معرفی کتاب «ماموریت برای وطنم» | ماموریت برای وطنم نخستین کتاب از معدود کتابهایی است که با نام محمدرضا پهلوی به چاپ رسیده است. گفته می شود شاه این کتاب را با کمک شجاع الدین شفا از نویسندگان و مترجمان دربار نوشته است. نگارش این کتاب در سال ۱۳۳۷ آغاز شد و در سال ۱۳۳۹ به پایان رسید. انتشار این کتاب که ابتدا در سال ۱۳۴۰ منتشر شد، علاوه بر آن که میتوانست چهره متفکرانه از شاه به نمایش بگذارد مهمترین هدفش توجیه و مشروعیت بخشی به سیاستهای بود که وی قصد اجرای آنها را داشت. او طی همین سالها اجرای برنامه اصلاحات ارضی را که بر اساس آن زمینداران مجبور بودند زمین های خود را تقسیم کنند و به دهقانان بفروشند پیش رو داشت. این سیاست در اواخر دهه ۱۳۳۰ به علتهایی از جمله مخالفت برخی علمای برجسته مانند آیت الله بروجردی با شکست مواجه شده بود. چاپ این کتاب هم میتوانست اراده محمدرضا را در انجام اصلاحات ارضی به نمایش بگذارد و هم آن که استدلالهای نظری این برنامه را در معرض دید نخبگان و افکار عمومی قرار دهد.
کتاب ماموریت برای وطنم دارای یک دیباچه، 14 فصل و متشکل از 452 صفحه است. در دیباچه، شاه پس از آنکه ذکر میکند در تاریخ ایران به جز معدودی از شاهان زندگینامه خود را به نگارش در نیاوردهاند درباره آنچه که خواهد نوشت توضیحاتی میدهد.
در فصل اول که «سرزمین قدیم و جدید ایران» نام دارد مینویسد: ایران به تمدن غرب نزدیکتر است تا سایر تمدنها. چون هم از نظر نژادی با آنها یکسان است و هم آن که ریشه زبانی یکسانی دارند. وی به شکوه گذشته ایران در دوران سلاطین میپردازد و تمدن غرب را متاثر از تمدن ایران میداند و آینده ایران را بسیار روشن معرفی میکند.
فصل دوم «تحولاتی که پدرم در ایران ایجاد کرد» نام دارد. در این فصل وی با ذکر این نکته که در ایران اختلاف طبقاتی وجود ندارد و میتوان طبقه خود را تغییر داد رضاخان را بهترین نمونه معرفی میکند و بدین ترتیب بی اصل و نسب بودن پدرش را توجیه کرده، مینویسد: جبر زمانه، ضرورت امور و تمایل ملت حکم میکند که در مواقع معین یک مرد توانا برای رهایی مردم ظهور کند.
در فصل سوم «دوران کودکی من» محمدرضا به ذکر ویژگیهای پدر و رابطه خود با او در دوران کودکی میپردازد و پدرش را شخصی مهربان، ساده زیست، وقت شناس و اهل دیانت معرفی میکند. وی با ذکر این مطلب که خصایل پدر بر پسر تاثیر میگذارد، مدعی آن ویژگیها میشود. مهمترین نکتهای که در این فصل وجود دارد ادعاهای نویسنده درباره امور معنوی است. او ادعا میکند در عالم رویا و حتی بیداری با بزرگان مذهب شیعه مانند حضرت علی (ع)، امام زمان(عج) و حضرت عباس(ع) دیدار کرده است و آنها در بعضی موارد جان وی را نجات داده اند.
فصل چهارم «تعلیم و تربیت شاه» نام دارد. در این فصل با اشاره به دوران تحصیل خود در کشور سوئیس مدعی می شود که همیشه در ورزش و درس ممتاز بوده و به علت منع پدرش از خوشگذرانی تا حدودی دارای روحیات انزوا گرایانه شده است. او در سال ۱۳۱۵ پس از گرفتن دیپلم به کشور باز میگردد و بعد از مدتی در دانشکده افسری تهران مشغول به تحصیل می شود و با درجه ستوان دومی فارغ التحصیل میگردد. او همچنین به چگونگی اشغال ایران در سالهای ۱۳۲۰ و نحوه به سلطنت رسیدن خود میپردازد.
فصل پنجم که «ایام پر آشوب و تشنج» نام دارد، شاه با ذکر نکاتی درباره ملی شدن صنعت نفت، مهمترین حریف خود را مصدق میداند. وی مصدق را مفسد اقتصادی، اهل حرف، مخالف صنعت و فناوری، مخالف اصلاحات ارضی، ملاک، مهره انگلیس، لجوج، مستبد، ریاکار، دور از معنویت و مردانگی، منفی باف، خودستا، شهرت طلب و حقیر یاد میکند. شاه مینویسد مصدق با سیاست خارجی «موازنه منفی» مانع شد کشور روابط گسترده با دولتهای متمدن غربی داشته باشد و از منافع آن بهره ببرد. اعتقاد شاه این است که مصدق کشور را به کمونیستها فروخت. از این رو مردم که به اشتباه خود پی برده بودند در کنار گارد شاهنشاهی علیه دولت او به خیابانها ریختند و وی را از قدرت پایین کشیدند.
فصل ششم «ناسیونالیسم مثبت» نام دارد. او در این فصل راهبرد «ناسیونالیسم مثبت» را اساس سیاست خارجی خود و جایگزین سیاست «موازنه منفی» معرفی میکند و مبنای این سیاست را مبتنی بر تجربه های دوران جنگهای جهانی اول و دوم میداند. طی آن جنگها دولتهای وقت ایران اظهار بیطرفی کردند. اما کشورهای بیگانه بدون توجه به این موضوع به خاک ایران تجاوز کردند و ایران را عملا وارد جنگ نمودند. طبق این سیاست ایران فعالانه کشورهای دوست را برمیگزیند، با آنها همکاری میکند و از تهدید کشورهای دیگر نمی هراسد.
فصل هفتم «مسئله اقتباس تمدن جدید» نام دارد. نویسنده با ذکر این مطلب که باید فنون و علوم غرب را با تمدن فرهنگ خود سازگار کنیم، اظهار امیدواری میکند ایران با طرح این کار بدیع، مقام رهبری را در جهان آینده احراز میکند.
فصل هشتم «نظر من درباره دموکراسی» است. در این فصل شاه ضمن آنکه خود را دموکرات معرفی میکند مینویسد که دموکراسیخواهی از دوران باستان از زمان کوروش در ایران وجود داشته است. با توجه به تعاریف او از دموکراسی، رضاخان نیز پادشاهی دموکرات بود! محمدرضا پهلوی تشکیل دو حزب در کشور را از ضرورتهای دموکراسی معرفی میکند و مینویسد به این دلیل من مقدمات تشکیل دو حزب را فراهم نمودم.
در فصل نهم «آینده امید بخش کشاورزی» نویسنده با اشاره به استعدادهای زیاد کشاورزی در ایران کشاورزی را برای جامعه صنعتی ضروری میداند. او با اشاره به انواع ملک در ایران به طور جدی درباره زوال دوران زمینداران بزرگ سخن میگوید. شاه از اصلاحات ارضی به عنوان اقدامی که آینده امیدبخشی برای کشاورزی دارد نام میبرد؛ امری که بعدها ایران را یکی از بزرگترین کشورهای وارد کننده محصولات کشاورزی بدل کرد.
در فصل دهم «زن ایرانی در اجتماع» ابتدا به زندگی شخصی خود و چگونگی ۳ ازدواجی که در زمان های مختلف کرده میپردازد. سپس با آنکه مینویسد زنان در جامعه ایران پیش و پس از اسلام نفوذ زیادی در جامعه و خانواده داشتهاند، اما اظهار میدارد پدرم تصمیم گرفت آنها را از قیدهایی که در جامعه داشتهاند رها سازد. او کشف حجاب را اقدامی اصلاحی معرفی میکند و مینویسد: گرچه پس از رضاشاه زنان از کشف حجاب استقبال نکردند اما روز به روز از عده این گونه زنان کاسته می شود و به تدریج زن با حجاب از میان میرود. وی در این فصل به زن سالاران ایرانی و غیرایرانی توصیه میکند که مفهوم «تساوی» و «تساوی فرصت» را با هم مخلوط نکنند تا جنس زن از این اشتباه که از هم گسیختگی بنیاد خانواده را دارد دچار صدمه جبرانناپذیر نشود.
در فصل یازدهم «فرهنگ و آینده ایران» شاه به وضعیت آموزش در ایران از ابتدا تا دوران پهلوی اشاره میکند و درباره توسعه کیفی و کمی آن در دوران خودش توضیح می دهد.
فصل دوازدهم «نفت ایران» نام دارد. در این فصل ابتدا به تاریخچه نفت در ایران و جهان میپردازد و خود را طرفدار ملی شدن صنعت نفت معرفی میکند و در ادامه این فصل به تصمیماتی که درباره توسعه اکتشاف استخراج نفت گرفته است، اشاراتی مینماید.
در فصل سیزدهم «ایران و صلح جهانی» وی با طرد ویژگی استعمارگری از آمریکا، این کشور را دارای ملتی روشنفکر میداند که به بشریت و کشورهای جهان سوم خدمت میکند. او در این باره مینویسد: آمریکا و برخی کشورهای غربی پس از جنگ جهانی دوم در قالب طرحهای مانند «اصل چهار ترومن» درپی کمک به کشورهای دیگر بر آمدند. او این مسئله را که آمریکا این کمک ها را برای جلوگیری از نفوذ شوروی و کمونیسم اتخاذ کرده رد میکند. پهلوی با معرفی کمونیسم به عنوان بزرگترین خطر، تامین تسلیحات و توسعه نیروی دفاعی را بسیار ضروری میداند. یعنی همان بهانهای که میلیاردها دلار سرمایه کشور را به خریدهای تسلیحاتی اختصاص داد.
فصل چهارم «شاه کشور» نام دارد. او ابتدا به توضیح برنامه روزانه و شخصی خود میپردازد. او نظام پادشاهی را از گذشته تا عصر اتم برای کشور مفید ارزیابی میکند و مینویسد: اگر خلاف این تصور میکردم از مقام خویش استفاده میکردم. وی در انتها خود را برترین پادشاه ایران خوانده می نویسد: من در تاریخ کشور ایران اولین شاهنشاهی هستم که از قدرت قانونی خود به حد کمال استفاده کردهام.
مهمترین نکته در باره «ماموریت برای وطنم» آن است که این کتاب فاقد مبانی علمی است و نمیتواند به عنوان سند تاریخی قابل اطمینانی مورد استناد قرار گیرد. دروغ های بسیار روشنی در این کتاب دیده میشود که نمونههای آن را می توان در بازگویی کودتای ۲۸ مرداد یا ادعاهای معنوی وی و نقض قانون اساسی مشاهده نمود که باعث شده است مطالب دیگر نیز مورد اعتماد نباشد.
در این کتاب شعارهایی همچون دموکراسی، جلوگیری از مفاسد اقتصادی، پیشرفت کشاورزی، تمرکززدایی از تهران و..... داده شده است که در دوران سلطنت محمدرضا شاه نه تنها قدمی در این جهت برداشته نشده بلکه خلاف آن نیز عمل شده است. با آنکه در مبحث دموکراسی از ضرورت جامعه دو حزبی سخن میگوید اما چند سال بعد دو حزب فرمایشی ایراننوین و مردم را منحل و حزب فرمایشی رستاخیز را به جای آنها ایجاد میکند و خود را مالک ایران میداند و در بسیاری از صفحات کتاب از واژههایی مانند «کشور من» استفاده کرده است. وی در دو دهه پس از نگارش کتاب نه تنها برای تحکیم مبانی دموکراسی اقدامی نکرد بلکه تلاش کرد منابع قدرت را در شخص خود متمرکز نماید. هدف محمدرضا پهلوی از گفتارهایش ارائه تصویر مترقیانه سلطنت بود. او خواسته است آن را با دموکراسی سازگار نشان دهد.
او گرچه تفسیری منطقی از سیاست خارجی خود مبتنی بر ناسیونالیسم مثبت و کوشش برای دستیابی به امنیت دستهجمعی نشان میدهد، اما اسناد تاریخی بیانگر آن هستند که این سیاستها در عمل چیزی جز پیروی از سیاست خارجی ایالات متحده و انفعال در برابر آن کشور نبوده و حاصلی برای ایران نداشته است.
خلاصه آنکه کتاب «ماموریت برای وطنم» دست و پا زدن های یک شاه برای مشروعیت بخشی به خود و حاکمیت خویش است.
منبع: دایره المعارف انقلاب اسلامی، انتشارات سوره مهر، جلد سوم، ۱۳۹۴ ، صفحه ۲۵۸ تا 260
این مطلب تاکنون 1802 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|