تورقی در فتنه بیگانگان در دهه بیست خورشیدی | حکومتی که بنیادش با اراده بیگانگان گره بخورد جز در مسیر خدمت به آنان آزادی ندارد. حکومت رضاشاه که در بیست سال اول قرن چهاردهم خورشیدی بر مقدرات کشور سلطه داشت مصداق همین حقیقت است. رضاشاه با اراده بیگانگان به قدرت رسید، با اراده آنان طرحهای فرهنگی و سیاسی خود را به پیش برد و وقتی تاریخ مصرفش به پایان رسید، با اراده همانها از قدرت کنار نهاده شد. طبعاً فرزند او نیز که با همان ارادهها به حکومت رسید، نمیتوانست از گزند مداخلات و زیادهخواهیهای آنان مصون بماند.
مقاله حاضر قصد واکاوی تاثیر دخالت بیگانگان در سالهای حکومت ۳۷ ساله محمدرضا شاه را ندارد بلکه فقط وضعیت ۵ سال اول حکومت او را از نظر دخالت دولتهای بیگانه به تصویر کشیده است.
***
در شهریور 1320 رضاشاه به وسیله همانهایی که وی را به قدرت رسانده بودند، با کولهباری از ظلم و ستم و اتلاف ثروت ملی از قدرت برکنار شد و پسر ناتوان و ناپخته او به نام محمدرضا در 22 سالگی با حمایت قوای اشغالگر (شوروی، انگلیس و آمریکا) و تلاشهای تعدادی از دولتمردان درباری از جمله محمد علی فروغی (ذکاءالملک) بدون برخورداری از پشتوانه حمایتهای مردمی و ملی به تخت شاهی نشست. او که تحت سیطره پدر عملاً امکان تصمیمگیری و ابراز وجود در زندگی را تا آن دوران نیافته بود، سرنوشت کشور طوفانزده ایران را به دست گرفت. ناتوانی شاه جدید در حل مسائل کشور، ایران را به صحنه رقابتهای شوروی، انگلیس و آمریکا تبدیل کرد. محمد رضا پهلوی که بر اوضاع جهان مسلط نبود و در اداره امور تجربهای نداشت، عملاً از صحنه سیاست ایران خارج شد و امور کشور را به دست سفارتخانههای سه کشور اشغالگر سپرد و خود به مشق پادشاهی مشغول شد.
از شهریور 1320 تا 1325 اتفاقات ناگواری در ایران به وقوع پیوست که آشنایی با آنها ما را در شناخت هرچه بیشتر تحولات کشور در این دوره حساس یاری خواهد داد. این اتفاقات را میتوان در موارد زیر خلاصه کرد:
1 – اشغال ایران و نفوذ سفارتخانههای خارجی در ارکان حکومت: رقابت قدرتهای استعماری برای بسط حوزه نفوذ و جلب منافع بیشتر و به دست آوردن بازارهای جهانی، آتش جنگ را در اروپا دامن زد و به طور طبیعی دامنه این جنگافروزی به سرزمینهای دیگر نیز کشیده شد. متفقین در ظاهر به بهانه حضور ستون پنجم آلمان در ایران و بسته نشدن سفارتخانههای اتریش و آلمان و در اصل به دلیل اهمیت استراتژیک ایران در کمکرسانی به شوروی و ذخائر نفتی بسیار با ارزش ایران که در پیشبرد اهداف جنگی نقش تعیینکنندهای داشت، در شهریور 1320 ایران را به رغم اعلام بیطرفی دولت، به اشغال خود درآوردند. از تاریخ اشغال ایران به دست متفقین، سرنوشت سیاسی و اقتصادی کشور به دست سفارتخانههای آمریکا و انگلیس و شوروی افتاد و سرنوشت تلخی در تاریخ ایران آغاز شد. متفقین با دخالت در امور داخلی کشور و درخواستهای متناقض، شرایط عمومی را به هم ریختند و زمینه سقوط کابینهها را فراهم ساختند. این سه قدرت برای تثبیت جای پای خود در ایران رقابت شدیدی را در به کارگیری مهرههای وابسته آغاز کردند که جز پریشانی هرچه بیشتر اوضاع عمومی کشور و آثار مخرب سیاسی و اقتصادی و اجتماعی حاصلی نداشت.
2 – قحطی، بیماری و نابسامانی اقتصادی کشور: آثار شوم جنگ و اشغال کشور ابتدا با ظهور قحطی، بیماری و نابسامانی اقتصادی چهره زشت خود را به مردم نشان داد. به دلیل جنگ، روابط بازرگانی با کشورهای اروپایی محدود و مسدود و حمل و نقل کالا متوقف شد. کشور برای تهیه مواد ضروری مثل قند، شکر، پارچه، غله، مواد شیمیایی، دارو و لوازم طبی دچار مضیقه بود. از سال 1321 کمبود غله، مشکل نان را در مملکت به حد اعلای خود رساند. کلیه وسایل حمل و نقل زمینی و راهآهن که باید با انتقال به موقع امکانات غذایی، مشکلات مردم را در سراسر کشور حل میکردند، در اختیار متفقین قرار داشتند و از حمل مایحتاج مردم پرهیز میکردند.
وجود نیروهای اشغالگر و تلاش آنها برای جمعآوری غلات و بهخصوص گندم، مردم را در تهیه نان دچار مشکل کرد. در سال 1322 شوروی حدود یکصدهزار تن غله را از ایران خارج کرد و این غیر از غلهای بود که از دولت میخرید. روسها در بازار آزاد گندمهای مردم را خریداری و به روسیه حمل میکردند. در سال 1323 نیز دهها هزار تن غله از مرزهای ایران خارج شد. سیاست متفقین(آمریکا و انگلیس و شوروی) آثار مخربی بر اقتصاد ایران گذاشت و سقوط ارزش ریال، فقدان امنیت، نابودی درآمدهای دولت و ورشکستگی اقتصاد کشور و قحطی و بیماری را به همراه آورد.
3 – ناتوانی کابینهها و پراکندگی قدرت سیاسی: تغییر پیدرپی کابینهها، نشاندهنده اوضاع پریشان حکومت، عدم توانایی شاه در تصمیمگیری و تحمیل تصمیمات بیگانگان به کشور است. از شهریور 1320 تا بهمن 1324 ظرف مدت 4 سال 9 کابینه پیدرپی به روی کار آمدند و یکی پس از دیگری سقوط کردند.
4 – هرج و مرج در پناه آزادی: سقوط استبداد رضاخانی شرایط خاصی را در کشور ایجاد کرد. جامعهای که 20 سال در سایه سرنیزههای حکومت پهلوی امکان هرگونه رشد، آزادی خدادادی و حقوق اجتماعی را از دست داده بود، با فرار رضاشاه از کشور در شرایط جدیدی قرار گرفت. شرایط جدید با تدبیر و هدایت یک حکومت و مجلس مردمی میتوانست نتایج مثبتی به بار آورد اما اشغال کشور توسط نیروهای بیگانه و دخالت آنها در سرنوشت ایران، این شرایط آزاد را به یک بینظمی بزرگ تبدیل کرد. در پناه این بینظمی دهها نشریه، روزنامه و حزب سیاسی وارد عرصه فعالیتهای اجتماعی کشور شدند. این نشریات و احزاب هرکدام به بهانه دفاع از یک جناح نه تنها به ایجاد آرامش در کشور کمکی نکردند بلکه بعضی به عنوان مدافع منافع قدرتهای آمریکا و انگلیس و شوروی وارد صحنه شدند. از شهریور 1320 تا 1326 نزدیک به 600 نشریه به صورت روزنامه، مجله و .... در ایران به چاپ رسید که هرکدام در پی اهداف خاص خود بودند. بخشی از این نشریات با نامهای رنگارنگ در جهت تامین منافع احزابی فعالیت میکردند که در آن اوضاع یکی پس از دیگری تشکیل میشد. حزب توده در مهر 1320 پایهریزی شد و از همان آغاز تاسیس آشکارا به عنوان حافظ منافع شوروی ابزار دست این قدرت بیگانه بود. البته گرایشهای بیگانهپسند دیگری نیز در این حزب وجود داشت که بعدها به انشعاب آن منجر شد.
5 – اتحاد سهگانه و آغاز مصیبت ملت ایران: سه دولت آمریکا و انگلیس و شوروی در 9 بهمن 1320 در کاخ وزارت امور خارجه پیمانی را امضا کردند که در فصل اول آن انگلیس و شوروی مشترکاً و منفرداً متعهد شدند که تمامیت ارضی ایران و حاکمیت و استقلال سیاسی آن را محترم بشمارند. در فصل پنجم این پیمان نیز سه دولت متعهد شدند که پس از پایان جنگ در مدتی کمتر از شش ماه قوای خود را از خاک ایران بیرون ببرند. اگرچه این پیمان در ظاهر به نفع ایران بود، اما نه تنها تا پایان جنگ دست سه دولت را به بهانه اقتضای سیاستهای جنگی در همه امور کشور باز میگذاشت، بلکه بعد از جنگ نیز مسئله خروج نیروهای بیگانه بخصوص شوروی از خاک ایران به یک بحران و مشکل اصلی تبدیل گردید. آمریکا که از صدمات جنگ دوم در امان مانده و در پی به دست آوردن جای پای محکمی در ایران بود، در سال 1321 با تکیه بر پیمان اتحاد سهگانه و به بهانه کنترل حمل محمولات نظامی به شوروی، تسلط خود را بر سیستم حمل و نقل راهآهن سراسری ایران از دریای مازندران تا خلیج فارس برقرار کرد؛ بدون اینکه دولت ایران در سیاستهای حمل و نقل کمترین دخالتی داشته باشد. در آبان 1321 مجلس سیزدهم به بهانه وضع بد اقتصادی و کمبود نان و خوار و بار و توسعه بیماری تیفوس، دکتر میلسپوی آمریکایی را به عنوان مستشار مالیه ایران استخدام کرد و حتی حق قانونگذاری را به وی داد. این فرد نه تنها برای بهبود وضع نابسامان اقتصادی کشور قدمی برنداشت بلکه با استقراض خارجی و داخلی، زمینههای ضعف اقتصادی ایران را فراهم ساخت و پس از انجام وظیفه خود در 19 دی 1323 برکنار شد.
انگلیس که از دیرباز منافع ویژهای در ایران داشت در این دوران تمام تلاش خود را برای حفظ این منافع و توسعه آن به کار گرفت. تسلط بر راههای کشور، تاسیس سازمان بزرگ حمل و نقل زمینی، به کارگیری هزاران کامیون در سراسر کشور برای اهداف جنگی و خروج آنها از چرخه فعالیت اقتصادی کشور، دستگیری و زندانی کردن اتباع ایران در داخل کشور به بهانه طرفداری از آلمان، دخالت در عزل و نصب وزیران، استانداران و دهها اقدام قلدرمآبانه دیگر، نشاندهنده میزان نفوذ این قدرت در تحولات کشور است.
روسها نیز در این رقابت شوم از غافله عقب نماندند و از بدو ورود ارتش سرخ شوروی به ایران مانند انگلیسیها در پی تثبیت و توسعه منافع دیرینه خود در ایران بودند. تسلط بر راههای شمال ایران، اخلال در امور زندگی مردم، دستگیری و زندانی کردن مردم، اخلال در امور اقتصادی، خارج کردن غلات از ایران و ایجاد بحران به واسطه کمبود نان، شرارت و بدرفتاری با مردم، غارت وسایل سازمانها و ادارات دولتی، غارت شهرها و روستاها، غصب داراییها و اموال عمومی مردم، خلع سلاح پادگانهای نظامی و ژاندارمری و .... کمترین اقدامات نیروهای شوروی در ایران بود.
6 – تاسیس مجلس سیزدهم و چهاردهم: مجلس سیزدهم که انتخابات آن در دوره استبداد رضاخانی و با اعمال نفوذ او انجام شده بود، بدون کمترین تغییری پس از اشغال ایران آغاز به کار کرد. بخش اعظم این مجلس که از افراد وابسته به دربار پهلوی بودند، تنها هنری که داشتند آوردن میلسپو به عنوان مستشار مالی به ایران و سپردن سرنوشت اقتصاد کشور به وی بود. انتخابات مجلس چهاردهم در اواخر سال 1321 برگزار شد و در سال 1322 آغاز به کار کرد. مجلس چهاردهم از جنبههای مختلف، مجلس مهمی بود. از جمله اولین مجلسی بود که پس از استبداد رضاخان تشکیل میشد. اما سایه سنگین متفقین نیز بر انتخابات این مجلس تاثیر گذاشت و جز تعدادی نماینده مردمی، از سایر نمایندگان، انتظار کار مفیدی نمیرفت. این مجلس بخش قابل توجهی از وقت خود را صرف تصفیه حسابهای دوران استبداد رضاخانی و موافقت و مخالفت با اعتبارنامههای تعدادی از نمایندگان کرد. مجلس چهاردهم به رغم بافت خود، اقدامات مفیدی را نیز در سرلوحه کارش قرار داد. از جمله مبارزه با فساد مالی دولتمردان و کارکنان دولت، مبارزه با تقلبهای انتخاباتی و در راس همه آنها رد تقاضای شوروی برای کسب امتیاز اکتشاف و بهرهبرداری نفت شمال کشور.
7 – امتیاز نفت شمال و طلوع سیاست موازنه منفی: در جریان امتیاز رویتر و دارسی، از کل مناطق واگذارشده به انگلیسیها، 5 استان شمالی ایران یعنی آذربایجان، گیلان، مازندران، استرآباد و خراسان که همجوار روسها بودند، مستثنی شد. این حوزه در تاریخ ایران به حوزه نفت شمال معروف شد. روسها از همان ابتدا درپی فرصتی بودند که امتیاز نفت شمال را به طریقی از دولت ایران اخذ کنند. در سال 1322 وقتی نمایندگان کمپانیهای نفتی آمریکایی و انگلیسی برای کسب امتیاز نفت مناطق جنوب شرقی ایران (بلوچستان) به کشور آمدند و مذاکراتی با دولت انجام دادند، دولت شوروی فرصت را مغتنم شمرد و با اعزام هیئتی امتیاز نفت شمال را درخواست کرد. این مسئله باعث به وجود آمدن بحران در روابط ایران و شوروی شد که به بحران نفت شمال معروف گردید. دولت شوروی برای تحمیل سیاست امتیاز نفت شمال با استفاده از قوای مسلح خود در ایران، حزب توده و تعدادی از نمایندگان مجلس، فشار بسیاری بر دولت وارد کرد. روزنامههای وابسته به حزب توده نیز با تحریک احساسات مردم و شایعهپراکنی، شرایط سختی را برای تحمیل این امتیاز به مردم ایران فراهم ساختند. اما در نهایت بحران امتیاز نفت شمال در 11 آذر 1323 با تصویب قانونی در مجلس مبنی بر ممنوعیت دولت از مذاکره با نمایندگان رسمی و غیر رسمی دولتها برای دادن امتیاز نفت بدون تایید مجلس، در ظاهر فروکش کرد و مسئله فروش نفت، استخراج و اداره آن طبق این قانون به تصمیم مجلس پانزدهم موکول شد. این طرح به همت دکتر مصدق به مجلس ارائه شد و با اکثریت آراء به تصویب رسید.
8 – پایان جنگ و بحران تخلیه ایران: در اولین کنفرانسی که متفقین پس از تسلیم آلمان و خاتمه جنگ در اروپا در 17 ژوئیه 1945 در پوتسدام برگزار کردند، بین اعضای کنفرانس در مورد تخلیه ایران از نیروهای متفقین یادداشتی به امضا رسید که بر اساس آن مقرر شد نیروهای بیگانه در سه مرحله خاک ایران را ترک کنند:
الف – نیروهای انگلیسی و روسی بدواً شهر تهران را به فوریت تخلیه کنند.
ب – بخشی از نیروهای انگلیسی در آبادان و مناطق نفتی جنوب و بخشی از نیروهای شوروی در شمال شرقی و شمال غربی ایران باقی بمانند.
پ – پس از انجام دو مرحله ذکر شده، نیروهای انگلیسی و روسی همزمان به تخلیه تمام خاک ایران اقدام کنند.
در 11 شهریور 1324 دولت ایران با ارسال یادداشتهای مشابهی به سفارتخانههای آمریکا، شوروی و انگلیس درخواست کرد که طبق ماده پنج پیمان اتحاد سهگانه نیروهای متفقین باید تا 10 اسفند 1324 خاک ایران را به طور کامل تخلیه کنند. شوروی از اجرای کامل و دقیق تعهدات به انحاء مختلف شانه خالی میکرد. به این ترتیب مسئله عدم تخلیه قوای شوروی از ایران به یک بحران بینالمللی تبدیل شد. این مسئله در نهایت با اعمال نفوذ انگلستان و آمریکا و اقدامات دولت ایران حل شد.
9 – غائله آذربایجان و کردستان: در فروردین 1324 هوداران حزب توده تحرکات تجزیهطلبانهای را در آذربایجان آغاز کردند. در کنار حزب توده، حزب سیاسی جدیدی به نام فرقه دموکرات آذربایجان در شهریور 1324 تاسیس گردید. این حزب خواستار خودمختاری آذربایجان بود. و این تقاضا با توجه به زمینههای فعالیت شوروی در منطقه آذربایجان معنایی جز تجزیه این منطقه از خاک ایران نداشت. حزب توده نیز ظاهراً دفتر خود را در آذربایجان تعطیل کرد و همه امکانات حزب به فرقه دموکرات منتقل شد. این فرقه نقش ستون پنجم شوروی را در آذربایجان برعهده گرفت و به صورت علنی از ارتش سرخ شوروی و سیاستهای آن حمایت کرد.
در آبان 1324 در آذربایجان درگیریهایی بین نیروهای دولتی و دستجات مسلح فرقه دموکرات و قفقازیهای مهاجر از شوروی که در حقیقت سربازان ارتش سرح در لباس غیرنظامی بودند، اتفاق افتاد. روسها به توزیع سلاح بین اعضای مسلح فرقه دموکرات و قفقازیهای مهاجر پرداختند و با پشتیبانی ارتش سرخ، پادگان تبریز خلع سلاح شد. دستجات مسلح در خطوط ارتباطی تلفن و تلگراف بین تهران و تبریز و سایر شهرهای آذربایجان اختلال ایجاد کردند و سرانجام شهرهای سراب و میانه را به اشغال خود درآوردند. دولت ایران در 28 آبان 1324 یک ستون از نیروهای ارتش و ژاندارم را برای تقویت پادگان تبریز به آن منطقه اعزام کرد اما این ستون نظامی در شریفآباد قزوین توسط ارتش شوروی متوقف شد.
فرقه دموکرات با تاسیس مجلس موسسان و مجلس ملی آذربایجان عملاً سیاست تجزیه آذربایجان از خاک ایران را آشکار ساخت و در 12 آذر 1324 دولت تجزیهطلب به نخستوزیری پیشهوری، سرکرده فرقه دموکرات، تاسیس شد. متعاقب این جریان، شوروی اقدام به تاسیس انجمن فرهنگی کردستان و شوروی کرد و فرقه دیگری به نام فرقه دموکرات در کردستان تشکیل داد که با همان سیاستهای شبیه آذربایجان به دنبال یافتن راهی برای تجزیه منطقه کردستان از خاک ایران بود.
سرانجام غائله آذربایجان و کردستان که به بحران بزرگی تبدیل شده بود و ممکن بود باعث تجزیه این دو بخش از خاک سرزمین ایران شود، با ترفند دولت وقت ایران مبنی بر دادن وعده امتیاز نفت شمال به روسها خاتمه یافت. با خروج نیروهای شوروی از ایران، قوای ارتش در 20 آذر حمله گستردهای را به مواضع حزب دموکرات آغاز کردند. سران فرقه به شوروی گریخته و باقیماندگان اعضای آن به اسارت قوای دولتی درآمدند. با سیاستهای انگلستان و امریکا مبنی بر جلوگیری از نفوذ روسها در منطقه حساس خلیج فارس و ایران از یکطرف و تغییر سیاستهای شوروی در بسط منطقه نفوذ در اروپا از طرف دیگر، در 20 آذر 1325 غائله آذربایجان با حمله به مراکز و دفاتر فرقه دموکرات و دستگیری عناصر آن به پایان رسید.
منبع: موسی نجفی و موسی حقانی، «تاریخ تحولات سیاسی ایران، بررسي مولفههاي دين – حاكميت – مدنيت و تكوين دولت – ملت در گستره هويت ملی ایران»، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، چاپ ششم، 1388، ص 459 تا 470
این مطلب تاکنون 1693 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|