روایات خواندنی از شاه | روز چهارم مرداد سالگرد مرگ محمدرضا پهلوی است. به این مناسبت مقالهای حاوی روایات مختلف و خواندنی از منابع موثق، درباره خصوصیات اخلاقی شاه برگزیدهایم که تقدیم میداریم:
شخصیت شاه
وقتی نوشتههای شاه را میخوانیم، به سخنان او گوش فرا میدهیم، به تصاویر او نگاه میکنیم، و یا خاطرات نزدیکان وی را ورق میزنیم، نخستین احساسی که در ما ایجاد میشود این است که شاه فردی است بسیار جاه طلب، متکبر و مستبد. این البته همان تصویری است که شاه مایل است از خود به نمایش بگذارد. البته در ملاقاتهای خصوصی گاهی آدم عجولی به نظر میرسد و ترجیح میدهد به طور مستقیم در مقابل کسی ایستادگی نکند و به درخواستی پاسخ منفی ندهد.(1) او در بحرانهای تند، چندان ثابت قدم و استوار نیست.(2) در ماجرای ۲۵ تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ با ترک ایران به همراه ملکه و اقامت در یک هتل در شهر رم، نه به سان رهبری که قصد بازگشت و تصرف قدرت را دارد، بلکه مانند کسی که قصد شروع یک زندگی جدید در تبعید را دارد نشان میداد. این وضعیت نشان میدهد که او از صلابت لازم برای ایستادگی در مقابل بحرانهای تند برخوردار نیست. او همچنین در سال ۱۳۵۷ که در ۲۶ دی ماه آن کشور را ترک گفت، پیش از آن سه بار دیگر در ماههای خرداد، مرداد و شهریور میخواست به خاطر آنچه که «ناسپاسیها و قدرناشناسی مردم» خواند، کشور را ترک گوید.(3)
ولی به رغم آن روحیات ضعیف فردی، شاه آرزو داشت چهره سیاسی متفاوتی از خود بسازد تا همگان او را مردی بی مانند در سراسر تاریخ ایران بدانند.(4) خارجیانی که این نکته را دریافته بودند نیک میدانستند که چگونه باید او را توصیف کنند تا او را سرخوش سازند و از او امتیازات بیشتری بگیرند.
شاه مانند بقیه شاهان از شنیدن تملق لذت میبرد(5) ولی گاهی آنقدر تملق گویی زیاد از حد میشد که علم وزیر دربار، متملق را هم متاثر میساخت.(6) شاید در اثر همین تملقها بود که شاه خود را خیلی بالاتر از دیگران می دید تا آنجا که معمولاً در سخنرانیها تکبرش اجازه نمیداد اشخاص حاضر را «آقا» خطاب کند.(7) دیگران هم حق نداشتند در حضور او هیچ کس را جز به نام و نام خانوادگیاش بخوانند و استفاده از واژه «آقا» و «خانم» برای هرکسی که باشد ممنوع بود.(8) وقتی کسی تا این حد خود را بالاتر از دیگران بداند طبیعی است که سرسختانه باور داشته باشد که «هیچ ایرادی به شیوه فرمانروایی او نیست و اگر کسانی به مخالفت با او برمیخیزند صرفاً به علت نادانی و بی خبری آنها از دستاوردهای اوست»(9)
از این جهت بود که شاه هیچ انتقادی را برنمیتافت. اگر حزب مخالف دولت یعنی حزب اقلیت حتی به صورت نمایشی از دولت انتقاد میکرد، مورد اعتراض شاه قرار میگرفت.(10) علم درجایی با اشاره به نقش ناممکن حزب اقلیت در سال ۱۳۵۱ میگوید: اقلیت باید حق حیات و حق حرف زدن داشته باشد. آنچه که فعلا از اقلیت میخواهیم بازی کردن رل خودش است ولی از طرفی چون هرچه بگوید برخورنده به شاه است، پس نباید حرف بزند. پس شیر بی یال و دم و اشکم میشود.(11) دقیقاً به همین دلیل بود که بالاخره سیاست دو حزبی در ایران شکست خورد و ایران تک حزبی شد.
در دهه 1350، وجهه بینالمللی شاه قدری مخدوش شد و او با راهنمایی اسرائیلیها تصمیم گرفت زیر نظر یک متخصص روابط عمومی به نام «یانکلوویچ» روی افکار عمومی آمریکا کار کند تا وجهه خود را بهبود بخشد. یانکوویچ ابتدا قصد نظرسنجی از افکار عمومی آمریکا داشت تا وضعیت موجود را بررسی کند و سپس برای بهبود وجهه شاه برنامه ریزی نماید. برای این کار او میخواست پرسشنامههایی را در آمریکا توزیع کند. وقتی شاه پرسشنامه ها را ملاحظه کرد و دید برخی سوالهای بودار در آن وجود دارد، متغیر شد و گفت «اینکه در ایران آزادی هست یا خیر، یا زندانیان سیاسی زجر میبینند یا خیر به این مردکه پدرسوخته چه ربطی دارد؟» سپس با اشاره به گزارش معاون وزارت اطلاعات اسرائیل که در جریان کار یانکلوویچ قرار داشت گفت: «این پدرسوختهها هم بر اثر تحریک نفتیها میخواهند دل ما را خالی کنند»(12) عاقبت طرح بهبود وجهه شاه در آمریکا به جای نرسید.
شاه پرکار و منظم بود. گزارش دستگاههای مختلف را با دقت مطالعه میکرد. تحلیلها و اخبار رسانههای داخلی و خارجی را گوش میداد. روزنامهها و مجلات را رصد میکرد و در جریان جزئیات همه مسائل مهم داخلی و بینالمللی قرار داشت. او هرگز شاهی تن پرور و و بیکاره نبود. او وقت کافی برای خوشگذرانی و تفریح میگذاشت و به نسبت وقت زیادی را با زنان زیباروی صرف میکرد. به ویژه به گزارش اسدالله علم در جای جای یادداشتهایش شاه علاقه وافری به زنان زیبای اروپایی داشت که توسط خود علم و دیگر کار چاقکن های بینالمللی برایش با مبالغ گزاف به ایران آورده میشدند. ولی در عین حال خوشگذرانیها از حد خارج نمیشد و مدیریت و نظارت بر امور کشور را تحت شعاع قرار نمیداد.
نقطه ضعف اصلی شاه این بود که بیش از حد به تشخیص خود اتکا میکرد و مشاوران دانشمند و صادقی در اطراف خود نداشت. اسدالله علم بارها از او خواسته بود که گروهی از مشاوران را به کار گیرد. او نقل میکند:
«.... من مکرر عرض کردهام اجازه بفرمایید هیئتهای مشاورینی درست کنیم که همه امور را مطالعه کنند. بعد شاهنشاه تصمیم اتخاذ فرمایند.اما شاهنشاه در پاسخ میفرمایند: «اینکه دولت در دولت میشود. من دستگاههای مطالعاتی در ساواک و قسمتهای نظامی دارم. کافیست.» عرض کردم همه روسای کشورهای بزرگ چنین هیئتهایی دارند و مشاورین رئیسجمهور آمریکا هم که خودتان ملاقات فرمودهاید که به کلی سوای دستگاههای دولتی هستند. ولی شاهنشاه از این امر خوششان نمیآید....»(13)
حق با علم بود. دستگاههای دولتی معمولاً بیش از آنکه به فکر تحصیل مصالح عمومی با رویکرد تخصصی باشند در پی حل مشکلات اجرایی خود و توجیه عملکرد و اشتباهاتشان هستند و نمیتوانند مشاوران صادقی باشند. ولی گوش شاه بدهکار نبود. یک بار در پاسخ به این درخواست علم گفت «مگر این همه پیشرفتهای بزرگ کردهایم، کسی به ما مشورت داده است؟»(14) گویا شاه به تشخیص کسی جز خودش بهانه نمیداد. در یک مورد وقتی ساواک درگزارشی سیاست خارجی شاه را به نقل از برخی محافل سیاسی ایران به نقد کشید، به نصیری رئیس وقت ساواک گفت: «محافل سیاسی تهران چه گهی هستند؟!»(15)
وقتی یک رهبر سیاسی تا این حد اعتماد به نفس داشته باشد و خود را بیش از دیگران قبول داشته باشد طبیعی است که میخواهد در همه کارها مداخله نماید و همه چیز را در دست گیرد. دفتر اطلاعات و تحقیقات وزارت خارجه آمریکا در گزارشی که در سال ۱۳۴۴ تهیه کرده، اوضاع سیاسی ایران را چنین گزارش کرده است:
«شاه کنونی فقط پادشاه نیست. در عمل نخست وزیر و فرمانده کل نیروهای مسلح هم هست. تمام تصمیمات مهم دولت را یا خود اتخاذ میکند یا باید پیش از اجرا به تصویب برسد. هیچ انتصاب مهمی در کادر اداری ایران بی توافق او انجام نمیگیرد. کار سازمان امنیت را به طور مستقیم در دست دارد. روابط خارجی ایران را هم خودش را اداره میکند. انتصاب کادر دیپلماتیک با اوست. ترفیعات ارتش از درجه سروانی به بالا تنها با فرمان مستقیم او صورت میپذیرد. طرحهای اقتصادی از تقاضای اعتبار و خارجی گرفته تا محل تاسیس یک کارخانه همه برای تصمیمگیری نهایی به شاه ارجاع میشود. اداره دانشگاهها نیز به معال در دست اوست همه اوست که تصمیم میگیرد چه کسی به جرم فساد محاکمه خواهد شد نمایندگان مجلس را او برمیگزیند در عین حال تعیین میزان آزادی عمل مخالفان در مجلس هم به عهده اوست. تصمیم نهایی در مورد لوایحی که به تصویب مجلس میرسد نیز با اوست. شاه یقین دارد که در شرایط فعلی حکومت فردی او تنها راه حکمروایی بر ایران است.»(16)
دخالت مستقیم شاه بیش از همه در امور ارتش، ساواک، نفت و سیاست خارجی نمود داشت و مسئولان این بخشها به جز اینکه عنوان بدون مسمایی داشتند چندان کارهای نبودند و در بسیاری از موارد حتی در جریان امور هم قرار نمیگرفتند. حتی برآورد شده که بیش از ۷۰ درصد بودجه مملکت به دستور مستقیم شاه و بدون دخالت نخست وزیر و دولت در موارد فوق هزینه میشد.(17) اما در مورد نفت باید گفت که پس از دوران مصدق و به ویژه از اواخر دهه ۴۰ شاه مستقیماً قراردادهای مربوط به نفت را در دست خود گرفت تا آنجا که رئیس شرکت نفت در مذاکرات نفت شرکت نداشت(18) و حتی نباید از مذاکرات مطلع میشد. روزی اسدالله علم که میخواست گزارشی را در مورد پاسخ شرکتهای نفتی به پیشنهاد شاه به اطلاع برساند میگوید:
«...چون دکتر اقبال رئیس شرکت ملی نفت ایران حضور داشت و نمیشد در حضور ایشان صحبت کرد، نتوانستم گزارش را عرض کنم. واقعاً کارهای کشور ما نوع خاصی است و شاهنشاه در اداره کشور نوع مخصوص خودشان را دارند که ملائکه آسمان هم نمیتوانند سر در آورند. مثلا رئیس شرکت نفت تهران چرا نباید در مذاکرات نفت وارد بشود؟ خدا میداند و شاه و بس!»(19)
در مورد مسائل مربوط به سیاست خارجی نیز شاه خود همهچیز را در دست داشت. وزارت خارجه اصولاً نمایشی شده بود و مرکز سیاست خارجی ایران خود شاه بود. حتی گاه در ملاقات با هنری کسینجر وزیر امور خارجه آمریکا، وزیر خارجه ایران اجازه حضور نمییافت! یکبار علم میگوید: «من به جای وزیر خارجه خجالت کشیدم»(20) او در جای دیگر از شاه نقل میکند که «به وزارت خارجه گفتهام که هیچ مقامی غیر از خودمان حق ندارد در کارهای وزارت خارجه مداخله کند. حتی گفتهام فریدون هویدا برادر هویدا که نماینده ما در سازمان ملل است حق ندارد به نخستوزیر گزارش بدهد و حتی تلفن بکند. او را توبیخ کردهام که چرا به برادرت گزارشهای وزارت خارجه را میدهی!»(21) با این اوضاع بلبشوی مدیریتی گاهی مسائل مربوط به روابط خارجی به هرج و مرج کشیده می شد. در یک مورد شاه هدایایی برای اگنیو معاون رئیسجمهور آمریکا فرستاد. وقتی اگنیو از ساعت طلایی که برایش ارسال شده بود از دربار تشکر کرد و چنین چیزی در هدایای ارسالی شاه وجود نداشت، پس از تحقیق از سفارت ایران و واشنگتن مشخص شد که وزیر خارجه نیز به طور جداگانه هدایایی ارسال کرده و این دو از هم اطلاعی نداشتند.(22)
دخالت شاه اگر توأم با پذیرش مسئولیت و پاسخگویی بود شاید تا اندازهای قابل تحمل میشد مشکل اینجا بود که شاه میخواست همه جا فقط دستورات او اجرا شود، ولی اگر مشکلی پیش میآمد به هیچ وجه مسئولیتی را نمیپذیرفت. «این گریز از پذیرش مسئولیت از همان آغاز سلطنت یکی از ویژگیهای شاه بود.»(23) یکی از همکارانش این خوی او را اینگونه توصیف کرده است: «وقتی آسمان صاف بود، همه چیز را به خودش مرتبط میکرد. به مجرد اینکه لکه ابری پیدا میشد میگفت من کارهای نیستم. طبق قانون اساسی من مقام غیر مسئول هستم. شماها باید کارتان را بکنید!»(24)
مشکل دیگر این بود که نظرات شاه از واقعیت اجتماعی و سیاسی ایران فاصله داشت. او درک صحیحی از بسیاری از مسائلی که میخواست در آن دخالت کند نداشت. در عین حال دیگران هم جز تملق و چاپلوسی چیزی نثارش نمیکردند. البته او خود مقصر بود که همواره خود را از اطلاعات و پیشنهادهای غیر چاپلوسان و مستقل محروم میساخت. برای اینکه به عمق ناآگاهی شاه از اوضاع کشور پی ببریم، کافی است که به آخرین کتاب او که پس از پیروزی انقلاب نوشته شده توجه کنیم. در آنجا او خاطرهای از دیدار با کارگران قند قوچان نقل میکند از این قرار که «در سال ۱۳۵۴ به هنگام بازدید از کارخانه قند قوچان یکی از کارگرها در پاسخ سوال من از وضعیت زندگیاش گفت که نزدیک ۸۰ درصد کارگران دارای وسیله نقلیه شخصی هستند و نیمی از آنان از خدمه خانگی استفاده میکنند»(25) چنین نقل قولی برای کسی که قدری با آمار و اطلاعات اقتصادی آن دوران آشنا باشد واقعاً مضحک است. شاید مقصود شاه از وسیله نقلیه شخصی شامل چهارپایان و دوچرخه و موتورسیکلت هم میشده و مراد او از خدمه خانگی همسران کارگران کارخانه قند قوچان بوده است. ولی اگر مقصود او چنین بوده معلوم نیست چرا به این وضعیت کارگران افتخار میکند. در حال میزان اطلاعات شاه از جامعهای که در آن حکومت میکرد انسان را به یاد نقل قول معروف از واپسین ملکه پیش از انقلاب فرانسه میاندازد که گفته بود: «اکنون که مردم نان ندارند چرا کیک نمیخورند!»
در سال ۱۳۵۴ در گزارش سفارت آمریکا به وزارت خارجه آن کشور شاه چنین توصیف شده است: « فرمانروایی است سختگیر و عبوس و پرکار و متجدد که راه ملتش را ترسیم کرده و در کلیه سطوح و فعالیتها دخالت میکند تا مطمئن شود که ملت در این راه باقی است. شاه در مورد مسائل سیاسی از دیگران کمتر نظر مشورتی میخواهد. بنابراین پارهای از ناظران بر این باورند که او از واقعیتها جدا شده است.»(26)
این توصیفی بسیار مختصر و مفید از ویژگیهای شخصیتی شاه بود.
پینوشت
1 - علینقی عالیخانی، اقتصاد و امنیت، گفتگو با علینقی عالیخانی، به کوشش حسین دهباشی، تهران، سازمان اسناد و کتابخانه ملی، ۱۳۹۳، صفحه ۳۴۴
2 - ویلیام سولیوان، مأموریت در ایران، در خاطرات دو سفیر: اسراری از سقوط شاه و نقش پنهان آمریکا و انگلیس در ایران، ترجمه محمود طلوعی، تهران، نشر علم، ،۱۳۷۲ صفحه ۱۵ – ۲۵۵، صفحه ۵۸
3 - پرویز ثابتی، در دامگه حادثه، بررسی علل و عوامل فروپاشی حکومت شاهنشاهی، گفتگویی با پرویز ثابتی، عرفان قانعی راد، لس آنجلس، شرکت کتاب، ۱۳۹۰، صفحه ۴۸۵
4 - یادداشتهای علم، جلد ۱ صفحه ۱۱۷
5 – همان، جلد ۴، صفحه ۸۶
6 – همان، جلد ۲، صفحه ۶ و جلد ۳ صفحه ۱۰۵
7 – همان، جلد ۱ صفحه ۶۸
8 - عباس میلانی، معمای هویدا، تهران، اختران، ۱۳۸۰، صفحه ۲۲۱
9 - یادداشتهای علم، جلد ۵ صفحه ۱۶
10 – همان، جلد ۳ صفحه ۲۴۶
11 – همان، جلد ۲، صفحه ۴۱۴
12 – همان، جلد ۶ صفحه ۳۴۸ - ۳۴۹
13 – همان، جلد ۱ صفحه ۴۱۳
14 – همان، جلد ۲ صفحه ۲۴۲
15 – ثابتی، در دامگه حادثه، صفحه ۳۷۳
16 – میلانی، معمای هویدا، ص ۲۲۳
17 - همان، صفحه ۳۰۸
18 - یادداشتهای علم جلد ۲، صفحه ۳۶۶
19 – همان، جلد ۳، صفحه ۴۱
20 – همان، صفحه ۲۳۷ و جلد ۴ صفحه ۳۲۰
21 – همان، جلد ۳ صفحه ۳۱۴ . نیز نگاه کنید به خاطرات جعفر شریف امامی، ویراستار حبیب لاجوردی، طرح تاریخ شفاهی ایران، مرکز مطالعات خاورمیانه دانشگاه هاروارد، تهران، انتشارات سخن، ۱۳۸۰، صفحه ۲۶۰ و ۲۶۱
22 - یادداشتهای علم، جلد ۱ صفحه ۳۸۲
23 – همان، جلد 6، صفحه ۱۲
24 – عالیخانی، اقتصاد و امنیت، صفحه ۳۸۰
25 – پهلوی، پاسخ به تاریخ، صفحه ۱۷۵
26 - شوکراس آخرین سفر شاه صفحه ۳۴۹
منبع:محمد سمیعی، نبرد قدرت در ایران، تهران، نشر نی، چاپ ششم، ۱۳۹۹، صفحه ۵۱۷ تا ۵۲۲ این مطلب تاکنون 1521 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|