مدرنیزه رضاخانی | حکومت وحشت که همچون بلایی آسمانی بر سر مردمان روستاها و عشایر فرود آمده بود، در مناطق شهری نیز بیبدیل نبود، و خود را به صورت مدرن کردن اجباری شهرها و تعریض خیابانها نشان داد. مالیات سالیانه املاک در مناطق شهری 5 درصد ارزش ملک بود. در فوریه 1931، شورای وزیران لایحهای را که از سوی شورای شهر تهران مبنی بر افزایش 60 درصدی مالیات املاک تسلیم آن شده بود، به تصویب رساند. در ماده یک این لایحه آمده بود: «علاوه بر 5 درصد مالیات املاک که مجلس شورای ملی به تصویب رسانده است، 3 درصد مالیات شهرداری نیز اخذ خواهد شد.» در ماده 3 نیز آمده بود که مالیات مذکور از تاریخ 22 مارس 1931 قابل وصول خواهد بود؛ یعنی تقریباً بلافاصله بعد از تصویب لایحه.
تصویب لایحه مالیاتی جدید هارت را بر آن داشت تا نظرش را درباره سیاست شهرسازی رضا شاه اینگونه بیان کند: «حکایت مالیاتها و باز هم مالیاتهای بیشتر در ایران، علیالخصوص در تهران، قصة بیپایانی است. شهرداری با فشارهای بیامان شاه کوشش میکند که پایتخت ایران را مدرن کند، آن هم با چنان شتابی که مالکان تهرانی اصلاً نمیتوانند خود را با سرعت پیشرفت آن تطبیق دهند. مدرن کردن شهرها بخش عظیمی از املاک آنها را میبلعد، و اگر غرامتی بابت آن پرداخت شود بسیار ناچیز است. مالکان تهرانی، علاوه بر واگذاری بخش عظیمی از املاک و مستغلاتشان، مجبور میشوند تا خانههایشان را خراب کنند و بجای آن با هزینه خود ساختمانهای بهتری بسازند که طرحش را کمیسیون برنامهریزی شهری تجویز کرده است. آنها را مجبور کردهاند که بجای دیوارهای خشتی و گلی سابق، دیوارهای آجری بنا کنند که طرح آن باید با معماری خانه هماهنگ باشد.» آنگاه هارت از رواج باجگیری از خانوارها و اخذ مالیاتهای غیرقانونی از مالکان سخن میگوید: «گهگاه یک مأمور نظمیه، به همراه یک سرباز، بر در خانههای یک خیابان میآید و میگوید که باید بابت نوسازی و یا مرمت معابر همان موقع یک یا دو تومان به ازای هر ساکن بپردازند. علیالظاهر سیاست مشابهی نیز در بیشتر نقاط ایران رایج است، زیرا مأموران آمریکایی اعزامی به برخی نقاط ایران در این باره از سفارت کسب تکلیف کردهاند.»
تخریب اجباری و گسترده خانههای قدیمی در تهران و شهرهای دیگر که به دستور رضا شاه صورت گرفت، و جایگزین کردن آنها با ساختمانهای مدرن به نوعی تخریب میراث معماری و فرهنگی ایران نیز بود. این مدرنسازی شامل قطع درختان کهنسال و تنومندی نیز میشد که در طول خیابانهای تهران سایه میانداختند، و به سبب تعریض خیابانهای تهران برای ساختن بلوار قطع آنها لازم بود. انگرت، کاردار آمریکا، که پیشتر با ناباوری پیشنهاد فروش جواهرات سلطنتی تاریخی ایران به دستور رضا شاه را گزارش کرده بود، حالا باید حکایت تخریب سبکسرانه ساختمانهای قدیمی و قطع درختان کهنسال تهران را گزارش میداد. هارت برای توضیح این فاجعه فرهنگی نوشت وقتی انگلیسیها «فرزند بیسواد یک دهاتیِ به همان اندازه بیسواد» را دیکتاتور مطلق ایران میکنند، دیگر چه توقعی میتوان داشت؟
در 6 مارس 1939، هيأت دولت با تصویب حکمی قطع درختانی را که بیشتر از 100 سال عمر داشتند بدون مجوز وزارت داخله ممنوع کرد. انگرت در این باره مینویسد: «شاید این حکم به حفظ همان مقدار یادگار مطبوع گذشته که به شکل درختان چند صد ساله باقی مانده است، کمک کند؛ درختانی که معمولاً در اطراف مساجد و مقابر هستند و بر سر مسافران خسته از راه سایه میاندازند.» ولی این حکم برای نجات درختان کهنسالی که در جریان تعریض خیابانهای تهران به دستور رضا شاه قطع میشدند، کافی نبود؛ ضمن اینکه وقتی حکم صادر شد دیگر کار از کار گذشته بود. انگرت با اندوه آشکار میافزاید: «فقط میتوان گفت ای کاش چنین اقدامی سالها پيش صورت میگرفت. در واقع، هیچ چیز برای آنهایی که پس از غیبتی ده یا پانزده ساله به ایران بازمیگردند اندوهبارتر از این نیست که ببینند چگونه درختان باشکوه را بیرحمانه در قربانگاه «پیشرفت» ذبح کردهاند.» منبع: رضاشاه و بریتانیا، دکتر محمد قلی مجد، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1389، ص 93 تا 95 این مطلب تاکنون 9642 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|