ماهنامه الکترونيکي دوران شماره 193   دي ماه 1400
 

 
 

 
 
   شماره 193   دي ماه 1400


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
چند نظر در باره یک فرار

26 دی یادآور فرار محمدرضا پهلوی از ایران است. وقتی شاه در مقابل انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) و در برابر خواسته‌های مردم نتوانست ایستادگی کند، سرانجام بساط خویش را جمع کرد و از ایران گریخت. این فرار زمینه تسریع پیروزی انقلاب اسلامی را رقم زد.
همه ناظران سیاسی بر این امر متفق‌القول بودند که حل بحران ایران، با ادامة ‌حضور شاه امکان‌پذیر نیست و امام خمینی(ره) به هیچ عنوان حضور شاه و رژیم سلطنتی را تحمل نخواهد کرد. شاه نیز به این موضوع واقف بود. وی پس از عدم موفقیت دولت‌هایش در فرونشاندن نارضایی‌ها، تصمیم گرفت هرچه زودتر از کشور خارج شود. در آن اوضاع و شرایط هیچ قدرتی قادر به دفاع از شاه و جلوگیری از فروپاشی رژیم پهلوی نبود.
در رابطه با فرار شاه از ایران نقطه‌نظرهای برخی رجال عصر پهلوی دوم و یا شخصیتهای دیگر خواندنی است. مقاله حاضر به بازگویی مواردی از این اظهارنظرها پرداخته است:
ارتشبد عباس قره‌باغی آخرین رییس ستاد ارتش پهلوی درباره خروج شاه از کشور در خاطرات خود می‌نویسد: «با توجه به تصمیم شاه در جلسه شورای سلطنت قرار بود شاه روز چهارشنبه 27 دی 1357 از کشور خارج شود اما غروب روز دوشنبه 25 دی که خبر رأی اعتماد مجلس سنا به دولت بختیار در روزنامه‌ها منتشر شد، طولی نکشید که سپهبد بدره‌ای تلفنی اطلاع داد: «اعلیحضرت به جای چهارشنبه، فردا سه‌شنبه صبح حرکت خواهند کرد و مسافرت ایشان خصوصی و غیررسمی است.»
قره باغی می‌افزاید: «برای مسافرت غیررسمی هم روش خاصی وجود داشت. معمولاً نخست‌وزیر، روسای مجلسین، رئیس ستاد و تعدادی از مقامات علاوه بر وزیر دربار و روسای تشریفات در فرودگاه حاضر می‌شدند. اما شاه به فرماندهان نیروهای نظامی و حتی به فرمانده نیروی هوایی که به علت داشتن مسئولیت حفاظت از هواپیمای اختصاصی و تشریفات پرواز معمولاً در سفرها و حتی در مسافرت‌های خصوصی و داخلی حضور پیدا می‌کرد، اجازه نداده بود به فرودگاه بیایند.»
ویلیام فوربیس در کتاب «سقوط تخت طاووس» در توصیف صحنه خروج شاه از ایران می‌نویسد: «آهنگ سریع‌تر می‌شد. شاه فرزندان خود را به ایالات متحده فرستاده بود و در شانزدهم ژانویه خود او و همسرش آخرین افراد خانواده پهلوی بودند که در ایران باقی مانده بودند. حوالی ساعت 30/12 بعدازظهر چهار هلی‌کوپتر از کاخ نیاوران به سوی فرودگاه مهرآباد پرواز کردند. شاه معمولاً از این روش استفاده می‌کرد تا نگذارد مخالفین بفهمند او در کدام هلی‌کوپتر است تا به او شلیک کنند. در فرودگاه صحنه خروج شاه، صحنه محنت‌باری بود. شاه با چشمانی اشک‌آلود گفت: «امیدوارم که دولت بتواند گذشته را اصلاح و جبران کند و همچنین در پایه‌گذاری برای آینده موفق باشد.» سپس شاه با مشتی خاک ایران در جیبش، کنترل جت بوئینگ 727 آبی و نقره‌ای رنگ را به دست گرفت و با همسرش به سوی تبعید پرواز کرد.»
پس از انتشار خبر خروج شاه از رادیو، مردم سراسر کشور با هجوم به خیابانها به شادی و پایکوبی پرداختند. این نخستین تظاهرات شادمانه مردم در خیابانها طی روزهای انقلاب بود. صحنه‌هایی که سرآنتونی پارسونز، سفیر انگلستان در تهران، از خروج شاه به تصویر می‌کشد، خواندنی است: «کابینه بختیار و برنامه دولت او روز 16 ژانویه (26 دی 1357) مورد تأیید مجلس ایران قرار گرفت و شاه و همسرش همان روز فرودگاه مهرآباد را به مقصد مصر ترک گفتند. رادیو ایران ساعت 2 بعدازظهر خبر عزیمت شاه را پخش کرد، در آن ساعت من و همسرم و سایر اعضای سفارت و خانواده‌هایشان همه در محوطه سفارت بودیم. ناگهان همه شهر از شادی منفجر شد و صدای بوق اتومبیلهایی که در حرکت بودند در فضا پیچید. از آن لحظه تا هنگام غروب مردم در خیابانها به رقص و شادی مشغول بودند. اتومبیلها با چراغ روشن و به صدا در آوردن بوقهای خود حرکت می‌کردند. مردم به طرف سربازها رفته و آنها را می‌بوسیدند و شماره‌های فوق‌العاده روزنامه‌ها را با عناوین درشت «شاه رفت» توزیع می‌کردند. در عرض چند ساعت مجسمه‌های شاه و پدرش در میادین شهر سرنگون شد که خود پیش درآمد سقوط رژیم بود. تظاهرکنندگان روی زره‌پوش نظامی‌ها رفته و شعار می‌دادند و لوله‌های تفنگ سربازان در سراسر کشور با شاخه‌های گل مسدود شده بود. من هرگز صحنه‌های آن روز را فراموش نمی‌کنم.»
اردشیر زاهدی، آخرین سفیر شاه در آمریکا، در کتاب 25 سال در کنار پادشاه، درباره خروج شاه از کشور می‌نویسد: «پس از آنکه هواپیمای سلطنتی از باند فرودگاه مهرآباد برخاست و خبر مسافرت شاه از رادیوی ایران پخش شد، مردم به خیابانها ریختند و شعار دادند که نه شاه می‌خواهیم نه شاپور! من همان شب که فیلم این تظاهرات و شادی مردم از رفتن شاه را دیدم متوجه شدم که تاریخ شاهنشاهی ایران به پایان رسیده و شاپور بختیار هم نخواهد توانست سلطنت را نجات بدهد.»
ویلیام سولیوان سفیر آمریکا در تهران خاطرات خود را از آن روز در کتاب «مأموریت در ایران» چنین ثبت کرده است: شاه و شهبانو و همراهانشان طبق برنامه پیش بینی شده با تشریفات از پاویون سلطنتی فرودگاه مهرآباد، ایران را ترک گفتند. جریان عزیمت شاه بعد از ظهر همان روز از رادیو و تلویزیون ایران پخش شد و ساعتی بعد شهر تهران را غوغا و هیجان بی سابقه‌ای فراگرفت. جشن رفتن شاه ۳ یا ۴ ساعت با حرکت دسته‌های تظاهرکنندگان در خیابان‌ها و صدای بوق اتومبیل‌ها و روشن کردن چراغ‌ها ادامه یافت.
احمد علی مسعود انصاری در کتاب «من و خاندان پهلوی» از خروج مقادیر زیادی جواهرآلات از کشور خبر می‌دهد و می‌نویسد: «در موقع ترک وطن، شاه و خانوادش مقدار زیادی از جواهرات خود را همراه آوردند. از جمله شاه به همراه اثاثیه خود ۴ جعبه جواهرات آورده که استوار شهبازی که همراه خانم فریده دیبا مادر فرح جواهرات را برای امانت سپردن به بانک سوئیس برده بود به من گفت که جواهرات در چهار جعبه بزرگ هر یک به اندازه نیم قد انسان بودند. البته این جواهرات خود شاه و فرح بود و سایر افراد خانواده جواهرات خود را به طور جداگانه آورده بودند.»
شاپور بختیار در فصل پنجم کتاب «یک‌رنگی» با عنوان «وداع پادشاه» از روز خروج شاه می‌نویسد: «هلیکوپتر روی باند فرودگاه نزدیک محلی که پادشاه ایستاده بود فرود آمد. اعلیحضرت پالتو سرمه‌ای بر تن داشت و دورش را عده‌ای از نظامیان و غیرنظامیان گرفته بودند. شهبانو هم در کنارش بود. فصل جدایی که در آن زمان هیچ کدام نمی‌دانستیم دائمی خواهد شد، فرا رسیده بود. پس از آنکه من ادای احترام کردم پادشاه به من گفت: من ۲۰ دقیقه منتظر شما هستم. گفتم امیدوارم اعلیحضرت مرا ببخشند. در مجلس و در انتظار گرفتن رای اعتماد بودم.»

منبع:فصلنامه مطالعات تاریخی، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، جلد 11، ویژه‌نامه 22 بهمن، مقاله: «روزی که شاه رفت»

این مطلب تاکنون 1380 بار نمایش داده شده است.
 
     استفاده از مطالب با ذکر منبع مجاز مي باشد.                                                                                                    Design: Niknami.ir