ماهنامه الکترونيکي دوران شماره 119   مهر ماه 1394
 

 
 

 
 
   شماره 119   مهر ماه 1394


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
برگی از یک پرونده قطور تعرض و بی قانونی

.... مظفر فیروز معاون سیاسی و پارلمانی نخست وزیر پس از دستگیری بعضی از سران بختیاری در یک مصاحبه مطبوعاتی اعلام کرد در «توطئه جنوب» عوامل بیگانه نیز دست داشته اند. دولت ایران به همین دلیل رسماً از دولت انگلستان خواست تا سه نفر از کارمندان سفارت انگلیس در تهران یعنی یعنی شارل آلن ترات کنسول انگلیس در اهواز، کلنل اندروود، کارشناس نظامی در امور عشایری و گالت کنسول انگلیس در اصفهان که در تحریک طوایف فعالیتهای گسترده ای داشتند به انگلستان فراخوانده شوند. دولت انگلستان هرگونه دخالت و شرکت مامورین انگلیسی را در توطئه جنوب تکذیب کرد.
«ارنست بوین» وزیر خارجه انگلیس نیز در روزهای 16 و 22 اکتبر 1946 طی سخنانی در مجلس عوام انگلیس هرگونه دخالت مامورین انگلیسی در امور داخلی ایران را تکذیب کرده و اعلام کرد که درخواست ایران برای فراخواندن سه دیپلمات انگلیسی برای دولت انگلستان قابل قبول نیست، زیرا آنها در توطئه جنوب نقشی نداشته اند و فراخواندن آنها به منزله تایید ادعای ایران خواهد بود.
باوجود تکذیب رسمی وزیر خارجه انگلیس و با وجود تکذیب بولارد سفیر سابق انگلیس در تهران مداخله و شرکت مستقیم کنسولهای انگلیس در شورش قبایل جنوب که به دستور مستقیم وزارت امور خارجه بریتانیا صورت گرفته بود قابل انکار نیست. اسناد رسمی وزارت امور خارجه انگلستان پس از سالها به خوبی این حقیقت را روشن می سازد. وقتی اسناد و مدارک مربوطه را کنار هم قرار دهیم درمیابیم که ماجرا بسیار پیچیده تر از این تکذیب ها است.
برای روشن شدن بهتر ماجرای دخالت انگلیس در غائله جنوب باید اشاره کنیم که بریتانیا به علت تهدیدات شوروی در بیم و هراس به سر می برد. قشون شوروی نیز تا ماه آوریل و اوایل ماه مه همچنان در ایران حضور داشتند و فقط یک روز قبل از شروع اعتصاب در منطقه نفتی آغاجاری خاک ایران را ترک گفتند. وزیر خارجه انگلیس از کارشناسان بخش شرقی وزارت خارجه بریتانیا خواست تا خط مشی سیاست خارجی انگلستان در ایران را در قبال قرارداد نفتی ایران و شوروی تعیین نموده و توصیه های لازم را بنمایند.
کارشناسان وزارت خارجه بریتانیا نیز توصیه کرده بودند تا چنانچه منافع حیاتی انگلستان در ایران در معرض خطر قرار گیرد، دولت انگلستان نیز باید تاکتیک شوروی را به کار گرفته و یک جنبش خودمختاری طلب را در خوزستان علم نماید. درست است که ظاهراً سیاست بریتانیا در ایران بر پایه حفظ استقلال و حاکمیت و تمامیت ارضی ایران قرار داشت و درست است که انگلستان خواهان آن بوده دولت مرکزی مقتدری در ایران بر سر کار باشد تا از مداخله شوروی در امور ایران جلوگیری کند و این هم درست است که «ارنست بوین» وزیر خارجه انگلیس در مجلس عوام آن کشور رسماً اعلام داشت که «ما ایرانی مستقل، مقتدر و آزاد می خواهیم و مایل نیستیم تا هیج کشوری در امور داخلی آن مداخله کند» اما اسناد و مدارک مربوطه نشان می دهد که انگلستان در آن زمان سیاستی مغایر سیاست اظهار شده را دنبال می کرد.
یکی از عوامل مهمی که در تصمیم بوین برای تجزیه ایران موثر افتاد گزارشی بود تحت عنوان «اوضاع جنوب ایران» که توسط کمیته امنیتی مشترک روسای ستاد ارتش بریتانیا تهیه شده بود و قسمتهایی از این گزارش بعداً در روزنامه تایمز نیز منتشر گردید در این گزارش اوضاع کمپانی نفت جنوب بخصوص مورد توجه قرار گرفته و ادعا شده بود که 75 درصد از 40 هزار کارگر شرکت نفت ایران و انگلیس رسماً عضو حزب توده هستند، و این خود به آن معنا بود که حزب توده که تحت حمایت شوروی قرار داشت عملاً و مستقیماً موقعیت کمپانی نفت جنوب را به مخاطره افکنده است.
بر اساس این آگاهی که بوین از گزارش مزبور به دست آورد و به علت اوضاع وخیمی که در مناطق نفتی به وجود آمده بود، وزیر خارجه انگلیس از سفیر خود در تهران خواست تا ضمن گزارش کاملی که از اوضاع ایران و بخصوص اوضاع منطقه نفتی جنوب تهیه می کند توصیه های لازم و جامعی را نیز بنماید و به فوریت به بررسی این مساله بپردازد که دولت انگلستان چه «اقدامات مثبتی» برای مقابله با حوادثی که در مناطق نفتی رخ می دهد باید انجام دهد. بوین با اظهار نگرانی از اشغال پست های حساس در شرکت نفت توسط عناصر توده ای به سفیر خود در تهران نوشت :
«به نظر من نکته اساسی بیرون کردن و اخراج توطئه کنندگان سیاسی از مشاغل و پست های حساسی است که در حال حاضر در اختیار آنها می باشد. هر فردی از افراد توده ای که در مشاغل مهم و حساس شرکت نفت ایران و انگلیس قرار دارد باید فوراً برکنار شده و جای آنها را کسانی بگیرند که کمپانی به آنها اعتماد داشته باشد. اقداماتی که لازم است برای این منظور به عمل آید نباید با همکاری دولت ایران صورت گیرد و در صورت لزوم باید برخلاف میل دولت ایران انجام شود. من مایلم که شما این مساله را مورد بررسی قرار دهید که چگونه می توان کارمندان دولت و مقامات نظامی استان را تشویق نمود تا از خود استقلال رای و تصمیم نشان داده و مانع مداخله تهران در اقدامات و نقشه های ما شوند.»
بوین در پایان این قسمت به سیاست مورد نظر در باب قبایل جنوب می رسد و در دستور العمل خود به سفیر انگلیس در تهران، برای اجرای سیاست تعیین شده یعنی تحریک و تشویق قبایل برای ایجاد یک نهضت خودمختاری طلب می افزاید :
«شاید برای ما کاملا مناسب و لازم باشد که از احساسات دوستانه و صمیمی که بعضی عناصر محلی به ما دارند استفاده نموده و طرح خود را به اجرا درآوریم. مثلا به وسیله افراد قبایل، تاکتیک روسها را با تحریک ناراضیانی که در آن ایالت وجود دارد به اجرا درآوریم»
سرجان روژتل سفیر انگلیس که خود در متن جریان و اوضاع ایران قرار داشت با احتیاط با پیشنهاد بوین برخورد می کند و جوابی را که برای بوین ارسال می دارد برای وزیر خارجه انگلیس رضایتبخش نمی باشد. روژتل در گزارش جوابیه خود می نویسد :
«در صورتی که اوضاع رو به وخامت نگذارد اعم از اینکه ناآرامی ها و شورش هایی به وجود آید و یا کمونیستها زمام امور دولت را در ایران به دست گیرند، نباید به چنین اقداماتی دست زد. زیرا زیانهای ناشی از دخالت دادن قبایل در امور، مانند حمایت از یک جنبش جدایی طلبی توسط اتحادیه محلی اعراب به مراتب بیشتر از فواید آن خواهد بود»
دو ماه بعد از این تاریخ روژتل احساس کرد اوضاع ایران به یک مرحله بحرانی برای انگلستان رسیده و مخاطرات جدی منافع انگلستان را مورد تهدید قرار داده است. در این زمان روژتل بیشتر از بوین نگران اوضاع می گردد به نحوی که پیشنهادات وی برای انجام اقدامات لازم از پیشنهادات بوین هم تند تر و خطرناک تر می شود. زمانی که قوام کابینه خود را تغییر داد و سه وزیر توده ای را وارد کابینه نمود، روژتل شتابزده و بیمناک ضمن ارسا گزارشی به لندن نوشت که اوضاع داخلی ایران به سرعت رو به وخامت می رود و دولت انگلستان باید آماده هر نوع واقعه و پیش آمدی باشد . روژتل همچنین پیشنهاد کرد که شورش قبایل بر علیه دولت مرکزی ایران صورت گیرد تا اولاً به سرنگونی حزب توده بینجامد و ثانیاً انتخابات مجلس را به تعویق اندازد، چرا که در صورت انجام انتخابات مجلس شورای ملی، حزب توده قدرت فوق العاده ای هم در مجلس به دست خواهد آورد.
گزارش و توصیه های روژتل روشن می سازد که چرا رهبران نهضت جنوب یعنی سران قشقایی و نهضت غرب در درخواستهای خود از دولت، اخراج وزرای توده ای از کابینه و بازداشت رهبران حزب توده در استانهای فارس و کرمانشاه را نیز گنجانده بودند. درخواستهای خودمختاری طلبان جنوب و جدایی طلبان خوزستان به خوبی ارتباط و پیوستگی هدف آنها را با سیاستهای نظری و عملی انگلستان روشن می سازد. بخصوص اگر توجه شود که زمان بروز این شورشها با ناآرامیها و اعتصابات در منطقه نفتی همراه بود و حضور کشتی های جنگی انگلستان در آبهای اروندرود و اعزام نیروهای انگلیسی و هندی به بصره نیز به همین منظور صورت گرفته بود.
از نظر دولت ایران هم مسائل جنوب حاد و بحرانی می نمود و به همین علت سیاست انعطاف و نرمش از سوی قوام السلطنه پیش گرفته شد. در اوائل سپتامبراوضاع در مناطق نفتی آرام شد و به دنبال این ثبات و آرامش، کارشناسان امور ایران در وزارت امور خارجه بریتانیا گزارشی تهیه کردند که در آن سعی و تلاش کارشناسان سیاسی برای تسکین بیم و نگرانی حاکم بر دولت انگلستان به خوبی مشهود بود :
«ما باید کاملاً آماده و مهیا برای تغییرات احتمالی سیاست نخست وزیر ایران در مورد خوزستان باشیم ولی در حال حاضر سیاست و اقدامات وی رضایتبخش می باشد و علیرغم حضور وزرای توده ای در کابینه او، ما باید تا حد امکان وی را مورد حمایت قرار دهیم. ما نمی توانیم از یکسو نخسن وزیر را حمایت کرده و از سوی دیگر به مساعدت قبایل بپردازیم تا شورشی را علیه او ترتیب دهند. بنابراین تنها چاره ممکن این است که به کنسولهای دولت پادشاهی بریتانیا در ایران اطلاع داده شود که فعلاً و در این مرحله تشویق و تحریک قبایل برای قیام و شورش مورد تایید ما نیست.»
بعد از کشف توطئه اصفهان و توقیف سران بختیاری، مظفر فیروز بعضی از کنسولهای انگلیس را متهم به مداخله در توطئه مزبور نمود ولی سفیر انگلیس در تهران و وزارت خارجه بریتانیا به شدت این موضوع را تکذیب کردند و بوین طی یک دستورالعمل تلگرافی برای روژتل مطالبی را عنوان کرد که به خوبی از رابطه بین کنسولهای انگلیس و رهبران توطئه پرده برمی دارد و همچنین روشن می سازد که تنها بوین از جریان امر اطلاع داشته و بلکه آن را مورد تایید هم قرار داده است. بوین در دستورالعمل خود خاطرنشان می سازد که :
«باید کنسولها به شدت مراقب باشند تا با برقرار کردن ارتباط و تماس های غیر معمول با عناصر ناوارد تولید سوء ظن نکنند. البته من مایل نیستم که کنسولها را از هر نوع تماس و ملاقاتی با رهبران عشایر یا دیگر ایرانیانی که از اوضاع موجود ناراضی هستند منع نمایم. در شرایط حساس فعلی کنسولها باید مراقب باشند تا از بروز این فکر واحساس که دولت انگلستان در هر حال و شرایطی حاضر به مساعدت در بروز شورش علیه دولت ایران است جلوگیری نمایند. چنانچه نظر و روش دولت ایران برخلاف خواسته های ما تغییر نماید، من فکر می کنم که ما آنگاه باید به چنان اقدامی برای حفظ منافع خود دست بزنیم.»
در همین زمان سیکف مدیرکل امور خاورمیانه وزارت امور خارجه اتحاد شوروی نیز وارد تهران شد و از دولت ایران خواست تا قرارداد نفتی قوام – سادچیکف را هرچه زودتر به تصویب مجلس شورای ملی برساند. سیکف همچنین پیشنهاد کرد که یک پیمان نظامی بین اتحاد شوروی و ایران منعقد گردد. سیکف به قوام السلطنه وعده تحویل سلاحهای جنگی از جمله 300 هواپیما را داده و اظهار داشت که دولت شوروی حاضر است تا کارشناسان نظامی روسی را به ایران اعزام دارد. سیکف ضمن ارائه پیشنهادات خود به پیمان «سعدآباد» نیز اشاره کرد و آن را یک پیمان ضد شوروی خواند و از قوام خواست تا ایران از این پیمان خارج شود.
لندن این اقدام مسکو را تاکتیک جدید شوروی برای کنترل هر نوع حرکت ترکیه در مرزهای ایران تلقی کرد، و دولت انگلیس از خود واکنش نشان داده و دست به کار تحریک عشایر جنوب شد و رهبران عشایر را واداشتند تا شورش خود را علنی سازند. خبرنگار روزنامه «دیلی ورکر» روزنامه دست چپی انگلستان گزارش داد که طرح از پیش تهیه شده انگلستان برای جداسازی منطقه جنوبی ایران (خوزستان) در حال تکوین است. سفیر آمریکا در تهران نیز که از هدف سیاست انگلستان آگاه شده بود در گزارشی به وزارت خارجه کشورش نوشت که انگلیسیها در نظر دارند تا با ایجاد یک خوزستان خودمختار در مقابل آذربایجان خودمختار، تعادل سیاسی را بین خود و روسها برقرار سازند. روزنامه دیلی ورکر در همین زمینه نوشته بود :
«عشایر جنوب کاملا مسلح شده اند و این دولت خود آنها نبود که تفنگ و مسلسل و مهمات در اختیار آنها گذاشت. اکنون معلوم شده که نمایندگان این عشایر اخیراً به بصره یعنی جایی که مقامات نظامی انگلیس در آنجا حضور دارند رفته و ملاقاتهایی با آنها داشته اند»
در مورد غائله فارس بعضی از ناظران عقیده دارند که شخص قوام السلطنه در آن ماجرا دخالت داشته است. بعضی نیز فکر این نهضت را مربوط به قوام می دانند و معتقدند که قوام بدین وسیله اولاً قصد داشت تا ضعف ارتش را در سرکوبی فرقه دموکرات آذربایجان برملا سازد و ثانیاً بهانه ای برای حذف وزرای توده ای از کابینه به دست آورد. قوام السلطنه حتی با خسرو قشقایی و محمد ضرغامی ملاقاتی محرمانه در تهران داشته و ضمن تشویق آنها به همکاری با یکدیگر، دفتر رمز تلگرافات استانداری فارس را در اختیار خسرو قشقایی قرار می دهد تا در نهضتی که قرار بود به راه اندازند از آن استفاده نمایند.
تدبیرهای قوام تا حدی هم نتیجه بخش بود، در 25 مهرماه که قوام برای تغییر اعضای کابینه استعفا کرد شرایط مورد دلخواه وی فراهم شده بود. علت تصمیم نخست وزیر به استعفا و تشکیل دولت جدید، اختلاف نظر وی با وزرای توده ای در باره قضیه فارس و تغییر استاندار تهران عنوان شد. بیانیه کمیته مرکزی حزب توده نیز علل مزبور را مورد تایید قرار داده بود. اما آیا اینکه انگلیسیها هم در غائله فارس با عشایر فارس و قوام السلطنه همکاری داشته و یا اینکه عوامل انگلیسی در آن نقش داشته اند به درستی معلوم نیست ولی می توان حدس زد که چون غائله فارس هم به هر حال می توانست به نفع منافع انگلستان جریان پیدا کند، انگلیسیها به کلی از ماجرا برکنار نبوده و شاید دستی هم در ماجرا داشته اند.

منبع:دکتر ایرج ذوقی، ایران و قدرت های بزرگ در جنگ دوم جهانی، انتشارات پاژنگ، تابستان 1367، ص 314 تا 320

این مطلب تاکنون 3790 بار نمایش داده شده است.
 
     استفاده از مطالب با ذکر منبع مجاز مي باشد.                                                                                                    Design: Niknami.ir