ماهنامه الکترونيکي دوران شماره 119   مهر ماه 1394
 

 
 

 
 
   شماره 119   مهر ماه 1394


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
طهران عتیق

سابقه تهرن در کتابهای تاریخی به اواخر سده دوم پیش از میلاد باز می گردد که از آن به عنوان بخشی از ری یاد شده است. تهران تا قرنها پس از ظهور اسلام نیز یکی از ییلاقات شهرری به شمار می رفت. که باغ های میوه فراوان با آب و هوایی سالم داشته است.
تهران از زمان سلسله صفویه رو به رشد نهاد و شهرت یافت. شاه طهماسب اول (930 - 984 ق) به دلیل وجود شکارگاههای مناسب در اطراف آن، زمانهای زیادی را در تهران سپری می کرد و حتی در 961 ق به ایجاد باروهای مستحکم و بناهای تازه و کاروانسراها و برجهای مجکم فرمان داد که چهار دروازه و 114 برج به تعداد سوره های قرآن در اطراف شهر ساختند. حدود این حصار از جنوب به خیابان مولوی فعلی، از شهر به خیابان ری، از غرب به خیابان وحدت اسلامی و از شمال به خیابانهای امیرکبیر و امام خمینی محدود می شد.
از آن پس دیگر شاهان صفوی در آبادانی و عمران تهران کوشیدند و ساختمانهای باشکوهی در گوشه و کنار شهر برای استراحت خود بنا کردند. در زمان شاه طهماسب دوم (1135 – 1144 ق) که افغانها به ایران حمله کردند، تهران در برابر نیروهای متجاوز به خوبی مقاومت کرد و تلفات زیادی بر مهاجمان وارد آورد. اما سرانجام به دست افاغنه افتاد و آنها باغهای اطراف تهران را به آتش کشیده، ویران ساختند.
کریم خان زند(1163 – 1193 ق) نیز در 1172 ق با ورود به تهران و پی بردن به موقعیت ممتاز جغرافیایی آن، قصد داشت آن را پایتخت خود قرار دهد. اما با شورش ایل قاجار که در استرآباد – در نزدیکی تهران – سکونت داشتند، راهی شیراز شد و تهران را به غفورخان واگذاشت.
پس از مرگ کریم خان، آغامحمدخان قاجار (1193 – 1212 ق) به تهران آمد و با تصرف این شهر، در 1200ق در همین جا نیز بر تخت سلطنت نشست و تهران از آن تاریخ پایتخت ایران شد. او تهران را «دارالخلافه» خود نامید. علت انتخاب تهران به عنوان پایتخت، یکی همجواری آن با استرآباد محل استقرار ایل قاجار در مازندران، دیگری محصور بودن تهران به کوههایی که می توانست شهر را از خطر هجوم روسها و ازبکها مصون بدارد، و همچنین قرار داشتن شهر در مسیرراه ارتباطی شرق و غرب و جنوب و شمال ایران بود. از آن پس تهران مورد توجه دیگر کشورها نیز قرار گرفت و رفته رفته به عنوان مرکز ثقل تحولات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایران شناخته شد.
در همان روزی که آغامحمدخان در تهران بر اریکه سلطنت نشست به نامش سکه زدند و خطبه خواندند و قاسم خان دولو قاجار با 100 نفر تفنگچی به کوتوالی1 تهران منصوب شد. تهرانی که آغامحمدخان آن را پایتخت قرار داد در تاریخ به «طهران عتیق» معروف بود. طهران عتیق چهار محله مشهور داشت : سنگلج، بازار، چاله میدان و عودلاجان.
کارهای انتظامی محلات را کدخدایان انجام می دادند. ولی حفظ امنیت شهر و جلوگیری از تهاجمات و حملات ناگهانی دشمنان بر عهده کوتوال بود. «امور شرعیه» نیز به دست روحانیون حل و فصل می شد. گرداگرد شهر را بارو محدود می کرد و قلعه یا کوت یا حصار آن به وسیله چهار دروازه با حومه و ییلاق های پیرامون شهر و ولایت های مرکزی، شمالی، جنوبی، شرقی و غربی پیوند می خورد. در پشت حصار شهر، خندق و پس از آن خاکریز قرار داشت.
مسافری که به «طهران عتیق» نزدیک می شد به سبب بلندی خاکریزها تا مسافتی قادر به دیدن مناظر درون شهر نبود. تهران مجموعه ای بود از کلبه های گلین، باغهای فراخ و انبوه کوچه ها و گذرگاههای تنگ و پر پیچ خم. کوچه ها و گذرگاهها غالباً سرپوشیده و طاقدار بود.در وسط بیشتر کوچه ها نهرهای آب جریان داشت. در آن روزها مردم تهران به منبع آب و آب انبار نیاز نداشتند. خاک تهران برای رشد چنار و درختان گوناگون میوه بسیار مساعد بود. در گرمای تابستان بخار آب فضای شهر را مرطوب، گرفته و خفقان آور می کرد.
با آنکه مردم شهرنشین بودند و برخلاف گذشته بیرون از سردابها و زیرزمین ها می زیستند، ولی غالباً بی سواد، ناآگاه و باصطلاح «عامی» و ساده لوح بودند مالاریا، سیاه زخم، تراخم، و کچلی در شهر بیداد می کرد. و مردم در اثر عدم رعایت بهداشت و خوردن میوه های ناشسته و پرخوری، پی در پی دچار وبا می شدند و در نتیجه جنگ های داخلی، محاصره های نظامی و گرسنگی و بیماری و گهگاه قحطی، میزان مرگ و میر به طرز وحشتناکی بالا بود.
«خواجه تاجدار» که در جمادی الثانی 1200 ق بر تخت جلوس کرده بود، در ذیحجه 1211 به دست صادق خان نهاوندی به قتل رسید. پژوهشگران در باره این واقعه به تفصیل قلمفرسایی کرده اند. محققان، سفرنامه نویسان و جهانگردان اروپایی هم به صفات مثبت و هم به صفات منفی آغامحمدخان اشاره کرده اند. طبق این اظهارنظرها بنیانگذار دودمان قاجار نسبت به سربازان و دیگر مردم با اعتدال رفتار می کرده و روحانیون از وی خشنود بودند، زیرا نسبت به وضع معاش و گذران آنها توجه داشته است. او به تنگدستان مستمری پرداخت می کرد.
نقل می کنند در آخرین سفر خود به خارج از ایران به ولیعهد خود خانبابا جهانبانی توصیه کرد توصیه کرد که به هنگام رسیدن به قدرت، از قطع مستمری روحانیون خودداری ورزد. در دوره آغامحمدخان خزانه سلطنتی ضمیمه صندوقخانه شاهی بود و حتی در سفرهای جنگی نیز به همراه سایر بار و بنه او حمل می شد. خواجه تاجدار به مطالعه کتاب علاقه ای وافر داشت. او شکمباره نبود و به ویژه در اواخر زندگی به خوراک های ساده گیاهی بسنده می کرد.
هنگامی که آغامحمدخان تهران را به عزم آذربایجان ترک کرد، محمدخان قاجار دولو حکومت شهر و میرزا شفیع، صدر اعظمی را برعهده داشتند. تا روزی که شاه قاجار در تهران بود شخصاً همه کارها را رسیدگی می کرد اما در غیبت وی بر سر انجام امور، میان صدراعظم و حاکم تهران اختلاف افتاد. میرزا شفیع که درعمل فرمانروای ولایات مرکزی ایران بود طبعاً میل داشت محمدخان قاجار دولو نیز همچون حکام دیگر شهرها از او فرمانبرداری کند. خانه های صدر اعظم و حاکم تهران محل رسیدگی به شکایات عرفی بود و بنابر رسم آن زمان، هر دو مقام در اول وقت بامداد شکایت کنندگان را می پذیرفتند.
اما اکنون همین مساله رسیدگی به شکایات، مایه اختلاف میان دو مقام موصوف شده بود. صدراعظم نمی توانست قبول کند که با وجود حضور او در تهران، مردم به حاکم شهر مراجعه کنند و حاکم شهر نمی خواست که از اختیارات خود چشم بپوشد. نقل می کنند که یکی از روحانیون تهران برای حل اختلاف پیشنهاد کرد که صدراعظم و حاکم «بلده طیبه طهران» را از لحاظ حوزه کار خود به دو بخش تقسیم کنند و هریک در بخش مربوط به خویش صاحب اختیار مطلق باشند. از آنجا که راه حل مزبور به حل اختلاف نینجامید، میرزا شفیع در این زمینه گزارشی نزد خواجه تاجدار فرستاد و آغامحمدخان در پاسخ چنین نوشت : «حاکم تهران در امور کشوری مطیع صدراعظم باشد و در امور لشکری و دفاعی از اختیارات تام استفاده کند»2
آغامحمدخان یا به قول لرد کرزن انگلیسی «خواجه بلند پرواز قاجار» در راه آبادانی تهران تلاش زیادی به کار برد. او حتی کوشید تا اصناف مختلف را در آن شهر اسکان دهد و بازرگانی آن را رونق بخشد. نوشته اند که در اواخر زندگی خواجه تاجدار داد و ستد بازرگانی در تهران رواج پیدا کرده و در راهی گام نهاده بود که می رفت تا علیرغم شرقی بودن شهر، در سالهای آتی آن را از یک قیافه و ظاهر اروپایی برخوردار سازد. اما به هرحال تهران تا پیش از گسترش تجارت، از هرجهت شرقی باقی ماند. گرچه از دیدگاه بسیاری از جهانگردان و دولتمردان غربی، صفت شرقی به شهرهای محدود، کثیف و کهنه ای اطلاق می شد که در آنها از آزادیهای بی بند و بار خبری نبود.
تهران که در زمان «خواجه بلند پرواز قاجار» پایتخت ایران شده بود در آغاز با مقتضیات زمان هماهنگی و تناسب داشت. به عبارت دیگر این شهر که قدمت دیگر شهرهای عمده ایران را نداشت در اندک زمانی چنان مورد توجه قرار گرفت که گزینش آن به پایتختی یک «حسن انتخاب» تلقی گشت و چنان در جایگاه پایتختی ابقا شد که جانشینان خواجه و حتی افراد دودمان بعد از قاجارها نیز نظر خواجه را محترم شمرده بر حسن انتخاب وی صحه گذاشتند. لرد کرزن معتقد بود که «تا زمانی که ایران قادر باشد از خطر تجزیه اجتناب کند تهران نیز وضع پایتختی خود را از دست نخواهد داد»3
تهران عتیق که صورت کثیرالاضلاعی را داشت، با یک دیوار گلی احاطه شده بود، باروی شهر فاقد ارزش نظامی، در برخی قسمتها ویران و حتی خندق پیرامون آن در گوشه و کنار شکسته بود. دروازه های تهران عتیق پر زرق و برق وبه کاشی های زیبا و شفاف آراسته بود، اما تنگی و آلودگی کوچه ها و گذرگاهها و روباز نمودن نهرها و آب انبارها از نحوه زندگی موجود در آن حکایت می کرد. در شهر و حومه اثری از ساختمانهای بلند به چشم نمی خورد. تنها کوه دماوند بود که با شکوه تمام قد برافراشته بر تهران عتیق اشراف داشت.
وضع تهران در دوران خواجه تاجدار و برادرزاده و جانشینش فتحعلی شاه و حتی در عهد محمد شاه، کم و بیش مانند دیگر شهرهای ایران بود و بر آنها برتری و مزیتی نداشت . اما قدرت بزرگ آن روز برای نیل به هدفهای استعمارگرانه خویش آن را از جهت ظاهر و باطن دگرگون ساختند. دیری نگذشت که پایتخت قاجاریه ازامتزاج نو و کهنه سیمایی شگفت انگیز پیدا کرد و مظاهر مدنیت شرق و غرب به گونه ای درهم و نامنظم درآن به خودنمایی و مقاله پرداختند. در این تقابل نو و کهنه، بدعت و سنت، اعیان و اکابر شهر سکونت در متن محله های قدیم را رها کرده رهسپار بلندیهای البرز شدند و بدین ترتیب نقاط شمالی تهران عتیق و حومه آن را باغهای بزرگ فراگرفت و احداث باغها ، بنای خانه های ییلاقی را درپی داشت. چشمهای اکابر و اعیان از بالای بلندی تهران، تنها انبوه درختان و تعدد خانه های گلی را می دید. فقط قصبه ری و گنبد زرین افراشته بر آرامگاه حضرت عبدالعظیم را مورد توجه قرار می داد؛ و سرانجام به کوههای قم نظر می افکند و بیش از آن چیزی را نمی دید.

پی نوشت :
1 – کوتوال به معنی نگهدارنده شهر، دژبان، و نگهبان می باشد.
2 – خواجه تاجدار، نوشته ژان گوره فرانسوی، ج دوم، ص 386 به بعد.
3 – ایران و قضیه ایران، ج اول، ص 402
منابع :
- تهران در آیینه زمان، مرتضی سیفی فمی تفرشی، 1387، انتشارات اقبال
- دائره المعارف انقلاب اسلامی، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، 1384، ج 1

این مطلب تاکنون 3359 بار نمایش داده شده است.
 
     استفاده از مطالب با ذکر منبع مجاز مي باشد.                                                                                                    Design: Niknami.ir