عید پوریم | داستان استر و مُردخاي، دو يهودي مخفي و نفوذي دربار هخامنشي، قدرت و كارايي اين شگرد را به طور كامل، واضح، اثبات و آشكار ميكند. آن گونه كه دركتاب «استر» بيان شده است: مردخاي يهودي پس از ورود و نفوذ به دربار خشايارشاي هخامنشي، هَدَسه يا همان «استر» دختر برادر خود را نيز با ترفندي زيركانه وارد دربار ميكند تا جايي كه او با دلفريبي، مقام ملكه را از آنِ خود ميسازد. استر و مردخاي نفوذ خود را در دربار و نزد خشايارشا افزايش و گسترش ميدهند و سرانجام در قالب توطئهاي سهمناك، هامان وزير اعظم دربار هخامنشي را به همراه جمعي از فرزندان و اعضاي خانوادهي او به اتهام ضديت با يهود يا يهودستيزي، در شوش پايتخت دولت هخامنشي به طرز فجيعي به قتل ميرسانند.
ملكه استر و مردخاي به اين جنايت هولناك بسنده نكرده، در پايان همان روز، با دسيسهاي ديگر، خواست خود را مبني بر قلع و قمع مخالفان يهود در سراسر كشور؛ به خشايارشا تحميل و با جلب موافقت او سرانجام در روز ديگر، به ياري همكيشان يهودي خود در سراسر كشور، 75 هزار نفر از مردم ايران را قتل عام ميكنند.
اين دو يهودي دربار خشايارشا كه اهرمهاي قدرت دربار را به دست گرفته بودند، پس از اين كشتار فجيع، طي نامهاي با مهر شاهانه، به يهوديهاي سراسر ايران پيغام فرستادند كه به شكرانهي نجات از دست مخالفان ايراني خو از يك سو و كشتار بيش از هفتاد و پنج هزار ايراني از سوي ديگر، زين پس، روزهاي مزبور را به عنوان عيد به جشن و شادماني مشغول شوند و ياد آن را براي هميشهي تاريخ زنده نگهدارند. به اين ترتيب «عيد پوريم» به صورت يكي از اعياد رسمي در تقويم و تاريخ يهود ماندگار شد. براساس اين واقعه، همه ساله يهوديها روزهاي 14 و 15 ماه «آدار» را به عنوان «عيد»، اما نه به نام كشتار خونين و فجيع بيش از هفتاد و پنج هزار ايراني بيدفاع، بلكه تحت بهانه و پوشش رهايي از سوءنيت مخالفان خيالي جشن ميگيرند و پايكوبي ميكنند.
در منابع يهود در اين باره چنين آمده است: در همان روز خشايارشا تمام املاك هامان [وزير اعظم ايران كه به دست استر و مردخاي به دار آويخته شده بود]، دشمن يهود را به ملكه استر بخشيد. سپس وقتي استر به پادشاه گفت كه چه نسبتي با مردخاي دارد، پادشاه مردخاي را به حضور پذيرفت و انگشتر خود را [...] به او داد [...] آن گاه خشايارشا به ملكه استر و مردخاي گفت : «من دستور دادم هامان را كه ميخواست شما يهوديان را نابود كند، به دار بياويزند [...] شما ميتوانيد حكم ديگري مطابق ميل خود، به نام پادشاه براي يهوديان صادر كنيد و آن را با انگشتر پادشاه مهر كنيد.»
به اين ترتيب، مردخاي يهودي با نام و مهر خشايارشا فرماني صادر و آن را براي همهي يهوديان و نيز مقامات و حاكمان مملكت در 127 ولايت ايران از هند تا حبشه ارسال ميكند. در اين فرمان به يهوديان يادآوري شده كه «خود را براي گرفتن انتقام از دشمنان [!] خود آماده كنند.»
«سپس مردخاي لباس شاهانهاي را كه به رنگهاي آبي و سفيد بود پوشيد و تاجي بزرگ از طلا بر سر گذاشت ... و از حضور پادشاه بيرون رفت. يهوديان به خاطر اين موفقيت و احترامي كه نصيب ايشان شده بود در تمام شوش به جشن و سرور پرداختند. فرمان شاه به هر شهر و استاني كه ميرسيد يهوديان آن جا غرق شادي ميشدند و جشن ميگرفتند.»
«يهوديان بر دشمنان خود پيروز شدند. در سراسر مملكت [ايران]، يهوديان در شهرهاي خود جمع شدند تا به كساني كه قصد آزارشان را داشتند [!] حمله كنند. همه مردم از يهوديان ميترسيدند و جرأت نميكردند در برابرشان بايستند.»
تمام حاكمان و استانداران، مقامات مملكتي و درباريان از ترس مردخاي به يهوديان كمك ميكردند. زيرا مردخاي از شخصيتهاي برجسته دربار شده بود و در سراسر مملكت شهرت فراوان داشت و روزبروز بر قدرتش افزوده ميشد. به اين ترتيب يهوديان به دشمنان خود حمله كردند و آنها را از دم شمشير گذرانده، كشتند. آنها در شهر شوش كه پايتخت بود .500 [پانصد] نفر را كشتند. ده پسر هامان، دشمن يهوديان نيز جزو اين كشتهشدگان بودند [...] در آن روز آمار كشتهشدگان پايتخت به عرض پادشاه رسيد. سپس او ملكه استر [يهودي] را خواست و گفت: يهوديان تنها در پايتخت 500 نفر را كه ده پسر هامان نيز جزو آنها بودند كشتهاند؛ پس در ساير شهرهاي مملكت چه كردهاند؟ آيا درخواست ديگري نيز داري؟ [...] استر گفت: پادشاها، اگر صلاح بدانيد به يهوديان پايتخت اجازه دهيد كاري را كه امروز كردهاند، فردا هم ادامه دهند و [...]. پس روز بعد، يهوديان پايتخت جمع شدند و 300 نفر ديگر را كشتند [...]. بقيه يهوديها در ساير استانها نيز جمع شدند و از خود دفاع كردند [!]. آنها 75000 (هفتاد و پنج هزار) نفر از دشمنان خود را كشتند و از شر آنها رهايي يافتند [!] آنها روز بعد، يعني در چهاردهم ادار پيروزي خود را با شادي فراوان جشن گرفتند. اما يهوديان شوش، روز پانزدهم ادار را جشن گرفتند زيرا در روزهاي سيزدهم و چهاردهم دشمنان خود را ميكشتند.»
به نوشته منابع يهودي، مردخاي پس از اين قتل عام سراسري، «طي نامهاي به يهوديان سراسر ايران از آنها خواست تا همه ساله روزهاي چهاردهم و پانزدهم آدار را به مناسبت نجات يهود [!] از چنگ دشمنانشان، جشن بگيرند و شادي نمايند [...] قوم يهود پيشنهاد مردخاي را پذيرفتند و از آن پس همه ساله اين روز را جشن گرفتند [...] يهوديان اين روز را به صورت رسم درآوردند كه خود و فرزندانشان و همه كساني كه به دين يهود ميگروند اين دو روز را هر ساله طبق دستور مردخاي جشن بگيرند. [...] به اين ترتيب مراسم ايام [پوريم] به فرمان استر تأئيد شد و در تاريخ يهود ثبت گرديد.»
يهوديان ادعا ميكنند كه در اوج مظلوميت در ايران در معرض سوءنيت و احتمالاً آزار قرار داشتند، اما مطابق آن چه در متون و منابع يهودي بدان اعتراف صريح شده است؛ آنها در آن مقطع تاريخي، در اوج قدرت، نفوذ و سيطره در ايران بودند.
عيد پوريم كه يكي از مهمترين اعياد رسمي قوم يهود است، در واقع سالروز يكي از بزرگترين قتل عام و كشتارتاريخ بشريت است كه دهها هزار انسان بيدفاع، بدون آن كه جرمي مرتكب شده باشند، تنها به دليل گمان سوء و ادعاي واهي و خيال پردازانهي برخي سران و رهبران يهودي ذي نفوذ دربار شاه ايران، طي دو روز به طرز بيرحمانهاي قتل عام شدند. به قول لوئيس مارشالكو ، نويسندهي مجاري تبار، امروز كه حدود دو هزار و پانصد سال از پوريم اوليه گذشته است، فرزندان مردخاي و استر، هنوز هم شيرينيهاي كيك خود را با شير يهودا تزيين ميكنند و در روز چهاردهم ماه آدار عبري مست ميشوند تا در شور و وجد حاصل از ارضاي حس انتقامجويي خويش سرخوش باشند چرا كه بايد خاطرة شيرين يك قتل عام بزرگ را در كمال سرخوشي زنده نگه دارند.
به گفتهي اين نويسنده؛ نبايد براي درك عمق و ابعاد فاجعه و وسعت جنايت در ايران آن روز، ارقام قربانيان را در مقياس جمعيت امروز جهان در نظر آورد بلكه بايد آمار جمعيت آن روز را در ذهن تداعي كرد تا عمق و وسعت فاجعه به طور واقعي فهميده و درك شود.
به هر روي مطابق آن چه در متون و منابع يهودي و مندرجات عهد عتيق يافت ميشود، قتل عام هزاران ايراني در آن زمان صرفاً براساس «اوهام» بنياسرائيلي و يك ادعاي واهي و قومگرايانه حول محور «مظلومنمايي» صورت گرفت و امروز پس از گذشت حدود دو هزار و پانصد سال از آن زمان، يهوديها و منابع يهودي آن كشتار عظيم و هولناك را حول محور «مظلومنمايي» توجيه ميكنند.منبع:محمدتقي تقيپور ، پس پرده هولوکاست ، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي ، بهار 1385 این مطلب تاکنون 3708 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|