برگهایی از کینه انگلیسیها علیه مردم ایران | گردآورنده: ساجدی برای بررسی علل حادثه اشغال ایران توسط قوای روسیه و انگلیس در شهریور ۱۳۲۰ تاکنون دلایل فراوانی گفته شده است. ولی یکی از دلایل مهم در این اشغالگری قطعاً کینه عمیق انگلیسیها نسبت به مردم ایران بوده است. مجموعه حاضر حاوی ۵ خاطره از دوران اشغال ایران و نقش کینهتوزانه انگلیس در روند این حادثه است
سفیر انگلیس در ایران به قدری در کینهتوزی و بدبینی به ایرانیها افراط میکرد که صدای چرچیل نخستوزیر وقت انگلیس را هم درآورده بود. چرچیل یک بار در نامهای به «آنتونیایدن» وزیر خارجه خود نوشت: «سرریدر بولارد نسبت به همه ایرانیان کینه دارد که این موضوع طبعأ به کفایت او و به منافع ما لطمه می زند.» انگلیس دست بردار نبود. انگلیس ایران را یک کشور تحت سلطه خود میدانست. اشغال ایران توسط انگلیس و شوروی، به خصوص اینکه عمده نقاط استراتژیک در اختیار لندن قرار داشت، تصور انگلستان را نسبت به ایران مضاعف کرد. هر چند با تبعید رضاخان و افشا شدن گسترده جنایات رضاخان که با حمایت انگلیس صورت گرفته بود مقدار زیادی از موقعیت انگلستان را در ایران از بین برده بود، اما بریتانیا که شمشیر کینه را در سینه ایران قرار داده بود و تا گرفتن نفس آخر آرام نمیگرفت، به راحتی از دخالت در امور ایران دست برنمیداشت.(1)
---------------------------------------------------------
یکی از وقایعی که اثر نامطلوبی در خاطرهام گذاشت، رفتار یک انگلیسی با یک جوان ایرانی بود. در ایام نوجوانی برای تماشای مسابقه فوتبال بین تیم ایران و انگلیس که در زمینی بیرون دروازه یوسف آباد صورت میگرفت رفته بودم. تیم ایران که دروازهبان آن خانخانا نام داشت بر تیم انگلیس فائق شد. نوجوانان ایرانی که برای تماشا اطراف زمین بازی ایستاده بودند، موفقیت تیم ایران را با وجد و شعف تلقی کردند و سر از پا نمیشناختند. آنان پس از آنکه تیم ایران برنده شد وارد زمین بازی شدند. یکی از مراقبان انگلیسی سیلی سختی به صورت یک نوجوان ایرانی نواخت. صاحب منصب نظمیه هم که ناظر این دستدرازی بود سکوت اختیار کرد. این عمل ناروای یک بیگانه نسبت به یک جوان ایرانی مرا ناراحت کرد و در خاطرهام اثر نامطلوبی گذاشت و احساسات ضد حکومتهای استعماری در ذهنم قوت گرفت و سکوت افسر نظمیه مرا ناراحت کرد. متوجه نبودم که هنوز کاپیتولاسیون در ایران ملغی نشده بود و صاحب منصب نظمیه در مقابل عمل غیرانسانی یک فرد انگلیسی نمیتوانست کاری انجام دهد. در دوران اشغال ایران طی جنگ دوم جهانی، توقیف عدهای از ایرانیان به دست اشغالگران مرا بسیار ناراحت میکرد و به خاطر دارم به مناسبت تعقیب یکی از رؤسای خاطی راهآهن، هنگامی که دادستان دیوان کیفر بودم، به طور غیر مستقیم مورد تهدید انگلیسیها واقع شدم، که توقیف آن شخص در حکم خرابکاری در امر حمل و نقل تجهیزات ارسالی از طریق راه آهن به شوروی است.(2)
-------------------------------------------------------------
به «بولارد» وزیر مختار انگلیس در ایران گفتم «شما فکر میکنید انگلیسیها دروغ نمیگویند و دزدی نمیکنند در حالی که خودم شاهد بودم که رئیس کل انگلیسی بازرسی بانک شاهی وقتی در شیراز بود از تمام خوانین فارس رشوه میگرفت و فرش به خانه او میبردند و در یک مورد دیگر رئیس شعبه بانک شاهی را در بابل چون دزدی کرده بود از همانجا منفصل کردند و به لندن فرستادند» گفتم «آقای بولارد من همه این چیزها را میدانم، آنوقت شما خجالت نمیکشید به من میگوئید که حرف رئیس بانک شاهی درست است؟» وقتی حرفهایم تمام شد و خواستم بروم، بولارد دنبال من آمد و گفت «خیلی متأسفم که موقع رفتن من از ایران چنین صحنهای بین ما پیش آمده است.» این ملاقات و مذاکره در آخرین اقامت بولارد در ایران صورت گرفت. وقتی موضوع ملاقاتم را با بولارد به شاه گفتم شاه پرسید به او چه گفتید؟ گفتم تنها کاری که نکردم این بود که او را کتک نزدم.» ماموریت بولارد در ایران با سالهای سلطنت رضا شاه مقارن بود و او قبل از حمله متفقین به ایران در شهریور 1320 وزیر مختار انگلیس در تهران شد. او از همان ابتدای این مأموریت، کینه ایرانیها را به دل گرفته بود .... ایرانیهائی هم که با او سرو کار داشتند از او متنفر بودند. (3)
--------------------------------------------------
چندین بار در باره هدف از اشغال ایران و مدت اشغال خاک ایران با «مولوتف» وزیر خارجه روسیه و «سر استافورد کریپس» سفیر انگلستان در مسکو به مذاکره پرداختم. این مذاکرات آنقدر پیشرفت کرد تا اینکه رئوس قرارداد سه جانبه به تبادل افکار پرداخته شد و بعضی از موارد قرارداد هم به روی کاغذ آمد. سر استافورد کریپس عقیده داشت در این قرارداد باید موادی گنجانیده شود که به موجب آن دولت ایران رسما وارد جنگ با دولتهای محور شده و دوش به دوش متفقین در حال نبرد باشد و حتی یادآوری کرد که اگر ایران تعدادی سرباز در حدود چهل هزار نفر به جبهه جنگ اعزام دارد، به سود دولت ایران خواهد بود و روش متفقین را نسبت به ایران تغییر خواهد داد و ایران جزو متفقین واقعی درخواهد آمد. من مرتبا با تهران در تماس بودم و مواد قرارداد سهجانبه را که بین من و سر استافورد و مولوتف مورد مداقه قرار میگرفت برای فروغی نخست وزیر وقت مخابره میکردم.(4)
----------------------------------------------------
سر ریدر بولارد وزیر مختار انگلیس در تهران که در سال بعد از اشغال ایران به درجه سفیرکبیری ارتقاء یافت، یک نوع دشمنی خاصی نسبت به ایران و ایرانی داشته است. معلوم هم نبود این دشمنی او و تهیه گزارشهای غرضآلود از کجا سرچشمه میگرفت؟ پس از اشغال ایران هم دشمنی بولارد نمایانتر شد. به خاطر دارم در ایامی که در دولت سهیلی سمت وزیر امور خارجه را داشتم، سر ریدر بولارد به ملاقات نخست وزیر رفت و صورت اسامی 50 نفر از شخصیتهای ایرانی را در اختیار او قرار داد و درخواست کرد به وسیله مقامات امنیتی ایران اقدام به دستگیری آنها بشود! پس از این که بولارد از اطاق سهیلی خارج شد، نخست وزیر به من تلفن کرد و اظهار داشت «چنین درخواستی از طرف وزیر مختار انگلیس به عمل آمد و من به او گفتم در این مورد باید با وزیر امور خارجه صحبت شود که مرجع رسمی و صلاحیتدار برای دریافت خواستههای سفرا و مأمورین سیاسی دولتها میباشند. این تقاضا باید رسما به عمل آید. بنابراین بولارد به ملاقات شما خواهد آمد و فهرست را در اختیار شما قرار خواهد داد.» سر ریدر بولارد همان روز آمد و با من ملاقات نمود و در بدو ورود صورت اسامی 50 نفر از شخصیتهای سیاسی، اقتصادی، فنی و لشکری ایران را از جیب لباس خود درآورد و به دست من داد و اظهار داشت دستگیری آنها و تحویل به متفقین ضروری می باشد. از او پرسیدم دلیل شما برای دستگیری این عده از رجال ایرانی چیست؟ گفت: همگی آنها جزو ستون پنجم آلمان نازی می باشند. گفتم ستون پنجمی وجود ندارد. برای این که خاک ایران وجب به وجب در اشغال قوای متفقین می باشد. گفت: اینها عوامل شناخته شده آلمان نازی بوده و به فعالیت مشغول می باشند. گفتم به فرض که آنها مشغول فعالیت به نفع آلمان نازی می باشند از فعالیت خود سودی نمیبرند، چون همه گونه راه ارتباطی مسدود است بنابراین آیا بهتر نیست شما برای جلوگیری از نارضایتی بیشتر مردم ایران از این تصمیم و اینگونه تصمیمات منصرف شوید؟(5)
پینوشت:
1 - 57 سال اسارت، (تجزیه و تحلیل رخدادهای دوران پهلوی)، علی محمد بشارتی، موسسه چاپ و نشر عروج، 1389، جلد دوم، صفحه: 101
2 - چهل سال در صحنه قضایی، سیاسی، دیپلماسی ایران و جهان، خاطرات دکتر جلال عبده، انتشارات رسا، 1368، جلد اول، صفحه: 41
3 - خاطرات ابوالحسن ابتهاج، علیرضا عروضی، انتشارات ماهریس، 1399، جلد اول، صفحه: 187
4 - خاطرات سیاسی محمد ساعد مراغهای، باقر عاقلی، نشر نامک، 1393، صفحه: 126
5 – همان، صفحه: 137
این مطلب تاکنون 1526 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|