زايندهرود در عصر قاجار | عبدالمهدي رجايي اصفهان پيدايش و حيات خود را مديون زايندهرود است تا زايندهرود جاري باشد اصفهان وجود دارد و ميبالد وقتي که زايندهرود خشک شود، اصفهان ميفهمد مصيبتي باريده است. پس زايندهرود نبض حيات اصفهان است و رگ زندگي او.
در دوره قاجار در ميان سفرنامهها و کتب تاريخي تصاوير زيادي از زاينده رود يافت ميشود، اما آنچه پيوستگي جدانشدني اصفهان و زايندهرود را نشان ميدهد تصويري است که ظلالسلطان، حاکم اصفهان، از قحطي سهمگين سال 1288 هجري قمري به دست ميدهد. اگر چه اين قحطي تقريباً سراسر فلات ايران را در نورديد، اما مردم اصفهان که قرنها آب خود را از زاينده رود يافته بودند، اين بار نيز در بستر رودخانه نشسته، دل زمين را ميکندند و آب مي جستند.(2) تا بر اين حقيقت مسلم انگشت تأکيد نهاده شود که زايندهرود مادر اصفهان است. سخن شاهد عيني «به قرب صدهزار کس از اهل شهر مرده و فناء فيالله شدهاند. تمام دکاکين بسته، بازارها خراب. هيچ چيز پيدا نميشود. خودم به چشم خودم ديدم در ميان رودخانه زايندهرود چاهي کنده بودند به قرب سي ذرع، آبي به زحمت ميکشيدند براي مشروبات (نوشيدن) همين که دلو بالا مي آمد سگ و گربه و آدم و کلاغ و گنجشک بدون ترس از يکديگر روي هم ميريختند.(3)
چگونه زاينده رود پر آبتر شود؟
شايد همين دلبستگي شديد ميان اصفهان و زايندهرود بود که از همان روزهاي اول که اصفهاني در کتب جغرافيايي تاريخي خواند که زاينده رود و کارون از يک جا سرچشمه ميگيرند، و نخستين آنها يعقوبي بود که در قرن سوم بدين حقيقت اشاره کرد.(4) به فکر افتاد که به گونهاي دست زاينده رود فقير را در دستان کارون پر آب بگذارد. کار از زمان شاه طهماسب صفوي آغاز شد و در زمان شاه عباس که اصفهان قباي پايتختي بر تن کرد، شدت يافت. نتيجهي کار تا آن زمان ايجاد يک بريدگي به طول 300 متر، عرض 60 متر و عمق 50 متر بود.
سانسون سفير پادشاه فرانسه که به عهد شاه سليمان صفوي به اصفهان آمد، ضمن اشاره به خشک شدن زايندهرود در فصل تابستان ميگويد: «شاه نقشهاي را در نظر گرفته بود که آب کارون را، که رودخانه بزرگي است در 12 فرسنگي بالاي اصفهان، و فقط کوهي آن را از زايندهرود جدا ميسازد، به آن ملحق بسازد. مسيوژنه، مهندس فرانسوي نيز الحاق آن ها را بر عهده گرفت». اما پروژه با کارشکني صدراعظم وقت، شيخ عليخان زنگنه، متوقف شد. بدين سبب که شيخ عليخان گمان ميکرد در صورت پر شدن زاينده رود، ديگر محصولات او در کرمانشاه و همدان در بازار اصفهان فروش نخواهند رفت.(5)
کار در دوره صفويه بي نتيجه خاتمه يافت. در دوره قاجار عملاً در اين رابطه کاري صورت نگرفت، اما دانشمنداني چون ميرزا تقيخان حکيم باشي، مدير دانشمند روزنامه فرهنگ اصفهان هرگز آن را از ياد نبردند. در اوايل مشروطيت گويا پيشنهاد شده بود که کار انتقال آب از سر گرفته شود و مخارج آن را دويست هزار تومان برآورد کرده بودند. ابوالحسن بزرگ اميد، رئيس دارايي وقت، پيشنهاد را به تهران منعکس مي کند و از سوي تهران، ميلسپو مهندس آلماني به محل فرستاده ميشود. او احداث تونلي سه ذرع در سه ذرع را تجويز مينمايد و مخارج آن را هفتصد هزار تومان برآورد کرد. اما با فوت اين مهندس کار ناتمام ماند.(6) در دوره رضا شاه نيز دلسوزان و علاقه مندان به اصفهان بارها و بارها بر لزوم اجراي اين طرح انگشت نهادند. کساني مانند اميرقلي اميني مدير روزنامه اخگر در مقالات متعدد دولت را به انجام آن ترغيب مي نمود.(7)
بالاخره بعد از سال ها انتظار و آرزو در سال 1327 هجري شمسي کلنگ تونل کوهرنگ به زمين زده شد و به تاريخ 24 مهر 1332 ش اين تونل افتتاح گرديد.(8) به اين وسيله يکي از خواستههاي ديرپاي مردم اين ناحيه جامعه تحقق به خود پوشيد. تونل دوم نيز در سال 1354 ش آغاز و در سال 1366 ش به پايان رسيد. تونل سوم در سال 1360 ش آغاز شده است و اکنون بيش از 90 درصد کارهاي آن به پايان رسيده است. (9)
نقش زاينده رود در حيات اقتصادي – اجتماعي اصفهان
مطلبي که در اين جا ذکر خواهيم کرد مقالهاي است در روزنامه فرهنگ اصفهان که حدود 130 سال پيش، جايگاه رودخانه زايندهرود را در حيات اقتصادي و اجتماعي منطقه اصفهان بر مي شمرد و اطلاعات ارزشمندي در اين مورد به ما ارائه ميدهد. ماجرا از اين قرار بود که مدير روزنامه فرهنگ باخبر شد که دولت قصد دارد سدي بر روي رودخانه کارون در اطراف اهواز بسازد و به همين دليل يکي از کارگزاران دانشمند خود يعني ميرزا عبدالغفار نجمالملک را مأمور رفتن بدان صوب و بررسي موقعيت کرده است.(10) (گفتني است که ساخت سد اهواز نيز از پروژههاي پر سروصدا اما ناکام کشور در عهد قاجار بود) مدير روزنامه، ميرزا تقيخان حکيم باشي، با آن که خود اهل کاشان بود، اما به دليل علاقه وافري که به اصفهان و ماندگاري آن از خود نشان مي داد، در مقالهاي که در روزنامه فرهنگ به چاپ رسانيد به دولت پيشنهاد کرد: خوب است به جاي هزينه کردن 300 هزار تومان پولي که به بستن سد اهواز اختصاص داده است، به امر مهم انتقال آب کارون به زاينده رود بينديشيد. و براي پيشنهاد خود نيز دلايلي را ذکر نمود که در واقع اهميت رودخانه زاينده رود را براي شهر و منطقه ي اصفهان در سيزده بند برميشمارد. همچنين يادآور ميشود که در صورت انجام اين پروژه و اضافه شدن آب کارون ( کرند) به زاينده رود چه فوايدي براي منطقه حاصل مي شود.
متن مقاله
«سال هاست که مکرر براي بريدن رشته زردکوه بختياري و افزودن آب رودخانه کُرند بر رود زاينده رود اصفهان اقداماتي شده، اما به انجام نرسانيده اند. هرگاه امناي دولت قوي شوکت عليه، مصارف بستن سدّ اهواز را متحمل مي شوند، اين مسئله بديهي است که سوراخ کردن کوه زردکوه و آوردن آب کرند مخارجش بسيار کمتر از بستن سد اهواز است. امتيازاتي که آب کرند بر سد اهواز دارد از آن جمله فقرات ذيل است:
اول: آن که مخارج اختتام اين عمل کمتر از مخارج سد اهواز است.
دوم: احداث بلاد و قصبات جديده لازم نيست. زيرا که بيابان وسيعه ي مورچه خورت از گز تا به سو، که طول آن قريب به سيزده فرسخ مي شود و عرض آن نيز به مسافات مختلفه است و خاک بسيار قابل و حاصلخيز دارد، تماماً مزروع ميگردد. و در اين مسافات دهکدهها و قصباتي هست که با رعيت کافي و با استعدادات لازمهاند و سواي بودن آب هيچ عايقي براي داير کردن آن اراضي ندارند.
سوم: در امتداد اين آب قصبات بسيار واقعند که اغلب خالصه دولت است و به واسطه نبودن آب هميشه رعاياي آن متفرق و منافع آن ها بسيار مختصر و جزئي است و اغلب اوقات در تابستان ها آب براي محصول آن ها به اراضي ايشان نميرسد. از آن جمله رودشتين و غيره است که اگر آب به قدر کفايت در اوقات لازمه به آنها رسد محصولات بي پايان از آن اراضي برداشت ميشود.
چهارم: چون بسياري از بلوک و توابع اصفهان از آب زايندهرود مشروب ميشوند مانند بعضي از دهات فريدون و اغلب چهارمحال و تمام لنجانات و سده و دستگرد و غيره، پس از آن که اين آب کرند ملحق به رود زاينده رود شود در سالهاي کم آبي که ضرر بسيار به محصول اين مواضع ميرسد، ديگر بي آب نخواهد ماند و از آب کرند مشروب خواهند شد.
پنجم: در سالهايي که بارندگي چندان نقصاني ندارد، باز در ايام تابستان چون آب زايندهرود را در لنجانات براي شلتوک کاري و زراعتهاي قرايي که به جانب علياي رودخانه واقعند ميگيرند، به زراعت اطراف شهر و دهکدههاي متعلقه به اصفهان و قصباتي که در منتهياليه رودخانه واقعند به هيچ وجه آب نميرسد. ناچار بايد که تمام زرّاع، زراعت صيفي خود را از آب چاه با گاو کشيده، مشروب کنند و به اين واسطه زراعت آنها کم منفعت شده و دچار مصاعب و زحمت مي شوند. ليکن چون آب کرند به رود زاينده رود بيفزايد، هرگز روخانه از آب خالي نخواهد ماند.
ششم: در چند ماه تابستان رودخانه بسيار کم آب، بلکه خشک ميشود و به واسطه اثر حرارت آفتاب به لجن هاي اطراف رودخانه، هوا عفونت مييابد و باعث امراض مختلفه به خصوص نوايب ميشود. هرگاه آب مذکور به رودخانه بيفزايد به واسطه فراواني آب اين علت نيز مرتفع خواهد شد.
هفتم: به واسطه قلت آب زاينده رود در ايام تابستان عمل چيت سازي و قلمکارسازي نيز مختل ميشود، زيرا که شبانهروز قلمکارسازان در رودخانه مشغول شست و شوي پارچههاي خود هستند و ايّام کمي آب، از صنعت خود موقتاً باز ميمانند و مقدار فراواني از کسب آنها نقصان مييابد. هرگاه اين عيب نقصان آب زاينده رود مرتفع شود، به رونق کسب چيت سازي و قلمکارسازي نيز افزوده خواهد شد و ماليات آنها بيشتر خواهد شد.
هشتم: چون هميشه زاينده رود مملو از آب باشد و کثافت ايام بي آبي مرتفع شود، تمام امتداد رودخانه و در دو ضلع آن، به هرجا که قريب دهات يا در شهر اصفهان واقع است و هم در کنار نهرهاي عظيمهاي که به ميان شهر منشعب هستند، آباديها و قهوهخانه ها و هتلهاي بسيار باصفا اهالي خواهند ساخت. يعني بالطبيعه براي انتفاع خود اين اصلاحات را ملتفت ميشوند و اجرا خواهند نمود.
نهم: چون رودخانه هميشه مملو از آب باشد عمل حمل و نقل بعضي اجناس و ملزومات از بلوک و دهات به شهر اصفهان بسيار آسان خواهد شد. زيرا که اکنون براي حمل و نقل چوب هاي عظيم و درختهايي که براي نجاري و بنايي از لنجانات و دورتر ميخواهند حمل به شهر نمايند، آب رودخانه در طغيان است. اين درخت ها و تير و تخته ها را به رودخانه ريخته، بدون زحمت چهار پايان و قيمت کرايه حمل ونقل به شهر اصفهان در موضوع پل معروف به پل ماربانان که نزديک دروازه شهر واقع است، وارد ميشوند، در اين موضع از آب گرفته به شهر ميبرند. پس هرگاه هميشه آب رودخانه وافر باشد و رود کرند به زايندهرود افزوده شود، در تمام فصول سال اين حمل و نقل آسان خواهد شد. علاوه بر حمل و نقل اخشاب، حمل و نقل غلات نيز آسان خواهد شد، زيرا که قايقها و کرجيهاي کوچک ساخته خواهد شد که هم غلات و اجناس مختلفه و محصولات بلوک و دهات را بر آنها حمل کرده و به آساني از روي آب به شهر رسانند و هم عبور و مرور مردمان نيز از راه رودخانه به دهات ممکن خواهد شد.
دهم: به واسطه غرس اشجار چنار و بيد و توت و کبوده و ويسک و غيره در تمام امتدادات اين رود عظيم يعني از سرچشمه آن که دامنه زردکوه است تا مورچهخورت و هم در اضلاع و شعبات ديگر آن که تقريباً زياده از صد فرسنگ ميشود، مقدار فراواني معاونت براي ازدياد چوبهاي لازمه نجاري و بنايي و هيزم براي سوخت و غيره خواهد بود.
يازدهم: اکنون تقريباً هر سال دوهزار صندوق ترياک از اصفهان به ممالک خارجه حمل مي شود. هرگاه آب زايندهرود زياد شود و به هنگام ترياک کاري بي آبي نباشند، بالمضاف بسيار بر مقدار زراعت ترياک افزوده خواهد شد.
دوازدهم: در اين چند سال که زرع ترياک در اصفهان رواج و ازدياد پذيرفته، زرع غلات بهخصوص جو و گندم نسبت به سابق بسيار نقصان يافته است. پس هرگاه آب زايندهرود به واسطه افزوده شدن آب کرند زياد شود، چون اراضي لميزرع بسيار است، اين علت نقصان زرع غلات نيز مرتفع و مقدار زيادي غله از مزارع برداشته خواهد شد و به مصرف اهالي خواهد رسيد و به ساير ولايات نيز که احتياج به غله دارند حمل شده مايه آسايش و آبادي ممالک خواهد شد.
سيزدهم: پس از آن که آب زايندهرود فراوان و دائمي بشود، در کنار رودخانه و شعبات آن درخت توت بسياري غرس ميشود و عمل کرم ابريشم خوابانيدن و برداشت محصول ابريشم نيز در اصفهان شياع خواهد يافت.
پس در صورتي که به عوض بستن سد اهواز آب کرند را به رودخانه زايندهرود داخل کنند، با اضعاف مضاعف و اسهل طرق و به مخارج بسيار کمتر باعث آباداني و منافع دولت و زيادتي ماليات خواهد شد.
اشکالي که براي اختتام اين عمل ملاحظه کرده اند سختي سنگ کوه است. چنانکه مي گويند: «سنگ چخماق است». براي رفع اين اشکال عرض مينماييم که در فرنگستان براي سوراخ کردن کوهها اسباب هاي مختصري دارند که قيمت آن ها چندان زياد نيست و توسط همان اسباب هر نوع سنگ سختي که باشد سوراخ ميکنند و مرتفع مي نمايند [...] لازم نيست که در فلان موضعي که قديم کارکردهاند باز شروع شود، بلکه در امتداد اين رشته کوه نقاط متعدده است که ميتوان از مواضعي که خالي از اشکالات است شروع نمود.
به خاطر دارم که مرحوم عبدالرسول خانه مهندس چندين سال قبل از اين براي تعيين مخارج بريدن اين کوه مأمور شده بود، مقدار مخارج را کمتر از صدهزار تومان ميگفت و به هيچ وجه اظهار اين گونه اشکالات و مصاعب را نميکرد»(11).
در پايان نويسنده مقاله اظهار اميدواري ميکند که [ظل السلطان] با تقديم اين مقاله به شاه او را ترغيب نمايد آب کارون را به زايندهرود وصل نمايد.
پل هايي که تعمير شدند:
نام [ظل السلطان] در تاريخ اصفهان به بدي ذکر شده است. او را مخرب آثار و ابنيه تاريخي اصفهان گفتهاند که البته نسبت بيجايي نيست. اما انصاف تاريخي حکم ميکند بگوييم وي در دوره نخست حکمراني خود اندک توجهي هم به تعمير و بازسازي بعضي ابنيه از خود نشان ميداد. اين توجه را ميتوان از اخبار و روزنامه فرهنگ اصفهان جستجو کرد.(12) اما پلها داستان ديگري دارند. پل مورد لزوم روزانه و بخشي از گذر شهر است که بايد استوار و محکم باشد و خدمت رساني کند. از آن گذشته پلها هميشه در معرض آسيب سيل و طغيان آب هستند. پس اندک غفلتي ميتواند پل را ويران و دولت وقت را متهم به بيکفايتي کند. اين است که [ظل السلطان] چندين مرتبه به مرمت پلهاي اصفهان همت گماشت. يک نمونه خبر آنها:
«از تعميرات اين اوقات تعمير پل معروف به پل خواجو است که اين پل نيز از بناهاي قديم و تماشاگه خارجه و داخله و در کمال استادي و زيبايي ساخته شده است. چند سال قبل خرابيهاي زياد از حد داشت، چنانکه نزديک به انهدام بود. در شش سال قبل از اين [ظل السلطان] اهتمام طغيان آب زندهرود و امتداد سيلاب، خرابي کلي پيدا کرده بود. دستکهاي طرفين چشمههاي پل اغلب خراب شده و سنگهايش ريخته و بعضي پلههاي آن به کلي از جا کنده شده بود. بر حسب امر والا آنها را کاملاً تعمير نموده. سنگهاي از جاکندهي آن را از ميان چشمههاي پل بيرون آورده، به جاي خود نصب و در کمال استحکام و خوبي خرابيهاي آن را اصلاح نمودهاند.
پل ماربانان نيز که ده پانزده چشمه و از بناهاي قديم و معبر عمومي است که عبور و مرور مردم از آن پل بسيار زياد است، امسال به جهت طغيان آب زنده رود چند چشمه آن پل خراب شده، چنان که در اين اواخر از زيادتي خرابي و بيم مخاطره، چند روز عبور و مرور مردم از آنجا کم شده بود. پل مزبور را نيز بر حسب امر [ظل السلطاني] اصلاح و تعمير نموده و اکنون عابرين و مترددين در نهايت اطمينان از آن پل آمد و شد کرده اند. [...]
از جمله تعميرات هذهالسنه تعمير پل معروف به پل جويي است که ده، پانزده چشمه وارد و از کنار عمارت عاليه معروف به هفت دست، بر روي آب زنده رود کشيده شده است. بر بالاي اين پل، جوي کوچکي از سنگ ساختهاند که به هنگام احتياج آب از يک طرف رودخانه به طرف ديگر جاري ميشود. اين پل نيز خراب شده و نزديک به انهدام بود. بر حسب امر [ظل السلطاني] پل مزبور را نيز کماينبغي مرمت کردند.»(13)
جشن هر ساله زاينده رود:
زاينده رود بخشي از شکوه و عظمت دربار پادشاهان و حکام مستقر در اصفهان بود. در منابع تاريخي از جشني سخن گفته شده است که پادشاهان صفوي خصوصاً شاه عباس بر کرانه زاينده رود بر پا ميکرد.
«فيگوئرا» سفير کشور اسپانيا که در زمان شاه عباس به اصفهان آمده بود و در خلال اين جشن به حضور شاه عباس بار يافت، ميگويد: در آن جشن تمام اهالي شهر از هر طبقه و مليت شرکت ميکردند. آنها لباسهاي مخصوصي ميپوشيدند و «هر يک از شرکت کنندگان ظرفي از مس يا برنج يا روي در دست داشتند که آن را پر از آب ميکردند و محتواي ظرف را با فشار به سوي ديگران مي پاشيدند».(14) شايد به خاطر همين پيشينه تاريخي نيز [ظل السلطان] مايل بود که در جايگاه آن پادشاهان عظيمالشأن تفريحي براي خود دست و پا کند. نحوه جشن مذکور در عصر قاجار بدين شکل بود که هر ساله در مواقع خاص (اواخر بهار که آب رودخانه به حداکثر خود ميرسيد) با بستن درياچههاي پل خواجو، و جمع شدن آب پشت آن، درياچهاي جهت قايق سواري و ديگر سرگرميهاي آبي ايجاد ميشد. در اين زمان حکام، امرا و بزرگان دولت و نيز خارجيان مقيم اصفهان دعوت ميشدند تا شاهد و بازيگر اين جشن فرخنده باشند. به اين ترتيب براي مردم عادي شهر نيز تفريحي در کنار رودخانه ايجاد ميشد که مدتي از وقت آنها صرف تماشاي قايق سواريها و آتش بازيهاي آن ميگرديد. اين خبر روزنامه مربوط به سال 1297 ميشود، زماني که تازه پل خواجو تعمير شده و چند قايق کوچک نيز بر لوازم جشن افزوده شده بود:
«از جمله تعميراتي که در مدت توقف چند ساله [ظل السلطان] در اصفهان به ظهور رسيده تعمير پلهاي زاينده رود است. به خصوص پل خواجو که قريب الانهدام بود. اکنون دو سال است که در کمال استحکام، تعميرات کامله يافته است و چند کرجي با لوازم آن ساخته شده است که هر ساله به هنگام طغيان آب در اواخر بهار چند روز براي تعييش عموم اهالي، کرجيها را در رودخانه انداخته و مردم در کمال خوبي در رودخانه سير و گردش ميکنند.
بنابراين پل به نوعي است که در زمان بنا کردن و ساختن براي بستن و جمع شدن آب، جاي تختهها گذاشتهاند و چون تختهها را مي انداختهاند بحيره ي وسيعي ميشده که طول آن قريب نيم فرسخ و عرض آن از سيصد الي چهارصد ذرع بوده که اکنون هم به همان قسم بسته و آب جمع مي شود. امسال موسيو مکنتر، شريک کمپاني، خواهش نمود که او نيز کرجي مخصوصي بسازد. اکنون مشغول ساختن است و تا چند روز ديگر براي سير در رودخانه حاضر ميشود و چراغان و ساير لوازم تماشاي عموم اهالي فراهم خواهد شد.» (15)
بالاخره چند روز بعد جشن مذکور آغاز شد و چنين تصويرهايي از آن روزنامه منعکس شده است:
«چند روز است که حسب الاشاره [ظل السلطان] صاحب منصبان سرکاري و عمّال شهر، سراپردهها و اسباب چراغان و کرجيهاي معموله هر ساله را در کنار زاينده رود آماده کرده و اردوي بسيار باشکوهي بر پا کردهاند. کرجي ها را در رودخانه انداخته، هر روز عصر براي تماشا و گردش در رودخانه ازدحام زياد ميشود و سه شب تمام امتداد رودخانه را از دو طرف پل خواجو تا پل چوبي چراغان کرده و آتش بازي بسيار خوبي به عمل آمده.»(16)
زاينده رود بخش عظيمي از تاريخ اصفهان است. اين رودخانه در هر دوره نقش زيادي در زيبايي و فضيلت شهر بر عهده داشته است. چنان که امروزه روز بايد زيبايي بخشي و جذب توريست و نقش فراوان آن در رونق صنعت گردشگري را نيز بر وظايف سنگين رودخانه افزود. اکنون چند سالي است که زاينده رود در تابستان ها خشک مي شود و اي کاش چنين نميشد.
پي نوشت
1- کارشناس ارشد تاريخ، از دانشگاه اصفهان محقق و نويسنده.
2- اين وضعيت با آنچه چند سالي است بر زاينده رود رفته است شباهت زيادي دارد.
3- خاطرات ظل السلطان، جلد دوم، به اهتمام حسين خديو جم، اساطير، چاپ اول 1368، ص 467
4- يعقوبي، احمد بن ابي يعقوب، البلدان، ترجمه محمد آيتي، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چاپ دوم 1356، ص 56
5- سفرنامه سانسون، ترجمه محمد مهريار، نشر گلها، چاپ اول، 1377، ص 66
6- ابوالحسن بزرگ اميد، از ماست که بر ماست، دنياي کتاب، چاپ دوم، 1363 ص 305
7- روزنامه اخگر، چاپ اصفهان، سال اول، ش 194 به بعد. (سلسله مقالات)
8- شايد شخصي که در اين ميان تلاش زيادي از خود نشان داد، اعزاز نيک پي، نماينده وقت مردم اصفهان در مجلس شوراي ملي بود. بنا به خاطراتش هم او بود که دولت مردان را به ايجاد تونل کوهرنگ ترغيب کرد و خود مديريت کار را بر عهده داشت. ر.ک: اعتزاز نيک پي، تقدير يا تدبير، خاطرات، ابن سينا، چاپ اول، 1347، ص 160 – 140
9- براي اطلاعات بيشتر ر. ک:جغرافياي اصفهان، سيروس شفقي، دانشگاه اصفهان، چاپ اول، 1353، ص 121.
10- حاصل اين سفر نجم الملک کتابي است ارجمند به نام سفرنامه خوزستان که چاپ و تصحيح نيز شده است. (ر. ک: عبدالغفار نجم الملک، سفرنامه خوزستان، به کوشش محمد دبير سياقي، علمي، چاپ دوم، 1364)
11- روزنامه فرهنگ، شماره 125، 24 ذيحجه 1298
12- در اين باره ر. ک: عبدالمهدي رجايي، تاريخ اجتماعي اصفهان در عصر ظلالسلطان، دانشگاه اصفهان، چاپ اول، 1383
13- روزنامه فرهنگ اصفهان شماره ي 278، 3 محرم 1302
14- سفرنامه دن گارسيا سيلوا فيگو ئروا، ترجمه غلامحسين سميعي، نشر نو، چاپ اول، 1363، ص 346.
15- روزنامه فرهنگ، شماره ي 46، 3 جمادي الآخر 1297
16- روزنامه فرهنگ، شماره 47، 10 جمادي الآخر 1297.
منبع:ماهنامه فني - تخصصي دانش نما، شماره 174 - 175 این مطلب تاکنون 1491 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|