مطبوعات ایران از تولد تا انقلاب | از هنگامى كه ميرزا صالح شيرازى در سال 1215 ش نخستين روزنامه ايرانى را با عنوان «اخبار وقايع دارالخلافه تهران» منتشر نمود، صفحات و اوراق مطبوعات ايرانى مملو از حوادث و مطالب تلخ و شيرين، مترقى و مرتجع، دينى و ضد دينى، ارزشى و ضد ارزشى، اخلاقى و ضد اخلاقى، انقلابى و ضدانقلابى بوده است.
هر چند مطبوعات و روزنامهنگارى از جلوههاى بورژوازى، آزاديخواهى، دمكراسى و ركن چهارم نظامهاى غربى بشمار مىرفت، ولى در سرزمين ايران سرنوشت مطبوعات به گونهاى ديگر رقم خورده بود. مطبوعات و روزنامهها به عنوان ابزار حكومت با همزاد خود يعنى اداره سانسور پا به عرصه حيات نهادند و تا ساليان دراز ويژگى وابسته و دولتى بودن را با خود به يدك مىكشيدند. در ايام استبداد و خفقان دوران قاجار تا هنگام انقلاب مشروطيت كمتر جريدهاى و مطبعهاى مستقل بود و بسيارى از آنان آشكار و نهان ابزار طبقه حاكم و دربار بودند.
با انقلاب مشروطه تعدادى از نشريات مستقل و آزاديخواه پا به عرصه حيات سياسى و اجتماعى كشور نهادند و كم و بيش تا روى كار آمدن ديكتاتورى رضاخان به ترويج و نشر عقايدى مستقل از ايدئولوژى طبقه حاكم پرداخته و تا حدودى تعلق خاطر مردمى داشتند ولى پس از آن رژيم كودتا و اختناق رضاخان صداهاى استقلال و آزاديخواهى را در سينهها خفه كرد و با ايجاد رعب، وحشت، قتل و غارت حتى به آن تعداد نشريات مستقل و مردمى نيز اجازه زندگى نداد.
موج جديد انتشار جرايد و نشريات مستقل و مردمى در سال 1320 و پس از فرار رضاخان و سرنگونى حكومت او همچنين جنگ جهانى دوم آغاز شد و تا كودتاى 28 مرداد 1332 ادامه داشت. پس از تثبيت رژيم استبداد و خفقان محمدرضا پهلوى، نهال روزنامهها و جرايد مستقل، سازنده و اصلاح طلب خشكيد و جاى آن را علفهاى هرز نشريات وابسته، غير مردمى و مبتذل پوشاند و سالها طول كشيد تا شاهد نشرياتى پرمحتوا و غنى و مستقل باشيم.
پس از كودتاى 28 مرداد تا سال 1357 صحنه مطبوعات، شاهد تكتازى و اقتدار نشرياتى بود كه به نفع رژيم سلطنتى مىنوشتند و براى تحكيم و ترويج بنيانهاى حكومت مىكوشيدند. در اين عرصه نشريات مستقل و مردمى مجالى براى عرض اندام نداشته و يا پس از مدتى طومار حيات آنها در هم پيچيده مىشد.
در اين مجال بر آن شدهايم كه با به تصوير كشيدن ظهور و سقوط نشريات وابسته و غير مردمى، به نقش و روابط آنان در حكومت پهلوى بپردازيم. نوشتارى كه در پيش رو داريد يك بررسى تحقيقى با بهرهگيرى از اسناد ساواك و دربار پيرامون مطبوعات ایران از زمان پیدایش تا سقوط رژیم پهلوی است.
مطبوعات ايران از تولد تا سال 1357
از سال 1215 تا سال 1357 خورشيدى تعداد 4376 نشريه به عضويت خانواده مطبوعاتى كشور درآمدند كه همه آنها از نظر سبك، فاصله و طول مدت انتشار، محل، زبان و همچنين محتوا، همسان نبودهاند. بسيارى از مطبوعات زاده نشده، درگذشتند. تعدادى تنها به چاپ طليعه توفيق يافتند، يا آنهائى كه يك يا چند شماره به جاى روزنامه ديگر ظاهر شدند، آنهائى كه رگ حياتشان با تيغ سانسور بريده شد و آنهائى كه ارگان احزاب و دستجات بودند و با جمع شدن بساط حزب و گروه، چراغ شان خاموش شد.
از بدو تولد روزنامه ايرانى تا سال 1280 تعداد 52 عنوان نشريه وجود داشت. افزايش نشريات، تابع «جو سياسى كشور» و كاست نشريات، نتيجه «مصالح» دولت بوده است. همچنانكه تناسب «افزايش» ملايم و تدريجى آغاز روزنامهنگارى تا نيمه اول دهه 1280 ناگهان به سبب وقايع مشروطيت تغيير مىكند و در سالهاى 84 ـ 1280 در مجموع 17 روزنامه جديد اعلام موجوديت مىكنند، در سال 1285 به تنهايى اين رقم به 98 عنوان مىرسد و پس از آن هفت سال نزولى را در پيش داريم كه تا سال 1292 تعداد نشريات در 11 عنوان توقف مىنمايد. اما بار ديگر منحنى سير صعودى پيموده و در سالهاى 1299 تا 1304 خود را به نيمه راه ركود دوران مشروطيت مىرساند. در فاصله سالهاى 1302 تا 1304 تعداد عناوين جديد مطبوعات به ترتيب80 و 58 و 67 عنوان است.
از سال 1305 كه با سلطنت رضاخان مقارن است، دوباره تعداد مطبوعات به سراشيب سقوط مىافتند و سال به سال علاوه بر آنكه از تعداد مطبوعات در حال انتشار كاسته مىشود، از نشريات جديد نيز خبرى نيست. با خاموشى پى در پى علائم حيات نشريات در سال 1308، شاهديم كه تنها دو عنوان جديد مطبوعاتى اعلام موجوديت مىكنند.
حوادث شهريور 1320 و اشغال ايران توسط نيروهاى انگليس، شوروى، امريكا و سپس ايجاد فضاى باز كه ناشى از ضعف محمدرضا بود، بازار مطبوعات را داغ مىكند. چنانكه در نيمه اول دهه 1320 تعداد 743 عنوان نشريه بر فهرست مطبوعات افزوده مىشود. تخليه تدريجى خاك وطن از قواى دولتهاى متجاوز، بازار مطبوعات را سرد نمىكند، زيرا وقايع مختلف داخلى كه مسئله نفت، خلع يد از انگليسيها و ملى شدن نفت در راس همه و كودتاى 28 مرداد 1332 علاقه و توجه مردم را به سرنوشت خود و هيجانات سياسى برمىانگيزد، انعكاس را در مندرجات مطبوعات و در تعداد عناوين مىيابيم، چنانچه فقط در هفت سال 1326 تا سال 1332 تعداد 1718 عنوان جديد از چاپخانه بيرون مىآيد.
در ربع قرن 1332 تا 1357 با تحكيم پايهها و ستونهاى رژيم خودكامه محمدرضا پهلوى، منحنى تعداد نشريات سقوط مىكند. تعداد عناوين جديد، همدوش مطبوعات در حال انتشار كاستى مىگيرد. هر چند انتشار نخستين روزنامه ايرانى در سال 1215 در ميان آنهايى كه تا آن روز، روزنامه نديده بودند هيجانى به پا كرد، اما با فروكش كردن ولوله اوليه، اقبال عمومى محدود شد. چهارده سال طول كشيد تا مطالب روزنامه دوم در سال 1229به چاپخانه رسيد و باز هفت سال ديگر گذشت تا نوبت چاپ سومين نشريه رسيد.
از آن پس كم و بيش سالانه يك تا سه عنوان روزنامه جديد انتشار يافت تا در دهه هشتاد نخستين به پاخواهى همگانى مشروطيت فرا مىرسد. اگر تا اين هنگام مردم كمتر روزنامه مىخريدند و دولت آن را براى مقامات ارشد مىفرستاد و آبونمان را از حقوقشان كسر مىكرد و به همين دليل روزنامه «زورنامه» لقب گرفته بود، حال مردم، مطبوعات مخالف استبداد را با ميل ابتياع مىكردند. در صورتى كه دولت به توقيف و تعطيل آنها مىپرداخت، شبنامهها را مىخواندند و دست به دست يا سينه به سينه رد مىكردند، چنين علاقهاى را مطبوعات دوره اول بنيان نهادند.
در اين دوره 69 عنوان روزنامه به راه افتاد كه بيست و سه عنوان خبرى، سيزده عنوان سياسى، نه عنوان فرهنگى، شش عنوان اجتماعى، چهار عنوان علمى ـ فنى، چهار عنوان ادبى ـ تاريخى، دو عنوان دينى، يك عنوان پزشكى و بقيه متفرقه محسوب مىشوند. در اين دوره سوا از روزنامههاى فارسى زبان، دو عنوان ارمنى، دو عنوان آشورى، يك عنوان آذرى و دو عنوان فرانسه داريم.
محدوديتهايى چون ابتدايى بودن وسايل چاپ سربى در اين دوره سبب بوده تعدادى از عناوين با چاپهاى ژلاتين و سنگى بيرون آيند. چنانكه چند روزنامه به روش اول و چهل عنوان با چاپ سنگى در اختيار افرادى قرار مىگرفت كه به مطبوعات دسترسى داشتند. ضمنا در اين مدت تنها با نام 55 مؤسس و مدير در مطبوعات برمىخوريم.
در سالهاى 1285 الى 1300، تعداد 489 عنوان جديد به زيور چاپ آراسته گشت و افزايش عناوين در اين پانزده سال هفت برابر هفتاد سال پيش از آن بود.
در سالهاى 1285 الى 1300 جمعيتها و احزاب، ارگانهاى مطبوعاتى به پا داشتند. به طورى كه تعداد مطبوعاتى كه ارگان احزاب و انجمنها بودند به شش رسيد. البته آن دسته از نشريات كه غير رسمى و غير مستقيم از احزاب جانبدارى مىكردند و به قول امروز «سمپات» بودند فراتر از اين رقم مي باشد. در اين دوران، زبان مطبوعات هم همانند تعداد آن، از تنوع بيشترى برخوردار شد. نه فقط زبانهاى عربى، انگليسى و عبرى براى خود جا باز كردند، بلكه تعداد مطبوعات دو زبانى نيز بيشتر شد.
نمودار گروه زبان به اين ترتيب جلوه مىكند : ارمنى شانزده عنوان، آذرى شش عنوان، آشورى و فرانسه هر كدام دو عنوان، عربى، عبرى و انگليسى هر كدام يك عنوان. دو زبانىها نيز به اين شرح است : فارسى ـ آذرى سه عنوان. فارسى ـ فرانسه سه عنوان . فارسى ـ عربى، فارسى ـ عبرى، فارسى ـ انگليسى و فارسى ـ روسى هر كدام يك عنوان. متفرقه هم چهار عنوان.
اگر چه بر تعداد چاپخانهها در طول اين مدت اضافه شد ولى چاپهاى ژلاتين و سنگى هنوز به ميزان قابل ملاحظهاى متداول بود. با افزايش مطبوعات عده آنهائى هم كه به سلك موسس و مدير درآمدند بالا رفت و به 576 نفر رسيد. به كلامى ديگر، بيش از ده برابر دوره پيش.
سالهاى 1300 الى 1304 شاهد يك دوره بحران سياسى، منتج به انتقال قدرت از خاندان قاجار به طايفه رضاخان بود. در اين مدت سيصد و چهل و چهار عنوان تازه به مطبوعات افزوده شد كه نصاب آن با 80 عنوان به هر يك از دو سال 1301 و 1302 تعلق گرفت. اهميت مطبوعات در سطح كشور براى دومين دفعه نمودار شد و مطبوعات به قول معروف امتحان خود را دادند. ولى قبولى در اين امتحان، واكنش سريعى را پس از به سلطنت رسيدن رضاخان به همراه داشت.
اختناق سياسى گلوى مطبوعات را بيش از هر قسمت ديگر فشرد و روزنامهها و مجلات معدودى را هم كه اجازه انتشار داشتند به تدريج به مطالب سرگرمكننده، رمانهاى پاورقى و مسائل ساده اجتماعى محدود ساخت. گويى حوادث سالهاى قبل از جنگ جهانى دوم اصلاً روى نمىداد تا در روزنامههاى ما مورد تفسير قرار گيرد و ايرانيان را با جريانات سياسى روز آشنا سازد.
زيادتر شدن چاپخانهها و توسعه وسايل چاپ، از تعداد روزنامههاى چاپ ژلاتين و چاپ سنگى كاست. به طورى كه در اين مدت روزنامه با چاپ ژلاتين نداشتيم. چاپ سنگى، آنهم در دهه 1300 به چهارده عنوان تقليل پيدا كرد و از سال 1310 به بعد ديگر هيچ نشريهاى به اين دو روش به چاپ نرسيد، به استثناى يكى كه بسال 1312 در يزد به روش سنگى، چند شمارهاى را منتشر ساخت.
وجود تشكيلاتى به نام انجمن مطبوعات در اين سالها با بىاعتنائى اجبارى مواجه بود. بهتر است گفته شود شرايط روز به «ارباب جرايد» اجازه نمىداد در اين موضوع فكر كنند. چند گروه معدود از مديران نشستهايى داشتند كه «انجمن ادبى...» تلقى مىشد. آنهائى كه به شعر و شاعرى علاقمند بودند با هم مىنشستند، شعرى مىخواندند و «انجمن مطبوعات» از اين چارچوب فراتر نرفت و انجمنهاى ادبى چه بسا ديوان اشعار اعضاء را چاپ كردند و خودى نشان دادند.
سالهاى 1320 تا 1332 پرهيجانترين دوره مطبوعاتى ايران قبل از انقلاب اسلامى ميباشد. در اين سالها تسهيلات و وسايل چاپ بيشتر، دريافت امتياز آسانتر، تعداد عناوين تا حد غير قابل تصور بيشتر، جناحهاى سياسى متراكمتر، تعطيل به روش گذشته بسيار كمتر، ولى توقيف بيشتر، مسائل سياسى روز بسيار حاد، كشور اشغال شده و جنگ جهانى دوم معضلات بى سابقهاى به وجود آورده بود. علاوه بر آن عدهاى افراد فرصت طلب چنين سفره گسترده و رنگارنگ را مغتنم شمرده و با بهم انداختن افراد و گروهها و از طريق بدنام ساختن اين و آن جيب پر كردند.
با هجوم متفقين به ايران در سوم شهريور 1320 و سقوط رضاشاه، جوى به كلى متفاوت با گذشته بر كشور حاكم مىشود. در اين مقطع با دخالتهاى مستقيم و غيرمستقيم دولتهاى خارجى در امور ايران، رشد روزافزون گروهها و جريانهاى صنفى و سياسى (اعم از چپ يا راست، مستقل يا وابسته و...)، ناامنى و نابسامانى در شهرها و روستاها، كمبود شديد ارزاق عمومى، ملى شدن صنعت نفت و... و در نهايت سقوط حكومت دكتر مصدق و روى كار آمدن حكومت كودتا، رو به رو هستيم كه بازتاب همه اينها در روزنامههاى آن دوره نمايان است. پايان اين دوره در واقع پايان فضاى آزادى نسبى حاكم بر مطبوعات كشور است.
در سالهاى 1332 ـ 1320 همراه با رشد كمى و كيفى فعاليتهاى سياسى و همگام با بحرانهاى سياسى ـ اقتصادى در كشور، مطبوعات نيز صحنه درگيريهاى سياسى و رقابت دولتهاى خارجى، و حتى متنفذين محلى و غيرمحلى بوده است. از همين روى با روزنامههاى بسيارى سروكار داريم كه نماينده مواضع افراد، احزاب، دربار و دولتهاى بيگانه بودهاند. شغل روزنامهنگارى نيز مىتوانست نردبان ترقى افراد باشد. روزنامه نگارانى در آن دوره داريم كه به مشاغل وكالت و وزارت رسيدند. كه عباس مسعودى و دكتر حسين فاطمى از آن جملهاند و البته روزنامه نگارانى نيز بودند كه "جان بر سر قلم" گذاشتند كه مىتوان از محمد مسعود، احمد دهقان، دكتر حسين فاطمى و امير مختار كريم پورشيرازى ياد كرد. در اين دوازده سال، حدودا 2682 نشريه جديد پا به عرصه مطبوعات نهادند.
از نظر سبك نيز به جرأت نمىتوان رقم داد چند روزنامه سياسى، چند عنوان اجتماعى و يا چند نشريه زير پوشش خبرى، فرهنگى و امثال آن قرار مىگيرند. زيرا با استثناء ـ در حاليكه يك هفته نامه سرمقالهاى در باب وضع روز داشت و ژست سياسى به خود مىگرفت، مقاله دومش را درباره كوتاهى شهردارى در آسفالت كوچه منزل آقاى مدير مىخوانيم. مقاله سوم چرا نانواى محله سردبير دير پخت مىكند؟ بعد درباره مشخصات علمى پنسيلين و بقيه مندرجات مقدارى شعر و اخبار غير عمومى و آگهى دولتى ـ اكثرا آگهى ثبتى است. اگر عكس و تصويرى هم از صحنههاى جنگ دارد از نوع كليشههايى است كه سفارت خانههاى دولتهاى در حال جنگ با شرح و تفصيل براى مطبوعات مىفرستادند.
«انجمن مطبوعات» براى نخستين بار در چارچوب يك تشكيلات صنفى ـ مطبوعاتى در سالهاى نخستين دهه 20 تشكيل گرديد و از طرف دولت به رسميت شناخته شد. در همين ايام روزنامههاى احزاب و دستجات همسو به برپائى واحدهاى مشابه پرداختند.
نشريات دولتى كه بي سابقه نبود و از دوره قبل حركتى تازه را شروع كرده و اكثرا به مديريت تحصيل كردههاى تازه برگشته از فرنگ اداره مىشد، در اين دوره رشد داشت، و جمعا به 129 عنوان در رشتههاى مختلف رسيد.
موضوع جديدى كه از اين دوره آغاز شد و سه دوره پيش فاقد آن بود گرفتن امتياز روزنامه يا مجله از طرف بانوان بود. 124 نشريه به صاحب امتيازى آنها به چاپ رسيد. چنين رقمى مويد علاقه و توجه خانمها به روزنامهنگارى نيست چرا كه وقتى دولت در دهه 20 اعلام كرد كارمندان دولت نمىتوانند صاحب امتياز باشند، صاحبان امتياز كارمند، ورقه امتياز را به اسم همسر يا خواهر خود كردند.
پس از كودتاى 28 مرداد 1332 اولين گام دولت نظامى وقت، تعطيل كردن تمام مطبوعات در سراسر كشور بود. در تاريخ مطبوعات ما چنين اقدامى بى سابقه نبود و نزديكترين عمل مشابه در نيمه دوم سال 1320 روى داد. در آن زمان به جاى تمام روزنامهها يك روزنامه دولتى توسط اداره كل انتشارات و تبليغات وقت به راه افتاد كه مردم آن را بخرند و از اوضاع و اخبار بى خبر نمانند!
طى سالهاى 1332 تا 1357 بالغ بر 772 نشريه جديد ـ جدا از تجديد امتياز بعضى از سابقىها ـ ايجاد شد. اين امر با دو خصيصه همراه بود يكى آن كه امتيازات به تدريج و سالانه در حدى صادر شد كه دولت صلاح مىدانست. ديگر آن كه بر تعداد نشريات دولتى افزوده شد تا حدى كه در پايان سال 56 جمع كل انتشارات دولتى و موسسات وابسته به آن 463 عنوان از 772 عنوان كل اين دوره را تشكيل مىداد. در دهه سى 169 عنوان، در دهه چهل 349 عنوان و در دهه بعد (تا آخر سال 56) 227 عنوان جديد منتشر گرديد.
در حالى كه روزنامهها با يك استثناء ناچيز، شخصيت سياسى خود را به تدريج از دست دادند و به لباس خبرى ـ اجتماعى در آمدند، گرايش تدريجى مطبوعات جديد به سوى مسائل اقتصادى، علمى، پزشكى و فرهنگى قابل ملاحظه بود. به علاوه مطبوعات حرفهاى ايجاد شد كه با توجه به تعدادشان در تاريخ مطبوعات بىنظير مىنمود.
«انجمن مطبوعات» بازى در اين ربع قرن رواج بسيار داشت. به سبب رقابت مديران و «جبهه»هاى مطبوعاتى هر چند وقت يك بار هيات مديره از هم مىپاشيد و هيات جديد جاى آن مىنشست. گاه نام انجمن عنوان تازه به خود مىگرفت. در اوايل كار هر نشريه عضو، ماهانه مبلغى بابت عضويت مىداد اما به تدريج منسوخ شد و هزينه انجمن و فعاليتهاى آن به گردن كابينه وقت افتاد،
دولت از اين كار بدش هم نمىآمد. چرا كه بهتر مىتوانست انجمن و در نتيجه نشريه ها را در دست داشته باشد. تا حدى كه دولت، دو به اصطلاح «تصفيه» در اين دوره به عمل آورد.
يكى اواخر دهه 30 بود كه دولت «صلاح» دانست بيش از چهل روزنامه و هفته نامه را تعطيل كند و به دادگسترى اجازه رسيدگى به شكايت مربوطه مديران را ندهد و ديگرى اواسط نيمه اول دهه 1350 بود كه حدود هفتاد روزنامه، مجله و هفته نامه را به شيوهاى بى سابقه تعطيل كرد. به اين معنى كه دولت ضمن تعطيل آنها خدمات مدير و اعضاء هيات تحريرى را «بازخريد» كرده و به نسبت به هر يك مبلغى پرداخت.
كوشش براى ايجاد يك واحد تشكيلاتى از طرف نويسندگان و خبرنگاران كه از دوره قبل شروع شده بود به نتيجه مطلوب نرسيد. از اواخر دهه 1330، بار ديگر فعاليت خود را از سر گرفت كه به تشكيل «سنديكاى نويسندگان و خبرنگاران مطبوعات ايران» انجاميد و به عنوان يك سنديكاى كارگرى در وزارت كار و امور اجتماعى آن زمان به ثبت رسيد. به دنبال اين امر كاركنان بعضى از مطبوعات و همچنين توزيع كنندگان جرايد براى خود سنديكا و اتحاديه تشكيل دادند.
ويژگى مطبوعات فارسى پس از 28 مرداد 1332
در دومين دهه بعد از مرداد 1332 شمسى مطبوعات بيشتر عامه پسند شدند و بصورت يك سلسله نشريات عمومى در سطح پائينتر از متوسط درآمدند. چرا كه علاوه بر درج مطالب مربوط به دولت، روزنامهها و مجلهها به مسائلى پرداختند كه در زندگى اجتماعى در درجه سوم اهميت قرار دارد. در اين جريان سقوط مجلات هفتگى از نظر محتوى بيشتر از روزنامهها محسوس است. ويژگى مطبوعات در اين دهه بطوركلى انتشار متن كامل سخنرانىهاى مقامات دولتى و بولتنها از يك طرف، و كنكاش در زندگى خصوصى هنرمندان سينما و كابارهها از طرف ديگر بوده است. قابل ملاحظه آنكه در اين دوره نه آن مقامات از مطبوعات «راضى» بودند و نه رقاصها و آوازهخوانان از بدگوئى به مطبوعات اباء داشتند. بطوركلى مطبوعات ما جوابگوى احتياجات معنوى ايرانى درس خوانده نبودند.
وظيفه اصلى مطبوعات
مطبوعات، خبررسانى را تنها وظيفه خود پنداشته و به كنه، ريشه و فلسفه مسائل سياسى كه هيچ، اجتماعى هم نمىپرداختند، يا اگر توجهى هم داشتند چنان زودگذر و سطحى بود كه نتيجهاى را از آن نمىشد انتظار داشت. حال آن كه ارباب جرايد با تاسى از دستگاه حاكمه پهلوى قصد نداشتند مطالب عميق و اساسى را به مردم ارائه كنند و به قول يكى از جرايد آن دوره «... از توده مردم نمىتوان انتظار داشت در برخورد با هر موضوعى آن را از ريشه مورد بررسى قرار دهند و در صدد كشف علل منطقى و فنى قضيه برآيند.»
مطبوعات كه بيشتر برخاسته از طبقه مرفه و وابسته بودند تمايلى به ايفاى نقش اصلى و روشنگرانه خود نداشته و از اين وسيله بيشتر به عنوان تحميق و انحراف افكار عمومى از مسايل اصلى و اساسى بهره مىجستند و اولويت آنها تهيه وسايل سرگرمى و تفنّنى اقشار گوناگون جامعه بوده است. به عبارت ديگر، اين مطبوعات براى توده مردم ارزش و اعتبار محورى در جامعه قايل نبوده تا آنان را در جريان موضوعات و مسايل اساسى و حياتى جامعه قرار دهند
آن دسته از جرايد كه به وظايف اساسى مطبوعات مىانديشند آن چنان در محاق سانسور، كنترل و ارعاب قرار مىگرفتند كه يا ميدان را ترك كرده و يا به صورت غير مستقيم وظايف اصلى مطبوعات را انجام مىدادند كه البته اين روش نيز به دليل نظارت شديد نيروهاى دولتى نمىتوانست كارآيى چندانى داشته باشد.
سخن كوتاه، مطبوعات طورى رفتار كردند كه گوئى از تفسير و ابراز نظر درباره اين همه مسائل، وقايع و جريانات چه در ايران و چه خارج از مرزهاى آن، معذور بودند. نسبت به مسائل داخلى گاه به يك سرمقاله، تفسير و يا گزارش، آن هم به طور جمعى اكتفا مىشد و موضوع را پىگيرى نمىكردند تا خواننده را به منظور اصلى امر آشنا سازند و حتى اگر مربوط به دولت بود آن را با ذكر ارقام و تصوير آنچه را انجام شده، با روش دلپسند ارائه دهند.
مشكلات مطبوعات پس از مرداد ماه 1332
1ـ مسائل مالى و عدم تمايل بسيارى از مديران به توسعه دستگاه نشريه از محل درآمدهاى خود.
2ـ گرانى تدريجى بهاى كاغذ و وسائل چاپ
3ـ نارسائى سيستم توزيع در سطح كشور
4ـ انتظار كمك دائم از دولت
5ـ تك نفره بودن صاحب امتياز نشريه
6ـ پائين بودن حد متوسط سطح سواد در كادر مطبوعاتى
7ـ بحران انتقال از «وظيفه مسلكى و ذوقى» به «حرفهاى» شدن روزنامهنگارى
8ـ ضعف قدرت خريد مردم
9ـ قلت تعداد باسوادان
10ـ گسترش قابل ملاحظه شبكه راديو و تلويزيون
11ـ بى اعتمادى مردم به نوشتههاى مطبوعات
12ـ كنترل شديد مطبوعات توسط ارگانهاى نظارتى چون ساواك
13ـ نامعلوم بودن حريم مطبوعات
14 ـ توقيف گاه و بيگاه جرايد بدليل درج مطالبى مغاير با نظر هيئت حاكمه
اقدامات نظارتى و كنترلى رضاخان و محمدرضا پهلوى بر جرايد و مطبوعات
الف) دوران رضاخان
با قدرت گرفتن سردار سپه و اجراى تدريجى سياستهاى ضد دينى او مطبوعات اين دوره نيز در نگارش مطالب خلاف شرع و اسلام حركتهايى از خود نشان مىدادند، از سوى ديگر فقدان ضوابط، معيارهاى قانونى و گويا نبودن قانون مطبوعات كار تشخيص اينكه كدام مطلب واقعا ضالّه و مضر به اسلام و كدام مفيد يا حداقل غير مضر به اسلام است را مشكل نموده بود.
لذا نمايندگان مجلس شوراى ملى متممى براى قانون مطبوعات در دو ماده به تصويب رساندند كه مىتوانست تا حدودى براى جلوگيرى از نشر مطالب مغرضانه و يا دو پهلونويسى مزورانه عليه اسلام مفيد واقع شود. متن دو ماده متمم قانون مطبوعات كه در جلسه دهم عقرب (آبان) 1310 شمسى دوره چهارم مجلس شوراى اسلامى به تصويب رسيده و اولين اصلاحيه قانون مطبوعات تلقى مىگردد به شرح زير است:
ماده اول :... عموم مديران جرايد و يا مجلات و ارباب مطابع بايد ملتزم شوند كه هر وقت بخواهند در امور مربوط به دين اسلام و مذهب، اصولاً و فروعا، انشائا و يا نقلاً ولو هزلاً چيزى طبع كنند قبلاً به ناظر شرعيات كه خبرويت او توسط دو نفر مجتهد جامعالشرايط تصديق و از طرف وزارت معارف در تهران و در هر يك از مراكز ايالات و ولايات معرفى شده باشد، مراجعه نمايند تا مداقه نمايد، پس از آنكه عدم مضر بودن آن به دين اسلام و مذهب كتبا تصديق شد، طبع و نشر كنند.
ماده دوم : هرگاه يكى از مديران جرايد و يا مجلات و يا ارباب مطابع و يا ديگرى از مفاد فوق تخلف نمود، مدعىالعموم و يا مدعى خصوصى قضيه را به ناظر شرعيات قانونى يا مجتهد عادل مسلم رجوع مىنمايد، بعد از تصديق كتبى مشاراليه به مضر بودن، به فوريت اوراق منتشره جمعآورى و توقيف شده، مدير و نويسنده و طبع كننده مستندا به تشخيص ناظر شرعيات و يا مجتهد عادل مسلم، مطابق قانون مطبوعات مجازات خواهد شد.
تصويب اين دو ماده نيز اثرى محسوس در اقدامات و تبليغات ضد دينى رضاخان نداشت و وى بخصوص پس از دستيابى به پست رياستالوزرايى در 1302 شمسى، به سادگى و با برگزيدن «ناظر شرعيات» قانونى كه از روحانيان وابسته دربارى بود و خنثى نمودن قدرت روحانيان حاضر در مجلس و قوه قضائيه بدون هيچ نگرانى از مفاد قانون، انديشههاى خود را به مرور و قدم به قدم عليه ارزشهاى جامعه به اجرا گذاشت و در اين راه از مطبوعات به خوبى بهره گرفت. اين قانون بدون آنكه در صحنه عمل به آن توجه شود در ظاهر اجرا مىشد تا در دى ماه 1321 به دنبال وقايع آذرماه همان سال يك بار ديگر قانون مطبوعات دچار اصلاح شد.
ب) دوران محمدرضا پهلوى
به دنبال حمله متفقين به ايران و اشغال نواحى جنوب و شمال ايران و تبعيد رضاخان، مطبوعات، دوره ديگرى از آزادى را تجربه كردند. آزادى فراهم شده در اين دوره به گونهاى بود كه شايد بهتر باشد به جاى آزادى مطبوعات، از بى بندوبارى مطبوعات سخن گفته شود. در اين دوره تعداد زيادى روزنامه و نشريه كه عمدتا سخنگوى حزب و دسته خاصى بودند شروع به انتشار كردند و در اين ميان ظهور نشرياتى با گرايش چپ و آرمانهاى كمونيستى بسيار چشمگير بود. پس از حدود يك صد و بيست سال كه نشريات و روزنامهها يا دولتى و وابسته بودند يا صرفا ادبى و در هر حال دور از وقايع و دردها و مشكلات جامعه و مردم، آزادى به دست آمده قدرى غيرمنتظره مىنمود و نويسندگان و اهل قلم را غافلگير كرده بود.
سيل تقاضا براى چاپ نشريه آغاز شده بود، ابتدا دولت صدور مجوز انتشار را منوط به تصويب لايحه جديد مطبوعات كرد، اما رفته رفته در مقابل ازدياد تقاضاها ناچار به صدور مجوز شد.
دولت سپس كوشيد براى ندادن جواز نشر به جرايد توقيف شده در دوره رضاشاه يا حتى جرايد نوپا و براى اينكه بتواند مانع قانونى بر سر راه انتشار اين گونه جرايد ايجاد كند، در دهم مهرماه 1320، كميسيونى به نام تجديدنظر در قانون مطبوعات تشكيل دهد. «عقيده عمومى كميسيون اين بود كه چون اين قانون و مقررات بعدى با مقتضيات امروز كشور وفق نمىدهد، در آينده مىبايستى روش مطبوعات بر اساس و پايهاى باشد كه با زندگى امروز و آينده موافقت داشته باشد پس بهتر است لايحه قانون جديدى تنظيم شود...»
هيچ كدام از اين تدابير نتوانست روند توسعه كمّى مطبوعات را متوقف كند. از نظر محتوا و مطالب نيز مطبوعات باز هم در لا به لاى صفحات خود به اسم حمله به رضاشاه و سياستهاى وى، انتقادات شديدى از سياستهاى حاكمان فعلى مىكردند،
اين وضعيت به گونهاى شد كه در اول آبان ماه، حكومت نظامى تهران در اعلاميهاى خطاب به مطبوعات چنين هشدار مىدهد: «به موجب ماده 8 قانون حكومت نظامى مصوب سرطان 1329 قمرى، مقرر است اگر روزنامهها و مطبوعات بر ضد اقدامات دولت، انتشاراتى به طبع رسانند، نمرات روزنامه و اداره روزنامه توقيف خواهد شد و در صورتى كه تحريك به ضديت دولت شده باشد، متصديان يا مديران آنها موافق حكم محكمه نظامى مجازات خواهند شد، فرماندارى نظامى تهران، سپهبد احمدى.»
توقيف سراسرى مطبوعات و لايحه اصلاح قانون مطبوعات
به دنبال بلواى نان، تظاهرات مردم و حمله آنان به مجلس و سركوبى توسط ارتش و پليس كه در آذرماه 1321 صورت گرفت و در واقع نوعى شورش عليه دولت قوام صورت گرفت. به دستور نخست وزير، كليه جرايد كشور به حال تعطيل و توقيف در آمدند. حدود دو هفته پس از واقعه 17 آذر، دولت قوام با انگيزه جلوگيرى از انتشار جرايد توقيف شده و وادار كردن آنها به اخذ مجوز جديد و در نتيجه حذف آن دسته از مطبوعات كه انتشار آنها به مصلحت نبود، لايحهاى را تحت عنوان «اصلاحيه قانون مطبوعات» به مجلس شوراى ملى آورد.
ولى با اين همه در فاصله سالهاى 1320 ـ 1324 يعنى دوران اشغال، فشار حكومت براى رويارويى و برخورد با مطبوعات نسبت به دوره رضاشاه بسيار كاهش يافت و بافت مجلس نيز به گونهاى بود كه حامى و پشتيبان مطبوعات بود. مقتدر نبودن دولت نيز عامل ديگرى بود كه توان مقابله جدى با مطبوعات را از وى سلب كرده بود و باستثناى اقدام قوامالسلطنه در توقيف عمومى جرايد بعد از رويداد 17 آذرماه 1321، دولت در طول اين مدت هيچ وقت به طور گسترده با مطبوعات درگير نشد، هر چند ديدگاه دولت و وجود فرماندارى نظامى و كاركرد ويژه آن از فعاليت مطلوب مطبوعات جلوگيرى مىكرد، اما مانع جدى بر سر راه آنان محسوب نمىشد. در واقع افراط در بستن دهانها و شكستن قلمها و سركوب فكرى دوره پهلوى اول باعث شده بود كه دوره اخير به نوعى تفريط دچار شود و مطبوعات بى بند و بارانه و نه آزادانه عمل كنند و بسيارى از اصول و قيود اخلاقى و ارزشها را زير پا بگذارند.
مطبوعات از نخست وزيرى مصدق تا پايان حكومت پهلوى
در دوران مصدق در مقايسه با ديگر دولتهايى كه روى كار آمده بودند با توجه به جوّ موجود، مردم و مطبوعات از آزاديهاى سياسى و اجتماعى بيشترى برخوردار بودند. دكتر مصدق همچنين به سبب اختيارات فوقالعادهاى كه در تاريخ 20 مرداد 1331 از مجلس هفدهم گرفته بود و مطابق آن مىتوانست هر نوع قانونى را وضع كرده و شخصا و بدون نظر مجلس خواستههاى خود را به صورت قانون درآورد، دومين قانون مطبوعات ايران را مستقيما وضع و به تصويب رساند.
ولى در پى كودتاى 28 مرداد 1332 حكومت مصدق سقوط كرد و در نتيجه اجراى قوانين مطبوعاتى نيز به حالت تعليق درآمد. بار ديگر فشار بر مطبوعات آغاز شد و روزنامهنگاران بازداشت و مورد شكنجه قرار گرفتند. چندين تن از اين گروه از جمله دكتر حسين فاطمى مدير روزنامه باختر امروز، در سپيده دم 19 آبان 1333 در حالى كه تب شديدى داشت و حدود 40 روز از اعتصاب غذايش مىگذشت به جوخه اعدام سپرده شد،
امير بختيار كريمپور شيرازى مدير روزنامه شورش را نيز پس از تحمل شكنجههاى شديد در سحرگاه 25 اسفند 1333 در محوطه زندان با ريختن نفت به سر و رويش سوزاندند و بدين ترتيب فصلى تازه اما تاريك در تاريخ سياسى اجتماعى ايران گشوده شد كه مطبوعات نيز از عوارض سوء اين دوران بى بهره نماندند. در اين دوره حكومت نظامى برقرار بود و ماموران حكومت نظامى مىتوانستند به ادارات روزنامه حمله ببرند تا همه چيز را مصادره كنند يا به چاپخانهها بروند و روزنامههايى را كه زير چاپ بودند جمعآورى و نابود كنند.
به تدريج فرماندارى نظامى يك «اداره مطبوعات» ويژه تاسيس كرد كه همه دبيران روزنامهها را ملزم مىكرد تا هر روز دستورالعمل بگيرند، در اين دستورالعملهاى روزانه به روزنامهها گفته مىشد كه چه چاپ نكنند.
چند سال بعد وقتى «سازمان اطلاعات و امنيت كشور» تأسيس شد، وظايف فرماندارى نظامى را در اين زمينه به دست گرفت. با ورود ساواك به صحنه حكومت كشور، كسانى موفق به كسب مجوز مىشدند كه كاملاً مورد اعتماد دولت بوده و ساواك آنها را تأييد مىكرد.
وابستگى كامل مطبوعات به دولت
وضعيت مطبوعات تا حدود سالهاى 41 و 42 همچنان يكنواخت بود و نظارت دولت بر مطبوعات به صورت كاملاً جاافتاده و منسجم اعمال مىشد. فقط در دوران صدارت دكتر على امينى از سال 1339 تا 1341 بود كه فضاى كشور براى فعاليت مطبوعات كمى مساعد شد و مطبوعات از آزادى نسبى برخوردار شدند، اما در سال 1341 پس از بازگشت شاه از سفر امريكا و راضى كردن سران كاخ سفيد به اجراى برنامههاى خود، ابتدا على امينى را از كار بركنار و اسدالله علم را كه از نزديكان مورد اعتماد و وفادارش بود به نخست وزيرى برگزيد،
دولت علم، آزادى نيم بند مطبوعات را كه در خلال سالهاى 1339 تا 1341 وجود داشت ملغى كرد و يك بار ديگر فشار و خفقان بر كشور حاكم شد. در سال 1341 دولت علم، تصويب نامهاى را در جلسه مورخ 25 اسفند ماه امضا كرد كه بر اساس آن امتياز كليه روزنامهها و مجلاتى كه شماره نسخههاى آنها به ترتيب از پنج هزار و سه هزار كمتر بود لغو مىگرديد. در اجراى اين مصوبه، يورش بزرگ به مطبوعات در فروردين سال 1342 به بهانه كم بودن شمار نسخههاى چاپ شده جرايد و نشريات روى داد و جهانگير تفضلى وزير مشاور و معاون تبليغات دولت علم به دستور محمدرضا شاه حدود هفتاد و پنج روزنامه و مجله را توقيف كرد.
شايد بتوان به جرات گفت كه از اين تاريخ تا آغاز اوجگيرى انقلاب اسلامى ايران هيچ نشريهاى مجوز انتشار نيافت مگر اينكه كاملاً در اختيار دولت و جناحهاى حاكم باشد يا اينكه مطالبش به قدرى تخصصى باشد كه هيچ رنگ و بوى سياست و مسائل و مشكلات اجتماعى نداشته باشد. در عين حال علىرغم سرسپردگى يا بيطرفى كامل نشريات، حكومت از اعمال نظارت سازماندهى شده و منظم بر كار مطبوعات دريغ نداشت، به طورى كه ويژگى بارز مطبوعات در طول سالهاى 1342 تا اوجگيرى انقلاب اسلامى را مىتوان «سكوت» دانست.
مطبوعات از اين تاريخ تا سالهاى اوجگيرى انقلاب اسلامى به سوى غير سياسى شدن پيش رفتند و نوعى روزنامه نگارى صنفى و حرفهاى در جهت حفظ منافع حكومت ايجاد گرديد. در اين خصوص مسعود برزين در كتاب سيرى در مطبوعات ايران چنين نوشته است:
«پس از حوادث سال 1332، تب روزنامه نگارى غير حرفهاى پايين افتاد و به دنبال آن به تدريج و در پرتو شرايط تازه كه اصولاً نوعى وحدت كلمه در حركت سياسى به وجود آورد، كاملاً احساس مىشد كه محيط جديد نياز چندانى به تنوع و تعدد فراوان در ژورناليزم غير حرفهاى سياسى ندارد.» پانزده سال بعد مطبوعات كشور به سمت وابستگى محض سوق داده شدند و از هيچ خدمتى به دولت و حكومت پهلوى فروگذار نكردند. برزين در اين مورد مىنويسد: «طى پنجاه سال اخير در هيچ دههاى چون سالهاى 53 ـ 1343 شمسى مطبوعات به دولت خدمت نكرده و در اشاعه نظريات و برنامههاى آن «انجام وظيفه ننمودهاند.»
وابستگى مطبوعات به دولت و كمكهاى مادى او نيز بسيار محسوس بود و جنبه نظارت و هدايت و حمايت از سوى وزارت اطلاعات به طور كامل بر مطبوعات اعمال مىشد. از ديگر نمونههاى حمايت مادى و تشويق مديران وابسته جرايد «عيدى» قابل توجهى بود كه وزارت اطلاعات و جهانگردى ساليانه به اين گونه افراد پرداخت مىكرد. وزارت اطلاعات و جهانگردى در آخرين هفته اسفند ماه هر سال فهرستى از اسامى مديران، سردبيران، خبرنگاران و نويسندگان ارشد تهيه مىكرد و به نخست وزيرى مىفرستاد كه بر اساس آن به نظر مشاوران مطبوعاتى نخست وزير و تصويب خود وى به كسانى كه نامشان در فهرست بود به تناسب رضايت خاطرى كه از آنها وجود داشت و نوع و ميزان خوش خدمتى هر كدام، عيدى قابل توجهى پرداخت مىشد.
روشهاى تفتيش و نظارت
با همه اين حمايتها و نيز وابستگى تام و تمام مطبوعات به دستگاه حكومتى، بازرسى مطبوعات و اعمال نظريات و سلايق مسئولان حكومتى در نحوه درج اخبار و مطالب به شديدترين صورت ممكن ادامه داشت، و حتى آنجا كه لازم مىشد، همان مطبوعات وابسته را به تيغ تصفيه مىسپردند. در سال 1352 طى يك طرح بيش از 50 روزنامه و نشريه يكباره تعطيل شدند. طرح اين تصفيه را حميد رهنما هنگام وزارت اطلاعات ابداع كرده بود و به دست پورشالچى معاون وزارت اطلاعات به اجرا درآمد، اين تصفيه به روش ساده دستور تلفنى (مبنى بر اينكه نشريه فورا بايد تعطيل شود) صورت گرفت. ليست اسامى اين نشريهها را به همه چاپخانهها فرستادند و دستور دادند كه هيچ وقت هيچ نشريهاى را به نامهايى كه در آن است چاپ نكنند.
فشار بر مطبوعات باقيمانده نيز به حدى بود كه كوچكترين تخلف هيئت تحريريه، خبرنگاران، نويسندگان و مترجمان مطبوعاتى بى هيچ گذشتى مورد مؤاخذه و بازخواست قرار مىگرفت و يا در مواردى اين گونه تخلفات خبرى به ساواك احاله مىشد كه ناگفته پيداست چه سرانجام ناگوارى در انتظار متخلف بوده است.
عادىترين نوع نظارت و اعمال فشار بر مطبوعات، دستورهاى تلفنى هر روزه يا نامههاى تحكمآميز بودند. دستورات را تلفنى، شامل آنچه «بايد يا نبايد» نوشته شود همه روزه منشى مدير كل تبليغات و انتشارات به جرايد ابلاغ مىكرد و براى نشريات شهرستانها نيز به صورت كتبى ابلاغ مىشد. اين روال همچنان تا آخرين سالهاى حكومت پهلوى ادامه داشت و فقط جرقههاى آغازين انقلاب اسلامى بود كه در سال 56 فضاى آزادى را براى مطبوعات فراهم كرد.منبع:مطبوعات عصر پهلوى به روايت اسناد ساواك، كتاب اول، ارديبهشت ماه 1379، مركز بررسى اسناد تاريخى، بخش پیشگفتار این مطلب تاکنون 3865 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|