حاشیههای یک ماموریت | روز 11 دی، سالروز ارسال نامه مهم و تاریخی امام خمینی(ره) برای میخائیل گورباچف آخرین رئیس جمهوری اتحاد جماهیر شوروی است. این نامه توسط هیئتی که خانم مرضیه حدیدچی معروف به طاهره دباغ یکی از آنها بود در مسکو تحویل گورباچف گردید. متن حاضر، خاطره خانم دباغ از این ماموریت است.
گفتنی است خانم دباغ از زندانیان سیاسی، فعالان مبارزه مسلحانه ضد رژیم پهلوی است که از سال ۱۳۴۹ وارد فعالیتهای مبارزاتی شد. او در سال ۱۳۵۳ پس از دو بار بازداشت توسط ساواک و تحمل شکنجههای شدید با پاسپورت جعلی از کشور خارج شد. در فرانسه و انگلیس در اعتصاب غذاهایی برای آزادی زندانیان سیاسی ایرانی شرکت میکرد، در عربستان سعودی به توزیع اعلامیههای امام خمینی در میان زائران میپرداخت، اما بیشتر فعالیتهای او در خارج از کشور مربوط به آموزش مبارزات چریکی در سوریه و لبنان میشد. دباغ در هنگام اقامت حضرت امام (س) در پاریس به ایشان پیوست و پس از پیروزی انقلاب صاحب مناصبی چون فرماندهی سپاه همدان، رییس زندانهای زنان تهران، فرمانده سپاه غرب کشور، نماینده مردم تهران و همدان در مجلس شورای اسلامی، مسوول بسیج خواهران کل کشور و استاد مدرسه شهید عالی مطهری بوده است.
مرضیه دباغ یکی از اعضای هیات اعزامی به شوروی در دیماه سال ۱۳۶۷ بوده است. این هیات به سرپرستی آیتالله جوادی آملی جهت ابلاغ پیام امام خمینی(س) به گورباچف، راهی مسکو شدند تا با ابلاغ این پیام، جهان کمونیسم را به پذیرش اسلام دعوت نمایند. دباغ پیش از رحلت خود (۲۷ آبان ۱۳۹۵) قائممقام جمعیت زنان جمهوری اسلامی ایران و موسس جمعیت دفاع از انتفاضه بوده است. وی طی مصاحبهای خاطرات خود از ماموریت ابلاغ پیام امام به گورباچف را بیان کرد.
خانم دباغ درباره چگونگی انتخاب شدن برای ابلاغ پیام حضرت امام به گورباچف گفت:
«آن زمان من علاوه بر مسوولیت نمایندگی ملت خوبمان در مجلس شورای اسلامی، مسوولیت زندانهای زنان استان تهران را نیز بر عهده داشتم. روزهای تعطیل مجلس هر روز به یکی از زندانها سر میزدم. یک روز که برای بازدید وارد زندان کچویی شدم از بلندگو من را صدا کردند. قدری نگران شدم و مراجعه کردم که مشخص شد مرحوم حاج احمدآقا خمینی تماس گرفتند. من قبل از ظهر کارهایم را تمام کردم و به جماران مراجعه کردم. حاج احمدآقا فرمودند که حضرت امام نامهای برای آقای گورباچف دارند و از بین خانمها شما انتخاب شدهاید و همچنین آیتالله جوادی آملی و آقای جواد لاریجانی انتخاب شدهاند و آماده باشید تا هر زمان که حضرت امام فرمودند، این پیام را برای آقای گورباچف ببرید. طبیعی بود که هر کس دیگر هم جای من میبود قدری تأمل میکرد که این نامه چه مناسبتی دارد و چه شده است که شوروی که کشوری کمونیستی است و حضرت امام همه اینها را طرد میکند حالا میخواهند نامه بدهند و ارتباط برقرار کنند، اما به دلیل اینکه ما همیشه به تبعیت محض و بیچون و چرا از فرمایشات حضرت امام و ولایت عادت کردهایم طبیعی بود که خودم را آماده کردم.»
وی ادامه داد: «در آن فضا هم قطعنامه 598 سازمان ملل راجع به جنگ تحمیلی به تازگی پذیرفته شده بود و حالا نوبت به بازسازی کشور رسیده بود و سوال ذهن همه جناحها و گروهها این بود که آیا از کشورهای خارجی برای بازسازی خرابیها کمک گرفته میشود؟ حالا چطور شده است که حضرت امام یک کشور کمونیستی را برای کمک انتخاب کردند در حالیکه از آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان و... درخواست کمک نشده است. لذا حساسیتهای زیاد وجود داشت.»
عضو هیات ابلاغ نامه حضرت امام به گورباچف افزود: «فردا یا روز بعدش به اتفاق آیتالله جوادی آملی و دکتر لاریجانی به فرودگاه رفتیم. مرحوم حاج احمد آقا هم در فرودگاه حضور داشتند و با همان مزاح همیشگیشان فرمودند وصیت نامههایتان را هم بنویسید و بروید. البته حضرت امام هم فرموده بودند شاید هواپیما را دزدیدند و به آمریکا یا اسرائیل بردند، یا هواپیمای شما را زدند یا ممکن است پس از ابلاغ، نیروهای شوروی شما را دستگیر کنند. چون همه دنیا میخواستند بدانند که پیام چیست. در داخل کشور هم جز چند نفر کسی نمیدانست مضمون نامه چیست؟»
وی ادامه داد: «پس از پرواز هواپیما نماز ظهر را خواندیم و غذا خوردیم و سپس آیتالله جوادی آملی نامه را دادند که ما بخوانیم. وقتی نامه را خواندیم دیدیم اصلاً نامه حال و هوای دیگری دارد و نامهای نیست که مثلاً درخواستی شده باشد. این نامه در رابطه با خدا و پیغمبر و انسانیت و این مسائل است و ربطی به مسائل مملکتی و دفاع مقدس ندارد.»
دباغ در ادامه گفت: «پس از قرائت نامه، احساس کردم افتخار بزرگی نصیب بنده شده است و همه دلنگرانی که در وجود من بود، رفع شد و ذهن ما از همه بافتههای قبلی پاک شد و در واقع احساس عزّتی به ما دست داد که حامل نامه چنین مرد بزرگی هستیم. اما این پرسش وجود داشت که واکنش شوروی چه خواهد بود و عکسالعمل اینها در مقابل این حرف حضرت امام که تمام ساخته و پرداختههای هفتاد ساله اینها را به عنوان اینکه صدای شکستن استخوانهای کمونیسم را میشنوم زیر سوال میبرد، چه خواهد بود؟»
مرضیه دباغ افزود: «وقتی به شوروی رسیدیم تعدادی به استقبال آمدند. مسوول تشریفات خود آقای گورباچف به استقبال ما آمده بود. من احساس کردم این بنده خدا وقتی چشمش به چادر من و عبا و لباده آیتالله جوادی آملی افتاد قدری هول شده بود و نمیدانست که چه خبر است؟ طبیعتاً در دنیا مرسوم است وقتی هیأتی وارد کشوری میشود گلی که برای استقبال آورده میشود به رییس هیأت میدهند، این مسوول تشریفات دسته گل را به من داد و من احساس میکردم که تنش میلرزید و نمیفهمید چه کار میکند که من دسته گل را محضر آیتالله جوادی آملی دادم. به هر حال سوار ماشین شدیم و ما را به نزدیک کاخ کرملین به جایی که میهمانان مهم در آنجا اسکان داده میشدند، بردند اما برای اینکه ما نمیتوانستیم آنجا غذا بخوریم دوستان سفارت ما را به سفارت بردند و غذا را در سفارت خوردیم و جلسه کوچکی داشتیم و بعد به محل اقامتمان برگشتیم. آن فضا چنان برای من وحشتزا بود که حتی وقتی میخواستم برای نماز وضو بگیرم، زیر چادرم وضو میگرفتم و احساس میکردم در و دیوار پر از چشمهای الکترونیکی است.»
این مبارز و فعال سیاسی ادامه داد: «صبح که عازم جلسه با گورباچف شدیم پس از ورود به کاخ آقای گورباچف هیچ بازدید بدنی از ما صورت نگرفت و خیلی محترمانه برخورد کردند تا به اتاق گورباچف رفتیم. اتاق ایشان بسیار اتاق سادهای بود. در ابتدا سفیر ما را به جلسه راه ندادند که آقایان اصرار کردند که باید آقای سفیر هم حضور داشته باشند، ایشان هم وارد جلسه شدند.»
وی با اشاره به فضای جلسه با گورباچف گفت: «امام فرموده بودند که نامه ابلاغ شود نه اینکه داده شود و ما برگردیم، بنابراین آیتالله جوادی آملی شروع به خواندن نامه کردند. ایشان میخواندند و آقای لاریجانی به انگلیسی ترجمه میکرد و انگلیسی ایشان را هم مترجم آقای گورباچف به روسی ترجمه میکرد. آقای گورباچف به صندلی تکیه کرده بود و بعضی جاهای نامه با تعجب گوش میکرد.»
وی با اشاره به حالات گورباچف در جریان ابلاغ تصریح کرد: «برخی جاها او به شدت برافروخته میشد. یکی دو تا سوال نوشته بود که پس از اتمام نامه از آقای جوادی آملی سوال کرد امام ما را دعوت به اسلام کرده آیا ما هم میتوانیم امام را به کمونیسم دعوت کنیم؟ که آیتالله جوادی آملی خیلی سنگین و بدون مکث جوابشان را دادند و ایشان قدری در فکر فرورفتند. آیتالله جوادی آملی فرمودند شما فرض را این جور نگذارید که امام شخص شما را مورد خطاب قرار داده، حضرت امام مسئلهاش مسئله امتها و ملتهاست که سالهاست تحت سیطره کمونیسم هستند و جرأت ندارند صدایشان را بلند کنند و حالا که شما گامی را برداشتهاید دارند نصیحت میکنند که شما گامتان را انتها برسانید. آقای گورباچف گفتند که امام در جایی در مورد افرادی که تحت ظلم هستند صحبت کردهاند آیا این دخالت در مسایل حکومتها نیست؟ که آقای جوادی آملی هم پاسخ دادند از اینجا که نشستهایم تا هفت طبقه زیرزمین متعلق به شوروی است، هفت طبقه آسمان هم متعلق به شوروی است. مسئله دخالت در آب و خاک نیست. انسانها مال کسی نیستند که کسی دخالت کند، انسانها ورای این حرفها هستند و امام در رابطه با انسان و انسانیت سخن میگویند. حضرت امام دانشمندان و فلاسفه شما را دعوت فرمودند که به قم بیایند و بنشینند و مباحثه کنند و انسان و قدر و مقدار انسانها را بشناسند و هم اینکه حق و حقوقشان را از آنها گرفتهاند به آنها باز پس بدهند. گورباچف به این موضوع علاوه بر آنکه نتوانست جواب بدهد، چهرهاش هم سرخ شد و دیگر سوال بعدیاش را نپرسید.»
دباغ ادامه داد: «سرانجام قرائت نامه تمام شد و ما بلند شدیم که خداحافظی کنیم. از کاخ کرملین که بیرون آمدیم سوار ماشین شدیم و به فرودگاه آمدیم چون حضرت امام فرموده بودند که این هیات جایی نرود و فقط نامه را ابلاغ کند و بازگردد و هیچ بازدیدی نداشته باشد. ما هم نماز ظهر را در فرودگاه به صورت دسته جمعی خواندیم و به ایران برگشتیم. منظره آن نماز جماعت هم عجیب بود و عده زیادی در فرودگاه برای تماشا ایستاده بودند.»
مرضیه دباغ در ادامه با اشاره به ارایه گزارش هیات به حضرت امام گفت: «چند روز بعد از بازگشت حضرت امام ما را برای ارایه گزارش احضار کردند. سوالاتی داشتند و آقایان پاسخ دادند. ایشان فرمودند که عکسالعملهای نامه را کدام یک از شما توجه داشتید؟ که عرض کردم بنده چون بیننده بودم دقت میکردم آنجا که بحث از مظلومی بود که در کشور شوروی تحت ستم است، برای گورباچف بسیار سنگین بود و دیگری جایی که فرموده بودید اهل علمتان را بفرستید بیایند در قم با علمای ما مباحثه کنند برایشان خیلی سنگین بود و تکان خوردند. حضرت امام چهرهشان قدری باز شد و اظهار رضایت کردند.»
وی ادامه داد: «گورباچف خطاب به یک خبرنگاری که پس از ۱۰-۱۲ سال، به ملاقات گورباچف رفته بود، گفته بود: افسوس میخورم و ای کاش آن روز از نامه امام(س) درک بهتری داشتم تا شوروی به این روز نمیافتاد. وی در ادامه افزود: جوانان ما امروز باید بیشتر از گذشته با این نامه آشنا شوند؛ خصوصا کتاب آوای توحید آیتالله جوادی آملی را مطالعه کنند.»
دباغ همچنین در ارزیابی از لحن نامه امام خمینی خطاب به گورباچف نیز خاطرنشان کرد: «حضرت آیتالله جوادی آملی معنای قشنگ و اسم زیبایی برای این نامه انتخاب کرده، ایشان روی کتابشان نوشتهاند نامه توحیدی از حضرت امام خمینی(س) به آقای گورباچف. حقیقت امر اینکه شما هیچ انسانی را در روی زمین پیدا نمیکنید که به ماوراءالطبیعه اعتقاد نداشته باشد، منتها آنان که به ادیان پایبند هستند آن قدرت را خدا میدانند و آن تبعیت و اتکا و اتکال را به خداوند متعال دارند؛ کسانی هم که مادی هستند در عین حال که همه مسائل را از دید مادی میبینند گرایشهای به سمت امور فرامادی و معنوی دارند.»
وی اضافه کرد: «حتی بتپرستهای قبل از زمان خود رسول اکرم (ص) را میبینند که در خانه کعبه بت گذاشتهاند اما معتقدند یک جایی باید یک چیزی باشد که آنها به آن تکیه کنند. خودشان به تنهایی کامل نیستند و نمیتوانند از عهده همه مسائل برآیند. زمانی که حضرت امام (س)، این نامه را مینویسد از مافوق بشر حرف میزند نه از خود بشر؛ نمیگوید من میگویم فلان کار را کنید. ایشان میفرمایند شما دانشمندانتان را بفرستید پیش دانشمندان ما در قم، ببینند که صدرالمتالهین در فلسفه چه کرده و یا ابن عربی از نظر عرفانی چه گفته و...؛ حضرت امام نمیخواهد خود را مطرح کند، چون انسان وقتی از خود بیرون آمد و فقط خدا را در نظر داشت، کلامش در هر مغزی تأثیر دارد. اگر نامه امام خمینی(س)، در رابطه با مسائل جامعه این گستردگی را دارد، دلیلش این است که از خدا و خالق حرف میزند نه از من انسان که رهبر انقلابم.»
خانم دباغ به روح نامه امام(س) اشاره کرد و افزود: «این نامه در عین حال که مبین دورنگری و دوراندیشی امام(س) بود، تسلط امام(ره) را نسبت به مسایل زمان نیز میرساند؛ چرا که در آن برهه تاریخی در هیچ جای جهان فروپاشی شوروی به ذهن هیچکس خطور نمیکرد.» وی به ذکر سه نکته در پیام تاریخی امام(س) اشاره کرد و گفت: «امام(س) با ذکر این جملات که با امید خوشبختی و سعادت برای شما و ملت شوروی از آنجا که پس از روی کار آمدن شما چنین احساس میشود که جنابعالی در تحصیل حوادث سیاسی جهان خصوصا در رابطه با مسایل شوروی در دور جدیدی از بازنگری و تحول و برخورد قرار گرفتهاید و جسارت و گستاخی شما در برخورد با واقعیات جهان چه بسا منشا تحولات و موجب به هم خوردن معادلات فعلی حاکم بر جهان گردد. لازم دیدم نکاتی را یادآور شوم، درصدد تشویق گورباچف به حرکتی است، که شروع کرده است. همچنین ایشان خطاب به گورباچف فرمودهاند که متوجه شروع به تغییر حکومت در شوروی هستند. امام در فراز دیگری از نامه خویش به گورباچف با ذکر این مطلب که البته ممکن است از شیوههای ناصحیح و عملکردهای غلط قدرتمندان پیشین کمونیسم در زمینه اقتصاد، باغ سبز دنیای غرب را بنماید ولی حقیقت جای دیگری است، به گورباچف گوشزد میکنند که در باغ سبز نشان دادن غرب تنها برای سلطه است و مبادا شما از چاله درآیید و در چاه بیفتید. اما نکتهای دیگر که امام(س) بدان اشاره میکنند این است که اگر جنابعالی میل داشته باشید در این زمینهها (زمینههای ذکر شده در نامه) تحقیق کنید میتوانید دستور دهید که صاحبان اینگونه علوم علاوه بر کتب فلسفه غرب در این زمینهها به نوشتههای فارابی و بوعلی سینا(رحمتالله علیهما) در حکمت مراجعه کنند تا روشن شود...) در این فراز از نامه امام(س) با فراست خود در تلاشند اهل علم شوروی را با آشنایی با دید فلسفی و عرفانی به مسایل توحیدی و خداشناسی دعوت کنند.»
دباغ در پاسخ به این پرسش که فکر میکنید اثرات این پیام در دنیا چه بود؟ گفت: «به عنوان مثال عرض کنم که برای انجام معالجه به انگلستان رفتم با دو جوان دانشجو که صحبت میکردیم عنوان میکردند که ما با پیام امام خمینی به گورباچف، مسلمان شدیم. آنها نامه حضرت امام را از نظر جامعهشناسی برای پایان نامه خود انتخاب کرده بودند. واقعیت این است که این مرد، مرد خدایی است. حضرت امام در دانشگاه اسلام بزرگ شده است در طول زندگی سیاسی، حضرت امام همیشه جنبه هدایتی را مدنظر داشتند. با ادبیات خاص خودشان کلامی را جاری میکردند. مخاطبشناس بسیار قوی بودند. امام با دشمنان خودشان هم برخورد هدایتی داشتند تا حذفی. این پیام را اگر از بُعد هدایتی آن مورد بررسی قرار دهیم بسیار اثرگذار بود. محور آن توحید بود. این دعوت به گوش جهانیان رسید. کشورهای زیر سلطه شوروی را در نظر بگیرید که بعد از پیام چقدر حرکتهای مؤثر در جهت استقلال، آزادی و... داشتند. از طرف دیگر کشورهای دیگر جهان را نیز در نظر بگیرید. مثلا در یکی از کشورهای آمریکای لاتین که بنده مسافرتی به آنجا داشتم، ۱۱ نفر مسلمان وجود داشت که یکی از آنها پیشنماز بود و ده نفر دیگر به او اقتدا میکردند و نماز جمعه میخواندند. و همه مردم هم آنها را میشناختند. به پیشنمازشان عرض کردم شما امام را میشناسید؟ عکسی از جوانیهای امام به من نشان داد (متعلق به سال ۴۲ بود که امام دستگیر شد) پرسیدم: چقدر امام را میشناسید؟ گفت که تا قبل از نامهای که به گورباچف نوشتند خیلی شناخت نداشتم؛ فقط میدانستم که انسان مبارزی است و در ایران زندگی میکند و تبعید شده است. اما پس از این نامه متوجه شدم که ایشان پیغمبر زمان ما هستند و من چندین بار پیرامون این نامه به مسلمانان اینجا توضیح دادم. پس در یک جای دورافتادهای مثل این کشور این پیام رفته و اثرات مؤثری هم گذاشته است. همچنین به چین که رفتم، مسلمانان به هنگام نماز جماعت از موضوع پیام امام سوالاتی میپرسیدند. اینها مشخص میکند که چقدر این پیام توانسته تأثیر بگذارد. خیلیها توانستند با این پیام خودشان را پیدا کنند و لذا نه تنها در شوروی بلکه در نقاط دیگر جهان هم توانست نقشآفرینی کند.»
وی در اینباره که چرا پیام به شکل دیپلماتیک ارسال نشد بلکه به شکل ابلاغ و توسط هیأتی غیرسیاسی ارسال شده است؟ گفت: «دقیقاً هدف امام در این قضیه معلوم و مشخص میشود. یک نامه توحیدی و هدایتی نمیتواند در قالب دیپلماتیک باشد. چون امام رهبر جامعه هستند، نه رئیسجمهور و نخستوزیر. امام چیزی را درک کردند که سالها بعد همگان به آن رسیدند و اگر در قالب سیاسی آن مطلب ارسال میشد اثر خود را نداشت.»
منبع:پایگاه اطلاعرسانی و خبری جماران این مطلب تاکنون 1369 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|