ساواک و سیاست چماق و هویج | سرکوب خونین و مرگبار مردم در ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ اقدامی بود که قطعاً با هدف قدرتنمایی رژیم شاه و ترساندن مردم و متوقف کردن روند انقلاب اسلامی صورت گرفت. انتصاب ارتشبد غلامعلی اویسی به فرمانداری نظامی تهران به فاصله یک روز قبل از کشتار، و سپس اعلام حکومت نظامی در تهران در صبح روز ۱۷ شهریور و عدم اطلاعرسانی به مردم، رویدادهای برنامهریزی شدهای بودند که نشان میداد شاه قصد خونریزی با هدف اعمال قدرت را دارد.
این کشتار انجام شد ولی بازتاب داخلی و خارجی آن، هم تصمیمگیرندگان و دست اندرکاران رژیم شاه و هم محافل سیاسی بینالمللی را به این نتیجه رساند که این تصمیم خونین، نه تنها شاه و حکومتیان را به نتیجه مطلوبشان نرساند بلکه حکومت پهلوی را با شتاب افزونتری در سراشیبی سقوط قرار داد. در هیچ یک از مقالاتی که پس از حادثه ۱۷ شهریور در مطبوعات غربی منتشر شد، از این حادثه به عنوان نقطه قوت رژیم شاه یاد نشد و برعکس همه آنها معترف بودند که شاه آخرین برگ خود را رو کرده و از این پس هیچ راهحل موثری برای نجات حکومت به ذهن نمیرسد.
این باور در ذهن شاه نیز به وجود آمده بود. برکنار کردن دولت شریف امامی به فاصله کمتر از دو ماه پس از ۱۷ شهریور و سپس نطق استرحامآمیز شاه در صفحه تلویزیون در ۱۵ آبان ۱۳۵۷ موید همین باور و نشانگر ضعف و زبونی شاه بود. وی در این نطق به همه خطاها و گناهان خود نزد مردم اعتراف کرد و قول جبران آنها را داد.
یکی از مهمترین تحولات سیاسی داخلی کشور در این راستا تلاش شاه برای تطهیر چهره کثیف ساواک نزد مردم بود. نعمتالله نصیری رئیس ساواک که در ۱۶ خرداد 1357 از مقام خود عزل و به عنوان سفیر راهی پاکستان شده بود، چند روز پس از نطق شاه در حرکتی نمایشی با هدف فرونشاندن خشم مردم همراه جمعی دیگر از رجال پهلوی دستگیر شد و به روزنامهها نیز ابلاغ گردید که دستگیرشدگان را به عنوان عوامل نارضایتی مردم معرفی کنند.
حكومت، از بركناري نصيري و جايگزيني ناصر مقدم كه شايع بود فردي اصلاحطلب است، هدف ديگري نيز دنبال ميكرد. حكومت درصدد بود القا كند كه مجموعه حكومت به روش دموكراتيك روي آورده است. ضمن اينكه حكومت تلاش ميكرد با اين اقدام از شهرت ساواك به سركوبگري بكاهد. گفته ميشد رژيم قصد دارد با رياست مقدم بر ساواك، تغيير و تحولاتي اساسي در ساختار مديريتي و چارچوب تشكيلاتي و مجموعه فعاليتهاي آن به وجود آورد. همچنين شايع بود با بركناري نصيري از ساواك، شاه قصد دارد سركوب مردم توسط ساواك در گذشته را صرفاً اقداماتي خودسرانه جلوه داده و مجموعه رژيم پهلوي را از اتهام خشونت مستثني كند و چنين القا شود كه شاه از همان آغاز هم موافق روشهاي سركوب ساواك نبوده است.
ناصر مقدم رئيس جديد ساواك در نخستين روزهاي تصدياش در نامهاي خطاب به مديريت اداره كل سوم، بر ضرورت تجديدنظر در روشهاي ساواك و لزوم ارائه چهرهاي انسانيتر از اين سازمان در نزد افكار عمومي مردم ايران و جهان سخن به ميان ميآورد؛ با اين حال تأكيد ميكرد كه ساواك به سان قبل در سركوب مخالفان سياسي حكومت هيچ ترديدي به خود راه نخواهد داد. جايگزيني مقدم با نصيري از منظر مخالفان سياسي، عقبنشيني آشكار حكومت و شاه در برابر انقلاب تلقي شد. از این رو از سوي برخي محافل سياسي و اجتماعي مورد استقبال قرار گرفت و حتي برخي از محافل طرفدار سلطنت و حكومت، آن را اقدامي عقلاني و درست ارزيابي كردند. گفته ميشد شخص آموزگار ـ نخستوزير ـ در بركناري نصيري از رياست ساواك نقش قابلتوجهي داشت. اين واقعه در نشريات و رسانههاي گروهي داخلي و خارجي نيز انعكاس يافت.
عليرغم همه تلاشها و اعمال «سياست هويج و چماق» از سوی مقدم، و تعديلي كه به ظاهر ميخواست در روشهاي ساواك ايجاد كند، چارهاي از مشكلات فزاينده حكومت نگشود. با انتصاب مقدم به رياست ساواك، مذاكرات و ملاقاتهاي او با شاه افزايش يافت. گفته ميشد مقدم حتي درباره ضرورت تغيير كابينههاي مختلف، مشاورههايي به شاه ميداد. در بسياري از موارد مقدم رابط شاه با رجال، شخصيتها و گروههاي سياسي و اجتماعي كشور بود. مقدم با برخي افراد كه شاه در ماههاي پاياني حكومت، به نخستوزيري آنان ابراز تمايل كرده بود، ملاقاتهايي انجام داد. هم او بود كه به شاه توصيه كرد شريف امامي را در رأس كابينه، جايگزين آموزگار كند. هنگامي كه طرحهاي شريف امامي با ناكامي روبرو شد، باز هم مقدم در نخستوزيري ازهاري مؤثر واقع شد. او پس از آن كه مذاكراتش با برخي چهرههاي سياسي براي پذيرش پست نخستوزيري به جايي نرسيد، براي نجات شاه، شاپور بختيار را آماده پذيرش نخستوزيري كرد.
در دوره اوجگيري حركتهاي مردمي، بين ساواك و نيروهاي انتظامي و مسئولان حكومتي نشستهاي توجيهي برگزار ميشد. در اين ميان علاوه بر ستاد ساواك در تهران، شعب و نمايندگيها و مقرهاي اين سازمان در ديگر استانها و شهرها نيز ضمن هماهنگ كردن فعاليتهاي خود با مراكز ساواك در تهران، با دستگاههاي انتظامي و شوراي تأمين استانها و شهرستانها روابط نزديكي داشتند. در اين جلسات درباره چگونگي برخورد با مخالفان روزافزون حكومت تصميمات لازم اتخاذ ميشد.
حكومت تلاش ميكرد براي سركوب موثر تظاهركنندگان و مخالفان، بين ساواك و ساير نيروها هماهنگي ايجاد شود. البته هرچه زمان ميگذشت، ناهماهنگيها بيشتر ميشد. در ماههاي پاياني حكومت پهلوي نيز، در بسياري از شهرهاي بحرانزده كشور، هماهنگي در سركوب و برخورد با مخالفان به حداقل رسيده بود. هر يك از نيروهاي امنيتي، انتظامي و ساواك به گونهاي نه چندان انسجام يافته در برابر مخالفان موضعگيري ميكردند.
در سال 1357، به زودي آشكار شد كه ساواك بيشترين نقش را در سركوب و كشتار مخالفان دارد، بهويژه در شهرها و مناطقي كه دامنه تظاهرات فزاينده بود، اقدامات ساواك نمود بيشتري داشت. چنانكه در جريان بسياري از كشتارهاي گسترده در شهرهاي كوچك و بزرگ، بيشترين اتهامات متوجه نيروهاي ساواك بود كه بيمحابا، به قتلعام تظاهركنندگان ميپرداختند. كشتار و سركوب غيرانساني مخالفان، كه از دوران رياست نصيري بر ساواك آغاز شده بود، در دوران رياست مقدم هم ادامه يافت. ساواك علاوه بر اين كه در كشتار تظاهركنندگان نقش مهمي داشت، در اقدامات پيشگيرانه نيز پيشگام ساير نيروها بود. ساواك تلاش ميكرد در تمام دواير، سازمانها، وزارتخانهها و مراكز حكومتي و دولتي فضاي اختناق بيشتر حاكم شود و چنان بنماياند كه نيروهاي اين سازمان بر مجموعه رفتار و عملكرد كاركنان و كارمندان دولتي و حكومتي اشراف كامل دارند؛ در همان حال تلاش ميكرد سران و سازماندهندگان تظاهرات و ناآراميها را كنترل كند. ساواك مُصر بود سازماندهندگان و رهبران تشكلهاي مخالف را دستگير كرده و در محاكم قضايي محكوميتهاي سنگيني براي آنان در نظر گرفته شود. ساواك بر آن بود تا بسياري از روحانيون را كه در گسترش مخالفتها نقش قابلتوجهي دارند، دستگير و يا به مناطق دور افتاده تبعيد كند. به رغم تمام تمهيدات امنيتي و پليسي ساواك و ساير نيروهاي حكومتي، دامنه مخالفتها و تظاهرات ضدحكومتي همواره روزافزون بود و مردم ايستادگي و مقاومت جانانه و تحسينبرانگيزي در برابر ساواك به نمايش ميگذاشتند. همزمان با گسترش سركوب ساواك، خبرگزاريها و رسانههاي مختلف جهان از كشتارهاي روزافزوني خبر ميدادند كه همه روزه در شهرها و مناطق مختلف كشور توسط ساواك صورت ميگرفت. در مهمترين درگيريهاي منجر به قتلعام گسترده مخالفان در شهرهاي مختلف (از جمله قم، تهران، تبريز، مشهد، اصفهان، شيراز، كرمان و رشت) ساواك نقش درجه اول داشت. ساواك در اقداماتي پيشگيرانه، به منازل و محل كار و رفت و آمد سازماندهندگان و رهبران گروههاي مختلف سياسي و اجتماعي مخالف حكومت، كه در گسترش ناآراميها نقش داشتند، حمله كرده و آنان را دستگير ميكرد و يا به شدت مورد ضرب و شتم قرار ميداد. ساواك با ايجاد رعب و وحشت، در تلاش بود كنترل اوضاع را به دست گيرد؛ اما اين اقدامات به ندرت به نتايج قابلاعتنايي منجر ميشد. گاه ساواك به علما و روحانيون سرشناس و ساير سازماندهندگان تظاهرات مخالف حكومت در شهرهاي مختلف هشدار ميداد و آنان را از ادامه مخالفت با حكومت برحذر ميداشت. با اين احوال مخالفتها همواره فزاينده بود و به تبع آن عجز و ناتواني ساواك و ساير مراجع حكومتي و نظامي در برابر مخالفان بيش از پيش آشكار ميشد. اين روند در تمام تابستان و سپس ماههاي منتهي به بهمن 1357 با شدت ادامه داشت. مخالفت آشكار با حكومت (حداقل از اواسط سال 1357) به امري فراگير تبديل شد و به تدريج گروه وفاداران به رژيم پهلوي به سرعت در اقليت قرار گرفتند.
در واپسين ماههاي عمر حكومت پهلوي، ساواك و ساير نهادهاي حكومتي نظير ارتش (در سطح فرماندهي و اميران ارشد) تنها وفاداران به رژيم پهلوي بودند. با اين احوال، ساواك كماكان به رفتار خشن و غيرانساني خود با مخالفان ادامه ميداد و حتي نسبت به مجروحان و مصدومان تظاهرات و درگيريها نيز اغماض نميكرد. ساواك نگران رويگرداني نيروهاي نظامي و انتظامي از حكومت و پيوستن آنان به مخالفان و انقلابيون بود. در آن زمان دائماً بر تعداد كساني كه خدمت در ارتش و نيروهاي نظامي را ترك كرده و به مخالفان ميپيوستند، افزوده ميشد. ساواك در تماسهاي تلفني خود، فرماندهان نيروهاي انتظامي و ارتش و نيز رجال و كارگزاران حكومتي و دولتي را به مقاومت در برابر مخالفان واميداشت و هشدار ميداد كه اگر در برخورد با مخالفان قصور ورزند با مجازاتها و عواقب سنگيني روبرو خواهند شد. در اين دوره ساواك كماكان به حملات ديوانهوار و غيرانساني خود به مخالفان پرشمار حكومت در كشور ادامه داد و بر شمار قربانيان دوران انقلاب افزود و براي سركوب و قلع و قمع بيرحمانه طرفداران امام خميني دستور اكيد صادر كرد. از اواسط سال 1357، دامنه درگيريها به حدي گسترش يافت كه گاه تعداد قربانيان ساواك از چند صد نفر در روز فراتر ميرفت. ساواك گاه حملات خود را به صفوف مخالفان و تظاهركنندگان، توسط افراد خود و در پوشش برخي صنوف و گروههاي اجتماعي انجام ميداد. گاه، گروههاي سازماندهي شدهاي در هيئت كارگران و كشاورزان كه به انواع اسلحههاي سرد و گرم و ساير آلات ضرب و جرح نظير زنجير، پنجه بوكس و چماق مجهز بودند، با هدايت ساواك و به عنوان دفاع از نظام شاهنشاهي پهلوي و قانون اساسي، به مخالفان حكومت حمله ميكردند.
با استفاده از: ساواک، مظفر شاهدی، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386، ص 676 تا 681
این مطلب تاکنون 1167 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|