بگومگوی شاه، عَلَم و زاهدی با اشرف پهلوی | روز ۱۹ بهمن ۱۳۴۵ اشرف پهلوی به ریاست هیئت نمایندگی ایران در کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل انتخاب شد. در شهریور ۱۳۴۹ نیز اشرف به عنوان رئیس هیئت اعزامی ایران به اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل انتخاب گردید. این انتخابها سبب شده بود اشرف پهلوی عمیقاً باور کند که میتواند به مسئولیتهای مهمتری چون نماینده دائمی ایران در سازمان ملل، و مهمتر از آن رئیس مجمع عمومی سازمان ملل، و یا حتی بالاتر از آن به دبیرکلی این سازمان انتخاب شود. او گامهایی را نیز در این راه برداشت، اما به هیچ یک از این سمتها نرسید و فقط خشم محمدرضا پهلوی، اسدالله علم وزیر دربار و اردشیر زاهدی وزیر خارجه وقت را برانگیخت.
اسناد زیر که رونوشتی از مجموعه دو جلدی «یادداشتهای علم» میباشد نشاندهنده مناقشه این افراد با اشرف بر سر کبر و غرور و خود بزرگ بینیهای خواهر دوقلوی شاه میباشد:
چهارشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۴۹
جدال زاهدی و اشرف
قرار است والاحضرت اشرف در مقام رئیس هیئت نمایندگی امسال ایران در مجمع عمومی سازمان ملل شرکت کند. وزیر خارجه بسیاری از این قضیه عصبانی است و نسبت به والاحضرت کینه دارد. چون او را باعث جدایی شهناز از خودش میداند. من به شاه هشدار دادم که متعادل نگاه داشتن رابطه این دو فرد، از عهده من یکی بر نمیآید. «یا والاحضرت اشرف را وادار کنید از نمایندگی کنار بکشد یا به اردشیر زاهدی بگویید خفه شود» شاه پاسخ داد «به اردشیر بگویید دست از این مزخرفات بردارد و هر کمکی لازم است به والاحضرت بکند.» بعداً اردشیر را فرا خواندم تا قدری شعور در مغز پوکش فرو کنم... هیچ خوشش نیامد.
دوشنبه ۲۲ آذر ۱۳۴۹
شاه و خواهر دیوانه!
از آنجا که والاحضرت اشرف شانس انتخاب شدن برای ریاست مجمع عمومی سازمان ملل را ندارد حالا در کلهاش فرو رفته که به عنوان نماینده دائم ایران در سازمان ملل انتخاب شود. شاه گفت: «این خواهر من روز به روز دیوانهتر میشود. تماماً علائم یائسگی است. حرص و آزش برای مالاندوزی ارضا شده، حالا در پی این افکار احمقانه و جاهطلبانه است. انتظار دارد من رویاهای شخصی یک آدم را مقدم بر منافع ملی کشور قرار بدهم. او اگر یک سر سوزن قابلیت مدیریت داشت پیشنهادش را بررسی میکردم. ولی چون خواهر من است خیال میکند میتواند از بالای سر وزارت خارجه کارهایش را انجام دهد. جاهطلبیهای او حقیقتاً نامعقول است.» شاهنشاه دستور داد تا فوری او را از نیویورک به تهران فرا بخوانم. در حال حاضر او رئیس هیئت نمایندگی ایران در سازمان ملل است.
سهشنبه ۲۲ دی 1349
جدال اشرف و شاه
شاه از اظهار نظر اخیر خواهرش والاحضرت اشرف حقیقتاً به خشم آمده است. اشرف به او گفته که او را مشتی چاپلوس بادمجان دور قاب چین احاطه کردهاند. بیتردید من یکی از آنها هستم با وجود این، به شاه توصیه کردم «کمتر از خواهرتان انتقاد کنید. به خصوص که شما با او دوقلو هستید و گاهی او واقعاً این حقیقت را می گوید.» شاه مردی منطقی است و من مطمئنم که اشاره مرا گرفت. هر چند جوابی به آن نداد.
شنبه ۲۶ دی ۱۳۴۹
اشرف و دبیرکلی سازمان ملل
والاحضرت اشرف ظهر در دفترم با من ناهار خورد. حالا میخواهد که دبیرکل سازمان ملل بشود. انتصابی که قرار است در سال ۱۳۵۲ انجام بگیرد. نه من و نه هیچ کدام تصور نمیکنیم او کمترین شانسی داشته باشد. از هرچه بگذریم روابطش با وزیر خارجه ما به حدی بد است که از هیچ کاری در خفیف کردن موقعیت او کوتاهی نخواهد کرد.
یکشنبه 24 اردیبهشت 1351
نظرات اشرف درباره اهمیت خودش
شام در کاخ والاحضرت اشرف به سبب بحث و جدل بین من و او خراب شد. چنان کلهاش پرباد است و آنچنان به تجربیات به اصطلاح بینالمللیاش مینازد که رفتارش با ما مثل یک مشت آدم عقب افتاده میماند. از آن مضحکتر این است که مدعی است هرچه او احترام و آبرو برای ما به دست میآورد ما با چرخاندن مملکت در جهت فاجعه، تاثیرش را از بین میبریم. امشب دیگر واقعا از تحمل من خارج بود و هرچند به او بسیار علاقهمندم ولی دقیقاً به او گفتم: «عقایدت به درد خودت میخورد» و تا آنجا پیش رفتم که گفتم تو و امثال تو مسئول لطمهزدن به حسن شهرت شاهنشاه هستید. شاه از انفجار من کیف کرده بود. والاحضرت که دید با دیوانهای طرف است که از قضا حقیقت را میگوید موضوع را عوض کرد و با لحنی طنزآلود گفت که من حتماً مستم. واقعیت این بود که من بیشتر از یک لیوان شراب نخورده بودم. این زنها عجیب خودشان را دست بالا می گیرند...!
دوشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۵۱
اشرف و ادعای دفاع از شرف ملی
شرفیابی. شاه که به وضوح از جنگ لفظی دیشب به ما لذت برده بود، با صدای بلند خندید و گفت: «خوب حقش را کف دستش گذاشتی. واقعاً اینها از خودشان خجالت نمیکشند. بیشترین صدمه را به شهرت من میزنند و بعد ادعای دفاع از شرافت ملی هم میکنند.»
منبع:موسی فقیه حقانی، آخرین شاه، آخرین دربار؛ ده سال پایانی رژیم پهلوی به روایت اسداللهخان عَلَم، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، چاپ چهارم، 1397، ص 94 تا 97 این مطلب تاکنون 1365 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|