تورقی در پرونده حزب «ايران نوين» | پیش از تاسیس حزب «ايران نوين»، حزب «ملیون» به رهبری منوچهر اقبال مدتها بود که دیگر در صحنه سیاسی کشور نقشی نداشت و اساساً برای دوره جدیدی که در عرصه سیاسی و اجتماعی ایران در حال شکلگیری بود و اصلاحاتی که با هدایت آمریکاییان اجرا میشد، به حزبی جدید با چهرههایی متفاوت نیاز بود. حزب ملیون، در دوران نخستوزیری اقبال نشان داده بود که توانایی لازم برای تحقق طرحهای جدید حاکمیت را ندارد و تفکر حاکم بر آن حزب متعلق به «ماقبل دوران انقلاب سفید» است! علاوه بر آن، تحولات پس از انتخابات تابستانی دوره بیستم در سال 1339 دیگر آبرویی برای این حزب باقی نگذاشته بود. بنابراین پاسداری از برنامههای انقلاب سفید و اجرای آن نیازمند پیافکندن حزب نوینی بود که بنیانهای آن در چند ساله اخیر در حال تکوین و شکلگیری بود. مدتی پس از اعلام موجودیت و تشکیل حزب ایراننوین روزنامه ارگان این حزب، «ندای ایراننوین»، طی مطلبی در این باره یادآور شد:
«هنگامی که حزب ملیون دکتر اقبال بر اثر تقلبات انتخاباتی که صورت گرفت اعتبار خود را از دست داد، شاه به تشویق سایر دولتمردان (و با توصیه حامیان آمریکاییاش) حزب جدیدی به نام ایراننوین را ایجاد کرد که بیشتر اعضای هیأت مرکزی آن گروهی موسوم به کانون مترقی بودند.[1]
از این رو خبر تشکیل قریبالوقوع حزب جدید با محوریت اعضای کانون مترقی حداقل از اول مهر 1342 و در آستانه افتتاح دوره بیستویکم مجلس شورای ملی بر سر زبانها افتاد. در آغاز امر گفته میشد که این تشکل جدید «حزب کنگره» نام خواهد گرفت و استدلال میشد که «مؤسسین این حزب شرکتکنندگان در کنگره آزادزنان و آزادمردان بوده و قرار است در مجلس نقش حزب اکثریت را بر عهده بگیرد.» در آن برهه هنوز به طور قطع آشکار نبود که نقش حزب اقلیت را همان حزب مردم بازی خواهد کرد و گمان بر این بود که برای ایفای نقش اقلیت و مخالف حزب دیگری تأسیس خواهد شد.[2]
در مهرماه 1342 ساواک گزارش کرد که سران و کارگردانان کانون مترقی که در مجلس بیستویکم هم دارای اکثریت (البته هنوز نسبی) بودند در حال فراهم آوردن مقدمات تشکیل حزب جدیدی هستند.[3] پیشاپیش وعده داده میشد که این حزب در دست تأسیس از بنیانی قوی و مستحکم برخوردار خواهد شد و نظام سیاسی حاکم بر کشور را بار دیگر و البته با چارچوبی قدرتمندتر «بر مبنای سیستم حزبی استوار» خواهد نمود.[4]
در آبان 1342 گفته میشد که حسنعلی منصور به سرعت در حال تدوین و تنظیم اساسنامه حزب در دست تأسیس خود است و قصد دارد نام تمام اعضای کانون مترقی را به عنوان اعضای مؤسس حزب ذکر کند. در همان حال اعضای فراکسیون کانون مترقی در مجلس بیستویکم شایع کرده بودند که تا چند ماه آتی اسدالله علم نخستوزیر جای خود را به حسنعلی منصور لیدر این حزب در دست تأسیس خواهد سپرد.[5] ساواک در بیستوپنجم آبان 1342 گزارش کرد که این حزب جدید با نام «نهضت ششم بهمن» و با مشارکت اقشاری از کشاورزان، کارگران و به اصطلاح روشنفکران و تحت رهبری حسنعلی منصور اعلام موجودیت میکند. با این حال برخی اعضای فراکسیون کانون مترقی در مجلس تردید داشتند که این حزب سرنوشتی مطلوبتر از دو حزب ملیون و مردم پیدا کند. این نگرانی وجود داشت که این حزب هم مورد بیاعتنایی مردم قرار گیرد[6]، که البته نگرانی بیجایی نبود. حسنعلی منصور در روز 29 آبان 1342 به اتفاق هیأتی مرکب از نمایندگان فراکسیون ائتلافی نهضت ششم بهمن، به منظور به استحضار رساندن تشکیل این حزب با شاه ملاقات کرد. اسامی اعضای کمیته نوزده نفره مرکزی نهضت ائتلافی ششم بهمن که منصور را در ملاقات با شاه همراهی کردند عبارت بودند از:
1ـ بهمن آراسته، 2ـ غلامرضا آصفی، 3ـ ارسنجانی (دهقان)، 4ـ غلامرضا بهادری (دهقان)، 5ـ ابوالقاسم پاکذات (کارگران)، 6ـ محسن خواجهنوری، 7ـ مهرانگیز دولتشاهی، 8ـ محمدعلی رشتی، 9ـ علیاکبر رهبر (دهقان)، 10ـ ضیاءالدین شادمان، 11ـ حسن صائبی (رئیس)، 12ـ حیدر صائبی (کارگر)، 13ـ باقر عاملی، 14ـ ولی قراچورلو (کارگر)، 15ـ منوچهر کلالی، 16ـ حسنعلی منصور، 17ـ رضا نجیمی، 18ـ هادی هدایتی، 19ـ ناصر یگانه [7]
پس از دیدار با شاه، در همان روز تشکیل حزب ایراننوین در صحن علنی مجلس بیستویکم اعلام شد که اعضای مؤسس حزب ایراننوین 140 نفر از نمایندگان عضو فراکسیون ائتلافی نهضت ششم بهمن در مجلس و نیز 300 نفر دیگر از اعضای کانون مترقی (مجموعاً حدود 450 نفر) خواهند بود. منصور در روز اعلام تأسیس حزب ایراننوین در صحن مجلس هشدار داد که «اگرچه ما در فراکسیون نهضت ششم بهمن موضوع تأسیس حزب را برحسب تجویز شاهنشاه وانمود ساختیم ولیکن از این به بعد نباید در این قبیل امور نامی از معظمله ببریم».[8] اولین گزارش ساواک در آستانه تأسیس حزب ایراننوین، چندان امیدوارکننده نبود:
درتعقیب اظهارنظرهای قبلی محافل سیاسی و اعضای سابق احزاب دوگانه به عرض میرساند این محافل کماکان معتقدند تشکیل هر نوع حزبی که از ردههای بالای اجتماع تشکیل و سپس برای جلب توجه مردم و طبقات کشاورز و کارگر و غیره تبلیغ گردد با شکست مواجه خواهد شد و مردم از آن استقبالی نخواهند کرد و بالاخص تشکیل حزب جدید با خاطرات تلخی که در افکار عمومی از دو حزب گذشته ایجاد شده جز لطمه به حیثیت و محبوبیت مقامات عالی کشور نتیجه دیگری در بر نخواهد داشت و اگر هم ظاهراً عدهای کشاورز و زارع و کارگر در آن گرد آیند نشانه علاقه باطنی و قلبی عموم کارگران و کشاورزان نیست و با کوچکترین وزش باد مخالفی در صحنه سیاست داخلی کشور همین حزب وسیله تبلیغ علیه مقامات عالیه کشور خواهد گردید. [9]
در این میان برخی نشریات و روزنامهها و افراد طرفدار شاه هم با اشاره به تجارب تلخ دو حزب مردم و ملیون، به طور مستقیم و غیرمستقیم او را از تأسیس حزب دولتی برحذر میداشتند. چنانکه هفتهنامه خواندنیها در روز شنبه دوم آذر 1342 در این باره چنین نوشت:
شنیدهام بار دیگر جمعی از کسانی که در موارد عادی هزار و یک اختلاف عقیده و سلیقه شخصی و سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و حتی علمی دارند و در نتیجه تاکنون هزار و یک بلا در مشاغل مختلفی که داشتهاند و موارد گوناگونی که توانستهاند بر سر این مملکت و مردم آن آوردهاند و اگر پا بیفتد باز هم بدترش را خواهند آورد و فعلاً جز به مشروطه رسیدن و سوار بر کار و بر سر کار بودن چیزی آنها را به هم مربوط نمیکند، دور هم جمع شده و در نظر دارند با استفاده از خلأ خاصی که در نتیجه عدم وجود حزب در دموکراسی کامل ما حکمفرماست و تمایلی که شخص اول مملکت به این کار دارند دکان حزب را به صورت سوپرمارکت باز کنند. در این که کشور دموکراسی و مردم آن نیز به چنین کالا و فروشگاهی احتیاج دارند، حرفی نیست و چه بهتر که شخص اول مملکت مشوق آن باشند ولی تنها عرضه کالا و گشایش فروشگاه کافی نیست. عرضه اداره هم شرط است. این کار در درجه اول مشتری لازم دارد، آن هم مشتریان دائمی و پر و پا قرص نه تماشاچی و دلال یا اعضای بیکاره و لال. اگر میخواهید این کار بگیرد، باید در همان آغاز از یک مشت مردم خوشنام و با ایمان و مؤمن به اصلاحات اساسی و یا لااقل گمنام استفاده شود نه از نوع گمنامان مجلسی و اگر نیت غیر از این است و هدف تخصیص مشاغل و مقامات به اشخاص نالایق و ناوارد است و پزشک به جای مهندس نفت و دامپزشک را به کار روزنامهنویسی و به امور مجلسی بگمارید این کار اکنون تحصیل حاصل است و با داشتن دویست، سیصد وکیل و سناتور سر به زیر چه نیازی به تابلو بالا بردن و مرامنامه نوشتن و عمل نکردن است. رهبری و لیدری حزب امامت جمعه و فرماندهی سپاه را ماند. در هر کاری بشود از افراد بدنام و بیایمان و سست و پفیوز استفاده شود، در این کار غیرممکن است، چند بار تجربه کردید و دیدید. این بار هم خواهید دید. [10]
برخلاف اینگونه هشدارها، شاه تصمیم خود را گرفته بود و مؤسسین حزب جدید هم به سرعت در حال سازماندهی این تشکل جدید بودند و با تدوین و تنظیم اساسنامه و مرامنامه و تعیین چارت سازمانی و تشکیلاتی، خود را برای اعلام موجودیت رسمی آن آماده میکردند.[11] منصور بر آن بود که با دادن وعده و وعیدهایی نظیر واگذاری مناصب و مشاغل نان و آبدار سیاسی و اداری و غیره بالاخره خیل گستردهای از خواستاران جاه و مقام و ثروت و مال را در این حزب گرد آورد.[12] منصور بهویژه پیرامون بهرهگیری از حضور گسترده زنان در این حزب تبلیغات گستردهای به راه انداخت.
اما تردیدها نسبت به سرنوشت این حزب جدید کماکان به قوت خود باقی بود و برخی محافل نزدیک به حاکمیت هشدار میدادند «چون این حزب بر اساس نهضت ششم بهمن که نهضتی به طرفداری از مواد ششگانه شاهنشاه بود، پایهگذاری شده و در واقع بایستی مورد استقبال عموم طبقات قرار گیرد» در صورت ناکامی «مواد ششگانه ملوکانه و نهضت ششم بهمن در خطر قرار خواهد گرفت و از نظر افکار عمومی جهانیان و سیاستهای خارجی شکست این حزب بهانهای برای تبلیغ علیه مواد ششگانه و محبوبیت شاه خواهد بود». [13]
برخی محافل بر این تصور بودند که پر و بال دادن بیش از اندازه حاکمیت به این تشکل جدید نشان میدهد که «میخواهند در ایران سیستم تکحزبی برقرار گردد» و این نگرش باعث شده است تا در درون مجلس و نیز بیرون از آن «گربههای مرتضی علی که یار و غار و عضو لاینفک هر حزبی که در ایران تشکیل شده بودند آمادهاند که فوراً به این حزب [آیندهدار] بریزند».[14] عدهای نیز حدس میزدند که با تأسیس حزب ایراننوین، هر دو حزب مردم و ملیون رسماً منحل خواهند شد و حزب جدید تحت رهبری حسنعلی منصور «در حقیقت حزب واحد ایران خواهد شد و رقیبی در صحنه سیاسی کشور نخواهد داشت»[15] ، که این حدس ده سال بعد با تشکیل حزب رستاخیز درست از آب درآمد.
روز 24 آذر 1342 فرارسید و حزب ایراننوین رسماً اعلام موجودیت کرد و حسنعلی منصور، رئیس کانون مترقی، به عنوان نخستین دبیرکل این حزب جدیدالتأسیس انتخاب شد. در پی آن برخی از نشریات کشور نسبت به آینده این حزب به اظهارنظر پرداختند. مدیرمسئول خواندنیها به این حزب جدید خوشامد استهزاآمیز و طنزآلودی گفت و دستاندرکاران آن را تلویحاً تازهکار و ناشی و نالایق خواند:
«در این هفته با اعلام موجودیت حزب ایراننوین، یکی دیگر از نواقص مهم و مؤثر مشروطیت سراپا کمال ما، که فقدان حزب بود، جبران شد و مادر علیل و عقیم دموکراسی طی زایمانی مصنوعی فرزندی بر فرزندان ناقص و ناخلف و علیل و کم رشد رکن اول و چهارم مشروطیت، که مجلس و مطبوعات باشند، افزود و بدین وسیله یک عده نان خور جدید و گوینده لاالهالاالله به اسم دایه و پرستار و لله و مربی بر عده مفتچران کشور اضافه گردید. من نمیدانم حزب ایراننوین تا چه اندازه موفق و منصور خواهد بود. به نظر من باید مجال داد که اینان هم یک چند اگر بهتر میزنند بستانند بزنند، مشروط بر اینکه از سر گشادش نزنند!! هیچ مانعی ندارد که افرادی تازهکار و ناشی و نالایق و یا خدای نکرده بد، کار خوب و مفید انجام دهند. و نیز ممکن است افراد مجرب و لایق اشتباه بکنند. ولی هرگز نباید اجازه داد افراد ناشی، نالایق و مغرض بد هم عمل کنند. [16]
در چند شماره بعد، نشریه خواندنیها با همین لحن نوشت:
روز 24 آذر گذشته حزب ایراننوین به مبارکی قدم به عرصه وجود نهاد و موجودیت خود را اعلام داشت و گلی از گل خلق شکفت. بعد از تقریباً انحلال طبیعی احزاب دوگانه ملیون و مردم این نگرانی به وجود آمده بود که نکند خدای نخواسته دیگر حزبی در مملکت تشکیل نشود و مملکت بیحزب بماند که خوشبختانه تولد این نوزاد که به حق باید گفت از احزاب کمنظیری است که تاکنون به وجود آمده، این نگرانی را برطرف ساخت. [17]
اعلامیه تشکیل حزب ایراننوین
در همان روز اعلام موجودیت رسمی حزب ایراننوین در 24 آذر 1342 رهبران این تشکل جدید جزوهای با عنوان «اعلامیه تشکیل حزب ایراننوین» منتشر کردند. در این اعلامیه مفصل که محتوای آن انعکاس و در واقع تشریح دوبارهای از دیدگاهها و نگرش شخص شاه نسبت به تحولات سیاسی و اجتماعی ایران از انقلاب مشروطیت به بعد، از جمله تمجید از کودتای 1299 و کودتای 28 مرداد و سرانجام انقلاب سفید بود، کارگردانان حزب ایراننوین چنین آورده بودند:
«... با توجه به لزوم تشکیل یک حزب سیاسی که مظهر انقلاب عظیم و تحول اجتماعی ششم بهمن بوده و نماینده روشنفکران و نیروی زحمتکشان باشد و بتواند در قلب روستاها رسوخ کرده و مناطق کارگری را تحت تأثیر قرار دهد و بر فرهنگ کشور و رهبری جوانان تسلط یابد و کلیه قوای علمی و معنوی و مادی مملکت را در راه بالا بردن سطح زندگی افراد ملت و تأمین رشد اقتصادی و اجتماعی بسیج نماید، عدهای از فرزندان این آب و خاک اعم از دانشگاهیان ـ فرهنگیان ـ نمایندگان مجلس ـ کارگران ـ کشاورزان ـ کارمندان دولت و مؤسسات خصوصی ـ صاحبان صنایع ـ بازرگانان و اصناف را بر آن داشت که دور هم گرد آیند و اساس و شالوده حزب جدیدی را به نام «حزب ایراننوین» منطبق بر اصول قانون اساسی پایهگذاری نمایند و اینک بدین وسیله با تأییدات خداوند متعال افتخار اعلام موجودیت آن را دارند.» [18]
در بخشی از اعلامیه تشکیل حزب ایراننوین به نکته ظریفی اشاره شده بود که تقریباً دلیل اصلی تشکیل حزب بود. مؤسسین معتقد بودند که «انقلاب نمیتواند مدت مدیدی در انتظار طبقه تصمیمگیرنده بماند و سپس خود را با تغییرات و تحولات ناشی از آن همآهنگ سازد. لذا پایهگذاران حزب ایراننوین این وظیفه خطیر را بر عهده گرفتهاند که دین خود را در مقابل ملت ایران ایفا نموده و با ایجاد تشکیلات وسیع در سراسر مملکت تمام نیروهای موجود دهقان و کارگر و طبقه تحصیلکرده و تولیدکننده کشور را در راه موفقیت ملت و اجرای اصول و هدفهای انقلاب تجهیز نماید». [19]
مرامنامه
مهمترین ویترین سیاسی و عقیدتی حزب ایراننوین که مفاد و محتوای آن هیچگاه مورد اعتنا و توجه اعضای ریز و کلان این حزب قرار نگرفت، مرامنامه بود که با عنوان فرعیتر «اصول عقاید و هدفهای حزب ایراننوین» به مخاطبان ارائه شد. مرامنامه شامل یک مقدمه کوتاه و 34 اصل میشد و در طول دوران حیات و فعالیت حزب ایراننوین هیچگاه متن و مفاد آن تغییر پیدا نکرد. و عمدتاً در آستانه برگزاری کنگرههای حزب در طول دهههای 1340 و 1350 معمولاً در کتابچههایی با تیراژهای بالا چاپ و رایگان در اختیار افراد، سازمانها، وزارتخانهها و غیره قرار میگرفت. متن مرامنامه حداقل یک بار هم از سوی کارشناسان حزب ایراننوین مورد تحلیل و تفسیر قرار گرفت. [20] در هیچ یک از اصول ۳۴ گانه حزب ردپایی از امور معنوی منطبق با آموزههای دینی اسلام دیده نمیشد و چنین مینمود که اغلب این اصول برگرفته از سیاستها و برنامههای احزاب سیاسی کشورهای اروپایی بوده است.
نگاهی اجمالی به متن و محتوای مرامنامه حزب ایراننوین نشان میدهد که بخش اعظم آن در برگیرنده اصولی بود که در بهمن سال 1341 با عنوان اصول ششگانه انقلاب سفید به رفراندوم گذاشته شد و این حزب که پس از مدتی از سوی شاه رسماً به عنوان حزب پاسدار انقلاب ملقب و مفتخر گردید، خود را محق و موظف به حمایت و پیروی از آن اصول میدید.
اساسنامه
اولین اساسنامه حزب ایراننوین چند روز قبل از اعلام رسمی موجودیت آن در کتابچهای مستقل چاپ و منتشر شد و پیشاپیش روی آن قید شده بود که در تاریخ 24 آذر 1342 به تصویب رسیده است. نخستین اساسنامه حزب شامل شش قسمت (ارکان حزب ـ تشکیلات حزب ـ فراکسیون پارلمانی حزب ـ عضویت ـ حقوق و وظایف اعضای حزب ـ مقررات مختلف حزب)، و مجموعاً هفتاد ماده میشد که ساختار تشکیلاتی، سازماندهی، مدیریت، امور اجرایی و نحوه عضویت و فعالیت در آن حزب را مشخص میکرد. اساسنامه در سالهای بعد دچار تغییر و تحولاتی شد که در کنگرههای حزبی مورد تأیید و تصویب قرار گرفت. مهمترین تغییری که در طول برگزاری کنگره اول حزب ایراننوین در اردیبهشت 1346 در متن و محتوای اساسنامه حاصل شد افزوده شدن «دفتر سیاسی» به ارکان حزب بود و چند تغییر کوچک هم در سایر بخشهای آن پدید آمد و بدین ترتیب تعداد بندهای اساسنامه که قبلاً 70 مورد بود به 75 ماده افزایش پیدا کرد. [21] در سالهای بعد باز هم در متن و محتوای اساسنامه حزب ایراننوین تغییرات دیگر و بیشتری صورت گرفت. در کنگره فوقالعاده حزب در 19 شهریور 1348 و سپس کنگره دوم حزب ایراننوین در اردیبهشت 1350 تغییرات در اساسنامه محسوستر شد و هر چند در ارکان و دیگر بخشهای مهم آن تغییری جدی صورت نگرفت، با این احوال موادی از آن حذف و یا تبصرههایی بدان افزوده شد.
مهمترین رویدادهای دوره فعالیت حزب
مهمترین حادثه در دولت منصور در نیمه دوم سال ۱۳۴۳ به وقوع پیوست. لایحه مصونیت اتباع آمریکا از جمله مستشاران نظامی آنان در ایران که در مهر ۱۳۴۲ در کابینه اسدالله علم به تصویب رسیده بود، در دولت منصور ابتدا در مرداد ۴۳ از تصویب در مجلس سنا، سپس در مهرماه همان سال از تصویب مجلس شورای ملی گذشت. مجلس شورای ملی نیز پیشتر در مرداد ۱۳۴۳ کلیات آن را تایید کرده بود. با این حال به دلیل وجود شرایط ویژه در کشور و حساسیت عمومی نسبت به اقدامات سیاسی دولت، خبر تصویب لایحه کاپیتولاسیون در رسانههای گروهی منعکس نشد و تنها در نشریه «مذاکرات مجلس شورای ملی» به چاپ رسید. چند روز بعد که امام خمینی از موضوع با خبر شدند پس از دیدار با مراجع دیگر و علمای قم در روز چهارم آبان نسبت به تصویب این لایحه اعتراض کردند و گفتند که برابر این قانون اگر آمریکاییها مرتکب هر جنایتی در ایران بشوند مصون هستند. ایشان تمام گرفتاریهای ایران را از آمریکا و اسرائیل دانستند و در آن روز همه ایرانیان را مخاطب خود قرار دادند و اعلام خطر کردند. این عکسالعمل امام مجوز تبعید ایشان از ایران به ترکیه در ۱۳ آبان ۱۳۴۳ شد. به هنگام تصویب لایحه کاپیتولاسیون در مجلس برخی از نمایندگان حزب ایران نوین به آن رای منفی دادند که بلافاصله از حزب اخراج شدند. این نخستین برخورد با اعضای حزب از درون بود. دیری نپایید که منصور در روز اول بهمن ۱۳۴۳ هنگام ورود به مجلس شورای ملی برای تصویب لایحه اعطای قسمتی از نفت کشور به یک شرکت آمریکایی، به دست محمد بخارایی و با همدستی سید علی اندرزگو، رضا صفار هرندی و مرتضی نیک نژاد از اعضای جمعیت موتلفه اسلامی به قتل رسید. این اتفاق بزرگترین ضربه حزب ایران نوین در آغاز فعالیتش بود. پس از منصور امیر عباس هویدا دبیرکل حزب به نخست وزیری رسید و بنا به دستور شاه جای خود را در حزب به عطاالله خسروانی داد و خود ریاست دفتر سیاسی حزب را عهدهدار شد. حمایتهای محمدرضا پهلوی از حزب ایران نوین ادامه یافت چرا که آن را زاییده و پاسدار «انقلاب سفید» میدانست.
از حزب ایران نوین در دوره هویدا به عنوان «اتاق انتظار خواستاران شغل و مقام» یاد میشد. شیوه توصیه نامهای حزب برای افراد، ریخت و پاش های زیاد در کشور به دنبال آورد و عوامل حزب در وزارتخانهها و سازمانهای دولتی و مراکز عمومی دست اختلاس های کلان زدند. در تیر ماه ۱۳۴۴ اعلام شد که گروهی از فرصت طلبان برای نفوذ به پستهای دولتی وارد حزب شدهاند که تسویه خواهند شد. در شهریور همان سال نشریه «ندای ایرانیان نوین» ارگان حزب نوشت ۵۵ نفر از جمله تعدادی از اعضای موسس و تشکیل دهندگان حزب اخراج شدند. بدین ترتیب دومین مرحله از تصفیه حزبی انجام شد. [22]
حزب ایران نوین در چند دوره از انتخابات مجلس شورای ملی و مجلس سنا توانست اکثریت کرسیها را از آن خود سازد. حزب در مدت اقتدار خود توانست با احزاب سیاسی خارجی نظیر احزاب سوسیال دموکرات، دموکرات مسیحی، و دموکراتیک فدرال آلمان، احزاب کارگری و محافظهکار انگلیس، حزب دموکرات آمریکا، حزب کنگره هند، جامعه کمونیستی یوگسلاوی، حزب اتحاد جماهیر عرب، و احزابی از کشورهای تونس و ترکیه روابط حزبی برقرار سازد. [23]
مهمترین منابع مالی حزب علاوه بر حق عضویت و کمکهای فراوان شاه و اطرافیانش به احزاب دولتی و از جمله ایران نوین استفاده آزادانه از بودجه دولت بود. به گونهای که در بسیاری از قراردادهای کلان ردپای اعضای حزب برای سوء استفاده های شخصی و حزبی به چشم میخورد. در اوایل دهه ۱۳۵۰ حزب که به مرکزی برای کار چاق کنی و حیف و میل اموال عمومی تبدیل شده بود عملاً نه تنها در ساختار سیاسی حکومت نقش قابل توجهی ایفا نمیکرد که ظاهراً تاریخ مصرفش نیز به پایان نزدیک میشد. چرا که پس از گذشت ۱۰ سال از تاسیس حزب و سیطره بر کشور که هم اکثریت اعضای کابینه و هم اکثریت نمایندگان مجلسین را در اختیار داشت ارمغان بهتری از گرانی و کاهش تولیدات داخلی و افزایش واردات برای مردم نداشت. در این دوره منوچهری کلالی دبیرکل حزب بود. در ۱۳۵۳ محمدرضاشاه دست به ادغام احزاب خودساخته دولتی زد و «حزب رستاخیز ملت ایران» را تأسیس کرد. با تشکیل حزب رستاخیز نیز همچنان اعضای سابق حزب ایران نوین در کابینه هویدا اکثریت را در اختیار داشتند و در حزب جدید نیز سمتهایی برای خود دست و پا کرده بودند. امیرعباس هویدا، فرخ رو پارسا، غلامرضا نیکپی، و خواجه نوری از اعضای موثر حزب ایران نوین بودند که پس از پیروزی انقلاب اسلامی به جرم فساد در دوره رژیم گذشته به اعدام محکوم شدند.
پینوشتها:
1 - روزنامه ندای ایراننوین، س 1، ش 21، ص 1.
2 - خواندنیها، س 24، ش 3، سهشنبه 6 مهر 1342، ص 3.
3 - آرشیو مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).
4 - خواندنیها، س 24، ش 13، شنبه 11 آبان 1342، ص 6؛ و همان، س 24، ش 16، سهشنبه 21 آبان 1342، ص 4.
5 - آرشیو مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).
6 - همان.
7 - همان.
8 - همان.
9 - همان.
10 - خواندنیها، س 24، ش 19، شنبه 2 آْذر 1342، صص 4 و 3.
11 - روزنامه مهر ایران، ش 1973، یکشنبه 3 آذر 1342، صص 1 و 8.
12 - کابینه حسنعلی منصور به روایت اسناد ساواک، ج 1، ص 69.
13 - آرشیو مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).
14 - خواندنیها، س 24، ش 21، شنبه 9 آذر 1342، ص 9.
15 - همان، س 24، ش 22، سهشنبه 12 آذر 1342، ص 8.
16 - خواندنیها، س 24، ش 26، سهشنبه 26 آذر 1342، صص 4 و 3.
17 - خواندنیها، س 24، ش 26، سهشنبه 26 آذر 1342، صص 4 و 3.
18 - اعلامیه تشکیل حزب ایراننوین، چاپ اول، تهران، از انتشارات سازمان انتشارات و تبلیغات حزب ایراننوین، از مصوبات هیأت مؤسس در جلسه مورخ 24 آذر 1342، صص 10ـ1.
19 - همان
20 - اصول عقاید حزب ایراننوین، تهران، از انتشارات سازمان انتشارات و تبلیغات حزب ایراننوین، بیتا
21 - اساسنامه حزب ایراننوین، مصوبه کنگره اول حزب ایراننوین، 24 اردیبهشت 1346، صص 76ـ 49
22 – دایرهالمعارف انقلاب اسلامی، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، انتشارات سوره مهر، 1384، ج 2، ص 82
23 – همان، همان صفحه
منابع:
- دایرهالمعارف انقلاب اسلامی، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، انتشارات سوره مهر، 1384، ج 2، ص 82
- مظفر شاهدی، سه حزب، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1387، صص 465 - 473
این مطلب تاکنون 1318 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|