من تا «موریس» همراه رضاشاه بودم | کتاب «شترها باید بروند»، ترجمهای است از دو فصل مجزا. فصل اول کتاب، خاطرات «سرریدر بولارد» سفیر انگلیس در ایران طی سالهای جنگ جهانی دوم (از آذر ۱۳۱۸ تا اسفند ۱۳۲۴) و فصل دوم، گزارشی از «سرکلارمونت اسکراین» افسر سیاسی انگلیس در هندوستان و کنسول بعدی انگلیس در ایران است. علت انتخاب این دو متن برای انتشار در قالب یک جلد کتاب، وجه مشترک هر دوی آنهاست در توصیف احوالات رضاشاه در جریان برکناری از سلطنت و آنگاه دوران تبعید به جزیره موریس. مقاله حاضر خلاصهای است از بخش دوم کتاب که شرح تبعید رضاشاه به جزیره موریس را با قلم «سرکلارمونت اسکراین» ارائه کرده است.
روز 8 مهر 1320 رضاشاه و گروه 20 نفره همراهانش از جمله 7 پیشخدمت و آشپز، با یک کشتی هندی به نام «باندرا» که مخصوص حمل مرسولات پستی بین بنادر جنوبی ایران و بمبئی بود، برای همیشه خاک ایران را به مقصد نامعلومی ترک کرد.
35 روز قبل از این رویداد، در سوم شهریور قوای روسی و انگلیسی با هدف خاتمه دادن به حکومت رضاشاه و تصرف ایران برای پیشبرد مقاصد خود در جنگ دوم جهانی، وارد ایران شده بودند. سه هفته بعد در 24 شهریور، رضاشاه آخرین جلسه هیأت دولت را تشکیل داد و به وزیرانش گفت به زودی کشور را ترک خواهد کرد. در سپیده دم 25 شهریور نیز وقتی خبر پیشروی نیروهای روسی مستقر در قزوین به سمت تهران به اطلاع رضاشاه رسید، وی فروغی نخستوزیر جدید را به کاخ احضار کرد و از او خواست تا پیشنویس استعفانامه را بنویسد. فروغی استعفانامه را نوشت و به امضای شاه رساند و سپس به دستور او رهسپار مجلس شد تا آن را برای نمایندگان قرائت کند. وی همان روز با یک خودرو سواری سیاهرنگ راهی اصفهان شد تا به خانواده خود که قبلاً از تهران منتقل شده بودند، بپیوندد.
در ساعت 8 بامداد 25 شهریور، تانکها و زرهپوشهای روسی اطراف فرودگاه مهرآباد مستقر شدند و ساعتی بعد نیروهای انگلیسی که از قم به طرف تهران به راه افتاده بودند، به راهآهن رسیدند. فردای آن روز (26 شهریور) در حالی که تهران در اشغال نظامیان روس و انگلیس قرار داشت، محمدرضا پهلوی جانشین جوان رضاشاه در مجلس سوگند پادشاهی یاد کرد.
رضاشاه در اصفهان به اتفاق خانواده به سوی نائین و یزد حرکت کرد. آنها سپس به کرمان و از آنجا به بندرعباس رفتند. وی و همراهان روز 8 مهر سوار بر کشتی هندی شدند و روز 9 مهر به ساحل بمبئی رسیدند. اما به هیچیک از مسافران اجازه خروج از کشتی داده نشد. رضا شاه در همین روز و در شرایطی که کشتی «باندرا» در ساحل بمبئی به انتظار ایستاده بود، «سرکلارمونت اسکراین» افسر سیاسی انگلیس در هند را مشاهده کرد که وارد اقامتگاه آنان شد و به آنان با زبان فارسی تأکید کرد حق خروج از کشتی را ندارند. آنها تنها این فرصت را داشتند که از کشتی «باندرا» به کشتی دیگری منتقل شوند.
«سر کلارمونت اسکراین» افسر سیاسی انگلیسی مامور خدمت در هند، سوابق فراوانی در ایران داشت که آخرین آنها کنسول انگلیس در مشهد در سالهای اول حکومت محمد رضاشاه بوده است. وی چند روز قبل از ملاقات با رضاشاه در کشتی «باندرا» از سوی رئیس اداره روابط خارجی حکومت انگلیسی حاکم بر هند ماموریت یافته بود تا نامبرده را تا رسیدن به تبعیدگاهش در موریس همراهی کند. یکی از دلایل انتخاب وی برای انجام این ماموریت نیز تسلط کامل وی به زبان فارسی بوده است.
روز ۹ مهر «سر کلارمونت اسکراین» با یک قایق و جمعی از همراهان، خود را به کشتی «باندرا» رساند و پس از آن که فهرست مسافران را از کاپیتان کشتی دریافت کرد به اتفاق وی نزد رضاشاه و همراهان آمد و به رضاشاه گفت امکان خروج آنان از کشتی تا رسیدن به اقامتگاه نهایی آنان در موریس وجود ندارد، الا آنکه پنج روز بعد به کشتی دیگری به نام «برمه» که راهی موریس خواهد بود، منتقل خواهند شد.
رضاشاه خشمگین شد و فریدون جم را صدا زد و به او گفت: «این فرنگی چه میگوید؟» فریدون با کلارمونت صحبت کرد و وقتی فهمید به زودی راهی جزیره موریس خواهند شد، گفت: «موریس کجاست؟» پس از آن که موقعیت آن منطقه از روی نقشه تشریح شد، ناگهان فریدون جم برافروخته شد و گفت: «آنجا که آفریقا است. شما میخواهید ما را نزد سوسمارها و شیرها ببرید!؟»
در آن روزها رضاشاه و همراهان احساس بدی داشتند. آنان از سرنوشت خود بیاطلاع بودند و تردد کشتیهای گارد ساحلی نیروی دریایی هند در اطراف کشتی «باندرا» نیز باعث شده بود که آنان خود را «زندانی» احساس کنند.
در مدت زمانی که تا آمدن کشتی «برمه» باقی مانده بود، لوازم مورد نیاز هیئت رضاشاه از سواحل بمبئی خریداری شد و به آنها تحویل گردید. چون آنان اجازه خروج از کشتی را نداشتند احتیاجاتشان شامل دوربین عکاسی، راکت تنیس، لباسهای آخرین مدل، پیراهن، کفش، پیژامه، مایو، ساعت، وسایل بهداشتی، اجناس خرازی، پیپ و توتون و ..... از مغازههای بمبئی به سختی خریداری شد. زنان همراه رضاشاه درخواستهای گرانتری داشتند. عموم آنها لباسهای رسمی و تزئینی میخواستند که بدون حضور خیاطهای ماهر تهیه آنها مشکل به نظر میرسید. شمس دختر رضاشاه اتومبیل اسپورت دونفره میخواست. شاه شخصاً ۴ تخته قالی ایرانی درخواست کرده بود. همه اینها با استفاده از پول فراوانی که شاه در سالهای حکومت خود در بانک انگلیسی شعبه بمبئی پسانداز کرده بود خریداری شد و در ۱۲ جامهدان و 6 صندوق بزرگ جا داده شد و تحویل گردید. آنها از بعضی خریدها راضی و از بعضی نیز ناراضی بودند.
روز دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۲۳ پنج روز پس از انتظار رضاشاه و هیئت همراهش، کشتی «برمه» به سواحل بمبئی رسید و هیئت ایرانی تحتالحفظ از کشتی «باندرا» به کشتی «برمه» منتقل شدند. سفر دریایی از بمبئی تا موریس ۱۰ روز به درازا کشید. بازیهای ورزشی در سالن کشتی، تفریح در عرشه کشتی و متنوع کردن غذاهای ایرانی که توسط آشپز اعزامی شاه پخت میشد، مانع از آن میشد که به هیئت ایرانی طی این مدت ۱۰ روز سخت بگذرد. آشپز مخصوص شاه یک مرد از کار افتاده تریاکی بود. شاه به دلیل بیسوادی یا کمسوادی کمترین علاقهای به مطالعه کتاب و روزنامه از خود نشان نمیداد.
روز ۲۳ مهر ۱۳۲۰ کشتی برمه حامل رضاشاه و همراهان به بندر «پورت لوئیس» در جزیره موریس رسید. سر کلارمونت پس از پیاده شدن از کشتی برمه به اتفاق رئیس پلیس این جزیره راهی مقر اقامت فرماندار موریس شدند. اقامتگاه رضاشاه از پیش آماده سازی شده بود. کلارمونت در ملاقات با فرماندار جزیره موریس از وی درخواست کرد هنگام پیاده شدن رضاشاه از کشتی، مراسم رسمی برایش برگزار کنند. زیرا وی همواره تصور میکند به زندان جدیدی در آفریقا انتقال داده خواهد شد. «سربیدکلیفورد» فرماندار موریس به اتفاق «سرکلارمونت» عازم ساحل موریس شدند و از ورود رضاشاه به این جزیره به عنوان «میهمان» استقبال کردند. شاه و همراهان سپس با چند خودرو به سمت اقامتگاه خود که متعلق به معاون فرماندار جزیره بود و در اختیار هیئت ایرانی قرار داده شده بود، به راه افتادند. این هیئت زمانی وارد تبعیدگاه خود شدند که بادهای خنک ۸ ماهه قطع شده بود و همچون سالهای گذشته بادهای گرم و خفهکننده موسوم به «مالاگاشی» وزیدن گرفته بود. این بادها از منطقه خشک و حارهای آفریقا به جزیره موریس میوزید.
شاه و همراهانش چهار اتومبیل شخصی همراه داشتند که یکی از آنها از بمبئی برای شمس خریداری شده بود و سه خودروی دیگر از ایران با کشتی آورده شده بودند. اتومبیل رضاشاه یک کادیلاک آمریکایی بود. آنان با این خودروها هرکجای جزیره میخواستند میتوانستند با اطلاع قبلی و در معیت انگلیسیها بروند.
هیئت ایرانی شش ماه در این اقامتگاه به سر بردند و سپس در بهار ۱۳۲۱ تصمیم گرفته شد آنان به ژوهانسبورگ منتقل شوند. جایی که رضاشاه در آن کمتر از دو سال بعد، در ۶7 سالگی با زندگی وداع کرد.
«سر کلارمونت اسکراین» نیز پس از انجام ماموریت انتقال رضاشاه به موریس، با سمت کنسول انگلیس در مشهد، وارد ایران شد.
منبع:کتاب: «شترها باید بروند»، به قلم «سرریدر بولارد» و «سرکلارمونت اسکرین»، ترجمه: حسین ابوترابیان، انتشارات نشر نو، تهران ۱۳۶۳، صفحه ۱۳۱ به بعد...(با تلخیص) این مطلب تاکنون 1506 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|