جهان بود. وی حدس میزند که رضا شاه در این رؤیا به سر میبرد که عرض و طول املاکش به صدها مایل برسد و تا چشم کار میکند در مالکیت او باشد. چنانکه از نقشه سفارت آمریکا در تهران پیداست، رویای رضا شاه به حقیقت پیوسته بود. رضا شاه نه فقط بزرگترین ملّاک تاریخ ایران شد، بلکه به احتمال قوی در تاریخ ثبت شده بشر هم نظیری برای او نبود. برای شرح چگونگی غصب این زمینها از صاحبانشان و ظلمی که به آنها روا شد، از اعدام و مرگ در زندان گرفته تا تبعید، کتابها باید نوشت.
منابع:
- ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، جلد اول، ص 111 و ۱۱۲
- رضاشاه و بریتانیا، دکتر محمدقلی مجد، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1389، ص 64 و 65
این مطلب تاکنون 1201 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|