روزی که رضاخان قسم دروغ خورد! | امین رحیمی روز 24 آذر سال ۱۳۰۴ شمسی، رضاخان در مجلس مؤسسان برای سلطنت خود سوگند یاد کرد. آنروز شاید برخی این سوگند را باورشان شد، ولی ۱۶ سال بعد که رضاخان از ایران میرفت، دیگر همه میدانستند که وی آن روز قسم دروغ خورده بود!
سال ۱۳۰۴ شمسی احمدشاه در فرنگ بود و رضاخان همهکاره مملکت. بهترین فرصت بود و بریتانیا هم موافق بود. رضاخان آمد و شاه شد. ۱۵ آذر، یک مجلس مؤسسان مندرآوردی تشکیل شد که یکهفتهای به این نتیجه رسید که قاجار برود و پهلوی بیاید. روز ۲۴ آذر هم رضاخان به مجلس مؤسسان که در تکیه دولت برپا شده بود، رفت و قسمی دروغ خورد؛ سوگند پادشاهی! فقط خدا میداند آن موقع چه حال و نیتی داشت، ولی دهانش را باز کرد و از روی برگه چنین خواند: «من خداوند قادر متعال را گواه گرفته به کلامالله مجید و به آنچه نزد خدا محترم است، قسم یاد میکنم که تمام همّ خود را مصروف حفظ استقلال ایران نموده حدود مملکت و حقوق ملت را محفوظ و محروس بدارم. قانون اساسی و مشروطیت ایران را نگهبان و بر طبق آن و قوانین مقرره سلطنت نمایم و در ترویج مذهب جعفری اثنیعشری سعی و کوشش نمایم و در تمام اعمال و افعال، خداوند عزّ شأنه را حاضر و ناظر دانسته منظوری جز سعادت و عظمت دولت و ملت ایران نداشته باشم و از خداوند مستعان در خدمت به ترقی ایران توفیق میطلبم و از ارواح طیبه اولیای اسلام استمداد میکنم.»
اگر سوگند مالاندوزی خورده بود...
درباره کارهایی که رضاخان انجام داد و مخالف این سوگند بود، اسناد و کتابهای بسیاری در دسترس است؛ از قتل وطنپرستان و زورگویی به مردم گرفته تا کشف حجاب اجباری. اما در میان کارهایی که انجام داد، نکته بسیار عجیب و شگفتانگیز میزان ثروتاندوزی رضاخان در دوره سلطنتش است که بهنظر میرسد در مسیر کسب این ثروت افسانهای، خدا و قرآن مجید و حقوق ملت و قانون اساسی و قانون مشروطیت و قوانین مقرره و مذهب و سعادت دولت و سعادت ملت و خدمت به ترقی ایران، همه را نادیده گرفته است. اگر کسی سوگند مالاندوزی هم خورده بود در این مدت این قدر نمیتوانست ثروت به دست آورد.
غصب قانونی!
لازم نبود زمان بگذرد و تاریخ نشان بدهد رضاخان چقدر ثروت اندوخته؛ همانموقع هم آبروریزی شده بود و تشت رسوایی از بام افتاده بود! همه میدانستند که رضا پهلوی عاشق مال دنیا و به ویژه زمین است و میدانستند وقتی رضاخان و اطرافیانش به یک منطقه خوش آب و هوا برسند، صاحبان اراضی باید زمینشان را بگذارند و بروند. تاریخ میگوید رضاخان بعضی از زمینداران بزرگ ایران را بیچاره کرد تا هر جوری شده زمینهایشان را بگیرد. برخی زمینها نیز با سوءاستفاده از قوانین دولتی تصاحب میشد و البته بخشی از زمینها را زوری نمیگرفتند؛ میخریدند. ولی قیمت پایین بود و حق نفروختن هم نبود! در واقع معامله نبود، غصب قانونی بود. برخی کشاورزان نیز مجبور میشدند پس از فروختن زمینشان به عنوان کارگر در زمین خودشان کار کنند تا از گرسنگی و بیپولی و بیکاری نمیرند!
قباله همه ایران!
شهرت حرص رضاخان به تصاحب املاک به خارج هم رسیده بود و سفیر انگلستان در مکاتبات رسمی گزارش داده بود که شاید وی بخواهد قباله همه ایران را به نام خود بزند! ارتشبد «حسین فردوست» در خاطراتش به تملک اراضی توسط رضاخان به روشهای مختلف و از جمله با زور اشاره میکند و درباره حرص وی مینویسد: «اگر میخواستید رضاخان خوشحال شود، درجه بدهد، مقام بدهد و یا پیشنهادی را تصویب کند، بهتر بود قبل از شروع نام چند ملک را با مشخصات و قیمت آن مطرح میکردید و مطمئن بودید که کارتان انجام میشد.»
اینطوری بود که رضاخان وقتی دیگر شاه نبود، ثروتمندترین مرد ایران بود؛ البته برخی معتقدند ثروتمندترین مرد آسیا و حتی ثروتمندترین مرد جهان بود. فقط یک و نیم میلیون هکتار اراضی کشاورزی و جنگلی، باغات، مراتع و شکارگاه در سراسر ایران داشت و این مقدار اراضی در برخی منابع بیشتر هم ذکر شده است.
سرنوشت املاک رضاخانی
رضاخان مالک بیش از ۱۰ درصد اراضی زراعی ایران بود. وی میلیونها تومان از املاکش و بهویژه محصولات کشاورزی زمینها از جمله برنج درآمد داشت. او سالانه بیش از ۲۵ میلیون دلار در بانکهای خارجی سپردهگذاری میکرد. اراضی رضاخان بیش از ۲ هزار روستا را در بر میگرفت و روزی که از ایران رفت، ۴۴ هزار سند مالکیت به نام خودش داشت؛ شامل بخش عمده اراضی مازندران و گیلان و گرگان و باغات اراضی متعددی در سراسر ایران. فقط زمین نبود؛ بخش بزرگی از ثروت رضاخان پول نقد بود. بنا به یک تخمین دارایی وی در بانکهای خارجی به ۵۰۰ میلیون دلار میرسید که معادل بیش از ۲۰ میلیارد دلار الان است.
همه این ثروت افسانهای برای مردی بود که پیش از سلطنت، اجارهنشین بود و قسم خورده بود برای ملت کار کند. رسوایی این ثروت نامشروع به جایی رسید که وقتی پسر رضاخان میخواست شاه بشود برای کاهش نارضایتیهای عمومی قول داد اراضی غصب شده را به مالکانشان بازگرداند. آنسالها برخی از مالکان عمده و رجال و ثروتمندترها توانستند بخش کوچکی از املاکشان را بازپس بگیرند. گذشت تا اینکه وقتی پایههای سلطنت پهلوی دوم محکم شد، تصمیمش هم عوض شد و دوباره املاک را قبضه کرد تا جزو موقوفه خاندان پهلوی باشد و بعدها هم این املاک متعلق به بنیاد پهلوی شد. بله، «بنیاد پهلوی»!
منبع:خبرگزاری فارس این مطلب تاکنون 1361 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|