دیپلماسی فرهنگی، راه نفوذ سیاسی آمریکا در ایران | زهرا رنجبر کرمانی ورود آمریکا به صحنه سیاست ایران در دوره پهلوی دوم مقارن با جنگ جهانی دوم بود. در این ایام آمریکا به منظور سروسامان دادن به اوضاع اسفناک اقتصادی ایران که نتیجه مستقیم حضور ارتشهای بیگانه شوروی و انگلیس بود و نارضایتی شدید مردم را در پی داشت، چند هیئت مستشار مالی، اقتصادی، نظامی، پلیس و ژاندارمی، بهداشتی، کشاورزی و نفتی به ایران اعزام کرد.[1] این مستشاران اما در آغاز به دلیل کمبود امکانات عملکرد محدودی داشتند. عمدهترین وظیفه هیئتهای مستشاری و رایزنهای فرهنگی آمریکایی هدایت افکار عمومی ایرانیان از طریق بازسازی کشور جنگزده ایران بود.[2]
تا پایان دولت مصدق دخالتهای سیاسی آمریکا در ایران محدود و در عوض، فعالیتهای فرهنگی آن کشور گسترده بود. به عبارتی دیپلماسی فرهنگی راهی برای نفوذ سیاسی بهشمار میرفت. تأسیس بنیاد ایران در آمریکا، تأسیس انستیتو خاور نزدیک و خاورمیانه وابسته به دانشگاه کلمبیا ـ که ادبیات فارسی تا مقطع دکتری در آن تدریس میشد ـ، انعقاد قرارداد فرهنگی میان دو کشور موسوم به قراداد فولبرایت در سال 1328، واگذاری اشیای عتیقه و الواح گلی تختجمشید به بنگاه خاورشناسی شیکاگو، فعالیتهای هیئت باستانشناسی آمریکا در مازندران و برپایی نمایشگاه آثار هنری در نیویورک از جمله اتفاقات فرهنگی سالهای پیش از کودتا بود.[3]
طی سالهای 1330تا 1332، روابط فرهنگی دو کشور اهمیت ویژهای یافت چراکه آمریکا میکوشید از پیشینه روابط فرهنگی موجود میان دو کشور و مشکلات سیاسی میان ایران و انگلیس و انفعال دیگر قدرتها استفاده کرده و حوزههای نفوذ سیاسی خود را با پشتوانه نفوذ فرهنگی افزایش دهد. مقدمات این سیاست از چند سال پیش از آن و با سفر اشرف پهلوی در سال 1326 و شاه در سال 1328 به آمریکا فراهم شده بود. سفر شاه آشکارا رنگ فرهنگی داشت. برنامه سفر طولانیمدت وی دیدار از شهرهای مختلف آمریکا و شرکت در چندین مهمانی بزرگ بود.[4]
مداخلات آمریکا در ایران که در کودتای 28 مرداد به اوج رسید به گسترش نفوذ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی این کشور انجامید. در دهههای 40 و 50 روابط ایران و آمریکا سنگ بنای سیاست خارجی ایران به شمار میرفت و مهمترین عامل در اتخاذ سیاستهای غربگرایانه شاه بود.[5] در این دهه گسترش روابط فرهنگی با دیگر کشورها مورد توجه حکومت ایران بود، از اینرو دفاتر فرهنگی ایران در کشورهای خارجی تأسیس و گروههایی تحت عناوین هیئت فرهنگی وارد ایران شدند. در این میان آمریکا بیش از دیگران مورد توجه بود. این روند در اواخر دهه 40 به دلایل سیاسی ـ اجتماعی بیش از پیش مورد توجه قرار گرفت و روابط فرهنگی میان دو کشور رو به افزایش گذارد که محصول سیاست آمریکا در خصوص تسهیل توسعه سیاسی بر مبنای گسترش فرهنگ غربی بود. با این هدف آمریکاییها روانه ایران شدند.[6]
به گفته مدیر آژانس اطلاعات این کشور، هدف از به کارگیری ابزارهای فرهنگی در ایران نفوذ در تفکر انسانها بهوسیله وسایل مختلف ارتباط جمعی، تماسهای فردی و ... عنوان شده است.[7] این پوشش فرهنگی منجر به انعقاد قراردادهایی میان ایران و آمریکا شد که از جمله میتوان به موافقتنامه فرهنگی ایران و آمریکا مصوب هیئت دولت و موافقتنامه تأمین هزینههای بعضی مبادلات فرهنگی بین دو کشور در سال 1342 اشاره کرد. هدف از موافقتنامه اخیر ایجاد حسن تفاهم متقابل میان دو دولت عنوان شده است. در همین سال چند تن از خوانندگان و هنرپیشگان رادیو و تلویزیون ایران در راستای همین مبادلات فرهنگی برای اجرای برنامه به آمریکا رفته و با رئیسجمهور این کشور نیز دیدار کردند. آمریکاییها در پی آن بودند که فعالیت رسانهای ایران را در کنترل خود بگیرند.[8] این کشور از رسانههای تأثیرگذار و فراگیری مانند رادیو و مطبوعات برای تضعیف فرهنگ بومی و سوق دادن مخاطبان به غربگرایی و غربزدگی استفاده بسیاری کرد. تمجید از موسیقی و هنر آمریکایی از جمله محتواهای غالب اکثر مطبوعات ایران بود.[9] به علاوه رادیو صدای آمریکا مخاطبان زیادی در ایران داشت. هدف این رادیو که برنامههایش توسط سفارت آمریکا در ایران تهیه و اجرا میشد، تعقیب خطوط مشخص سیاست اقتصادی و نظامی آمریکا در ایران، هدایت افکار عمومی ایرانیان به نفع آمریکا و ایجاد نوعی امنیت اجتماعی برای مستشاران این کشور در ایران بود.[10]
در حوزه مطبوعات و رسانههای نوشتاری نیز میتوان به انتشار مجله ایران و آمریکا از سال 1325 اشاره کرد که در زمینه فرهنگی فعالیت داشت. کتابخانه اداره اطلاعات آمریکا نیز که در تهران بهطور مستقل فعالیت میکرد و چندین جلد کتاب درباره تاریخ و فرهنگ آمریکا به زبان فارسی منتشر کرده بود از دیگر نمونههای فعالیت در این حوزه بود.[11]
همکاریهای دوجانبه درخصوص فعالیتهای باستانشناسی از دیگر عرصههای روابط فرهنگی میان ایران و آمریکا بود.[12] لازم به تذکر است آمریکا در پشت ظاهر خیرخواهانه برای بازخوانی تاریخ ایران از طریق کشفیات باستانشناسی، بین سالهای 1925 تا 1941 آثار باستانی کشور را به بهایی نازل و با ارزانترین قیمت به یغما برده بود.[13]
راهاندازی تأسیسات و نهادهای فرهنگی در ایران از دیگر اقدامات آمریکا در راستای نفوذ فرهنگی در کشور بود. مهمترین این نهادها عبارت بودند از:
1ـ مدارس آمریکایی در ایران
این مدارس یکی از ابزارها و پوششهای نفوذ فرهنگی آمریکا بود که از طریق آنها این کشور در ساختار تعلیم و تربیت جامعه ایران برای تأمین اهداف خود اثرگذاری میکرد. از جمله مدارس فعال آمریکایی در ایران میتوان به مدرسه آمریکایی ارومیه، نخستین دبستان آمریکایی تهران، مدرسه عالی آمریکایی و کالج البرز اشاره کرد.[14]
2ـ سپاه صلح آمریکا در ایران
رهبران آمریکا میخواستند مردم آمریکای لاتین، آفریقا و آسیا «متوجه آمریکا و آنچه رئیسجمهوری آن انجام میدهد شوند.»[15] آمریکا با توجه به این سیاست و برای اصلاح وجهه خود در میان ایرانیان که پس از کودتای 28 مرداد به شدت خدشهدار شده بود دکترین «اتحاد برای پیشرفت» را در اسفند 1339 طرح و اجرا کرد و در راستای آن سپاه صلح یا گروه صلح را ایجاد نمود. اعضای این سپاه، دانشجویان و فارغالتحصیلان دانشگاههای آمریکا بودند که به صورت داوطلبانه و بعد از دیدن آموزشهای لازم به کشورهای دیگر اعزام میشدند. آنها به شهرها و روستاهای ایران آمده، در مدارس و ادارات ایران به کار آموزش میپرداختند. صدور فرهنگ و شیوه زندگی آمریکایی از اهداف عمده سپاهیان صلح بود. در واقع این طرح، شکل پیچیده از امپریالیسم فرهنگی آمریکا بود که با کمک فعالیتهای آموزشی در جهان سوم به تربیت و پرورش افراد مستعد در خدمت منافع غرب میپرداخت.[16] قانون مربوط به گروه صلح در سال 1343 به تصویب مجلسین ایران رسید.[17] گرچه پیش از آن و در شهریور 1341 اولین گروه از داوطلبان سپاه صلح وارد ایران و بنا به خواست وزارت فرهنگ در مراکز آموزشی و دانشسراهای تربیت معلم مشغول به کار شده بودند.[18] آموزش زبان، مهارتهای فنی و حرفهای، موسیقی، تئاتر و ورزش زمینه کاری بیشتر سپاهیان صلح بود.[19]
ترویج و توسعه فرهنگ غربی در ایران راهکاری بود که آمریکا برای گسترش سلطه سیاسی و اقتصادی در پی گرفته بود. این کشور در پی دوام فروش تجهیزات و لوازم مصرفی تولیدی خود به ایران و ایجاد بازار فروش پرسود به تبلیغات رسانهای روی آورد و از این طریق موفق به فروش محصولات خود در ایران گردید. آمریکا برای ادامه و حفظ این روند نیازمند پرورش مردمی شیفته به فرهنگ و محصولات آمریکایی بود. این هدف به دو طریق برآورده میشد: آموزش و تبلیغات در داخل کشور و پرورش افرادی که بتوانند بر مسند امور و تصمیمگیری قرار گیرند و دیگری اعزام دانشجو به آمریکا. آمریکا در نیل به اهداف یاد شده کاملاً موفق بود. در دوره پهلوی دوم بیشتر لوازم و وسایل مورد استفاده ایرانیان آمریکایی بود و مردم گرایش خاصی به مصرف کالاهای آمریکایی داشتند.[20] نفوذ آمریکا در میان قشر تحصیلکرده ایران در دوره پهلوی دوم به قدری بود که بیش از 60 درصد وزیران کابینه تحصیلات خود را در آمریکا گذرانده بودند.[21] تعداد دانشجویان ایرانی در آمریکا بیش از هر کشور دیگر و دارای کرسیهای ایرانشناسی متعدد بود.[22] آمریکا در تلاش برای دستیابی به اهداف خود هزینه تحصیلات دانشجویان ایران در آمریکا را تقبل میکرد، همچنین استادان آمریکایی در برخی دانشگاههای ایران تدریس میکردند.[23] سفر جان کلارک در سال 1342 به تهران به عنوان مشاور فرهنگی برای مشورت درباره برنامههای دانشجویی و همکاری با سازمان سرپرستی دانشجویان و سفر حقوقدان معروف آمریکایی و استاد حقوق دانشگاه ییل به نام مایرس مک دوگال در سال 1345 به ایران و سخنرانی در دانشگاههای تهران و اصفهان و انجمن ایران و آمریکا[24] از جمله همکاریهای دانشگاهی میان ایران و آمریکا در دهه چهل بود.
با همه این تلاشها اما بین اقشار و طبقات مختلفی که مخاطب برنامههای فرهنگی ـ اجتماعی آمریکا بودند تنها اقشاری از طبقه مرفه جامعه جذب این برنامهها شدند، عامه مردم به دلایل مختلف بهویژه دخالت مستقیم آمریکا در سرنگونی دولت ملی مصدق و کودتای 28 مرداد 1332، موضع مخالفی در قبال این کشور داشتند و احساسات ضدآمریکایی بهطور روزافزونی گسترش مییافت. اتهام اصلی این کشور این بود که حامی و پشتیبان اصلی شاه و شاه، نوکر و دستنشانده آمریکا بود.[25] پس از کودتا، از دیدگاه ایرانیان حکومت شاه و آمریکا هویتی واحد یافتند و هر دو مسئول اعمالی شناخته میشدند که توسط پهلوی انجام میشد. نفرت و سرخوردگی که در نتیجه این کودتا در میان ایرانیان ایجاد شد، یکی از عوامل تسریعکننده حرکت انقلابی مردم ایران بود.[26]
پینوشتها:
[1]. هوشنگ مهدوی، عبدالرضا، تاریخ روابط خارجی ایران، تهران، امیرکبیر، 1355، ص 400.
[2]. رشیدپور، احمد و کورش فتحی، «معرفی سند، روابط فرهنگی ایران و ایالات متحده آمریکا از شهریور 1320 تا 28 مرداد 1332»، تاریخ روابط خارجی، زمستان 1385، شماره 29، ص 197تا 236 و ص 200 و 201.
[3]. همان، ص 201 تا 203.
[4]. همان، ص 205 و 206.
[5]. زهیری، علیرضا، عصر پهلوی به روایت اسناد، قم، دفتر نشر و پخش معارف، 1379، ص 335.
[6]. کرین قریشی، سیدحسن و کاظم نیازی نشاط، «روابط فرهنگی و اجتماعی ایران و آمریکا در دوره ریاست جمهوری لیندون جانسون»، سیاست خارجی، تابستان 1392، سال 28، شم 2، ص 369 تا 388 و ص 370.
[7]. همان، ص 373.
[8]. همان، ص 371.
[9]. همان، ص 376 و 377.
[10]. رشیدپور، همان، ص 207.
[11]. کرین قریشی، همان، ص 370 و 371.
[12]. همان، ص 373.
[13]. مجد، محمدقلی، آمریکا و ایلغار آثار باستانی ایران، ترجمه بهرام آجرلو، تهران، کارنگ، 1386، ص 352.
[14]. کرین قریشی، همان، ص 372.
[15]. آمبروز، استفن، روند سلطهگری، تاریخ سیاست خارجی آمریکا (1938 ـ 1983)، ترجمه احمد تابنده، چاپخش، 1363، ص 255.
[16]. بیگدلو، رضا و ثریا مرسلی، «دیپلماسی عمومی آمریکا در ایران در دوه پهلوی»، تاریخ نامه انقلاب، بهار و تابستان 1396، شماره 11، ص 61 تا 83 و ص 68 تا 70.
[17]. همان، ص 71.
[18]. همان، ص 73.
[19]. همان، ص 74 و 76.
[20]. کرین قریشی، همان، ص 376.
[21]. همان، ص 378.
[22]. مدنی، سیدجلالالدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج دوم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1361، ص 177.
[23]. کرین قریشی، همان، ص 373.
[24]. همان، ص 377.
[25]. بیگلدلو، همان، ص 77.
[26]. رشیدپور، همان، ص 209.
منبع:«پایگاه اطلاع رسانی ۱۵ خرداد ۴۲»، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگ و ادب پایداری این مطلب تاکنون 1280 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|