رضاشاهی که خانوادهاش میشناخت | رضاشاه از شاخصترین شخصیتهای سیاسی و تاریخی دوران پس از انقلاب مشروطه است که اقدامات و رفتارهای دوره فرمانرواییاش از او چهرهای پیچیده، مستبد، دوگانه و پرتناقض ساخته است. او از یکسو آدمی است که در برههای تاریخی قدرت را بهدست گرفت و درصدد نوسازی ایران برآمد و از سوی دیگر پادشاهی خودکامه بود که طی بیست سال حکومتش بسیاری از شخصیتهای سیاسی و اجتماعی ایران را به کام مرگ فرستاد. این چهره دوگانه رضاشاه در عرصه سیاست این پرسش را برمیانگیزد که آیا وی در روابط خصوصی و تعاملاتِ درون خانوادگی خویش نیز در قامت یک شخصیت دیکتاتورمآب و مستبد ظاهر شده است؟
گذری کوتاه به زندگی رضاشاه
شخصیت سیاسی صاحبان قدرت و رفتارهای سیاسی آنها محصول محیط زندگی و متأثر از ذهنیتها و تلقی آنها از واقعیت است. آنچه از رضاشاه در متون تاریخی آمده است نشان میدهد که او در سوادکوه مازندران و درون خانوادهای گمنام متولد شد و از همان کودکی پدر و مادرش را بهنوعی از دست داد و بهطور طبیعی به دور از کانون گرم خانواده و نیز درگیر با بسیاری از کمبودهای عاطفی، تربیتی و مالی بزرگ شد. او در ادامه زندگیاش وارد نیروی قزاق شد که توأم با ابراز توانمندیهای فردی بود. در ادامه پیشه نظامیگریاش، او را در سلسلهجنبان کودتای 1299ش و فتح کرسی سلطنت مشاهده میکنیم.
تجلی شرایط یادشده در شخصیت رضاخان را میتوان در روی آوردن او به حرفه نظامیگری مشاهده کرد؛ چراکه شرایط و بستری که وی در آن رشد کرده بود از وی فردی تندخو و عجول ساخته بود که زود و سخت عصبانی میشد. در حقیقت، رضاخان یک نظامی بود و نظامیگری اساس اخلاق و روحیه او را تشکیل میداد. خشونت و استبداد نیز از دیگر مشخصههای او بود که با همان نظامیگری وی درآمیخته بود».(1) به نظر میرسد ویژگیهای شخصیتی رضاخان در زندگی خصوصی و نحوه تعامل وی با افراد خانواده و نزدیکانش نیز تأثیر عمدهای داشته است؛ بهطوریکه میتوان گفت وی در محیط خانه نیز مردی بود که توانایی براندازی و کودتا را داشت.
کودتایِ خانگی و مجادلههای پایانناپذیر
بنا بر مستندات تاریخی، رضاخان چهار بار ازدواج کرد و از هر کدام از این ازدواجها صاحب تعدادی فرزند شد. همسر اول وی دخترداییاش (تاجماه) بود. این ازدواج به دلیل مرگ زودهنگام همسرش، دوامی نداشت. همسر دوم رضاخان نیمتاج (تاجالملوک بعدی) فرزند میرپنج تیمورخان مشهور به آیرملو بود که در سال 1295ش با رضاخان ازدواج کرد.(2) رضاشاه از طریق پدر همین زن، مراتب بالای نظامی را بهدست آورد و به فرماندهی دیویزیون قزاق رسید. چون زمان ازدواج، رضاخان یک قزاق ساده بود و درجهاش پایینتر از تیمورخان بود، تاجالملوک به رضاخان فخرفروشی میکرد و پدرش را عامل پیشرفت او میدانست.(3) همین امر سبب مجادلههای طولانی وی و رضاخان، که روحیه انعطافناپذیری داشت، میشد.
زندگی رضاخان، بعد از کودتایِ 1299ش، یکباره دگرگون شد؛ مردم، دیگر رضا را با عناوین «رضا قزاق»، «رضا میرپنج»، «رضا ماکسیم» و دیگر صفات و عناوینی که قبلا داشت، نمیشناختند. او کودتا کرده، به سردار سپه موسوم شده و گرفتاریهای بسیاری بر سرش ریخته بود و هیچکس نمیتوانست حدس بزند با آنهمه مشغله، در خانه نیز کودتا خواهد کرد. ماجرای کودتای خانگی سردار سپه از آنجا آغاز شد که نیمتاج (همسر دوم رضاشاه)، خلقوخویی تند داشت و رضاخان هم بهواسطه روحیه نظامیگری، موجودی تندخو و مستبد بود و درنتیجه بگومگویی دائمی بین زن و شوهر وجود داشت.(4) آشفتگی زندگی خانوادگی سردار سپه و ناسازگارهای تاجالملوک، اندکاندک به آنجا رسید که رضاخان به فکر ازدواج مجدد افتاد و در سال 1300ش با توران امیرسلیمانی، نوه علیرضاخان عضدالملک (مجدالدوله)، ازدواج کرد.
اشرف پهلوی درباره دوران کودکی و محیط خانواده و ازدواج مجدد پدرش گفته است: «هنگامی که من و برادرم [محمدرضا] خیلی بچه بودیم و مادرم، برادرم علیرضا را آبستن بود، پدرم با زن دیگری که بسیار جوان بود ازدواج کرد... مادرم از این کار پدرم خیلی عصبانی شد؛ چنانکه مدتها حاضر نمیشد پدرم را ببیند».(5)
اختلافات در زندگی خانوادگی رضاخان، که بعد از ازدواجش با توران امیرسلیمانی دچار آشفتگیهایی بیش از گذشته شده بود، شدت بیشتری گرفت؛ بنابراین وی برای فرار از محیط خانه اغلب اوقات را در منزل نبود و تمام اوقات حضورش در منزل، صرف بگومگو و مشاجره با همسرانش میشد. توران امیرسلیمانی نیز به دلیل روحیه سلطهجویانه و مستبد رضاشاه با وی از در ناسازگاری درآمد و مشاجرات میان آنها تا جایی پیش رفت که رضاشاه حکم کرد که «توران حق رفتوآمد با خانواده و اقوام خود را ندارد...»(6)
سلیمان بهبودی (پیشکار رضاخان) رفتار وی با ملکه توران را چنین روایت کرده است: «روزی رضاخان وارد خانه شد و به توران تکلیف کرد که چکمههای او را از پایش درآورد. توران که چنین انتظاری نداشت، با تندی گفت: من در منزل پدرم هم، چنین کاری نکردهام! رضاخان هم با تندی گفت: پس برو منزل پدرت! توران هم همان ساعت با اجاره درشکهای گریهکنان به منزل پدرش رفت... رضاشاه نیز هیچوقت به دنبال او نرفت».(7) درنهایت این ازدواج به طلاق ختم شد. توران که هنگام طلاق کمتر از بیست سال داشت، از آن دوران چنین یاد کرده است: «تمام دوران اقتدارش (رضاخان) برای من بیچارگی و نشستن و دیدن و ساختن با ناملایمات بود».(8) پس از این ماجرا رضاخان برای بار چهارم به فکر ازدواج مجدد افتاد و با یکی از نوادگان قاجار به نام عصمت دولتشاهی ازدواج کرد.
البته مشی مستبدانه رضاشاه تنها به برخورد با همسرانش محدود نمیشد، بلکه فرزندانش نیز در فضایی آکنده از خشونت، تضاد و تبعیض و با شیوههای تربیتی خشن رشد کردند. از روایتهای افراد نزدیک به خاندان پهلوی برمیآید که افزون بر شیوههای سختگیرانه رضاخان در محیط خانه، وی میان فرزندانش نیز تبعیض قائل میشد؛ برای نمونه اشرف پهلوی که به علت جنسیتش، از همان کودکی مورد بیمهری پدر قرار گرفته بود، در زمان اعزام ولیعهد به سوئیس برای ادامه تحصیل، این چنین زبان به اعتراض گشود: «چرا شما بین دختر و پسرتان فرق میگذارید؟ چرا محمدرضا را برای درس خواندن به سوئیس فرستادید؟ ... اشرف آنقدر نق زد ... که رضاشاه از کوره در رفت و مانند دهها بار دیگری که او را کتک زده بود، با پشت دست به دهان او زد و اشرف که همیشه بعد از کتک خوردن آرام میگرفت، آن روز نیز آرام شد، در خود فرو رفت و دیگر چیزی نگفت».(9)
ازدواجهایِ فرمایشی
«حکم کردن»هایِ رضاخان تنها به همسرانش منحصر نمیشد، بلکه او فرمانروای بلامنازع تمام فصول زندگی فرزندانش نیز بود؛ تا جایی که وی تعیینکننده زمان و شخص موردنظر برای ازدواج آنان بود و هیچکدام از فرزندانش جرئت ابراز مخالفت نداشتند. اشرف پهلوی در خاطراتش درباره چگونگی ازدواج اولش با علی قوام چنین آورده است: «وقتی شایع شد پدرم برای من و شمس شوهر انتخاب کرده، همه شروع کردند به تبریک گفتن، اما در نظر من، این خبر وحشتناکی بود. من در آن موقع، از فکر ازدواج کردن هم بیزار بودم تا چه رسد به اینکه با مردی که هرگز ندیده بودم، ازدواج کنم. میترسیدم احساسم را با پدرم در میان بگذارم؛ ازاینرو، از برادرم خواستم وساطت کند... اما این حقیقت را نیز میدانستم که پدرم هیچگونه مقاومت یا مخالفتی را از سوی هیچیک از فرزندانش تحمل نخواهد کرد؛ ازاینرو، ... در مراسم عروسی مشترکی که برای من و شمس برپا شده بود، تن به ازدواج دادم...».(10)
تاجالملوک نیز درباره ازدواج فرمایشی محمدرضا چنین گفته است: «.... رضا اجبار کرده بود محمدرضا با یک شاهزاده مصری ازدواج کند و ملک فاروق، پادشاه مصر، هم خواهرش را مجبور به ازدواج با ولیعهد ایران کرده بود و هر دو از این ازدواج ناراضی بودند».(11) محمدرضا پهلوی نیز در کتاب «مأموریت برای وطنم» دراینباره نوشته است: «کسی بر من خرده نخواهد گرفت اگر بگویم به همان اندازه که یک روستایی حق دارد در زندگی خصوصی و خانوادگی از آزادی بهرهمند باشد، پادشاه نیز باید از این حق بدوی برخوردار باشد... در اواخر دوره تحصیلات من در دانشکده افسری، اعلیحضرت فقید به فکر افتاد همسر شایستهای برای من انتخاب کند... او عکس شاهزاده خانم فوزیه را دیده و او را پسندیده بود. او پس از اطمینان از موافقت دولت مصر، نخستین اطلاع را به من از طریق اعلام خبر نامزدی من داد. تا آن تاریخ، من چهره همسر آینده خود را ندیده بودم».(12)
فرجام سخن
خودمحوری، استبداد فردی و دیکتاتوری مطلق چنان با نام رضاشاه عجین شدهاند که از نام او این ویژگیها به ذهن هر کسی خطور میکند. بررسی زندگی خصوصی رضاشاه نشان میدهد که رفتارهای سلطهجویانه او تنها به مردم یا رجال سیاسی مربوط نمیشد، بلکه خانواده وی را نیز دربرمیگرفت. تجربه چهار بار ازدواج ناپایدار شخص رضاخان، برگزیدن شیوههای تربیتی نظامیگرایانه در محیط خانه، الگوی ازدواجهای فرمایشی و سرانجام بروز بحرانهای شخصیتی و روانی در میان اعضای خاندان پهلوی مهر تأییدی بر این نکته است که «حکمهایِ رضاخانی» در محیط خانه و زندگی خصوصی او نیز برقرار بوده و کسی یارایِ مقابله و مخالفت با آنها را نداشته است.
پینوشت:
1. سیدحسن فلاحزاده، رضاخان و توسعه ایران، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1391، ص 82.
2. رضا نیازمند، رضاشاه: از تولد تا سلطنت، تهران، بنیاد مطالعات ایران، 1375، ص 143.
3. عباس قدیانی، تاریخ فرهنگ و تمدن در دوره پهلوی اول، ج 2، تهران، فرهنگ مکتوب، 1391، ص 26.
4. محمدرضا حسن بیگی، مادرخوانده: زندگی و خاطرات اشرف پهلوی، تهران، نوین، 1387، صص 27-28.
5. اشرف پهلوی، من و برادرم، با مقدمهای از محمود طلوعی، تهران، نشر علم، 1376، ص 45.
6. محمدرضا حسنبیگی، همان، ص 33.
7. رضاشاه: خاطرات سلیمان بهبودی، شمس پهلوی، علی ایزدی، به اهتمام غلامحسین میرزا صالح، تهران، طرح نو، 1372، ص 101.
8. پهلویها: خاندان پهلوی به روایت اسناد، به کوشش جلال اندرزمانی و مختار حدیدی، ج 2، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1378، ص 4.
9. محمدرضا حسن بیگی، همان، ص 40.
10. همان، ص 89.
11. خاطرات ملکه پهلوی: تاجالملوک پهلوی، بنیاد تاریخ شفاهی (معاصر) ایران، بهآفرین، 1380، ص 58.
12. محمدرضا پهلوی، مأموریت برای وطنم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1349، صص 380-381.
منبع:پایگاه موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران این مطلب تاکنون 1273 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|